ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم باشد كه شكرگزارى كنيد

  • تفسیر و مفاهیم
  • اعراب و موضوع آیات
  • نکات تجویدی

موضوع1: رجعت

جمله «ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ» به  کدام یک از عقاید شیعه اشاره دارد؟

 این آیه از آیاتى است که دلالت بر امکان  رجعت  و بازگشت به زندگى در این دنیا دارد; چرا که وقوع آن در یک مورد، دلیل بر امکان آن در سایر موارد است.

بعضى از مفسران اهل تسنن، از آنجا که مایل بوده‌اند  رجعت و بازگشت به زندگى  را نپذیرند براى آیه فوق، توجیهى ذکر کرده‌اند و گفته‌اند: منظور این است:  بعد از مردنِ گروهى از شما در حادثه صاعقه، خداوند فرزندان و نسل‌هاى فراوان به شما داد تا دودمانتان منقرض نشود!

ولى ناگفته پیدا است این تفسیر کاملاً بر خلاف ظاهر آیه فوق است; زیرا ظاهر جمله: «ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ»:  شما را بعد از مرگتان برانگیختیم  به هیچ وجه با این معنى سازگار نیست.[1]

اعتقاد به «رجعت» یکی از مسلّمات قطعی شیعه است،  که از سوی ائمّه اطهارعلیهم السلام بر ضرورت اعتقاد به آن و حتمی بودن وقوعش تأکید فراوان شده است. در اهمیت آن، همین بس که امام صادق علیه السلام می‌فرماید: کسی که ایمان به رجعت ما نداشته باشد از ما نیست.[2]

  از دیدگاه شیعه پس از ظهور حضرت مهدى(عج) و تشكيل حكومت عدل جهاني، گروهى از اولياى الهى و دوستداران خاندان رسالت و برخى از دشمنان خاندان وحى كه از دنيا رفته‌اند به دنيا باز مي‌گردند تا اولياي الهي پرتويى از ثمرات ايمان و اعمال صالح خود را مشاهده كنند و دشمنان نيز به كيفر بخشى از اعمال ناشايست خود برسند.

دلایل عقلی و نقلی بر اثبات رجعت

دلایل عقلی:

علما براى اثبات ضرورت «رجعت» به این ادله عقلى تمسك كرده‌اند:

1) ائمه علیه السلام برای تربیت انسانها آمدند ولی نگذاشتند این امر محقق شود؛ لذا رجعت می‌کنند تا این وظیفه را انجام دهند.

 2) هر انقلابی نیاز به افرادی دارد که آن را ادامه دهند و انقلاب موعود هم از این قانون مستثنا نیست؛ بنابراین رجعت ائمه برای این هدف است. 3) انسان فطرتا به دنبال عدالت است و چون عمر حضرت عادی است، برای اجرای عدالت باید افرادی مثل ائمه و صلحا باشند تا عدالت را برقرار کنند.[3]

دلایل نقلی:

۱. رجعت در قرآن: زنده شدن حضرت عزیر ، زنده شدن قوم حضرت موسی و…

۲.  رجعت در روایات: روایاتی که از معصومین علیهم السلام درباره رجعت وارد شده به قدری زیاد است که بسیاری از علما ادعای تواتر معنوی کرده‌اند.

۳.  رجعت در ادعیه و زیارات چنانکه در دعای عهد از خداوند می‌خواهیم در صورتی که از دنیا رفتیم و امکان درک ظهور حضرت مهدی را نداشتیم ما را زنده کند تا شاهد دولت  صالحه  آن حضرت باشیم. 

موضوع2: گناه عظیم و توبه بى‌سابقه

صدور فرمان خشونت آمیز خداوند مبنی بر اعدام دسته جمعی گنهکاران بنی‌اسرائیل چه حکمتی داشت؟

در پاسخ به اینکه آیا ممکن نبود خداوند توبه آنها را بدون این خونریزى قبول فرماید؟ باید گفت مسأله انحراف از اصل توحید و گرایش به بت‌پرستى مسأله ساده‌اى نبود که به این آسانى قابل گذشت باشد، (آن هم بعد از مشاهده آن همه معجزات روشن و نعمت‌هاى بزرگ خدا) و تزلزل این اصل، معادل است با از میان رفتن تمام مبانى دین. اگر مسأله گوساله پرستى، ساده تلقى مى‌شد، شاید سنتى براى آیندگان مى‌گشت، به خصوص این که بنى‌اسرائیل به شهادت تاریخ، مردمى پر لجاجت و بهانه جو بودند، لذا باید چنان گوش مالى به آنها داده شود که خاطره آن در تمام قرون و اعصار باقى بماند و کسى هرگز بعد از آن به فکر بت‌پرستى نیفتد، و شاید جمله: «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ»  این کشتار نزد خالقتان براى شما بهتر است اشاره به همین معنى باشد.

ملتى که بعد از مشاهده آن همه آیات خدا و معجزات، پیامبر بزرگشان موسى علیه السلام همه را فراموش کنند و با یک غیبت کوتاه پیامبرشان به کلى اصل اساسى توحید و آئین خدا را زیر پا گذارده بت‌پرست شوند.

اگر این موضوع براى همیشه از مغز آنها ریشه کن نشود وضع خطرناکى به وجود خواهد آمد، و بعد از هر فرصتى مخصوصاً بعد از مرگ موسى علیه السلام، ممکن است تمام آیات دعوت او از میان برود، و سرنوشت آئین او به کلى به خطر افتد در اینجا باید شدت عمل به خرج داده شود، و هرگز تنها با پشیمانى و اجراى صیغه توبه بر زبان نباید قناعت گردد، لذا فرمان شدیدى از طرف خداوند، صادر شد که در تمام طول تاریخ پیامبران مثل و مانند ندارد، و آن این که ضمن دستور توبه و بازگشت به توحید، فرمان اعدام دسته جمعى گروه کثیرى از گنهکاران به دست خودشان صادر شد.[4]


[1] . تفسیر نمونه، ذیل آیه ۵۶

[2]. پرتال جامع علوم انسانی

[3] . سایت رحمت

[4] . مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث ـ  بحار الانوار، جلد ۱۳، صفحه ۱۹۸ ـ  نور الثقلین، جلد ۱، صفحه ۸۱ (مؤسسه اسماعیلیان)

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

تجزیه

ثُمَّ : حرف عطف، مبنی، غیر عامل، مشترک بین اسم و فعل

بَعَثْنَا : فعل ماضی، متکلم مع الغیر، ثلاثی مجرد، ریشه(بعث) صحیح، سالم، مبنی، متعدی، معلوم، متصرف

كُمْ: ضمیر متصل منصوبی، جمع مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف

مِن: حرف جر، مبنی، عامل بر اسم

بَعْدِ: اسم، ثلاثی مجرد، اسم زمان، مفرد مذکر، ریشه بعد، سالم، معرفه، معرب، جامد، منصرف، غیر متصرف

مَوْتِ : اسم، ثلاثی مجرد، مصدر سماعی، مفرد مذکر مجازی، ریشه موت، ناسالم(اجوف واوی) معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، غیر متصرف

كُمْ: ضمیر متصل مجروری، جمع مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، جامد،غیر متصرف

لَعَلَّ: حروف مشبهه بالفعل برای ترجی، مبنی، عامل

كُمْ : ضمیر متصل منصوبی، جمع مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف

تَشْكُرُونَ : فعل مضارع، جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد، ریشه شکر، صحیح، سالم، معرب، متعدی، معلوم، متصرف

ترکیب

ثُمّ : حرف عطف برای ترافی، محلی از اعراب ندارد

بَعَثْنَا: فعل ماضی، مبنی بر سکون، ضمیر متصل نا، مبنی و محلا مرفوع، فاعل

كُمْ: ضمیر متصل به فعل، مبنی و محلا منصوب، مفعول به

مِنْ: حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد

بَعْدِ: اسم مجرور به حرف جر، علامت جر کسره ظاهری

مِنْ بَعْدِ: جار و مجرور متعلق به بعثنا

مَوْتِ: مضاف الیه و مجرور، علامت جر کسره ظاهری

كُمْ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور، مضاف الیه

لَعَلَّ: حروف مشبهه بالفعل ، مبنی بر فتح

كُمْ: ضمیر متصل، مبنی و محلا منصوب، اسم لَعَلَّ

تَشْكُرُون: فعل مضارع مرفوع به ثبوت نون، ضمیر بارز «واو»، مبنی و محلا مرفوع، فاعل، خبر لَعَلَّ و محلاً مرفوع

اعراب جملات

  1. بَعَثْنَاكُمْ : جمله فعلیه، عطف به أخذتکم در آیه قبل و بنابر تبعیت محلاً مجرور.
  2. لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ : جمله اسمیه، مستانفه و محلی از اعراب ندارد.
  3. تَشْكُرُونَ: جمله فعلیه، خبریه و محلا مرفوع.

نکته:

بعث و زنده کردن را بعد از مرگ مقید فرموده است؛ بنابراین این نکته دلالت دارد که مرگ آنان حقیقی بوده و به منظور رفع توهمی است که ما را گمان برود که زنده شدن بعد از بیهوشی و یا خواب بوده است.

سوال: چرا در آیه مذکور به جای لفظ «احیاء» از «بعثنا» استفاده کرده است؟

تعبیر با کلمه بعثنا به جای «احیاء» برای این است که «بعث» به اعطای حیات و فعلیت آن در خارج دلالت دارد، یعنی زنده شدن و برانگیخته بودن برای امور مقصوده است و این معنا بلیغ تر از احیای مطلق است.

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر وعلوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *