وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ ۚ وَفِي ذَٰلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ

و [یادکنید] آن گاه که شما را از [سیطره حکومت ظالمانه] فرعونیان نجات دادیم؛ آنان که همواره شما را به سخت ترین صورت شکنجه می کردند، پسران شما را سر می بریدند و زنان شما را [برای بیگاری و کنیزی] زنده می گذاشتند. و در این سختی ها ومشکلات آزمایشی بزرگ از سوی پروردگارتان بود.

  • تفسیر و مفاهیم
  • اعراب و موضوع آیات
  • نکات تجویدی

موضوع: نعمت آزادی

تلاش جهت رهایی از چنگال ستمگران چه سرنوشتی را برای ملتها رقم میزند؟

در ميان همه نعمت‌هايي كه در آيات آينده بيان مي‌شود ابتدا به نعمت رهايي از ستم اشاره مي‌شود و اين بر اثر نقش مهمي است كه نعمت آزادي و استقلال در سرنوشت ملّت ها دارد؛ زيرا تا ملّتي از استبداد آزاد نشود استعدادهاي مختلف او شكوفا نشده، قابليت پذيرش برنامه‌هاي متنوع اعتقادي، اخلاقي و رفتاري پيامبران را پيدا نمي‌كند، بلكه به بيان سرور شهيدان، امام حسين عليه‌السلام مرگ براي چنين ملّتي بهتر از زندگي است.[1]

بنى‌اسرائيل به طور مداوم تحت شكنجه فرعونيان بوده‌اند؛ پسران بيگناهشان را سر مى‌برند، و از سوى ديگر دخترانشان را به كنيزى مى‌بردند، و از اين گذشته خودشان نيز دائما تحت شكنجه بودند، بردگان و خدمتگزاران و كارگران قبطيان و دار و دسته فرعون محسوب مى‌شدند.

 قرآن، اين جريان را يك آزمايش سخت و عظيم، براى بنى‌اسرائيل مى‌شمرد.

معانی بلا:

۱) يكى از معانى بلاء آزمايش است  و به راستى تحمل اين همه ناملايمات، آزمايش سختى بوده است .

۲)احتمال دوم این كه بلاء در اينجا به معنى مجازات باشد، زيرا بنى‌اسرائيل پيش از آن، قدرت و نعمت فراوان داشتند، و كفران كردند، و خدا آنها را مجازات كرد.

۳) احتمال سوم این است  كه بلاء به معنى نعمت باشد، يعنى نجات از چنگال فرعونيان نعمتى بزرگ براى شما بود.[2]

هر آزمایشی برای رسیدن به مقصدی است و هدف این آزمایش نجات بنی‌اسرائیل از چنگ فرعونیان بوده و این خیر بزرگی است که به خدا منسوب شده است و شاید به همین مناسبت است که بعضی از مفسرین کلمه بلا را به معنی نعمت گرفته‌اند یعنی در باطن ظلم و ستم فرعون نعمت آزادی نهفته است در صفحات تاریخ می‌بینیم که وقتی طغیان حاکمان جور به اوج رسیده مردم قیام‌های جدی کرده و طاغوت‌ها را برانداخته‌اند.

 از این روست که آگاهان سیاسی غالباً از شدت گرفتن ظلم حاکمان جور بر مردم، سقوط آنها و به قدرت رسیدن مردم را پیش بینی می‌کنند.

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی


[1] . تفسیرتسنيم، ج 4 ، ص 335

[2] . تفسیرنمونه، صص ۲۹۷ -۲۹۸

تجزیه

وَ: حرف عطف، مبنی، غیرعامل

إِذْ : اسم زمان، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

نَجَّيْنَا : فعل ماضی، متکلم مع الغیر، ثلاثی مزید، باب تفعیل، از ماده (نجی) معتل (ناقص یائی) مبنی،؛ متعدی، معلومَ، متصرف

كُمْ : ضمیر متصل منصوبیَ، جمع مذکر مخطب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

مِنْ : حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم

آلِ : اسم ثلاثی مجردَ، اسم جمع مذکرَ، از ماده (اَول) ناسالم، معتل، (مهموز الفاآ، اجوف واوی) معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، متصرف

فِرْعَوْنَ : اسم ثلاثی مزید، مفرد مذکر، معرفه (عَلَم)، معرب، جامد، غیرمنصرف به جهت (علمیّت) متصرف

يَسُومُونَ : فعل مضارع، جمع مذکر غائبَ، ثلاثی مجرد، از ماده َ(سوم) معتلَ، (اجوف واوی) معرب، متعدی (دو مفعولی) معلوم، متصرف

كُمْ : ضمیر متصل منصوبیَ، جمع مذکر مخطب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

سُوءَ : اسم ثلاثی مجرد، مصدر، مذکر، از ماده (سوء)ناسالم، معتل (اجوف واوی، مهموز اللام) نکره، معرب، جامد، منصرف، غیرمتصرف

الْعَذَابِ : ال تعریف یا جنس، مبنی، غیرعامل، مختص اسم
اسم ثلاثی مزید، مصدر(تفعیل)، مفرد مذکر، از مادة(عذب) سالم، معرفه به (ال) معرب، جامد، منصرف، متصرف

يُذَبِّحُونَ : فعل مضارع، جمع مذکر غائب، ثلاثی مزید، باب تفعیل از ماده (ذبح) صحیح سالم، معرب،متعدی، معلوم، متصرف

أَبْنَاءَ : اسم ثلاثی مزید ، جمع مکسر مذکر، از ماده (بنو، ابن) ناسالم، معتل،(ناقص واوی) معرفه به جامد، منصرف، متصرف

كُمْ : ضمیر متصل منصوبیَ، جمع مذکر مخطب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

وَ: حرف عطف، مبنی، غیرعامل

يَسْتَحْيُونَ : فعل مضارع، جمع مذکر غائب، ثلاثی مزید، باب استفعال، ، از ماده (حیی) معتل( لفیف مقرون) معرب، متعدی، معلوم، متصرف، در اصل یستحیون بوده، ضمه بر یاء ثقیل بود پس حرکتش را به ما قبل داده (یستحیون) (یاء) در التقاء ساکنین حذف شده (یستحیون) می‌شود

نِسَاءَ : اسم ثلاثی مزید، اسم جمع، مونث، از ماده (نسو) ناسالم، معتل (ناقص واوی) معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، غیرمتصرف، در اصل (نساو) بوده که (واو)قلب به همزه شده

كُمْ : ضمیر متصل مجروری، جمع مذکر مخاطب، منبی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

وَ: حرف عطف، مبنی، غیرعامل

فِي : حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم

ذَٰلِكُمْ : اسم اشاره به دور، جمع مذکر، معرفه، مبنی، جامد، غیرمتصرف
ذا: از اسماء ثنایی، مفردَ، مذکر، معرفه، مبنی
ل: حرف بعید یا موکد در بعید
کم: ضمیر خطاب، جمع مذکر مخاطب ، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

بَلَاءٌ : اسم ثلاثی مزید، مصدر سماعی، مفرد مذکر، از ماده (بلو) ناسالم، معتل(ناقص واوی) نکره، معرب، جامد، منصرف، غیرمتصرف

مِنْ : حرف جر ، مبنی، عامل، مختص اسم

رَبِّ : اسم ثلاثی مجرد، مفرد مذکر، از ماده (رب) ناسالم (مضاعف) معرفه به اضافه (اگر مصدر باشد) جامد و (اگر صفت مشبهه باشد) مشتق، منصرف، متصرف

كُمْ : ضمیر متصل مجروری، جمع مذکر مخاطب، مبنی ، معرفه، جامد، غیرمتصرف

عَظِيمٌ : اسم ثلاثی مزید، مفرد مذکر، از ماده (عظم) سالم، نکره، معرب، مشتق (صفت مشبهه) منصرف، متصرف

ترکیب

وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد

إِذْ : اسم زمان مبنی بر سکون، محلاً منصوب مفعولٌ به برای اذکروا مقدر

نَجَّيْنَا : فعل ماضی، مبنی بر سکون، ضمیر بارز و متصل(نا) مبنی و محلاً مرفوع، فاعل

كُمْ : ضمیر متصل مبنی بر سکون، محلاً منصوب، مفعولٌ به

مِنْ : حرف جر، مبنی بر سکون، محل از اعراب ندارد

آلِ : اسم مجرور به حرف جر، علامت جر: کسره ظاهری

مِنْ آلِ : جارو مجرور، متعلق به نَجَّيْنَا

فِرْعَوْنَ : مضاف الیه و مجرور، علامت جر: فتحه بدل از کسره

يَسُومُونَ : فعل مضارع مرفوع، علامت رفع: ثبوت نون، ضمیر بارز و متصل (واو)، مبنی، محلاً مرفوعَ، فاعل

كُمْ : ضمیر متصل مبنی بر سکون، محلاًمنصوب، مفعولٌ به اول

سُوءَ : مفعولٌ به دوم و منصوب، علامت نصب : فتحه ظاهری

الْعَذَابِ : مضاف الیه و مجرور ، علامت جر: کسره ظاهری

يُذَبِّحُونَ : فعل مضارع مرفوع، علامت رفع: ثبوت نون، ضمیر بارز و متصل (واو)، مبنی، محجلاً مرفوع، فاعل

أَبْنَاءَ : مفعولٌ به و منصوب، علامت نصب، فتحه ظاهری

كُمْ : ضمیر متصل مبنی بر سکون، محلاً مجرورَ، مضاف الیه

وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

يَسْتَحْيُونَ : فعل مضارع مرفوع، علامت رفع: ثبوت نون، ضمیر بارز متصل (واو) مبنی، محلاً مرفوع، فاعل

نِسَاءَ : مفعولٌ‌به و منصوب، علامت نصب : فتحه ظاهری

كُمْ : ضمیر متصل مبنی بر سکون، محلاً مجرور ، مضاف الیه برای (نساء)

وَ : حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد

فِي : حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد

ذَٰلِكُمْ : اسم اشاره مبنی بر سکون، محلاً مجرور به حرف جر (فی)

فِي ذَٰلِكُمْ : جار و مجرور، متلق به عامل مقدر، خبر مقدم، محلاً مرفوع

بَلَاءٌ : مبتدا موخر و مرفوع، علامت رفع : ضمه ظاهری

مِنْ : حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد

رَبِّ : اسم مجرور به حرف جر (من) علامت جر : کسره ظاهری

مِنْ رَبِّكُ : جارور و مجرور، متلق به عامل مقدر، نعت و محلاً مرفوع برای بلاءٌ

كُمْ : ضمیر متصل مبنی بر سکون ، محلاً مجرور ، مضاف الیه

عَظِيمٌ : نعت دوم و مرفوع برای ( بلاءٌ) علامت رفع : ضمه ظاهری

اعراب جملات آیه (49)

  1. إِذْ نَجَّيْنَا: عطف بر (اذکروا نعمتی) در آیه قبل، جواب ندا، محل از اعراب ندارد.
  2. نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ: جمله فعلیه، مضاف الیه برای (اذا) و محلاً مجرور
  3. يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ: جمله فعلیه، حال برای (آل فرعون) و محلاً منصوب
  4. يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ : جمله فعلیه، بدل از (یسومونکم) و محلاً منصوب
  5. یَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ: جمله فعلیه، عطف بر (یذبحون) و محلاً منصوب
  6. فِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ: جمله اسمیه، عطف به جمله حالیه و محلاً منصوب
  7. في ذَلِكُمْ: شبه جمله با متعلق محذوفش، خیر مقدم و محلاً مرفوع
  8. مِنْ رَبِّكُمْ: شبه جمله با متعلق محذوفش، نعت برای (بلاءٌ) و محلاً مرفوع

سوال : در این آیه فرموده «یُذَبِّحون اَبناءَکُم» و در سوره ابراهیم آمده «یُذَبِّحون اَبناءَکُم» و در سوره اعراف آمده «یقتولن ابناءکم» چه فرقی در میان آنها وجود دارد؟ گروهی که از ذوق ادبی بیشتری برخوردارند می‌گویند «تَذبیح» بدون ذکر «واو» عاطفه، تفسیر به عذاب بوده اما با قید «واو» عاطفه «ذبیح» غیر از عذاب است چون عطف مغایرت را اقتضاء میکند ولی تعبیر به «قتل» تعبیر از نتیجه «ذبیح» می‌باشد.

سوال : چرا در قتل ابناء «يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ» نفرموده: ولی در زنده نگه داشتن نساء «یستحیون» آورده است؟ «ذبیح» عین «قتل» است، بنابراین در آنجا معنا ندارد، ولی زنده نگه داشتن عین حیات نیست.

نکته بلاغی

1-مجاز لغوی مرسل به قرینه مایؤول در کاربرد کلمه (نساء) وجود دارد، چون منظور از (نساء)
در آیه شریفه دختران هستند، زیرا به فرمان فرعون نوزادان پسر را می‌کشتند و نوزادان دختر را به حال خود رها کرده و زنده نگه می‌داشتند.
2-نکره آوردن هر یک از «بلاء» و «عظیم» به منظور تفخیم و نشان دادن هول و هراس است.

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *