الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (2)

ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.

  • تفسیر و مفاهیم
  • اعراب و موضوع آیات
  • نکات تجویدی

تجزیه

لِلّهِ) لِـ : حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم. / اللهِ ) ال :حرف زائده لازمه، مبنی، غیرعامل، مختص اسم.
اللّه: اسم، ثلاثی مجرد، مفرد، مذکر، ناسالم، ازماده «وَلَهَ» (معتل مثال واوی) یا از ماده «اَلَهَ» (مهموز الفاء)، معرفه(علم)، معرب، جامد، منصرف، متصرف

رَبِّ : اسم ثلاثی مجرد، مصدر، مفرد، مذکر، ناسالم (مضاف) از ماده «ربّ» معرب، معرفه به اضافه، جامد (اگر مصدر باشد) یا مشتق (اگر صفت مشبهه باشد) منصرف، متصرف

الْعالمین): ال :تعریف یا جنس یا استغراق، مبنی، غیرعامل، مختص اسم. / عَالَمِينَ :اسم، معرفه به «ال» مشتق، منصرف، متصرف ثلاثی مزید، اسم جمع، مذکر، سالم، از ماده «عالم»، معرب ختص اسم.

ترکیب

ٱلحَمدُ : ٱل : جنس و یا استغراق، مبنی بر سکون،مختص اسم، محلی از اعراب ندارد.
حَمدُ : مبتدا و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری

لـِ : حرف جرّ، مبنی بر کسر، عامل ، محلی از إعراب ندارد.

ٱللّٰهِ : اسم جلاله ، مجرور به حرف جرّ ، علامت جرّ کسره ظاهری

لِلّهِ : جار و مجرور، متعلّق به عامل مقدر، خبر و محلاً مرفوع

رَبّ : اگر مصدر باشد : بدل از الله و مجرور بنابر تبعیت
اگر صفت مشبهه باشد : نعت برای الله و مجرور بنابر تبعیت
علامت جرّ کسره ظاهری

ٱلعالَمینَ : ٱل : حرف تعریف جنس و یا استغراق و یا عهد ذهنی خارجی، مبنی بر سکون، مختص اسم، محلی از اعراب ندارد.
عالَمينَ : مضاف إليه و مجرور ، علامت جرّ «یاء»

اعراب جملات

اَلحَمدَ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ: جمله اسمیه، مستانفه، محلی از اعراب ندارد.

لِلّهِ: شبه جمله، جار و مجرور با متعلق محذوف، خبر برای اَلحَمدُ و محلا مرفوع

موضوعات آیه

موضوع: مبتدا و خبر


تعریف مبتدا:

اسم مرفوعی است که در ابتدای کلام قرار می گیرد و حکمی به آن نسبت داده می شود.
مانند: ٱلعِلمُ حَیاةٌ.
«ٱلعِلمُ» مبتدا و مرفوع و «حَیاةٌ» حکمی است که به مبتدا نسبت داده شده است.

مبتدا غالباً معرفه است تا خبر دادن درباره آن مفید باشد لذا چنانچه نکره باشد و افاده‌ای نداشته باشد ،دراین صورت غالباً خبر ، مقدم می شود.

جایگاه مبتدا: ابتدای کلام است مگر اینکه نکره باشد که تحت شرایطی خبر بر آن مقدم می شود.

حکم مبتدا از نظر اعراب: همیشه مرفوع است.

اگر از کلمات معرب باشد : رفع آن به صورت اصلی یا فرعی (نیابتی)و یا تقدیری است.

اگر از کلمات مبنی باشد : رفع آن محلّی است.

مثال۱: ٱلعَقلُ مَنفَعَةٌ.
ٱلعَقلُ ،مبتدا و مرفوع. علامت رفع آن اصلی(ضمه ظاهری) است.

مثال۲: ٱلمُؤمِنونَ صادِقُونَ.
ٱلمُؤمِنونَ، مبتدا و مرفوع. علامت رفع آن فرعی ( واو) است زیرا جمع مذکر سالم است.

مثال۳: ٱلتَّقویٰ یُعِزُّ.
ٱلتَّقویٰ مبتدا و مرفوع. علامت رفع آن تقدیری است زیرا اسم مقصور است.

مثال۴: هٰذا مِن فَضلِ رَبِّي.
هٰذا ، مبتدا و محلا مرفوع . علامت رفع آن محلی می‌باشد زیرا اسم مبنی است.

نکته :گاهی مبتدا به صورت اضافه (همراه با مضاف الیه ) و گاهی همراه با تابع (صفت ،عطف بیان…) به کار می رود، لذا نباید مضاف‌إلیه یا تابعِ مبتدا را با خبر اشتباه گرفت.

مانند: زَکٰوةُ ٱلْقُدرَةِ ٱلإنصافُ.
«زَکٰوةُ» مبتدا و مرفوع و «ٱلقُدرَةِ » مضاف‌إلیه برای آن و «ٱلإنصافُ» خبر برای مبتدا می‌باشد .

تعریف خبر :

حکمی است که به مبتدا نسبت داده می شود.

انواع خبر:

1- خبر مفرد : منظور از خبر مفرد در مقابل جمله و شبه جمله می باشد و بر دو نوع است : جامد و مشتق

خبر مفرد جامد : خبری است که اسم جامد باشد.
مانند : نِسائُکُم حَرثٌ لَکُم .
دراین آیه «حَرثٌ» اسم جامدی است که خبرِ مفرد برای نساء واقع شده است.

خبر مفرد مشتق : خبری است که اسم مشتق (اسم فاعل ،اسم مفعول ،اسم تفضیل ،صفت مشبهه )باشد. مانند :إنَّما أنتَ نَذیرٌ

مطابقت مبتدا وخبر
اگر خبر مشتق باشد، در دو چيز با مبتدا مطابقت دارد:

۱. عدد ( مفرد، مثني و جمع )
مانند: ٱلمُعلِّمُ مُشفِقٌ / ٱلمُعلمانِ مُشفِقانِ

۲. جنس ( مذکر و مونث)
ٱلمُعَلِّمونَ مُشفِقُونَ / ٱلمُعَلِّمَةُ مُشفِقةٌ

اگر مبتدا و خبر هر دو معرفه باشند، ميان مبتدا و خبر، ضمير منفصل مرفوع مي آيد كه به آن ضمير فصل (عماد) گويند.
مانند : «هُم » در آیه «ٱلمُؤمِنونَ هُمُ ٱلمُفلِحُونَ»

2- خبر جمله : خبر جمله بر دو نوع است :

جمله اسمیه : وَ لِباسُ ٱلتِّقویٰ ذٰلِکَ خَیرٌ.
در این مثال جمله اسمیه «ذٰلِکَ خَیرٌ» که خود شامل مبتدا (ذٰلِکَ)و خبر (خَیرٌ) است ، خبر برای «لِباسُ» می‌باشد .

جمله فعلیه : وَ ٱللّٰهُ یَقضِی بِالْحَقِّ.
جمله فعلیه« یَقضِی » خبر برای ٱللّٰه و محلاً مرفوع است.

3- خبر شبه جمله : خبر شبه جمله نیز بر دو نوع است:

ظرف : یَدُ ٱللّٰهِ فَوقَ ٱیدِیهِم.
شبه جمله (ظرف) «فَوقَ» با متعلّق محذوفش، خبر برای «یَدُ» و محلا مرفوع

جار و مجرور : فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ.
شبه جمله(جارومجرور) «في قُلُوبِ» با متعلّق محذوفش ، خبر مقدم برای «مَرَضٌ» و محلا مرفوع

نکته: هرگاه خبر از نوع جمله و شبه جمله باشد اعراب آن محلی است.

طبق توضیحات مذکور در آیه ۲ سوره حمد

ٱلحَمدُ : مبتدای مفرد و مرفوع است و چون اسم معرب است رفع آن به صورت ظاهری می‌باشد.

لِلّهِ: جار و مجرور، با متعلق مقدر و محذوف (ثابِتٌ) و خبر از نوع شبه جمله و محلا مرفوع است.

موسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

1.الحمدلله: الف وصل آن صفت «نبر» و حرف «ح» صفت «بحّه» با گرفتگی ادا می شود.

2. رَبِّ : تفخیم «ر»

3.الْعَالَمِينَ: حرف «ع» با نرمی ادا می شود.

موسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

ال «الحمد» در علوم بلوغی از چه نوع الف ولام است؟

برای این موضوع دو نظر وجود دارد:
۱.براي استغراق يا جنس است و مفادش آن است كه هر حمدي از هر حامدي و براي هر محمودي واقع شود، در واقع حمد خداي سبحان است و جز او هيچ كس مالك حمد نيست. بنابراين او حميد محض و محمود صرف است. علامه طباطبایی در المیزان و علامه جوادی آملی در تسنیم این نظر را پدیرفته است.
2-احتمال ديگر در الف و لام آن است كه براي «عهد» باشد و مراد از حمدِ معهود، حمد كاملي است كه خداي سبحان از خود دارد، در نسیم حیات این احتمال صحیح دانسته شده است و معتقد است اگر تمام حمدهای بندگان را از آنِ خدای متعال بدانیم، نتوانسته ایم حق ستایش او را ادا کنیم.
پس بهتر آنکه اقرارکنیم که از حمد و ثنای حقیقی او ناتوانیم و با کلمه «الحمد» به حمد معینی اشاره کنیم که شایسته او و صادرشده از خود اوست؛ چنانکه پیامبرصلی الله علیه و آله می فرماید: «ماعَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِکَ» خدایا ما تو را آنگونه که هستی نشناختیم.

در واژگان حمد ومدح چه تفاوتهایی وجود دارد؟

۱.حمد تنها در برابر صاحب کمالی است که دارای عقل و اندیشه باشد، ولی مدح درباره غیرعاقل نیز به کار می رود، مثلا درباره گوهری زیبا و ارزشمند می توان گفت ممدوح است، ولی نمی توان گفت محمود است.
۲. حمد تنها در برابر کارهای اختیاری است، اما مدح هم برای توصیف کمال اختیاری مانند علم ومهربانی و خلاقیت و نیز برای کمال غیراختیاری مانند زیبایی است.
۳. حمد برای ذات است، مدح برای صفت است.
۴. هر حمدی مدح است، اما چنین نیست هر مدحی حمد باشد. (تفسیر تسنیم، ج ۱ ،ص ۳۲۷ و ۳۲۸)
ما در سوره فاتحه الکتاب به حمدی اشاره می کنیم که مافوق حمد کلّ حامدان عالم است.
برای همین در تسبیحات نماز می گوییم: سبحان الله والحمد لله و… خدایا تو منزهی از حمد من ودیگران.من ناقصم و محدود، نمی توانم حمد تو را آن طور که شایسته تو است، ادا کنم. پس به حمدی اشاره می کنم که تو مستحق آن هستی.

واژه «رب» برای خدای متعال به چه منظور استعمال شده است؟

ربّ یعنی مالک و صاحب اختیاری که مملوک خود را تربیت می‌کند و او را از قوّه به فعل می رساند، خداوند به همه استعدادهای بالقوّه موجودات و نیز به چگونگی رشد دادن آنها آگاه است، از این‌رو تنها کسی است که ربّ تمام عالم ها است. (نسیم حیات، ج ۱، ص 29)

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *