وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ 
و گفتند دلهاى ما در غلاف است [نه چنين نيست] بلكه خدا به سزاى كفرشان لعنتشان كرده است پس آنان كه ايمان مى ‏آورند چه اندك‏ شماره‏ اند

تجزیه

وَ: حرف استیناف، مبنی، غیر عامل


قالوا:
فعل ماضی، جمع مذکر غایب، ثلاثی مجرد از ماده «قول» معتل اجوف واوی، مبنی، متعدی، معلوم، متصرف


قلوبُ: اسم ثلاثی مزید، جمع مکسر کثره، مذکر مجازی، از ماده «قلب» سالم، معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، متصرف


نا: ضمیر متصل متکلم مع الغیر، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف


غُلف: اسم ثلاثی مجرد، جمع مکسر کثره، مذکر از ماده «غلف» سالم، نکره، معرب، جامد، منصرف، متصرف


بَل: حرف ابتدا ، اضراب انتقالی، مشترک میان اسم و فعل، مبنی، غیر عامل


لَعَنَ: فعل ماضی، مفرد مذکر غایب، ثلاثی مجرد از ماده «لعن» صحیح و سالم، مبنی، متعدی، معلوم، متصرف


هم: ضمیر متصل منصوبی، جمع مذکر غایب، مبنی، معرفه، جامد، غیر منصرف


الله:
اسم ثلاثی مجرد، مفرد، مذکر از ماده «أله» مهموز الفاء،یا «وله» ناسالم/معتل مثال واوی، معرفه، عَلَم، معرفه، معرب، جامد، منصرف، متصرف


بِ: حرف جرّ، مبنی، عامل، مختص اسم


کفر: اسم ثلاثی مجرد، مصدر سماعی، مفرد، مذکر از ماده «کفر» سالم، معرفه به اضافه، جامد، منصرف، متصرف


هم:
ضمیر متصل مجروری، جمع مذکر غایب، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف


و: حرف عطف، مبنی، غیر عامل


قلیلاً: اسم ثلاثی مزید، مفرد مذکر، از ماده «قلّ» ناسالم/ مضاعف، معرب، مشتق/صفت مشبهه، منصرف، متصرف


ما:
حرف زائده مبنی، غیر عامل


یؤمنون: فعل مضارع، جمع مذکر غایب، ثلاثی مزید باب افعال، از ماده «أمن» ناسالم/ مهموز الفاء، معرب، متعدی، معلوم، متصرف

ترکیب

وَ: حرف استیناف، مبنی بر فتح، غیرعامل، محلی از اعراب ندارد.

قَالُوا: فعل ماضی، مبنی بر ضم. ضمیر بارز «واو»، مبنی، محلا مرفوع، فاعل

قُلُوبُ: مبتدا و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری

نَا: ضمیر متصل، مبنی، محلا مجرور، مضاف الیه

غُلْفٌ: خبر و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری

بَلْ: حرف ابتدا و اضراب، مبنی بر سکون، غیرعامل، محلی از اعراب ندارد.

لَعَنَ: فعل ماضی، مبنی برفتح

هُمُ: ضمیر متصل، مبنی، محلا منصوب، مفعول به

اللَّهُ: لفظ جلاله، فاعل و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری

بِ: حرف جر، مبنی بر کسر، عامل، محلی از اعراب ندارد.

كُفْرِ: اسم مجرور به حرف جر، علامت جر کسره ظاهری

بِکُفرِهِم: جار و مجرور، متعلّق به «لَعَنَ»

هِمْ: ضمیر متصل، مبنی، محلامجرور، مضاف الیه

فَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، غیرعامل، محلی از اعراب ندارد.

قَلِيلًا: حال برای فاعل «یُومِنونَ» و منصوب، علامت نصب فتحه ظاهری

مَا: حرف زائد، مبنی بر سکون، موکّد «قلیلاً»

يُؤْمِنُونَ: فعل مضارع، علامت رفع ثبوت نون، ضمیر بارز «واو»، محلا مرفوع، فاعل

اعراب جملات آیه ۸۸ بقره

۱-قالوا قلوبُنا غُلفٌ : جمله استینافیه و محلی از اعراب ندارد.
۲-قلوبُنا غلفٌ:جمله اسمیه، مقول القول، محلا منصوب
۳-لَعَنَهم اللهُ بکفرِهم : جمله فعلیه، مستانفه یا معترضه و محلی از اعراب ندارد.
۴-قلیلاً ما یؤمنون : جمله فعلیه ، عطف به مستأنفه، محلی از اعراب ندارد.

سوال : کلمه «ما» در عبارت «قلیلاً ما..» چه نقشی دارد ؟
این کلمه که نکره است صفت واقع شده و آن را صفت نکره می نامند، مانند( اعطانی شیئا ما) این تعبیر در مقام تحقیر یا تجلیل اطلاق می‌شود.

موضوع : اقسام فاعل

تعریف فاعل : اسم مرفوعی است که فعل را انجام داده یا فعل به آن إسناد داده می‌شود و قبل از آن فعل تام یا شبه‌ آن آمده باشد.فاعل به دو صورت می‌آید:
۱- اسم ظاهر (صریح)
۲. ضمیر (بارز یا مستتر)

در آیه ۸۸ سوره مبارکه بقره:

فاعل «قَالُوا» ضمیر بارز «واو» و محلا مرفوع

فاعل «لَعَنَ» لفظ جلاله «الله» و مرفوع

فاعل «يُؤْمِنُونَ» ضمیر بارز «واو» و محلا مرفوع

مؤسسه نور الیقین

مرکز تخصصی تفسیر وعلوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *