وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

و چون از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما افراشتيم [و فرموديم] آنچه را به شما داده‏ ايم به جد و جهد بگيريد و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشيد باشد كه به تقوا گراييد

  • تفسیر و مفاهیم
  • اعراب و موضوع آیات
  • نکات تجویدی

موضوع: دفاع همه جانبه از دین

اخذ قوةدر جمله ی« خُذُوا مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ » چه مفهومی در بردارد؟

مراد از «قوّه» در جمله «خُذُوا مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ» هم قوّت بدني و مادّي است و هم قوّت قلبي و معنوي؛ چنان كه امام صادق عليه‌السلام در پاسخ اين پرسش كه آيا مقصود، قوّت جسماني است يا قوّت قلبي: «أقوّة في الأبدان أو قوّة في القلب؟» فرمودند: «فيهما جميعاً».

پس مقصود از اخذ با قوّت خوب فهميدن كتاب و خوب عمل كردن به آن و خوب حمايت كردن از آن است، نه كارهايي مانند تذهيب و نوشتن آن با آب طلا، بلكه فقيهان به حرمت تذهيب مساجد يا كراهت آن فتوا داده‌اند و حضرت حجّت، مهدي موجود موعود سلام الله عليه پس از ظهور براي گسترش عدل جهاني، به اين تشريفات پايان مي‌دهند.

به بيان ديگر، پيام اين جمله آن است كه انسان بايد هم با قوّت ظاهري و مادّي وهم با قوّت و قدرت قلبي، مدافع دين الهي باشد؛ هم فهم درست و دقيق مسائل علمي دين و هم پاسداري و حمايت مسلّحانه از آن بر عهده مؤمنان است.

تذكّر: برخي از امور به نحو واجب عام مطرح است و بعضي از آنها به نحو

واجب خاص؛ در مورد واجب عام، قيام همگان به نحو وجوب عيني لازم است و در مورد واجب خاص قيام عمومي به نحو وجوب كفايي لازم است، تا هيچ مطلبي از مطالب حوزه دين معطل نماند.[1]


[1] . تفسیر تسنیم، ج 5، ص101

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

تجزیه

وَ: حرف عطف، مبنی، غیر عامل

إِذْ: اسم زمان دوحرفی- مبنی- معرفه- جامد- غیر متصرف

أَخَذْنَا: فعل ماضی- متکلم مع­ الغیر- ثلاثی مجرد- ریشه اَخَذَ- ناسالم- مهموزالفاء- مبنی- متعدی- معلوم- متصرف

مِيثَاقَ: اسم ثلاثی مزید، مصدر میمی- مفرد مذکر- ریشه وثق- ناسالم- معتل(مثال واوی)- معرفه به اضافه- معرب- مشتق(اسم آلت) منصرف- متصرف، در اصل (مِوثاق) بوده (واو) به (یاء) قلب شده (میثاق)

كُمْ: ضمیر متصل مجروری- جمع مذکر مخاطب- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف

وَ: حرف عطف، مبنی، غیر عامل

رَفَعْنَا: فعل ماضی- متکلم مع­الغیر- ثلاثی مجرد- ریشه رفع- صحیح و سالم- مبنی- متعدی- معلوم- متصرف

فَوْقَ: اسم ثلاثی مجرد- اسم مکان- مفرد مذکر- ریشه فوق- ناسالم- اجوف واوی- معرفه به اضافه (دائم الاضافه) معرب- جامد- منصرف- متصرف (از اسماء جهات سته

كُمُ: ضمیر متصل مجروری- جمع مذکر مخاطب- مبنی- معرفه- جامد- غیر متصرف

الطُّورَ: ال تعریف عهد ذهنی- غیر عامل- مختص به اسم اسم ثلاثی مجرد- مفرد- مذکر- ریشه طور- ناسالم- معتل- اجوف واوی- معرفه به ال- معرب- جامد- منصرف- غیر متصرف

خُذُوا: فعل امر- جمع مذکر مخاطب- ثلاثی مجرد- ریشه اَخَذَ- ناسالم- مهموزالفاء- مبنی- متعدی- معلوم- متصرف- [خذوا در حالت امر همزه نمی­گیرد و فاءالفعلش تخفیفاً حذف می­شود.]

مَا: اسم موصول عام- مبنی- معرفه- جامد- غیر متصرف

آتَيْنَا:

آتَيْنَا: فعل ماضی- متکلم مع­الغیر- ثلاثی مزید- باب افعال- ریشه أتی- ناسالم- مهموزالفاء- ناقص یایی- مبنی- متعدی- معلوم- متصرف

كُمْ: ضمیر متصل منصوبی- جمع مذکر مخاطب- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف

بِـ: حرف جر- مبنی- عامل- مختص اسم

قُوَّةٍ: اسم ثلاثی مزید- مصدرسماعی- مفرد، مونث مجازی- ریشه قوی- ناسالم [یاء در قوی به واو قلب شده و در آن ادغام شده]- معتل- لفیف مقرون- نکره- معرب- جامد- منصرف- غیرمتصرف

وَ: حرف عطف، مبنی، غیر عامل

اذْكُرُوا: فعل امر- جمع مذکر مخاطب- ثلاثی- مجرد- ریشه ذکر- صحیح و سالم- مبنی- متعدی- معلوم- متصرف

مَا: اسم موصول عام- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف

فِي: حرف جر- مبنی- عامل- مختص اسم

هِ: ضمیر متصل مجروری- مفرد مذکر غائب- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف

لَعَلَّ: حروف مشبههٌ بالفعل- مبنی- عامل- مختص اسم

كُمْ: ضمیر متصل منصوبی- جمع مذکر مخاطب- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف

تَتَّقُونَ: فعل مضارع- جمع مذکر مخاطب- ثلاثی مزید(باب افتعال)- ریشه وقی- ناسالم معتل- لفیف مفروق- معرب- لازم- معلوم- متصرف [در اصل تَوتَقیون- فاءالفعل بدل به تاء شده و در تاء باب ادغام شده تَتَّقَیون- حرف عله متحرک ماقبل مفتوح قلب به الف و دو حرف ساکن کنار هم حرف عله حذف می­شود تتّقون]

ترکیب

وَ:حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

إِذْ:مفعولٌ به و محلاً منصوب برای اذکروا مقدر

أَخَذْنَا: فعل ماضی- مبنی بر سکون، ضمیر متصل نا، مبنی و محلاً مرفوع فاعلمِيثَاقَ:مفعولٌ به و منصوب، علامت نصب فتحه

كُمْ:ضمیر متصل مجروری- مبنی بر سکون و محلاً مجرور، مضافٌ الیه

و:حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

رَفَعْنَا:فعل ماضی- مبنی بر سکون- ضمیر متصل نا، مبنی و محلاً مرفوع- فاعل

فَوْقَ:ظرف مکان- مبنی بر فتح- مفعولٌ فیه و منصوب متعلق به رفعنا

كُمُ:ضمیر متصل مجروری- مبنی بر سکون و محلاً مجرور- مضافٌ الیه

الطُّورّ:مفعولٌ به و منصوب، علامت نصب: فتحة ظاهری

خُذُوا:فعل امر حاضر، مبنی بر حذف نون ضمیر متصل واو- مبنی- و محلاً مرفوع- فاعل

مَا: اسم موصول، مبنی بر سکون، مفعولٌ به و محلاً منصوب

آتَيْنَا: فعل ماضی- مبنی بر سکون ضمیر متصل نا، مبنی- محلاً مرفوع- فاعل

كُمْ:ضمیر متصل، مبنی بر سکون- مفعولٌ به اول و محلاً منصوب

بِـ:حرف جر- مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد.

قُوَّةٍ: اسم مجرور به حرف جر، علامت جر: کسرة ظاهری

وَ:حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد

اذْكُرُوا:فعل امر، مبنی بر حذف نون، ضمیر متصل واو، مبنی محلاً مرفوع- فاعل

مَا: اسم موصول- مبنی بر سکون- مفعولٌ به اذکروا و محلاً منصوب

فِي:حرف جر- مبنی بر سکون- محلی از اعراب ندارد.

هِ :ضمیر متصل مبنی بر سکون- محلاً مجرور به حرف جر

فیه:جار و مجرور متعلق به عامل مقدر، صله (ما)

لعلَّ:حروف مشبههٌ بالفعل- مبنی بر فتح- محلی از اعراب ندارد.

كُمْ : ضمیر متصل- مبنی بر سکون- اسم لَعلَّ و محلاً منصوب

تَتَّقُونَ:فعل مضارع مرفوع، علامت رفع: ثبوت نون
ضمیر متصل و بارز (واو) مبنی، محلاً مرفوع فاعل خبر لعلّ و محلاً منصوب

اعراب جملات:

  1. اِذ اَخذنا: عطف به ماسبق محلی از اعراب ندارد.
  2. اخذنا میثاقکم: جمله فعلیه مضافٌ الیه و محلاً مجرور برای اِذ
  3. رفعنا فوقکم : جمله فعلیه عطف به اخذنا و محلاً مجرور
  4. خذوا: جمله فعلیه مقول قول برای قلنای محذوف و محلاً منصوب (و قلنا لکم خذوا) که عطف است بر رفعنا و محلاً مجرور
  5. آتیناکم بقوه: جمله فعلیه صله برای ما و محلی از اعراب ندارد.
  6. اُذکروا: جمله فعلیه عطف بر خذوا و محلاً منصوب
  7. فیه : شبه جمله، جار و مجرور با متعلقش صله برای ما و محلی از اعراب ندارد.
  8. لعلکم تتّقون: جمله اسمیه، مستأنفه، محلی از اعراب ندارد.
  9. تتّقون: جمله فعلیه، محلاً مرفوع خبر برای لَعلَّ
    سؤال: چرا در این آیه به صورت مفرد فرموده (میثاقکم) و به صورت جمع نفرموده (مواثیقکم)؟ چون تک-تک آنها را مدّنظر قرار داده مانند آیه شریفه (ثم یُخرجُکم طِفلاً) یعنی هریک از شما را به صورت طفل درآورده.
    نکته بلاغی: در تعبیر (خذوا ما آتیناکم بقوهٍ) از فنون بلاغت فن ایجاز حذف به کار رفته، اصل عبارت به گفته زمخشری قلنا (لهم خذوا) بوده که ماده (قُول) حذف شده.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *