وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

آنها گفتند هيچكس جز يهود يا نصاري هرگز داخل بهشت نخواهد شد، اين آرزوي آنها است، بگو اگر راست مي‏گوئيد دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد.

  • تفسیر و مفاهیم
  • اعراب و موضوع آیات
  • نکات تجویدی

توهم انحصار طلبی یهود بر حسب چه منطقی بوده است؟

انحصار طلبي ديني يهوديان و مسيحيان، گاه به صورت نفي غير و اثبات خود و گاهي به صورت نفي و انكار محض غير است. در بخش نخست كه ادعاي حصر بهشت براي خود و نفي استحقاق آن از ديگران است، تنها از يهود و نصارا ياد شده و سخن از مشركان نيست؛ زيرا مشرك به قيامت و بهشت و دوزخ معتقد نيست؛ «وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ». امّا آنجا كه سخن از نفي محض حق بودن غير است (بدون اثبات آن براي خود)، هر سه، يعني يهودي و مسيحي و مشرك، با هم مطرح‌اند؛ زيرا مشرك نيز حق‌بودن را از همه، يعني يهودي و مسيحي و مسلمان نفي مي‌كند؛ ( وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْ‌ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَيْ‌ءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ).

قرآن كريم در آيات مورد بحث دو مطلب مزبور را در دو بخش جداگانه و بين آن دو بخش، آيه شريفه (بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ) را ذكر مي‌كند كه در آن سخن از معيار بهشتي بودن و استحقاق بهشتيان است.

يهوديان و مسيحيان هر يك ديگري را به طور مطلق نفي مي‌كردند؛ يهوديان مي‌گفتند: مسيحيان بر باطل‌اند، خواه به انجيل عمل كنند يا عمل نكنند؛ (قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْ‌ءٍ) و مسيحيان مي‌گفتند: يهوديان برباطل‌اند، خواه به تورات عمل كنند يا نكنند؛ (قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْ‌ءٍ )

 طرد متقابل يهوديان و مسيحيان به اين نيست كه مسيحي مثلاً اصل نبوّت حضرت موسي عليه‌السلام را انكار كند. البته انحصارطلبي و دعوي خاتميّت يهوديان و سرپيچي آنها از پذيرش دعوت حضرت مسيح عليه‌السلام مورد نقد ترسايان و طرد و طعن آنان است و اگر برخي از راويان چنين نقل كرده‌اند كه مسيحي منكر نبوّت حضرت موسي عليه‌السلام است ناصواب‌ست.  گرچه از اين دو سخن، اعتقاد آنان به باطل بودن اسلام برنمي‌آيد؛ زيرا تنها بيانگر بطلان يهوديت يا مسيحيت است، نه حصر حقّانيت در آيين خاص، ليكن به دو دليل حكم و باور يهوديان و مسيحيان درباره مسلمانان نيز همين است: يكي آيه شريفه «وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ» است كه مطابق آن، يهوديان و مسيحيان هر يك، بهشت را مخصوص خود مي‌داند و لازم اين باور انحصارگرايانه در يهوديان، باطل دانستن غير يهودي است، مسيحي باشد يا مسلمان، و نيز لازم آن در مسيحيان حكم به بطلان غير مسيحي است، يهودي باشد يا مسلمان.اينكه يهود و نصارا از مسلمانان توقع و انتظار داشتند از ملّت يهوديت يا  مسيحيت پيروي كنند، نشان آن است كه يهوديان و مسيحيان، مسلمانان را بر باطل مي‌دانست.[1]

 هیچ منطقی جز منطق زور، و سلطه را پذیرا نیستند، و نمونه آن را به طور گسترده در دنیای امروز در صهیونیستها مشاهده می‌کنیم، آری این گروه از یهود چنان هستند که در پرداخت حقوق دیگران هیچ اصلی را جز اصل قدرت به رسمیت نمی‌شناسند، تصویب نامه‌های جهانی، افکار عمومی مردم دنیا ، و مفاهیمی از قبیل حق و عدالت برای آنها معنی ندارد و این در حقیقت از مسائل جالبی است که در قرآن مجید در آیه فوق پیشگویی شده، و به همین دلیل مسلمانان برای استیفای حقوق خود از آنان هیچ راهی جز کسب قدرت ندارند.[2]


[1] . تسنیم، ج 6، ص199

[2] . سایت /نورج1


مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *