سؤال1: علم صرف[1] را تعریف کنید.

علم صرف دانشی است که درباره تبدیل کلمه با توجه به معنای مورد نظر در صورت‌های مختلف بحث می‌کند.

مراد از صورت‌های مختلف، ساختار و ساختمان کلمه می‌باشد.

ساختمان کلمه آن چیزی است که کلمات مشتق از یک ریشه با آن تشخیص داده می‌شوند؛ به طور مثال «ضـَرَبَ»، «یَضرِبُ»، «إضرِب»، «مَضروب» و «ضارِب» با وجود ریشه مشترک، از لحاظ ساختار با هم فرق دارند.

سؤال2 : بنیان گذار علم صرف و نحو کیست؟

 امیرالمؤمنین علیj بنیان گذار این علم هستند.

وقتی أبوالاسود دوئلی خدمت امیرالمؤمنینj رسید آن حضرت کاغذی به او داد که در آن نوشته بودند:

«بسم الله الرحمن الرحیم،  الکلمةُ ثَلاثَةُ أقسامٍ : إسمٌ و فِعلٌ و حَرفٌ…

کلمه سه قسم است : اسم، فعل و حرف. اسم آن چیزی است که بر مسمّی (نام گذاری شده) دلالت کند. فعل آن چیزی است که دلالت بر حرکت و کار مسمّی کند. حرف آن است که معنا را در غیر آن ایجاد کند.»

سپس حضرت دستور دادند که قواعدی در ادامه این مطلب بنویسد تا قرآن از تغییر و تحریف مصون بماند.

سؤال3 : تفاوت فعل، اسم و حرف را همراه با مثال بیان کنید.

اسم بر معنای مستقل‌ دلالت می کند ولی بر زمان دلالت ندارد؛ مانند: رَجُل، دَجاجَة، هُوَ، إکرام

فعل هم بر معنای مستقل و هم بر زمان دلالت می‌کند؛ مانند: شَرِبَ، یَدرُسُ، اُکتُب

حرف نه معنای مستقل دارد و نه بر زمان دلالت دارد؛ مانند: عَلی، مَن، في، لا، إن

سؤال4 : اسم با چه ویژگی‌هایی شناخته می‌شود؟

غالباً اسم می‌تواند «ال» یا تنوین بپذیرد و مصغّر[2] و منسوب[3]شود؛ مانند: «الکتابُ»، «کِتابٌ»، «کُتَیِّب»، «ایرانِیّ»

نکته : هیچ گاه «ال» و تنوین در یک کلمه جمع نمی‌شوند.  

موضوع : تصریف

سؤال 5 : تغییر کلمه از صورتی به صورت دیگر چه نام دارد؟

به تغییر یک کلمه از صورتی به صورت دیگر «تصریف» [4] گویند و «تصریف» در لغت به معنای، گرداندن از این سو به آن سو است.

تصریف فعل[5] : به تبدیل فعل ماضی به مضارع و ساخت امر و همچنین تغییر صیغه‎‌های آنها بنا بر تغییر ضمایر فاعلی (غایب، مخاطب، متکلم، مفرد، مثنی، جمع، مذکر، مؤنث) تصریف فعل گویند.

ماضی : فَرِحَ، فَرِحتُم، فَرِحتُ      

مضارع ‌‌: یَفرَحُ، تَفرَحونَ، أفرَحُ    

امر: اِفرَحْ، اِفرَحوا، اِفرَحِی        

تصریف اسم[6] : به اسم‌هایی متصرف می‌گویند که بتوان از آن ها مثنی، جمع، اسم مصغّر و منسوب ساخت.

نَهر (مفرد)، نَهران (مثنی)، اَنهار (جمع)، نُهَیر(مصغّر)، نَهرِیّ (منسوب)

نکته[7] : تجزیه‌پذیری (تصریف)، فقط بر اسم و فعل انجام می‌شود و حروف از این مقوله مستثنی هستند.

سؤال 6 : اسم‌ها و فعل‌ها از لحاظ صرف‌پذیری بر چند دسته تقسیم می‌شوند؟  

اسم‌ها، معرب یا مبنی و افعال، مشتق یا جامد می‌باشند.

اسماء معرب و افعال مشتق، صرف پذیرند.

موضوع : افعال جامد

سؤال 7 : تصریف افعال جامد چگونه است؟

افعال جامد[8] از نظر صرف پذیری ، ناقص‌التصریف هستند و این تصریف، در بعضی از افعال، فقط به یک صورت می آید؛ مانند : «عَسی» و«لَیسَ»که فقط 14 صیغه ماضی دارند. همچنین مانند : «هَب» و «تَعالَ» که فقط 6 صیغه امر حاضر را دارند.

تصریف در برخی افعال به دو صورت انجام می‌گیرد؛ مانند : افعال مقاربه که فقط 14 صیغه ماضی و مضارع دارند و امر ندارند.

ماضی: مابَرِحَ، ماٱنفَکَّ، مافَتِئَ، أوشَکَ، کادَ

مضارع‌: لایَبرَحُ، لایَنفَکُّ، لایَفتَئُ، یوشَکُ، یَکادُ

سؤال 8 : انواع فعل جامد را نام ببرید.

الف) برخی از افعال مقاربه : عَسی(شاید)، کَربَ(نزدیک بود)، إخلَولَقَ(امید است)، حَری(شایسته بود)

ب) برخی از افعال ناقصه : لَیسَ(نیست)، مادامَ (تا زمانی که)

ج) افعال مدح و ذمّ : نِعمَ و حَبَّذا (چه خوب است)، بِئْسَ(چه بد است)

د) افعال تعجب : ما أجمَلَ و أجمِل‌بـِ  (چه زیباست)

موضوع: اقسام فعل

سؤال 9 : فعل[9] را تعریف کنید.

لفظی است که بر انجام کار یا روی دادن حالتی در یکی از زمان های گذشته، حال و آینده دلالت می کند؛ مانند: کَتَبَ، ینصُرُ

سؤال10 : فعل بر چند قسم است؟

فعل از لحاظ زمان، سه نوع است: ماضی، مضارع، امر

  • فعل ماضی[10]: فعلی است که بر انجام کار یا روی دادن حالتی در زمان پیش از حال (گذشته) دلالت می‌کند؛ مانند : نَصَرَ، حَسُنَ

سؤال11 : ساختار فعل ماضی را بیان نمائید.

صیغه اول همه افعال ماضی را از مصدر همان فعل می‌سازند. بدین‌گونه که حرف زائد مصدر را حذف کرده، فاء الفعل و لام الفعل را مفتوح و عین الفعل (سماعی) را متحرک می‌نمائیم. مانند: فعل «جَلَسَ» از مصدر «جُلوس» گرفته شده است.

فعل‌های ماضی به چهارده صیغه صرف می‌شوند که با تغییر فاعل، معنای جدیدی را ارائه می‌دهند و از نظر جنس (مذکر و مونث)، تعداد (مفرد، مثنی، جمع) با هم متفاوت هستند.

مثال: صرف ۱۴ صیغه ی ماضی «ذَهَبَ»

  1. مفرد مذکر غائب:        ذَهَبَ      (آن یک مرد رفت)
  2. مثنی مذکر غائب:            ذَهَبا        (آن دو مرد رفتند)
  3. جمع مذکر غائب:        ذَهَبوا     (آن مردان رفتند)
  4. مفرد مؤنث غائب:        ذَهَبَت    (آن یک زن رفت)
  5. مثنی مؤنث غائب:       ذَهَبَتا       (آن دو زن رفتند)
  6. جمع مؤنث غائب :      ذَهَبنَ      (آن زنان رفتند)
  7. مفرد مذکر مخاطب:   ذَهَبتَ     (تو یک مرد رفتی)
  8. مثنی مذکر مخاطب:   ذَهَبتُما     (شما دو مرد رفتید)
  9. جمع مذکر مخاطب:   ذَهَبتُم      (شما مردان رفتید)
  10. مفرد مؤنث مخاطب: ذَهَبتِ     (تو یک زن رفتی)
  11. مثنی مؤنث مخاطب:ذَهَبتُما    (شما دو زن رفتید)
  12. جمع مؤنث مخاطب: ذَهَبتُنَّ    (شما زنان رفتید)
  13. متکلم وحده:            ذَهَبتُ    (من رفتم)
  14. متکلم مع الغیر:           ذَهَبنا       (ما رفتیم)

[1] . ترجمه و شرح مبادی‌العربیة4، بخش اول: صرف، ص19،شماره1

[2] . مصغّر، اسمی است که مفهوم خردی و کوچکی را برساند.

[3] . اسمی که به کسی یا جایی نسبت داده شود. مانند: «سادات موسوی» که منسوب به امام موسی بن جعفرعلیه السلام هستند.

[4] . ترجمه و شرح مبادی‌العربیة4، بخش اول: صرف، ص20،شماره4

[5] . ترجمه و شرح مبادی‌العربیة4، بخش اول: صرف، ص20،شماره5

[6] . ترجمه و شرح مبادی‌العربیة4، بخش اول: صرف، ص20،شماره5

[7] . ترجمه و شرح مبادی‌العربیة4، بخش اول: صرف، ص19،شماره3

[8] . ترجمه و شرح مبادی‌العربیة4، بخش اول: صرف، ص20، نکته شماره3

[9] . ترجمه و شرح مبادی‌العربیة4، بخش اول: صرف، ص22، شمار65

[10] . ترجمه و شرح مبادی‌العربیة4، بخش اول: صرف، ص22،شماره7

[11] . (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نماینده‌ای‌] قرار خواهم داد»…(30/بقره)

[12] . ترجمه و شرح مبادی‌العربیة4، بخش اول: صرف، ص22 ،نکته 1

[13] . اکنون خانه را به تو می فروشم.

[14] . ترجمه و شرح مبادی‌العربیة4، بخش اول: صرف، ص21،نکته 1

[15] . خدا تو را توفیق دهد.

[16] . خداوند ما و شما را بیامرزد.

[17]. هرگاه به مردم رحمتی چشانیم به آن شاد شوند.( 36 / روم )

[18] . اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش. (61/ انفال)

[19] . و قسم به جانت، تازمانی که زنده ام، عهدم را نمی شکنم.

[20] .هنگامی که واقعه ی عظیم ( قیامت ) بر پا شود. (1/ واقعه)

[21] . و صیحه‌ای در صور بدمند…(68 / زمر)

[22] . ترجمه و شرح مبادی‌العربیة4، بخش اول: صرف، ص23،نکته 2

[23]. مریض بهبود یافت.

[24]. به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشت گاه باز خواهند گشت .(227/ شعراء)

[25]. ما اهل هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردیم مگر اینکه اجل معیّن (و زمان تغییر ناپذیری) داشتند! ( 4/ حجر)

[26] .واین تو نبودی (ای  پیامبرکه خاک وسنگ به صورت آنها ) انداختی؛ بلکه خدا انداخت . (17/انفال )

[27] . مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟ (106 / بقره)

[28] . بعد از جان دادن مریض صیحه و فریاد بلند شده است.

[29] . در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. (256 / بقره)

[30]. آیا گمان دارید که( با ادعای ایمان) وارد بهشت شوید در حالیکه هنوز خداوند معلوم نساخته است… (142/ آل عمران )

[31] . نامه را مدتی پیش از آمدن او نوشته بودم.

[32] . هنگام ورودش می‌نوشتم.

[33] . …و هر دو [حضرت عیسی وحضرت مریم علیهماالسلام] (مانند انسان‌های دیگر) غذا تناول می‌کردند…(75/مائده)

[34] . هنگام آمدنش به سرزمین ما مسافرت می‌کردم .

[35] آنان کسانی اند که گمراهی را به بهای ( از دست دادن ) هدایت خریدند اما (این ) داد و ستدشان ( هیچ گونه ) سودی نداشت و هدایت پذیر نبودند.( 16 /بقره)

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *