أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ

بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى‏ فهمند

  • تفسیر و مفاهیم
  • اعراب و موضوع آیات
  • نکات تجویدی

موضوع. جهل

بر اساس آیه « أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ » خداوند چه نوع جهلی را به منافقان نسبت داده است؟

جهل بردوقسم است: جهل بسیط وجهل مرکب.

جهل بسیط آن است که انسان چیزی را نداند ولی متوجه باشدکه نمی‌داند و این موجب می‎شودکه درصدد یادگیری برآید. اما جهل مرکب آن است که آدمی چیزی رانداند و متوجه جهل خود نیز نباشد. این‌گونه جهل، علاج ناپذیراست.

خداوند دراین آیه، جهل مرکب را به منافقان نسبت می‌دهد و می‌فرماید: آگاه باش آنان خود سفیهند ونمی‌دانند که سفیهند.[1]

آیا این سفاهت نیست که انسان خط زندگی خود را مشخص نکند و در میان هرگروهی به رنگ آن گروه درآید و به جای وحدت شخصیت،دوگانگی رابپذیرد،استعدادونیروی خودرادرراه شیطنت وتخریب دیگران بکاربرد، ودرعین حال خودراعاقل بداند؟[2]

 اين ناداني منافقان بر اثر اسارت عقل نظري آنان به دست وهم و خيال، و عقل عملي آنان به دست شهوت و غضبشان است.

عقل نظري سالم براي فهم درست معارف و عقل عملي سالم براي اجراي صحيح يافته هاي علمي، دو ركن استوار و اساسي ايمان است و منافقان از هر دو محرومند؛ آنان بر اثر تسويل و تزيين نفس، حق را از باطل و اصلاح واقعي را از افساد حقيقي تشخيص نمي دهند، بلكه باطل را حق و حق را باطل و صلاح را فساد و فساد را صلاح مي پندارند؛ نظير فرعون كه خود بزرگترين عامل فساد بود: (فأكثروا فيها الفساد)[3]

ولي خود را هادي و مرشد مي پنداشت: (وما أهديكم إلّا سبيل الرشاد)[4] نمونه های اعلای جهل مرکب در جهان اسلام القاعده، بوکوحرام و داعش و… هستند که جز بدبختی و فلاکت برای کشورهای اسلامی هیچ دستاورد دیگری نداشته اند و در حقیقت این گروه های اسلامی دچار یکی از انواع جهل مرکّب یعنی «جهل مقدّس» هستند که از بدترین و خطرناک ترین نمونه های جهل مرکب می باشد

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی


[1] . نسیم حیات،ج۱،ص۸۳

[2] . برگرفته تفسیرنمونه،ج1، ص ۱۲۹

[3] . سوره فجر/12

[4] . تفسیرتسنیم، ج1،ص۲۷۹

تجزیه

أَلَا: حرف استفتاح، تنبیه، عرض، تحضیض، مبنی، غیرعامل
أ: حرف استفهام، مبنی، غیرعامل
لا: حرف نفی، مبنی، غیرعامل

إِنَّ: حرف مشبهۀ بالفعل و تأکید، مبنی، عامل، مختص اسم

هُمْ: ضمیر متصل منصوبی، جمع مذکر غائب، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف

هُمُ: ضمیر منفصل مرفوعی، جمع مذکر غائب،مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف

الْمُفْسِدُونَ: (ال): موصول اسمی، مبنی، غیرعامل، مختص اسم
مُفسِدُونَ: اسم ثلاثی مزید، جمع مذکر از مادّه (فسد) سالم، معرفه، مشتق (اسم فاعل)، منصرف، متصرف.

وَ: حرف عطف، مبنی، غیرعامل

لَكِنْ: حرف استدراک (مخفّف از مثقله)، مبنی ، غیرعامل

لَا:حرف نفی، مبنی، غیرعامل

يَشْعُرُونَ: فعل مضارع، جمع مذکر غائب، ثلاثی مجرد از مادّه (شعر)، صحیح و سالم، معرب، متعدی، معلوم، متصرف.

ترکیب

أَلَا: حرف استفتاح و حصر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.

إِنَّ: حرف مشبهۀ بالفعل، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

هُمْ: ضمیر متصل، مبنی بر سکون، محلاً منصوب، اسم إنَّ

هُمُ: 1- ضمیر منفصل، مبنی بر سکون، محلاً مرفوع، مبتدا
2- ضمیر منفصل، مبنی بر سکون، ضمیر فصل و عماد، محلی از اعراب ندارد.

الْمُفْسِدُونَ: 1- خبر برای (هُم) و مرفوع، علامت رفع: (واو)
2- ضمیر منفصل، مبنی بر سکون، ضمیر فصل و عماد، محلی از اعراب ندارد.

وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

لَكِنْ: حرف استدراک، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.

لَا : حرف نفی، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.

يَشْعُرُونَ: فعل مضارع مرفوع، علامت رفع: ثبوت نون، ضمیر متصل (واو)، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل.

اعراب جملات آیه «12»

1- أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ: جمله اسمیه، ابتدائیه یا استینافیه، محلی از اعراب ندارد.
2- هُمُ الْمُفْسِدُونَ: جمله اسمیه، خبر (أنَّ) ، محلاً مرفوع
3- لَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ: عطف به جمله ابتدائیه، محلی از اعراب ندارد بنابرتبعیت.
سؤال: نظرات مختلف درباره کلمه (ألا) را بیان کنید؟
(ألا) طبق نظرات مختلف؛ الف) حرف بسیط، برای تنبیه و استفتاح و محقق شدن مابعدش
ب) حرف مرکب که مرکب از همزه استفهام و لای نفی که در این صورت افاده تحقیق می‌کند.

نکته بلاغی

در عبارت (أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ) چهار نوع تأکید وجود دارد:
1- (أَلَا) که معنای برحذر داشتن و هشدار دادن می‌دهد.
2- (إِنَّ) که معنای تأکید و تحقیق می‌دهد.
3- ضمیر منفصل (هُم) که ضمیر فصل و عماد و برای تأکید است.
4- معرفه آوردن خبر (المُفسِدُونَ).
به این ترتیب خداوند تبارک و تعالی، ادّعای آنها را به بلیغ‌ترین شیوه و محکم‌ترین صورت ردّ فرموده است.

موضوع: جمله مستأنفه

جمله‌ای که در صدر و آغاز عبارت عنوان می‌گردد یا جمله‌ای که سخن با آن آغاز می‌شود. مانند اولین جمله‌ای که در آغاز هر سوره آمده یا اینکه در اثناء کلام (وسط کلام) واقع شده است و ارتباطی با ما قبل خود ندارد.

مثال: « وَلاَ یَحزُنکَ قَولُهُم إِنَّ العِزَّۀَ لِلّهِ جَمِیعاً»[1]

در این مثال، (إِنَّ العِزَّۀَ لِلّهِ جَمِیعاً) جمله استینافیه و منقطع از کلام ماقبل است و محلی از اعراب ندارد.


[1] . 65/ یونس.

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

يَشْعُرُونَ: حرف«ع» از وسط حلق به نرمی ادا می شود.

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *