إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
در حقيقت كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شده اند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد
- تفسیر و مفاهیم
- اعراب و موضوع آیات
- نکات تجویدی
موضوع: قانون کلی نجات
باتوجه به چهار گروه مورد خطاب در این آیه چرا مومنین و اهل کتاب در یک ردیف قرار گرفتند؟
در این آیه، قرآن به یک اصل کلى و عمومى، اشاره کرده مىگوید: آنچه ارزش دارد، واقعیت و حقیقت است، نه تظاهر و ظاهر سازى.
در پیشگاه خداوند بزرگ، ایمان خالص و عمل صالح پذیرفته مىشود کسانى که به پیامبر اسلام ایمان آوردهاند و همچنین یهودیان و نصارى و صابئان (پیروان یحیى یا نوح یا ابراهیم علیه السلام) آنها که ایمان به خدا و روز قیامت آورند و عمل صالح انجام دهند پاداش آنها نزد پروردگارشان ثابت است.[1]
در این آیه چهار گروه مورد خطاب هستند یکی مسلمان ضعیف الایمان که ایمان را در حد لفظ و اظهارات ارائه میدهد و از وادی عمل به صالحات و تکالیف شریعت به دور است زیرا غالباً دیده میشود در قرآن وقتی از ایمان صحبت میکند در کنار آن عمل به اقتضای آن نیز مطرح میشود «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» و در این آیه تنها یک قسمت آن بیان شده «الَّذینَ آمَنُوا»، پس او در تلقی قرآن بیرون مرز حقیقت اسلام و دین است.
گروه دوم و سوم یهود و نصارا است که برخلاف دستور تورات و انجیل به اسلام نگرویدهاند و گروه چهارم صائبیها هستند که گرفتار شرک میباشند و این هر سه گروه نیز بیرون از اسلام میباشند و این آیه از آنها دعوت میکند که اگر ایمان آورندگان صوری ایمان خود را با التزام عملی به آن تکمیل کنند و اهل کتاب هم اسلام را پذیرفته و احکام آن عمل کنند وارد حقیقت دین اسلام شدهاند و مورد لطف و رحمت خدا خواهند بود. کسانی که ایمان ظاهری آوردند، چه از مسلمین و چه از آنها که یهود و نصاری و صائبی هستند، تنها وقتی اهل نجات خواهند بود که واقعا ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند. بنابراین مفهوم آیه چنین میشود: مومنین باید به صورت جدی و واقعی ایمان بیاورند و در این زمانی که دین اسلام ادیان گذشته را نسخ کرده ایمان واقعی به این معنی است که اهل کتاب نیز به اسلام بپیوندند.[2]
[1] . تفسیر نمونه، ج۱ ، ص ۳۳۵
[2] . تفسیر نسیم حیات، ج۱ ،ص ۱۸۸
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
تجزیه
إِنَّ :از حروف مشبهه بالفعل، مبنی، عامل، مختص به اسم.
الَّذِينَ :ال زائد لازم، مبنی، غیر عامل.
اسم موصول خاص، جمع مذکر، معرفه- مبنی- جامد- غیر متصرف
آمَنُوا: فعل ماضی، جمع مذکر غائب، ثلاثی مزید، باب افعال، ریشه اَمَنَ، ناسالم، مهموزالفاء، مبنی- متعدی، معلوم- متصرف [در اصل أَءمَنوا بوده که دو همزه کنار هم اولی مفتوح و دومی ساکن قلب به الف مدی میشود.]
وَ:حرف عطف، مبنی، غیر عامل
الَّذِينَ: ال زائد لازم، مبنی، غیر عامل.
اسم موصول خاص، جمع مذکر، معرفه- مبنی- جامد- غیر متصرف
هَادُوا: فعل ماضی، جمع مذکر غائب، ثلاثی مجرد، ریشه هَوَدَ، معتل اجوف واوی، مبنی، لازم، معلوم- متصرف
وَ: حرف عطف، مبنی، غیر عامل
النَّصَارَى: ال تعریف جنس، مبنی، غیر عامل، مختص اسم،
اسم ثلاثی مزید- اسم جمع- لفظاً مفرد معناً جمع، ریشه نصر- سالم، معرفه به ال، معرب، جامد- منصرف، متصرف
وَ: حرف عطف، مبنی، غیر عامل
الصَّابِئِينَ: ال تعریف جنس، مبنی، غیر عامل، مختص اسم،
اسم ثلاثی مزید- اسم جمع- لفظاً مفرد معناً جمع، ریشه نصر- سالم، معرفه به ال، معرب، جامد- منصرف، متصرف
مَنْ: اسم موصول، مشترک خاص، معرفه- مبنی- جامد- غیر متصرف
آمَنَ: فعل ماضی، مفرد مذکر غائب، ثلاثی مزید باب افعال، ریشه أمن- ناسالم- مهموزالفاء- مبنی- متعدی- معلوم- متصرف
بِ: حرف جر- مبنی- عامل- مختص اسم
اللَّهِ: (الله: ال زائد لازمه، مبنی، غیرعامل برای تفهیم و تعظیم اسم ثلاثی مجرد، مفرد مذکر، از ماده (أله) ناسالم (مهموز الفاء) یا (وَلَه) معتل (مثال واوی) معرفه (علم) معرب، جامد، منصرف، متصرف
وَ: حرف عطف، مبنی، غیر عامل
الْيَوْمِ: ال تعریف عهد ذهنی، مبنی، غیر عامل، مختص اسم
اسم ثلاثی مجرد، اسم زمان، مفرد مذکر، ریشه یوم، ناسالم، لفیف مقرون، معرفه به اضافه، معرب، جامد- منصرف،متصرف
الْآخِر: ال موصول، مبنی، غیر عامل، مختص به اسم
اسم ثلاثی مزید، مفرد مذکر مجازی- ریشه أخر، ناسالم، مهموزالفاء، معرفه به ال- معرب- مشتق (اسم فاعل)، منصرف، متصرف
وَ: حرف عطف، مبنی، غیر عامل
عَمِلَ: فعل ماضی- مفرد مذکر غائب- ثلاثی مجرد- ریشه عَمِلَ- صحیح و سالم- مبنی- متعدی- معلوم- متصرف
صَالِحًا: اسم ثلاثی مزید- مفرد مذکر- ریشه صلح- سالم- نکره- معرب- مشتق(اسم فاعل) منصرف-متصرف
فَ: حرف ربط یا جزاء- مبنی- غیر عامل
لَ: حرف جر، مبنی- عامل- مختص اسم و ضمیر
هُمْ: ضمیر متصل مجروری- جمع مذکر غائب- مفرد- معرفه- جامد- غیر متصرف
أَجْر: اسم ثلاثی مجرد- مصدر- مفرد مذکر- ریشه اجر- ناسالم- مهموزالفاء- معرفه به اضافه- معرب- جامد- منصرف-متصرف
هُم: ضمیر متصل مجروری- جمع مذکر غائب- مبنی- معرفه- جامد- غیر متصرف
عِنْدَ: اسم ثلاثی مجرد- اسم مکان- مفرد- مذکر- ریشه عند- سالم- معرفه به اضافه- معرب- جامد- منصرف- متصرف
رَبِّ: اسم ثلاثی مجرد- مصدر- مفرد- مذکر- ریشه رَبَبَ، ناسالم- مضاعف- معرفه به اضافه- معرب- مشتق(صفت مشبهه) یا (اسم فاعل) منصرف- متصرف
هِمْ: ضمیر متصل مجروری- جمع مذکر غائب- مبنی- معرفه- جامد- غیر متصرف
وَ: حرف عطف، مبنی، غیر عامل
لَا: حرف نفی، مبنی، غیرعامل
خَوْفٌ: اسم ثلاثی مجرد- مفرد مذکر- ریشه خوف- ناسالم- معتل، اجوف واوی- نکره- معرب- جامد- منصرف- غیر متصرف
عَلَيْ: حرف جر- مبنی- عامل
هِمْ: ضمیر متصل مجروری- جمع مذکر غائب- مبنی- معرفه- جامد- غیر متصرف
وَ: حرف عطف، مبنی، غیر عامل
لا: حرف نفی، مبنی، غیر عامل
هُمْ: ضمیر منفصل مرفوعی- جمع مذکر غائب- مبنی- معرفه- جامد- غیر متصرف
يَحْزَنُونَ: فعل مضارع، مفرد مذکر غائب- ثلاثی مجرد- ریشه حزن- صحیح و سالم- معرب- لازم- معلوم- متصرف
ترکیب
إِنَّ: از حروف مشبهه بالفعل، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.
الَّذِينَ: اسم موصول، مبنی بر فتح، اسم إِنَّ و محلاً منصوب
آمَنُوا: اسم موصول، مبنی بر فتح، اسم إِنَّ و محلاً منصوب، فعل ماضی، مبنی بر ضم، ضمیر متصل واو، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل (صله الذین) و خبر إِنَّ مأجور و ن محذوف است و قرینه برای این محذوف (فلهم اجرهم) است
وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.
الَّذِينَ: اسم موصول، مبنی بر فتح، عطف بر الذین اول و محلاً منصوب
هَادُوا: فعل ماضی، مبنی بر ضم، ضمیر متصل واو، مبنی و محلاً مرفوع، فاعل (صله الذین)
وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.
النَّصَارَى: عطف بر الذین و منصوب به فتحه مقدر
وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.
الصَّابِئِينَ: عطف بر الذین و منصوب، علامت نصب (یاء)
مَنْ: اسم موصول، مبنی بر سکون، بدل از الذین و محلاً منصوب
آمَنَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح، ضمیر مستتر هو مبنی و محلاً مرفوع، فاعل
بِ: حرف جر، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد.
اللَّهِ: لفظ جلاله مجرور به حرف جر علامت جر: کسرة ظاهری
باللهِ: جار و مجرور متعلق به آمن
وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد
الْيَوْمِ: اسم زمان، عطف به الله و مجرور بنا بر تبعیت، علامت جر: کسرة ظاهری
الْآخِرِ: نعت برای یوم و مجرور بنا بر تبعیت
وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.
عَمِلَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح، ضمیر مستتر هو، مبنی و محلاً مرفوع، فاعل
صَالِحًا: نعت برای عملاً محذوف و منصوب بنا بر تبعیت (عَمِلَ عملاً صالحاً) یا مفعولٌ به و منصوب
فَ: حرف ربط، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.
لَ: حرف جر- مبنی بر فتح- محلی از اعراب ندارد.
هُمْ: ضمیر متصل به حرف جر و محلاً مجرور
لَهُم: جار و مجرور متعلق به محذوف، خبر مقدم و محلاً مرفوع
أَجْرُ: مبتدای مؤخر و مرفوع، علامت رفع: ضمة ظاهری
هُمْ: ضمیر متصل، مبنی بر سکون و محلاً مجرور- مضافٌ الیه
عِنْدَ: ظرف مکان، مبنی بر فتح، مفعولٌ فیه و محلاً منصوب، متعلق به عامل مقدر، حال برای اجر و محلاً منصوب
رَبِّ: مضافٌ الیه و مجرور علامت جر: کسرة ظاهری
هِمْ: ضمیر متصل، مبنی بر سکون محلاً مجرور، مضافٌ الیه
وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.
لا: حرف نفی مُهمله، مبنی بر سکون
خَوْفٌ: مبتدا و مرفوع- علامت رفع: ضمة ظاهری
عَلَيْ: حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.
هِمْ: ضمیر متصل مبنی بر سکون محلاً مجرور به حرف جر (علی)
عَلَیهِم: جار و مجرور متعلق به محذوف، خبر برای مبتدا و محلاً مرفوع
وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.
لَا: حرف زائد مؤکده برای لای اول، مبنی بر سکون
هُمْ: ضمیر منفصل، محلاً مرفوع، مبتدا
يَحْزَنُونَ: فعل مضارع مرفوع به ثبوت نون، ضمیر متصل واو، مبنی و محلاً مرفوع فاعل، خبر برای هم و محلاً مرفوع
اعراب جملات آیه
- اِنَّ الذین آمنوا: جمله اسمیه مستأنفه، محلی از اعراب ندارد. مأجورون خبر اِنّ، مستأنفه و محلی از اعراب ندارد.
- آمنوا: جمله فعلیه، صله الذین و محلی از اعراب ندارد.
- الذین هادوا: عطف به الذین اول و محلاً منصوب
- هادوا: جمله فعلیه، صله برای الذین و محلی از اعراب ندارد.
- آمن: جمله فعلیه صله برای من موصوله و محلی از اعراب ندارد.
- عمل صالحاً: جمله فعلیه عطف به آمن و محلی از اعراب ندارد.
- لهم: شبه جمله با متعلقش خبر مقدم و محلاً مرفوع
- فلهم اجرهم: جمله اسمیه، محلاً مرفوع، خبر برای اِنَّ
- عند: شبه جمله با متعلقش حال و محلاً منصوب برای اجر
- خوف علیهم: جمله اسمیه عطف بر خوف علیهم و محلاً مرفوع
- لاهم یحزنون: جمله اسمیه عطف بر خوف علیهم و محلاً مرفوع
- یحزنون: جمله فعلیه، خبر برای مبتدا و محلاً مرفوع
سؤال: فرق حزن و خوف چیست؟ (خوف) برای آینده و (حزن) برای حال دلالت میکند ولی بعضی از لغت شناسان میگویند (خوف) بر چیزی که هنوز واقع نشده و انتظار وقوع آن میرود استعمال میشود اما (حزن) بر چیزی که واقع شده است، اطلاق میگردد.[1]
موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
[1] . البیان، جلد اول صفحه 779
بدون دیدگاه