« خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ‏ مِتُّمْ‏ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ؛ با مردم آن گونه معاشرت کنید که اگر مُردید، بر شما اشک ریزند و اگر زنده ماندید، با اشتیاق سوی شما آیند».

ترجمه لغات

خَالِطُوا:  معاشرفت و رفتار نمایید.

مُخَالَطَة: معاشرت و رفتار کردن

بَکَوا: گریه کنند

عِشْتُمْ: زنده ماندید.

حنّوا: حنان: مهربانى. حنين: شوق (مفردات نهج البلاغه، ج1، ص309)

شرح اجمالی

      کلام مولا علی علیه السلام در تمام زمینه های زندگی سازنده و بی نظیر است. این حکمت گهر بار اخلاقی ـ اجتماعی، جزو آن فرمایشاتی است که درس اجتماعی ـ روش برخورد با مردم ـ می آموزد. اسلام یک دین کاملاً اجتماعی است؛ یعنی علاوه بر توجه به فرد، به زندگی اجتماعی نیز توجه کامل دارد.  درآیات قرآن و روایات اسلامى به طور گسترده از معاشرت خوب با مردم سخن گفته است و روایات متواترى در این باره در منابع حدیث وارد شده ؛ کلام امام در این حکمت هم ناظر به همین موضوع است که؛ پیوند محبت و دوستى را از طریق برخورد خوب و نیکى و خدمت کردن به مردم آنچنان محکم کنید که شما را به منزله نزدیک ترین عزیزان خود بدانند؛ هرگاه از دست بروید جاى شما در میان آنها خالى باشد؛ ولى در دل همواره از شما یاد کنند و بر عواطف و محبت هایى که نسبت به آنها داشتید اشک بریزند و در حال حیات پروانه وار گرد شما بگردند و از معاشرت با شما لذت ببرند(.پیام امام )

نکته قابل تأمل این است که دستور به حسن معاشرت درباره عده ای خاص صادر نشده؛ زیرا کلمه «ناس» که در حکمت آمده دارای مفهومی عام و همه گیر است و شامل همه انسان ها از هر قوم و مذهبی می شود.

بخش اول: زندگی اجتماعی (خَالِطُوا النَّاسَ)

سوال 1) چه عواملی باعث بهبود روابط اجتماعی انسان ها می شود؟

اندرز جاودانه مولا علی علیه السلام در این حکمت انسان ساز، اولاً دستور صریح به تعاملات اجتماعی  و  پرهیز از انزوا طلبی است ثانیاً با بیان برخی نتایج برقراری ارتباط صحیح اجتماعی با مردم – گریه در فراق و محبوبیت در حیات- انسان ها را به ساختن جامعه ای رشد یافته رهنمون می شود.

بر اساس آیات و روایات برخی عوامل در جهت تقویت و بهبود روابط اجتماعی معرفی شده است:

  1. اصلاح رابطه با خدا

برخی از افراد گمان می کنند که کسب موقعیت اجتماعی در گرو همرنگ شدن با جماعت و رفتار بر طبق خواست اجتماع است در حالی که  امیرمؤمنان علیه السلام  اصلاح رابطه فرد با خدا را عامل اصلاح روابط او با دیگران و کسب موقعیت اجتماعی معرفی می کند؛ چرا که قلوب انسان ها در اختیار پروردگار عالمیان است و اوست که  بر دل و زبان های مردم مسلط است اگر ما محبوب رب گشتیم خداوند در برابر بدگویی و بدخواهی افراد، حامی ما خواهد بود و قلب های ایشان را نرم و به سوی ما متمایل خواهد کرد. (برگرفته از شرح حکمت ۸۹ علامه جوادی آملی رحمه الله) « مَنْ‏ أَصْلَحَ‏ فِيمَا بَيْنَهُ‏ وَ بَيْنَ‏ اللَّهِ‏ أَصْلَحَ‏ اللَّهُ‏ مَا بَيْنَهُ‏ وَ بَيْنَ‏ النَّاسِ‏…؛ کسی که بین خود و خدایش را اصلاح کند، خداوند بین او و مردم را اصلاح می کند». (وسائل الشیعه، ج15، ص298) بنابراین اصلاح روبط اجتماعی از نتایج اصلاح رابطه فرد با خالق هستی است.

2- ایمان و عمل صالح

کسانی که ایمان در وجودشان ریشه دوانده است همواره تلاش خود را می کنند تا به ضوابط اخلاقی پایبند بوده و از تعدّی به حقوق یکدیگر بپرهیزند و بدین‌سان، جامعه اسلامی پیوسته در آرامش و آسایش است. مؤمن در رفتار و کردار و گفتار خویش، می‌کوشد تا به دیگران آسیب نرساند و بر کسی ستم نکند. رفتار او به گونه‌ای است که در برخی روایات آمده است: «مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش ایمن‌اند». (نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۱۸۴)

از وظایف دینی مؤمنان است که به یاری یکدیگر بشتابند و به آنچه در جامعه اسلامی می‌گذرد، حسّاسیّت نشان دهند؛ چنان که در روایتی از پیامبر اسلام ( ص)  پرداختن به امور مسلمانان، شرط مسلمانی دانسته شده است. و نیز وارد شده است که: آن مسلمانی بهتر است که نفع او برای مردم بیش‌تر باشد. ایمان مایه برادری و محبّت مؤمنان است.

خداوند سبحان در آیه 96 سوره مریم می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛ مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دلها قرار می‌دهد!»  «ایمان و عمل صالح» جاذبه و کشش فوق العاده ای دارد، اعتقاد به یگانگی خدا و دعوت پیامبران که بازتابش در روح، فکر، گفتار و کردار انسان به صورت اخلاق عالیه انسانی، تقوا و پاکی و درستی و امانت و شجاعت و ایثار و گذشت، تجلی کند، همچون نیروهای عظیم مغناطیس، کشنده و رباینده است. (تفسیر نمونه، ج16، ص165) علمای بزرگ و مبارز از نمونه های بارز در این زمینه هستند و تاریخ شاهد است مردم حاضر بودند به دستورشان جان خود را فدا کنند.

3- سعه وجودی و اخلاق کریمانه

بسیاری از مردم با یکدیگر هم هدف، هم فکر و هم عقیده نیستند و اختلاف نظر، اجتناب ناپذیر است اما همگی در نوع انسانی مشترکند. ارزش پیوند با مردم و نیکی با آنان هنگامی نمود بیشتری پیدا می کند که گشاده رویی، وسعت قلب و بخشش بدون هیچگونه چشم داشت با همگان، حتی مخالفان باشد.

خدای متعال برای اینکه دلها به هم نزدیک و رنجش ها و فاصله ها کم و کمتر شود، می فرماید: «نیکی و بدی مساوی نیستند. بدی را به نیکی دفع کن. در این صورت، آنکه میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی مهربان است». (فصلت/35)

چنان اخلاق کریمانه و چنان رفتاری رحیمانه و چنان برخوردی دوستانه، به آسانی به دست نمی آید؛ بلکه نیازمند صبر و شکیبایی و تحصیل بهره ای وافی از فرشته خویی و گریز کامل از درنده خویی است؛ از این رو خداوند متعال به دنبال آیه پرمایه فوق می فرماید: «چنان اخلاق خداپسندانه، تنها نصیب کسانی می شود که صبر و شکیبایی پیشه کرده و (از کمالات اخلاقی) بهره ای بزرگ برده اند». (فصلت/3) و صد البته که در این راه، شیطان با وسوسه های خود، به راهزنی می پردازد؛ ولی افراد هوشمند با الهام از آیه زیر، خود را حفظ می کنند: «و اگر از سوی شیطان دچار وسوسه ای شوی، باید از شر آن رانده درگاه، به خدا پناه ببری؛ زیرا او شنوا و داناست». (فصلت/37) (اندیشه سیاسی تربیتی علوی در کلمات قصار نهج البلاغه، آیت الله احمد بهشتی، ج9، صص 119 و 120)

بخش دوم: اشک فراغ و شوق دیدار (إِنْ‏ مِتُّمْ‏ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ)

سول 2) چه عواملی محبوبیت در حیات و نام نیکو پس از ممات را به دنبال دارد؟

عوامل بیشماری  را می توان نام برد که  حیاتبخش دلها هستند و انس و محبت  را به ارمغان می آورند و در زندگی و زمان مرگ انسانها، قلب ها را به تپش وا می دارند. در ادامه به مواردی از آنها اشاره می شود: 

1- احسان و منفعت عمومی

هرکس توانایی هایی دارد که می تواند دیگران را از آن بهره مند کند، مثلاَ افراد دارای بیان نافذ میتوانند به ارشاد دیگران بپردازند یا کسی که آبرومند است می تواند با وساطت و ضمانت، مشکلات دیگران را برطرف کند، یا کسی که علم  دارد می تواند به آگاهی دیگران بپردازد. شاعر می فرماید:

تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن            به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی

 خلاصه مطلب این که انسان آنچه را در توان دارد، از دیگران دریغ نکند زیرا احسان نمودن و نفع رساندن به بندگان خدا لازمه دگردوستی و انسانیّت است. ولی مهم تر از احسان مالی رفع ظلم و اقامه عدل و انصاف درباره آنان است. ( مکارم اخلاق، محمد تقی فلسفی، ص180)  قیام و مبارزه امام خمینی رحمة الله علیه در برابر طاغوت برای نجات مردم ایران، مثالی تاریخی است که سبب شد دل ها شیفته ایشان گردد و با مرگش غمی جانکاه و فراموش نشدنی در دل ها بر جای بماند.

امام صادق علیه السلام می فرماید:« الْخَلْقُ‏ عِيَالُ‏ اللَّهِ‏ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِيَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ سُرُوراً؛ مردم رزق خوار خدا هستند و مؤونه آنان به عهده اوست. محبوب ترین خلق کسی است که به روزی خواران خدا نفعی برساند و اهل بیتی را خوشحال نماید».( وسائل الشیعه، ج16، ص341)

«بِالْإِحْسَانِ‏ تُمْلَكُ‏ الْقُلُوب‏؛ با نیکوکاری صاحب و مالک دل ها می گردی». غررالحکم

2ـ عدل و انصاف

اکثر انسان ها شخص ظالم را دوست ندارند و از صمیم قلب مشتاق او نیستند؛ گرچه گاهی برای در امان بودن از شرش به ظاهر به او ابراز تمایل می کنند. برعکس، افرادی که از روی عدل و انصاف رفتار می کنند، نزد مردم عزیز اند و حتی پس از مرگ در یادها می مانند.

کم ترین حدّ عدل و انصاف، این است که آنچه برای خود می پسندیم برای دیگران هم بپسندیم و از جانب خود به دیگران حق بدهیم تا روابطمان با مردم بر معیار عدل و انصاف قرار گیرد و محبوب دل ها باشیم.

«عَامِلْ‏ سَائِرَ النَّاسِ‏ بِالْإِنْصَافِ وَ عَامِلِ الْمُؤْمِنِينَ بِالْإِيثَار؛ رفتارت با همه مردم بر اساس انصاف باشد و با برادان دینیت از روش خود گذشتگی و ایثار استفاده کن». (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9109)

3- گشاده رویی و حُسن خلق

 اخلاق و برخورد نیکو در همان ابتدا آشکار می شود و بذر محبت در دل ها می کارد، با ریشه دواندن این بذر، درخت محبت پایدار و بزرگتر می شود. در عوض، مردم برای در امان بودن از شر و بدزبانی فرد بدخلق، در زمان حیاتش با او قطع رابطه می کنند و مرگش را پایان آزار و تندخویی هایش می دانند. خداوند متعال به رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:« وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏؛ اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از گرد تو متفرق می شدند».( آل عمران، 159)

در حدیثی آمده  سُئِلَ الصَّادِقُ علیه السلام‏ مَا حَدُّ حُسْنِ‏ الْخُلُقِ‏ قَالَ تُلِينُ جَانِبَكَ وَ تُطِيبُ كَلَامَكَ وَ تَلْقَى أَخَاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ؛ از امام صادق علیه السلام سؤال شد: حد حُسن خُلق چیست؟ فرمود: با مردم به نرمی و گرمی برخورد کنی، پاک و منزّه و در کمال ادب سخن بگویی و در مواجهه با برادرانت متبسّم و گشاده رو باشی».(بحارالانوار، ج68، ص389ـ روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج13، ص213)

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود:« شما نمى‏توانيد، همه مردم را با مال خود بطرف خويش جلب كنيد با چهره باز و حسن خلق آنها را بخود مايل نمائيد». (مشكاة الأنوار / ترجمه عطاردى، ص: )169

4- نوع دوستی

 حسن معاشرت و مردم داری نیازمند خوش بینی و نوع دوستی است. برای این مهم نیاز است انسان، قلب و روح خود را چنان وسعت دهد که بتواند بی غَرَض مردم را از صمیم قلب دوست بدارد.

امام علی علیه السلام هنگامی که مالک اشتر رضوان الله علیه را به فرمانروایی مصر منصوب نمود، سفارش کرد با همه مردم خوش رفتاری کند چرا که دسته ای از مردم در دین و دسته ای در خلقت با او مشترک هستند. «أَشْعِرْ قَلْبَكَ‏ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق؛ مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش.مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی؛زیرا مردم دو دسته اند: دسته ای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می باشند».‏( نامه 53، ترجمه دشتی)

5- بردباری و مدارا

بردباری و مدارا جزو ارکان اصلی زندگی هستند که اغلب، مانع از تزلزل بنیان روابط می شود. انسان خردمند با مردم مدارا می کند و سخت گیر نیست، حتی گاه خود را به غفلت می زند و طوری وانمود می کند که گویا مسئله ای پیش نیامده است. مدارا جایی نمودِ بیشتری دارد که طرفین، افکار و عقیده مخالف دارند ولی، مدارا از بروز مشکلات جلوگیری می کند ـ البته درمورد دین، تسامح و چشم پوشی جایز نیست و نباید، نهی از منکر به بهانه تغافل نادیده گرفته شود.

امام صادق (ع) فرمود:« از نشانه‏هاى بردبارى مدارا نمودن با مردم است،  از نشانه‏هاى مردم دارى نرم خويى است و از نشانه‏هاى نرم خويى آسان‏گيرى و ملايمت است».(آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام (ترجمه وسائل الشیعه)، شیخ حر عاملی، ص120)

«مَنْ‏ لَانَ‏ عُودُهُ‏ كَثُفَتْ‏ أَغْصَانُه‏؛ هرکه چوبش نرم باشد، شاخه های آن انبوه شود». (نهج البلاغه، حکمت 214)

به مردم درآميز با مهر و يارى      كه بر مرده‏ات گريه آرند و زاری

و گر زنده ماني چه پروانه گردت     بر آیند و سوزند از شرمساری‏

نکات تربیتی

1ـ می توان گفت حضرت علی علیه السلام در این حکمت سازنده، قصد افزایش روحیه دگردوستی، داشته تا با رشد افراد در این زمینه جامعه ای سالم و سعادتمند حاصل شود؛ چرا که هرچه علاقه به مردم و حفظ لزوم خدمتگزاری به مردم تقویت شود، دلالت دارد بر اینکه انسانیت رشد بیشتری کرده و بشر قدمهای بلندتری به سوی تعالی و تکامل برداشته است. ( مکارم اخلاق، محمد تقی فلسفی، ص177)

2ـ. متأسفانه مشغله های امروزی، کم رنگ شدن عمل به دستورات الهی و جایگزینی فرهنگ غربی به جای فرهنگ اسلامی سبب شده هرکس سر در لاک خود کند و تنها، به فکر خود باشد. بی تفاوتی تا جایی پیش رفته که رسیدگی به امور دیگران (حتی نزدیکان) «دردسر» نامیده می شود و گاهی متأسفانه در مرگ عزیزان، به فرستادن دسته گل های تجملی به جای حضور و هم دردی، بسنده می شود.

حکایت

حضرت علی علیه السلام با مردی غیر مسلمان همراه شد. مرد ذمّی به ایشان گفت: کجا می روی؟ فرمود: به کوفه می روم.

سر دوراهی که رسیدند، مرد ذمّی از آن حضرت جدا شده و به راه خود رفت. چند قدمی نرفته بود که برخلاف انتظار مشاهده کرد مسافر کوفه راه خود را ترک گفته و به راه او می آید. پرسید: مگر قصد کوفه نداری؟ فرمود: چرا! گفت: راه کوفه آن طرف است. فرمود: می دانم! سوال کرد: پس چرا از راه خود منحرف شده ای؟
علی علیه السلام فرمود: برای این که مصاحبت و رفاقت به خوبی پایان پذیرد، لازم است در موقع جدا شدن از رفیق راه خود چند قدم او را بدرقه نماید. این دستوری است که پیامبر گرامی ما علیه السلام به ما آموخته است.
مرد غیرمسلمان که تحت تاثیر این تکریم و احترام صادقانه و غیرمنتظره، قرار گرفته بود، با تعجب پرسید: آیا پیامبر شما به شما چنین دستوری داده است؟
فرمود: بلی!
گفت: آنان که به پیروی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم قیام کردند و قدم به جای قدم او گذاردند، مجذوب همین تعالیم اخلاقی و افعال کریمه او شدند.
سپس از راهی که میخواست برود، منصرف شود و با علی علیه السلام راه کوفه را در پیش گرفت و درباره اسلام با آن حضرت گفت و گو کرد و سرانجام مسلمان شد. ( بحار، ج71، ص157)

موسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *