وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ

و آنگاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم آنگاه در غياب وى شما گوساله را [به پرستش] گرفتيد در حالى كه ستمكار بوديد

  • تفسیر و مفاهیم
  • اعراب و موضوع آیات
  • نکات تجویدی

موضوع: ظلم عظیم وعفو الهی

چرا بنی اسرائیل با وجود ظلم عظیم (گوساله پرستی) مشمول عفو الهی شدند؟

در فرصتي كه موساي كليم به مناجات و دريافت تورات براي اداره كشور و رهبري همه جانبه امّت توحيدي اشتغال داشت، سامري از ضعف فكري بني اسرائيل سوءاستفاده كرد؛ زيرا آنان پس از شكافته شدن دريا و مشاهده آن همه آيات و بيّنات، وقتي گروهي را سرگرم بت پرستي ديدند، به موساي كليم گفتند: (يا موسي اجعل لنا إلهاً كما لهم آلهة)

سامري از اين كوته بيني بني اسرائيل سوء استفاده كرد و بساط گوساله پرستي را براي آنان گسترد: (ثمّ اتّخذتم العِجْلَ من بعده وأنتم ظالمون).

نقش كلمه (ثمّ) در طليعه اين دو جمله اظهار تعجّب است؛ يعني با آن كه حضور موسي در ميقات براي دريافت تورات از بزرگترين نعمت هاي الهي و فضيلتي براي بني اسرائيل و نشانه اي براي علوّ درجه آنان و سبب تتميم و تكميل دين آنان بود، در عين حال، قدر آن را ندانسته، به زشت ترين كفر و جهالت مبتلا شدند و اين بسي جاي تعجّب است

شدّت قبح گناه مزبور در اين است كه گوساله را به جاي پروردگار قرار دادند.

مقصود از «عجل» گوساله زنده و حقيقي نيست، بلكه جسد و مجسّمه گوساله است كه به دست سامري ساخته شده بود

با اين كه بني اسرائيل به گناه بزرگ گوساله پرستي و ظلم عظيم شرك مبتلا شدند، خداوند آنان را عفو كرد، شايد شكر نعمت ها را به جا آورند: «ثمّ عفونا عنكم من بعد ذلك لعلّكم تشكرون».

مقصود از عفو در آيه مورد بحث ممكن است اين باشد كه به جاي آن كه شما را نابود كرده، به عذاب استيصال دچار سازيم، تا آمدن موسي از ميقات، به شما مهلت داديم و آن حضرت شما را از كفّاره گناهتان آگاه ساخت.[1]

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی


[1] . تفسیر تسنیم, ج 4, صص 396 _ 398

تجزیه

وَ:حرف عطف، مبنی، غیرعامل

إِذْ:اسم زمان، دو حرفی، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف

واعَدْنَا :فعل ماضی، متکلم مع الغیر، ثلاثی مزید، باب مفاعله، ریشه (وعد) ناسالم، معتل، (مثال واوی)، مبنی، متعدی، معلوم، متصرف

مُوسَى:اسم ثلاثی مزید، مفرد مذکر، معرفه، معرب، جامد، غیرمنصرف، (علم: عجم) متصرف

أَرْبَعِينَ :اسم ثلاثی مزید، از اسماء اعداد عقود، جمع مذکر، از ماده ربع، سالم، معرب، جامد، منصرف، متصرف

لَيْلَةً :اسم ثلاثی مزید، اسم ذات، مفرد، مؤنث مجازی، ریشه لیل، ناسالم (معتل اجوف یایی) نکره، معرب، جامد، منصرف، متصرف

ثُمَّ:حرف عطف، مبنی، غیرعامل، مشترک بین اسم و فعل

اتَّخَذْتُمُ :فعل ماضی، جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مزید باب افتعال، ریشه اَخَذَ، ناسالم، (مهموزالفاء)، مبنی، متعدی، معلوم، متصرف

الْعِجْلَ:ال تعریف عهد ذهنی، مبنی، غیرعامل، مختص اسم،
،
عجل: اسم ثلاثی مجرد، مفرد مذکر، ریشه (عجل) سالم، معرفه به ال، معرب، جامد، منصرف، متصرف

مِنْ :حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم

بَعْدِ:اسم ثلاثی مجرد، اسم زمان، مفرد مذکر، ریشه (بعد)، سالم، معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، متصرف

هِ:ضمیر متصل مجروری ، مفرد مذکر غایب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

وَ:حرف حالیه، مبنی، غیرعامل

أَنْتُمْ :ضمیر منفصل مرفوعی، جمع مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

ظَالِمُونَ:اسم ثلاثی مزید، جمع مذکر، ریشه ظلم، سالم، نکره، معرب، مشتق، اسم فاعل، منصرف، متصرف

ترکیب

وَ:حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

إِذْ :مفعول به و محلاً منصوب برای اذکروا مقدر

وَاعَدْنَا :فعل ماضی، مبنی برسکون، ضمیر متصل و بارز (نا) مبنی و محلاً مرفوع، فاعل

مُوسَى :مفعول به اول و تقدیراً منصوب

أَرْبَعِينَ :مفعول به دوم و منصوب به یاء (اعداد عقود)

لَيْلَةً :تمییز برای اربعین، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

ثُمَّ :حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

اتَّخَذْتُمُ :فعل ماضی، مبنی بر سکون، غیرمتصل و بارز، تُم، مبنی و محلاً مرفوع، فاعل از افعال دو مفعولی

الْعِجْلَ :مفعول به و منصوب به فتحه ظاهری

مِنْ :حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.

بَعْدِ:اسم زمان، مجرور به حرف جر

مِنْ بَعْدِ:جار و مجرور متعلق به اتخذتم

هِ:ضمیرمتصل، مبنی بر کسر، محلاً مجرور ، مضاف الیه

وَ:حرف حالیه، مبنی بر فتح محلی از اعراب ندارد.

أَنْتُمْ :ضمیر منفصل مبنی بر سکون، مبتدا و محلاً مرفوع

ظَالِمُونَ:خبر و مرفوع، علامت رفع واو

اعراب جملات:

ِإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى: عطف به آیات قبل (جواب ندا) محلی از اعراب ندارد.
وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً: جمله فعلیه، مضاف الیه برای «إذ» و محلا مجرور.
اتَّخَذْتُمْ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ: جمله فغلیه، عطف به «وَاعَدْنَا» محلا محرور.
وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ: جمله اسمیه، حال برای فاعل «اتَّخَذْتُمْ» و محلا منصوب.

سؤال:معنای کاربردی حرف «ثم» چیست و مفید چه امری می باشد؟ «ثم» حرف عطف است و برای تراخی و تأخیر به کار می رود و مقید سه امر است: الف) تشریک در حکم، ب) ترتیب ج) مهلت

نکته بلاغی: صیغه مفاعله در واعدنا به معنای مشارکت نیست زیرا معنای مشارکت طرفین را در بر ندارد بلکه به معنی ثلاثی مجرد یعنی «واعدنا» می باشد.

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *