« صَدْرُ الْعَاقِلِ‏ صُنْدُوقُ‏ سِرِّهِ‏ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً [الْمُسَالَمَةُ خَبْ‏ءُ الْعُيُوبِ‏] وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ؛ سینه خردمند، صندوق راز اوست و خوشرویی وسیله دوست یابی، شکیبایی، گورستان پوشاننده عیبها است و دشمنان انسان از خودراضی فراوان است». (1)

ترجمه لغات دشوار


الْبَشَاشَةُ: طلاقة الوجه (2) : گشاده رویی.
حِبَالَةُ: المصیدة، اسباب (3) : وسیله شکار(دام)، وسیله ها.
الْمَوَدَّةِ: قرابةٌ مستفاد، الحب (4) : نزدیکی با فایده، دوستی.
الِاحْتِمَالُ: (تحمّل): حمل الشیءِ یحمله محلاً (5) : حمل کردن چیزی، بردبار بودن در برابر آن.
الْمُسَالَمَةُ: از ریشه «السِّلْم» در معنى صلح، اسمى است در برابر حرب. (6)
خَبْ‏ءُ: التقية و الاستتار ‏(7)
السَّاخِط: خشم گیرنده، اسم فاعل سَخَطَ: الغضب الشدید المقتضی للعقوبة؛ خشم شدیدی که مقتضی عقوبت و بدفرجامی است. (8)

مقدمه


امام علیه السلام، در این حکمت والای اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، سخنان پندآموزی در چهار بخش بیان می فرماید که هر انسان کمال جو را به وادی سعادت رهنمون می شود:
نخست، از رازداری سخن می گوید که نشان از اکمال خرد است، سپس، به چگونگی ایجاد محبت در قلوب مردم اشاره می کند، در بخش سوم، راه پوشاندن عیوب را تحمل یا سازش با دیگران معرفی می نماید و در نهایت می فرماید که انسان از خود راضی، دشمنان فراوان خواهد داشت.
اسرار انسان، یا درمورد مسائل شخصی است یا درمورد دیگران؛ افشای اسرار دیگری، کاری بسیار نکوهیده و به نوعی خیانت در امانت است و پرده برداری از اسرار شخصی هم، کاری زیان آور و به دور از عقل و دوراندیشی است؛ چرا که روزی علیه خود او به کار خواهد رفت؛ بنابراین امام علی (علیه السلام) برای بیان اهمیت رازداری، آن را نشان عقل و خرد (که برترین سرمایه انسانی است) می داند. سپس خوشرویی و بشاش بودن را« دام دوستی » معرفی می کند؛ چرا که شکار صید، بدون دام کاری شاق و گاه محال است. در حقیقت این کلام، یک تشبیه بسیا زیبا و به جا است؛ زیرا هرکس ازچهره گشاده و بشاش( که موهبتی الهی است) بی بهره باشد، از شکار دل ها بی نصیب  و از لذت حلاوت دوستی محروم است. آن گاه می فرماید، تحمل آزار دیگران یا سازش ومسالمت، همچون قبری عیوب را مخفی می کند تا دیگران باخبر نشوند؛ البته هرکسی بر این امر قادر نیست و تنها انسان های بزرگوار می توانند با رفتار کریمانه خود به آن عمل کنند و بر خشم خود مسلط  شوند. در بخش آخر نیز به فراوانی دشمنان انسان از خود راضی اشاره می نماید، چرا که او با اعمال زشت و نفرت انگیزی که مرتکب می شود، انزجار مردم را برمی انگیزد و دوستی نخواهد داشت.

بخش اول: صَدْرُ الْعَاقِلِ‏ صُنْدُوقُ‏ سِرِّهِ‏

موضوع: رازداری

شرح صدر


صدر و سینه، ظرفی است برای قلب که مرکز احساسات و ادراکات آدمی است.  این ظرف، با عواملی شرح و بسط پیدا می کند و فراخ می شود وچون سینه عاقل بر اثر معرفت، ظرفیت وسیعی کسب کرده است، می تواند صندوق اسرارش باشد. (9)
«وَ انْشَرَحَتْ‏ بِتَحْقِيقِ‏ الْمَعْرِفَةِ صُدُورُهُم‏؛ و سینه هایشان با به دست آوردن معرفت گشوده شده است». (10)

صندوقچه امن بدن کجاست؟


بیشتر امور مخفی انسان، در قلب اوست؛ برای مثال، حرفی که در قلب انسان است اگر بر زبان آورده نشود، کسی از آن باخبر نمی شود، پس قلب صندوق است و زبان کلید آن که وقتی چرخانده شود، در صندوق باز می شود. هم چنین اگر بخواهیم به کسی اطمینان دهیم، کسی از سخن او باخبر نمی شود، می گوییم آن را در قلبم نگه می دارم؛ به همین دلیل از قلب، به عنوان« صندوق»نام برده شده است، چون صندوق، جای امنی است و چیزهای با اهمیت را در آن می گذارند تا کسی به آن دسترسی پیدا نکند. راز، جزو آن چیزهای با ارزش است که نباید در اختیار کسی قرار گیرد.

چرا انسان رازدار، عاقل نامیده شده است؟


1ـ انسان کم حرف بدون اراده اش سخنی بر زبان جاری نمی کند، برعکس انسان های پر حرف و یاوه گو ممکن است، بی اختیار رازی را برملا کنند ، پس انسان  رازدار، اغلب کم سخن می گوید وبه قول معروف، کم حرفی  نشانه  زیادی عقل است.(إِذَا تَمَ‏ الْعَقْلُ‏ نَقَصَ‏ الْكَلَامُ‏؛ چون عقل کامل گردد، سخن اندک شود». (11)
2ـ انسانی که رازدار نباشد؛ اگر اسرار دیگران را افشا کند، دشمن تراشی کرده است و اگر راز خود برملا کند، در آینده به شکل حربه ای علیه خودش استفاده می شود و انسان عاقل، معمولاَ به زیان خود کاری نمی کند؛ امام علی علیه السلام می فرماید:«سِرُّكَ‏ أَسِيرُكَ‏ فَإِذَا أَفْشَيْتَهُ صِرْتَ أَسِيرَهُ»
3ـ  انسان عاقل اول می اندیشد، سپس سخن می گوید؛ یعنی زبان در اختیار اوست نه او در اختیار زبان( لِسَانُ‏ الْعَاقِلِ‏ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ؛ زبان عاقل در پشت قلب اوست و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد). (13)
4ـ انسان نادان برخلاف انسان عاقل، تحمل رازداری ندارد و اسرار را افشا می کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در بیان نشانه های نادان می فرماید:« إِنْ‏ أَسْرَرْتَ‏ إِلَيْهِ‏ خَانَكَ‏؛ اگرش رازی بسپاری خیانت کند». (14)

بخش دوم: وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ

موضوع: گشاده رویی

انسان موجودی مدنی بالطبع است و به زندگی در میان اجتماع و سایر مردم و ارتباط با آنها نیاز دارد و از آنجا که در برخورد اول، قبل از هرگونه کلامی، چهره انسان و نوع برخوردش از ویژگی ها و خُلق او خبر می دهد، مردم به افراد خوشرو، تمایل پیدا می کنند و به سویشان می روند. (الْبَشَاشَةُ أَوَّلُ قِرَى الْأَضْيَافِ؛ گشاده‏رويى، نخستين پذيرايى مهمانان است). (15)


خوشرویی چه مزیت هایی دارد؟


1ـ سعادت اخروی؛ امام باقر عليه السّلام فرمود:« خوشرويى‏ و چهره باز، محبت می آورد و موجب نزديكى به خدا مى‏شود». (16)
مپندار از لب خندان زيان است            كه خندان روى از اهل جنان است‏
 2ـ موفقیت در زندگی و روابط اجتماعی؛ امام كاظم عليه السّلام از رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) نقل می كند كه فرمود:«خوش خلقى، دوستى را پايدار كند، و خوشرويى‏، كينه را از بين مى‏برد». (17)
3 ـ محبوبیت نزد مردم و پوشیده شدن عیوب؛ در روایتی آمده است:« مَنْ أَحَبَّ الْمَحْمَدَةَ مِنَ النَّاسِ لِغَيْرِ مَزْرِيَةٍ فَلْيَلْقَهُمْ بِبِشْرٍ حَسَنٍ؛ هر كس ستايش مردم را بخواهد، نه سرزنش و عيب جويى آنان را، بايد با خوشرويى‏ با ايشان برخورد كند». (18)
4 ـ مردم از دوستی و مصاحبت با او لذت می برند و خود شخص نیز احساس خوبی خواهد داشت. امام علی علیه السلام در مورد دوستان خنده رو فرمود:« تو از معاشرت با آنان لذّت مى‏برى، پس با قطع رابطه از ايشان، خود را از اين لذت محروم مكن و بيشتر از آنان انتظار نداشته باش و مانند آنها با خوشرويى‏ و خوش زبانى رفتار كن». (19)
5 ـ مردم به او پناه می برند، چون به او اعتماد می کنند؛ امام علی علیه السلام می فرماید:« هيچ چيز همچون خوش خلقى موجب نزديكى انسان ها به يکديگر نمى‏شود». (20)

علت تشبیه گشاده رویی به دام؟


 پرنده به هوای دانه در دام صیاد می افتد؛ چون دانه را دوست دارد. انسان ها نیزبا خوشرویی، در دام دوستی قدم می نهند؛ چون خوشرویی را دوست دارند.( قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ‏ عَلَيْهِ‏؛ دل های مردم گریزان است، به کسی روی می آورند که خوشرویی کند». (21)
به حُسن خلق توان کرد صید اهل نظر را        به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را   (حافظ)

 اسلام چه دیدگاهی درمورد دوست یابی دارد؟


دوست یابی از دیدگاه اسلام، موضوع مهمی به حساب می آید و ناتوانی در این امر، نکوهش شده است؛ امام علی علیه السلام می فرماید:« أَعْجَزُ النَّاسِ‏ مَنْ‏ عَجَزَ عَنِ‏ اكْتِسَابِ‏ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ؛ ناتوان ترین مردم کسی است که در دوست یابی، ناتوان است و ناتوان تر از او کسی است که دوستان خود را از دست بدهد». (22)

بخش سوم: وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً [الْمُسَالَمَةُ خَبْ‏ءُ الْعُيُوبِ‏]

موضوع: تحمل و سازش


انسان ها در موارد بسیاری با هم متفاوتند؛ چون سلیقه ها و عقیده های افراد با هم متفاوت است، اما این دلیل نمی شود هرکس، چیزی بر خلاف نظر خود دید، به سرعت اعتراض کند، بلکه باید با تحمل و سعه  صدر، حتی از خطای دیگران، چشم پوشید، چه رسد به اختلاف نظر. نیز هرگز نباید برای مقابله به مثل عجله کرد، این روش خداوند غفور و حلیم است که کوهی به کاهی می بخشد و عفوش از غضبش بیشتر است.

علت تشبیه تحمل به گورستان عیبها؟


 هیچ کس معصوم و مبرا از عییب و نقص نیست، پس بهتر است هرکسی، خصوصا جامعه ی اسلامی با تحمل و بردباری از بروز مشکلات جلوگیری کنند، تا عیوب طرفین دفن شود و کسی از آن با خبر نشود. آیة الله خویی می فرماید:
همانگونه که قبر لاشه بدبوی مردار را در خود نگه می دارد و می پوشاند تا مردم از آلودگی های جسمی آن در امان باشند، تحمل بدزبانی ها و بدرفتاری مردم و فرو بردن غضب نیز عیوب اخلاقی انسان را از چشم دیگران می پوشاند. (23)
تحمل ز زشتی و اندوه و رنج       نهان ساز زشتی بود در سپنج

علت ضرورت تحمل در زندگی فردی ـ اجتماعی چیست؟


انسان ها یک خوی حیوانی در خود دارند که هر چه از مکارم اخلاق دور شوند و به سوی رذایل سوق پیدا کنند بیشتر و بیشتر آشکار می شود تا جایی که مردم از شر آنها در امان نخواهند بود مگر با صبر، زیرا هرکس صبر و تحمل ندارد، همواره زبان ناسزای دیگران را به روی خود می گشاید و عیوبش برملا و آشکار می شود. چنانچه هنگامی که از کنار لانه زنبورهای سمی و گزنده عبور می کند، نباید آنها را تحریک کند زیرا به او حمله ور می شوند و با نیش های زهرآگین خود او را می آزارند. (24)
امام علی علیه السلام می فرماید:« اَلحِلمُ فِدامُ السَّفیهِ؛ شکیبایی دهان بند بی خردان است». (25)

آیا مدارا  مخصوص قشر خاصی است؟


خیر انسان در هر موقعیتی باشد ناگزیر به تحمل دیگران است تا زندگی شاد و سالمی داشته باشد. گفته می شود خردمند، پیوسته خادم احمق است؛ اگر بالادست او باشد، از مدارای با او و تقرب به او چاره ای نمی یابد و اگر زیردست او باشد، از تحمل او و نگاه داری شرش چاره ای نمی یابد. (26)
برخی گفته اند به جای کلمه «احتمال» کلمه «مسالمة» بوده است. اگر انسان تحمل داشته باشد به احتمال زیاد مشکلی پیش نمی آید و گویی عیوب دفن است اما چنانچه تحمل نباشد و مسئله ای رخ دهد، سازش می تواند ظاهراَ عیوب را پنهان می کند تا از دید دیگران دور بماند. يعنى چنانچه خيمه، مانع است از آشكار شدن شخص؛ صلح و سازش با مردم نيز از آشكار گرديدن عيب هاى آن كس مانع می شود. (27)

نکات
1ـ اگر هرکس، به اطاعت از کلام گهربار سرور و مولایش عمل کند، مشاجرات، ناهنجاری ها و به دنبال آن پرونده های قضایی در جامعه اسلامی تا این حد افزایش نمی یابد.
تحمل کن و عیب را خاک کن                             به سازش ز خود عیب را پاک کن
2ـ بهترين وسيله آزمون خوشخويى، خويشتندارى در برابر اذيّت، و تحمّل‏ آزار ديگران است. و هر كه از بد خلقى ديگران شكوه كند، خود دليل بر بدخويى اوست، زيرا خوش خلقى جز تحمل اذيّت و آزار ديگران نيست. (28)

حکایت


 اميرمؤمنان علی (عليه السّلام) شنيد كه مردى قنبر را ناسزا مي گويد و قنبر تصميم گرفت كه پاسخش را بدهد. اميرمؤمنان قنبر را صدا زد كه اى قنبر آرام  باش، اين ناسزاگو را به همان حالت پستى رها كن كه در اين صورت خدا را خشنود، شيطان را خشمناک و دشمنت را ناراحت خواهى كرد. سوگند به خدایی كه دانه را شكافت و مخلوقات را آفريد هیچ چيزى مانند حلم، موجب رضاى الهى نيست و هيچ چيزى مانند سكوت، شيطان را خشمناک نمي كند و هيچ كارى مانند خاموش بودن و بى‏اعتنایی، احمق را ناراحت نمي كند. (29)

حکایت
يكى از بزرگان از كوچه‏اى عبور مى‏كرد، كسى طشت پر از خاكسترى را روى سر و صورت او واژگون كرد، او از مركبش پياده شد و شروع به پاک كردن سر و لباسش كرد، و چيزى نگفت، گفتند: چرا چيزى نگفتى و او را نكوهش‏ نكردى؟ گفت: آن كس كه سزاوار آتش دوزخ بود، ولى آن آتش با خاكستر مصالحه شد، نبايد خشمگين شود. (30)

بخش چهارم: وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ

موضوع: خودپسندی و اعجاب


   یکی از رذایل مهلک، خودپسندی است که سبب می شود افراد کمالات داشته یا نداشته خود را بزرگ  شمارند و خود را بدون عیب و بی نیاز از دیگران بدانند یا مدام مشغول تعریف از خود باشند؛ در حالی که (أَقْبَحُ‏ الصِّدْقِ‏ ثَنَاءُ الرَّجُلِ عَلَى نَفْسِه‏؛ زشت‏ترين راستى، ثناگويى مرد از خويشتن است). (31)
 در روایات فراوانی آمده است که خودپسندی، عین نادانی است (الْعُجْبُ‏ رَأْسُ‏ الْحَمَاقَة؛ عُجب سرآمد نادانی است). (32)

چرا مردم بر خودپسند خشم می گیرند؟


1ـ انّ الرّاضى عن نفسه معتقد لكمالها على غيرها و ناظر الى غيره بعين النّقصان غير موفّ للنّاس حقوقهم فيكثر بذلك المسّاخط عليه؛ انسان از خودراضی، اعتقاد به کمال خویش نسبت به دیگری دارد و به دیگران به چشم نقصان می نگرد، حق کامل به مردم نمی دهد و خشم گیرنده نسبت به او بسیار است. (33)
 2ـ  أيضا فأنه إذا رضى عن نفسه رفعها فوق قدرها، و من رفع نفسه فوق قدرها قد ردها الناس إلى قدرها فكثر الساخط عليه؛ نیز هرکس از خود راضی شد، بیشتر از حقش به خود بها می دهد و هرکس این کار را انجام دهد، مردم او را به قدر خودش مردود می کنند، پس خشم گیرنده بر او بسیار است.
3ـ  أيضا فمن رضي عن نفسه لم يجتهد في طلب كماله، و بقي في مهاوي النقصان و تصور نقصانه كمال و العقلاء يتصورون نقصانه نقصانا فكثر الساخط عليه؛ هم چنین کسی که از خود راضی باشد، در طلب کمالات تلاش نمی کند، در سیر نزولی خود باقی می ماند و تصور می کند، نقصش کمال است ولی عقلا نقصش را نقص می بینند پس خشم گیرنده بر او بسیار است. (34) (الْإِعْجَابُ‏ يَمْنَعُ‏ الِازْدِيَاد؛ عُجب و خودبينى مانع از زياد كردن و افزودن است). (35)
4ـ ناحق را بر حق، مقدم می دارد؛ یعنی قبایح و رذایل خود را بر فضایل دیگران ترجیح می دهد. (36)
5ـ انسان خودخواه، از انتقادهای سازنده مردم بیزار است و به طور حتم، خشم گیرنده بر چنین انسانی بسیار خواهد بود. (الْجَاهِلُ‏ لَا يَعْرِفُ‏ تَقْصِيرَهُ‏ وَ لَا يَقْبَلُ مِنَ النَّصِيحِ لَه‏؛ نادان نمى‏شناسد تقصير خود را و نصيحت كننده ای براى خود نمی پذیرد). (37)
هر كه را كبر پيشه شد همه خلق            در محافل جفاى او جويند
و آن كه بر منهج تواضع رفت‏            همه عالم ثناى او گويند

از نظر عیسی (علیه السلام) روح الله احمق کیست؟


  عيسى بن مريم (عليه السّلام، فرمود: من بيماران را به اذن خدا شفا دادم، افراد كور و پيس را به يارى خداوند سالم گردانيدم و مردگان را به اذن خدا زنده كردم، ولى نتوانستم احمق را معالجه كنم. گفتند: يا روح اللَّه، احمق كدام است؟ فرمود: كسى كه از خود راضى مى‏باشد، به فكر و نيت خود عمل مى‏كند، به سخنان ديگران گوش نمى‏دهد، همه را به نفع خود مى‏داند و زيانى براى خود نمى‏داند، هميشه خود را محق جلوه مى‏دهد و براى ديگران حقى قائل نيست، اين را مى‏گويند احمق كه علاجى براى آن نیست. (38)

حکایت
ابن ابی الحدید از دانشمندی نقل می کند که بر «ابن مناره» داخل شدم، کتابی که به عنوان مدخلی بر تورات نوشته بود، پیش رویش بود. گفتم: مردم ارزشی برای کتاب تو قائل نیستند، کاش وقت خود را صرف کار دیگری می کردی.
او گفت: مردم نادانند. گفتم: تو بر ضدّ آنها هستی؟
گفت: آری. گفتم: پس تو نسبت به اجماع مردم نادانی و مردم تنها نسبت به قول تو نادان هستند،       (کدام یک صحیح تر است). (39)

مؤسسه نورالیقین

مرکز آموزش تفسیر و علوم قرآن


پی نوشت
1. ترجمه دشتی.
2. لسان العرب، ج6، ص226.
3. العین، ج3، ص236.
4. مجمع البحرین، ج3، ص159.
5. لسان العرب، ج11، ص174.
6. مجمع البحرین، ج1، ص119.
7. ترجمه و تحقبق مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ج2، ص250.
8. مفردات الفاظ قرآن، ص402.
9. علی و جاری حکمت، عبد المجید فلسفیان، ج1، صص48ـ50.
10. مفاتیح الجنان، عباس قمی، مناجات العارفین.
11. نهج البلاغه دشتی، حکمت71.
12. نهج البلاغه دشتی،
13. نهج البلاغه دشتی، حکمت40.
14. تحف العقول، ابی محمد حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرّانی، ص19.
15. مجموعه ورام، مسعود بن عیسی ورام بن ابی فراس، ج1، ص30.
16. مشکاة الانوار، علی بن حسن طبرسی، ترجمه هوشمند و محمدی، ص369.
17. مشکاة الانوار، ص129.
18. مجموعه ورام، ج1، ص30.
19. ر.ک آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام (ترجمه وسائل الشیعه)، ص23.
20. مشکاة الانوار، ص469.
21. نهج البلاغه دشتی، حکمت 50.
22. نهج البلاغه دشتی، حکمت 12.
23. منهاج البراعه، خوئی، ج21، ص18، با اضافات.
24. اندیشه سیاسی ـ تربیتی علوی، احمد بهشتی، ص87.
25. نهج البلاغه دشتی، حکمت 211.
26. شرح ابن ابی الحدید، ج18، ص98.
27. شرح نواب لاهیجی، ص292.
28. مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، (ترجمه تنبیه الخواطر)، ص194.
29. بحارالانوار، مجلسی، ترجمه ج67و68، ص403.
30. مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، (ترجمه تنبیه الخواطر)، ص 195.
31. غررالحکم، حکمت1181.
32. غررالحکم، حکمت5090.
33. الدّرة النجفیه (شرح نهج البلاغه)، ابراهیم بن حسن خویی، ص353.
34. حدائق الحقایق فی شرح نهج البلاغه، قطب الدین محمد بن حسن بیهقی کیذری، ج2، ص604.
35. وسائل الشیعه، ج1، ص105.
36. شرح نواب لاهیجی، ص292.
37. غررالحکم، حکمت2972.
38. ایمان و کفر (ترجمه ج64بحارالانوار، ترجمه عطاردی)، ج2، ص493.
39. شرح ابن ابی الحدید، ج18، ص100.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *