وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ

و بدانچه نازل كرده‏ ام كه مؤيد همان چيزى است كه با شماست ايمان آريد و نخستين منكر آن نباشيد و آيات مرا به بهايى ناچيز نفروشيد و تنها از من پروا كنيد

  • تفسیر و مفاهیم
  • اعراب و موضوع آیات
  • نکات تجویدی

موضوع: خصوصیات اجتماعی و اخلاقی بنی اسرائیل

هشدار و سفارش‌های خداوند به قوم بنی‌اسرائیل  چه مواردی را شامل می‌شود ؟

وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا…..: خداوند مى‌فرماید:  به آیاتى که بر پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نازل شده ایمان بیاورید، آیاتى که هماهنگ با اوصافى است که در تورات شما آمده است.

قرآن، مصدق کتابى است که نزد شما است، یعنى بشاراتى را که تورات و پیامبران پیشین به پیروان خود دادند ـ که بعد از ما پیامبرى با چنین اوصافى ظهور خواهد کرد و کتاب آسمانیش داراى این ویژگى‌ها است ـ این پیامبر و ویژگی‌هاى قرآن کاملاً منطبق بر آن بشارات است، و با آن هماهنگى همه جانبه دارد; چرا به آن ایمان نمى‌آورید؟![1]

 «وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا» فروختن آيات الهي، با نقض عهد خدا و رها كردن دين و كتمان حقايق و تفسير تورات و انجيل به ميل خويش يا ديگران، حتي اگر در برابر آن همه دنيا دريافت شود، فروش متاعي گران بها به بهايي اندك است.

«وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ….» تبه كاري سران بني اسرائيل، گذشته از كفر شخصي و كتمان حق، هم «تلبيس» بود و هم «تسويل»؛ (اغواگری) يعني هم حق را به لباس باطل مي‌پوشاندند تا كسي به آن گرايش پيدا نكند و هم باطل خود را به لباس حق مي‌آراستند تا توده اسرائيلي از آن نگريزند.[2]

«وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ» خداي سبحان بعد از ترغيب اهل كتاب به حُسن فاعلي، يعني ايمان به معارف الهي و مآثر آسماني، آنان و نيز ديگر مخاطبان را به حُسن فعلي، يعني تحكيم پيوند عملي با خدا (نماز) و توثيق ارتباط اقتصادي با مستمندان (زكات) و حفظ وحدت و شكوه امّت اسلامي در نماز جماعت و مانند آن تشويق مي‌كند.

نماز در فرهنگ وحي الهي ستون دين است؛ از اين رو از صيانت و مراقبت و سلامت آن به «اقامه» تعبير مي‌شود؛ زيرا ستون، بر پاداشتني است، نه خواندني.

 مراد از اقامه نماز، بر پاداشتن و احياي نماز در جامعه و به جا آوردن حقّ نماز با رعايت همه شرايط ظاهري و باطني آن و عدم اكتفا به شكل ظاهري آن است.

امركردن اهل كتاب به اقامه نمازِ مسلمانان، نه اصل نماز كه حقيقتي مشترك، واحد و تغيير ناپذير در همه اديان است، گواه مكلف بودن كافران به فروع است، آن چنان كه ملزم به پذيرش اصول هستند .

«وَآتُوا الزَّكَاةَ» اقامه كننده نماز كه با خداي منعم ارتباط برقرار كرد و به او تقرّب جست از خلق خدا غافل نمي‌شود. لازمه اين عدم غفلت،رفع مشكلات آنان و از جمله برطرف كردن فقر و نيازهاي مادي واقتصادي با پرداخت زكات و انفاق‌هاي مالي است. كاربرد عنوان «ايتاء» و تعبير جمع در امر به پرداخت زكات، براي تذكّر به احياي اين واجب اجتماعي و مرتفع ساختن فقر عمومي در سطح جامعه است. البته مقصود اصيل از ايجاب زكات، تحصيل طهارت روح و اعتلاي جان بشري است و گرنه تأمين هزينه مستمندان به خوبي مقدور خداست.[3]

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی


[1] . تفسیرنمونه، ج۱،ص۲۵۱

[2] . تفسیرتسنیم، ج۴،ص۷۱

[3] . تفسیرتسنیم، ج۴،صص۱۱۰-۱۱۱

تجزیه

وَ : حرف عطف، مبنی، غیرعامل

آمِنُوا : فعل امر، جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مزید، باب افعال از ماده (امن) ناسالم (مهموزالفاء) مبنی، متعددی، معلوم،متصرف (در اصل اَأمنوا) بوده که دو همزه کنار هم متحرک و دومی ساکن باشد قلب به الف می‌شود)

بِـ : حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم

مَا :اسم موصول مشترک، معرفه، مبنی، جامد، غیر متصرف

أَنْزَلْتُ : فعل ماضی، متکلم وحده، ثلاثی مزید، باب افعال، از ماده (نزل) صحیح، سالم، مبنی، متعددی، معلوم، متصرف

مُصَدِّقًا : اسم ثلاث مزید ، مفردمذکر از ماده (صدق) سالم، نکره، معرب، مشتق (اسم فاعل)منصرف،متصرف

لِـ : حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم، (حرف تقویت)

مَا : اسم موصول مشترک، معرفه، مبنی، جامد،غیرمتصرف

مَعَ : اسم دو حرفی از ماده (معو) معتل (ناقص واوی) معرفه به اضافه، مبنی، جامد، منصرف، غیرمنصرف، دائم الاضافه(در اصل (معوُ) بوده که (واو)آن به لحاظ استعمال حذف شده است.

كُمْ : ضمیر متصل محجروری، جمع مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

وَ : حرف عطف، مبنی، غیرعامل

لَا : حرف نهی، مبنی، عامل، مختص فعل

تَكُونُوا : فعل مضارع ناقصه، جمع مذکر مخاطب،ثلاثی مجرد، از ماده(کون) معتل (اجواف واوی) معرب، لازم، معلوم، متصرف

أَوَّلَ : اسم ثلاثی مزید، مفرد مذکر، از ماده (وَال) ناسالم، مهموز الفا، اجوف واوی، معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، غیرمنصرف(در اصل (اَواَل) بوده که همزه قلب به (واو) شده و تخفیفاً ادغام شده

كَافِرٍ : اسم ثلاثی مزید، مفرد مذکر، از ماده(کفر) سالم، نکره، معرب، مشتق (اسم فاعل) منصرف، متصرف

بِـ : حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم

هِ : ضمیر متصل مجروری، مفرد مذکر غائب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

وَ : حرف عطف، مبنی، غیرعامل

لَا : حرف نهی، مبنی، عامل، مختص فعل

تَشْتَرُوا : فعل مضارع، جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مزید، باب (افتعال) از ماده (شری) معتل (ناقص نائی) معرب، متعدی، معلوم، متصرف، (در اصل تشتربُوا بوده چون ضمه بر(یاء) ثقیل است بعد از سلب حرکت ماقبل، آن حرکت را به ماقبل داده و (یاء) در التقاء ساکنین حذف شده)

بِـ : حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم

آيَاتِ : اسم ثلاثی مزید، جمع مونث مجازی، از ماده(اوی) ناسالم، (مهموزالفاء، لفیف مقرون) معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، متصرف، (در اصل (أییة) بوده (یاء) اول قلب به الف شده و دو الف در هم اذغام شده (آیة)

ي: ضمیر متصل مجروری، متکلم وحده، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

ثَمَنًا : اسم ثلاثی مجرد، مفرد مذکر از ماده (ثمن) سالم، نکره، معرب، جامد، منصرف، متصرف

قَلِيلًا : اسم ثلاثی مزید،مفرد مذکر،از ماده (قَلّ) ناسالم (مضاعف) نکره، معرب، مشتق(صفت مشبهه) منصرف، متصرف

وَ : حرف عطف ،مبنی،غیرعامل

إِيَّايَ : ضمیر متصل منصوبی، متکلم وحده، مبنی،معرفه، جامد،،غیرمتصرف

فَـ : حرف زائد (برای تزیین،مبنی، غیرعامل

اتَّقُوا : فعل امر،جمع مذکرمخاطب، ثلاثی مزید باب افتعال، از ماده(وقی) معتل (لفیف مفروق)، مبنی، متعددی، معلوم، متصرف(در اصل توتقیوُا بوده که فاآ الفعل آن در (تاء) باب افتعال ادغام شده (تَتَّقیوُا) حرف عله (یا) متحرک ما قبل صحیح، حرکت را به ماقبل داده و ساکن می شود(تتَّقیوا) دو حرف عله کنار هم در التقاء ساکنین حرف (یا)حذف می‌شود(تتقوا) در حالت امر همزه به جای اتین می‌آید(اَتّقوا)

نِ : حرف وقایه ، مبنی ،غیرعامل، برای وصل به ضمیر متکلم وحده

ترکیب

وَ : حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

آمِنُوا : فعل امر حاضر، مبنی بر حذف نون، ضمیر بارز و متصل (واو) مبنی محلاً مرفوع، فاعل

بِـ : حرف جر، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد.

مَا : اسم موصول، مبنی بر سکون، محلاً مجرور به حرف جر(ب)

بِمَا : جار و مجرور، متعلق به آمِنُوا

أَنْزَلْتُ : فعل ماضی، مبنی برسکون، ضمیر بارز و متصل(ت) مبنی ،محلاً مرفوع، فاعل

مُصَدِّقًا :حال و منصوب، برای م به محذوف انزَلْتُ (انزلتُهُ) بوده،علامت نصب: فتحه ظاهری

لِـ : حرف جر، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد

مَا : اسم مصول، مبنی بر سکون، محلاً مجرور به حرف جر(لِ)

لِمَا : جار و مجرور، متعلقبه عامل مقدر، م به و محلاً منصوب برای مصدقا

مَعَ : ظرف مکان، مبنی بر فتح، م فیه، محلاً منصوب، صله برای ما

كُمْ : ضمیرمتصب، مبنی بر سکون ، محلاً مجرور، مضاف الیه برای (مع) مَعَكُمْ : شبه جمله، متعلق به عامل مقدر، صله برای (ما) محلی از اعراب ندارد

وَ : حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد

لَا : لاء ناهیه جازمه، مبنی برسکون، محلی از اعراب ندارد.

تَكُونُوا : فعل مضارع مجزوم، علامت جزم، علامت جزم: حذف نون، ضمیر بارز و متصل (واو) مبنی و محلاً مرفوع ، اسم تکونوا

أَوَّلَ : خبر تکونوا و منصوب، علامت نصب: فتحه ظاهری

كَافِرٍ : مضاف الیه و مجرور، علامت جر: کسره ظاهری

بِـ : حرف جر، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد

هِ : ضمیر متصل، مبنی بر کسر، محلاً مجرور به حرف جر(ب)

بِهِ : جار و مجرور، متعلق به کافر

وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

لَا : لاء ناهیه جازمه، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.

تَشْتَرُوا : فعل مضارع مجزوم، علامت جزم، حذف نون، ضمیر بارز و متصل(واو) مبنی، محلاً مرفوع، فاعل

بِـ : حرف جر، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد.

آيَاتِ : اسم مجرور به حرف جر(ب)، علامت جر کسره ظاهری

بِآيَاتِ : جار و مجرور، متعلق به تشتروا

ي : ضمیر متصل، مبنی بر سکون، مضاف الیه و محلاً مجرور برای آیات

ثَمَنًا : مفعولٌ به و منصوب، علامت نصب فتحه ظاهری

قَلِيلًا : نعت برای ثمناً و منصوب، علامت نصب: فتحه ظاهری

وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد

إِيَّايَ : ضمیر منفصل، مبنبر بر فتح، مفعولٌ به، محلاً منصوب برای فعل مقدر(اتقوا) محذوفِ واجب الحذف

فَـ : حرف تزیین و زائد، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد

اتَّقُوا : فعل امر حاضر، مبنی بر حذف نون ،ضمیر بارز متصل (واو)مبنی ، محلاً مرفوع ، فاعل

نِ : نون وقایه، مبنی بر کسر ، در اصل (فاتقونی) بوده (ی) ضمیر متکلم وحده که مفعولٌ به منصوب به (اتقوا)بوده حذف شده است.

اعراب جملات آیه (41)

  1. آمِنُوا بِمَا أَنزَلْتُ : جمله فعلیه،عطف به جمله جواب ندا در آیه قبل محلی از اعراب ندارد
  2. أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا: جمله فعلیه، صله برای (ما)موصوله، محل از اعراب ندارد
  3. مَعَكُمْ : شبه جمله، ظرف با متعلق محذوفش، صله برای (ما) محلی از اعراب ندارد
  4. لَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ: جمله فعلیه عطف به امنوا، محلی از اعراب ندارد
  5. لا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي : جمله فعلیه، عطف به امنوا، محل از اعراب ندارد.

نکته بلاغی

لفظ (شرا) که بله معنای خریدن است در عبارت « و لا تشتروا بآیاتی» در معنای حقیقی به کار نرفته است، بلکه به طریق استعاره به کار رفته است ، به عبارت دیگر : استعاره از «استبدال» می باشد. (البیان صفحه 634)

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی