گروه‌بندی مردم از نظر اعتقاد به خدا:

آیات 8،3 و 11 سوره مبارکه حج اشاره به سه گروه مختلف دارد:

۱- گروه تابعان گمراه :
و مِن َالنّاسِ مَن یُجادِلُ فِی اللهِ بِغَیر علمٍ وَ یتبِع کل شیطانٍ مَرید. (حج/۳)
گروهی به تعصبات قومی _ قبیله ای گرفتار شده بودند و از روی تقلید و تعصب و هواپرستی به مجادله درباره خدا پرداختند و از شیطان مرید پیروی کردند. امروزه نیز گاه فرزند، اموال و… بسان بت سنگی، انسان را از صراط مستقیم دور می کند؛ چنین کسی هوای نفس را خدای خویش قرار می دهد و در زمره «مَنِ اتخذ الهه هواه» قرار می گیرد.

۲- گروه متبوعان :
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ (حج/۸)
رهبران گمراه کننده ای که در هوای نفس گرفتار شدند و مردم را به گمراهی می کشانند.« لیُضِلَّ عن سبیل الله»
تأکید به علم در این دو آیه بیانگر این مطلب است که:
انسان باید عالمانه و محققانه زندگی کند به گونه ای که هم پیروی‌اش از دیگران، برهانی و بر اساس آموزه‌های هدایتی و معارف قرآن کریم باشد و هم دعوت او از دیگران برای پیروی از خویش، از روی برهان و علم باشد.
۳- افراد ضعیف الایمان :
و مِن الناس مَن یَعبُدُ اللهَ علی حرفٍ… (حج/۱۱)
نکته:
گاه تکرار آیات در قرآن برای تأکید مضمون آیه است، مانند آیه «فَبِأیِّ آلاءِ رَبِّکُما تکَذِّبان» تکرار این آیه در سوره به این دلیل است که با بیان نعمت های خداوند، عظمت خدای تعالی را تکذیب نکنند.
گاه، این تکرار برای تقسیم‌بندی گروه خاصی است، مانند آیات ۳ ،۸و ۱۱ سوره مبارکه حج.

شرح آیه ۱۱حج:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِين»
این آیه وصف گروهی است که خدا را تنها با زبان می پرستند، اما ایمان قلبی‌شان بسیار سطحی و ضعیف است. « وَ مِنَ النّاسِ یَعبُدُ اللهَ عَلی حَرفٍ»

تعبیر «عَلی حَرفٍ» به دو معنا اشاره دارد:
۱- ممکن است به این اشاره داشته باشد که ایمان آنها بیشتر بر زبان شان جاری است و در قلب شان جز نوری بسیار کم‌رنگ از ایمان نتابیده است.
ایمان‌شان، تنها لقلقه زبان‌ و عبادت‌شان تنها ظاهری است نه حقیقی و باطنی.
امام حسین علیه السلام: النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ، يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ، فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون؛مردم بنده دنیایند و دین بر زبان‌شان می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ بلا آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.
دیّان: صیغه مبالغه است و به انسان‌های قوی الایمان و ثابت القدمی اشاره می کند که مشکلات و بلاها آنها را به تزلزل دچار نمی کند و در راه یاری خدا نه متوقف می شوند و نه به عقب برمی‌گردند.
یکی از علائم مؤمنان واقعی، اصطناع معروف است؛ یعنی خود به دنبال حل مشکلات بندگان خدا می روند و مانند طبیبی دوار هستند که به دنبال بیماران می روند.
«رسولُ اللّه ِصلى الله عليه و آله: مَن رَأى مِنكُم مُنكَرا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ ، فإن لَم يَستَطِعْ فبِلِسانِهِ ، فإن لَم يَستَطِعْ فبِقَلبِهِ و ذلكَ أضعَفُ الإيمانِ؛ هر يك از شما منكرى را ديد، بايد با دست خود آن را تغيير دهد؛ اگر نتوانست با زبانش (اعتراض كند) و باز اگر نتوانست در قلبش آن را انكار كند و اين ضعيف‌ترين مرحله ايمان است.
امام علی علیه‌السلام: «الناس ثلاثة فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاة و همج رعاع؛ مردم سه دسته اند: پس علمای ربانی و متعلمان در راه نجات و احمقان فرومایه» از نور علم پرتوی نگرفته اند (جاهل) و به پایگاه محکمی هم تکیه ندارند، انسانهاى سرگردان، بى‏ارزش، کسانی که با مختصر وزش بادی تکان می خورند، از هر شایعه و سخن نابجایى متابعت مى کنند.
در واقع یکی از ویژگیهای منتظران واقعی این است که فعالانه عمل کنند نه منفعلانه . باید حرکت جهادی داشته باشند ، و تنها به اشک و روضه برای ائمه بسنده نکند. بلکه ظرفیت وجودی خویش را با ابتلائاتی که در مسیر زندگی‌شان قرار می گیرند بالا برده و لحظه ای از حرکت نایستند.

ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﻣﻔﺴﺮﺍﻥ آیه ۱۱ ﺭﺍ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﺍﮔﺮ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻨﺎﻓﻘﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﻳﻦ ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﻇﺎﻫﺮ ﺁﻳﻪ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﺟﻤﻠه« ﻳَﻌْﺒُﺪُ ﺍﻟﻠَّﻪَ» ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ« ﺍﻃﻤﺄﻥ ﺑﻪ» ﻭ ﺟﻤﻠﻪ« ﺍﻧْﻘَﻠَﺐَ ﻋَﻠﻰ ﻭَﺟْﻬِﻪِ» ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ‌ﺩﻫﺪ ﻗﺒﻠﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺿﻌﻴﻔﻰ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻛﻤﻰ ﺍﺯ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻣﻨﺎﻓﺎﺗﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻗﺎﺑﻞ قبول است.

يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُ وَمَا لَا يَنفَعُهُ ذَٰلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ(حج/12)
این آیه ﺑﻪ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺷﺮﻙ ﺁﻟﻮﺩ ﮔﺮﻭﻩ ضعیف‌الایمان ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺍﺯ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:” ﺍﻭ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺯﻳﺎﻧﻰ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺳﻮﺩﻯ« ﻳَﺪْﻋُﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺩُﻭﻥِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻣﺎ ﻟﺎ ﻳَﻀُﺮُّﻩُ ﻭَ ﻣﺎ ﻟﺎ ﻳَﻨْﻔَﻌُﻪُ» ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﺎﺩﻯ ﻭ ﮔﺮﻳﺰﺍﻥ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﺣﻘﺎﻧﻴﺖ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺍﻗﺒﺎﻝ ﻭ ﺍﺩﺑﺎﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺘﻬﺎﻳﻰ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺍﻣﻴﺪﻯ ﺑﻪ ﻧﻔﻌﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﺗﺮﺳﻰ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﻧﺸﺎﻥ، ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺗﻰ ﺑﻰ ﺧﺎﺻﻴﺖ ﻭ ﻓﺎﻗﺪ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺛﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ؟! ﺁﺭﻯ” ﺍﻳﻦ ﮔﻤﺮﺍﻫﻰ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻋﻤﻴﻘﻰ ﺍﺳﺖ« ﺫﻟِﻚَ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻀَّﻠﺎﻝُ ﺍﻟْﺒَﻌِﻴﺪُ»

يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُ وَمَا لَا يَنفَعُهُ ذَٰلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيد(حج/13)
ﺍﻭ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺯﻳﺎﻧﺶ ﺍﺯ ﻧﻔﻌﺶ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ ﺍﺳﺖ”! (ﻳَﺪْﻋُﻮﺍ ﻟَﻤَﻦْ ﺿَﺮُّﻩُ ﺃَﻗْﺮَﺏُ ﻣِﻦْ ﻧَﻔْﻌِﻪِ)
ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﺒﻮﺩﻫﺎﻯ ﺳﺎﺧﺘﮕﻰ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻓﻜﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺤﻄﺎﻁ ﻭ ﭘﺴﺘﻰ ﻭ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﺳﻮﻕ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺁﺗﺶ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﺭﻣﻐﺎﻥ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ 98 ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻧﺒﻴﺎء ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﻢ« ﺍﻳﻦ ﺑﺘﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﺗﺸﮕﻴﺮﻩﻫﺎ ﻭ ﻫﻴﺰم ﺟﻬﻨﻤﻨﺪ!« ﺇِﻧَّﻜُﻢْ ﻭَ ﻣﺎ ﺗَﻌْﺒُﺪُﻭﻥَ ﻣِﻦْ ﺩُﻭﻥِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺣَﺼَﺐُ ﺟَﻬَﻨَّﻢَ»
ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺁﻳﻪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ” ﭼﻪ ﺑﺪ ﻣﻮﻟﺎ ﻭ ﻳﺎﻭﺭﻯ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺑﺘﻬﺎ، ﻭ ﭼﻪ ﺑﺪ ﻣﻮﻧﺲ ﻭ ﻣﻌﺎﺷﺮﻯ« ﻟَﺒِﺌْﺲَ ﺍﻟْﻤَﻮْﻟﻰ ﻭَ ﻟَﺒِﺌْﺲَ ﺍﻟْﻌَﺸِﻴﺮُ»
ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﻳﻦ ﺳﺆﺍﻝ ﭘﻴﺶ ﻣﻰﺁﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻗﺒﻞ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺳﻮﺩ ﻭ ﺯﻳﺎﻥ ﺑﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻔﻰ ﻣﻰﻛﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ ﺯﻳﺎﻧﺶ ﺍﺯ ﻧﻔﻌﺶ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﺍﺳﺖ؟

ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ:
۱. ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﻯ ﺭﺍ ﺑﻰﺧﺎﺻﻴﺖ ﻣﻰﺷﻤﺮﻧﺪ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺮﻗﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻨﺸﺎ ﺯﻳﺎﻥ ﻣﻰﺩﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻰﮔﻮﺋﻴﻢ ﺑﺎ ﻓﻠﺎﻥ ﺷﺨﺺ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻧﻜﻦ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺩﻳﻦ ﺗﻮ ﻣﻰﺧﻮﺭﺩ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺩﻧﻴﺎ، ﻭ ﺑﻌﺪ ﺗﺮﻗﻰ ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﻣﻰﮔﻮﺋﻴﻢ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺎﻳﻪ ﺑﺪﺑﺨﺘﻰ ﻭ ﺭﺳﻮﺍﻳﻰ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ، ﺑه علاﻭﻩ ﺯﻳﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻧﻔﻰ ﺷﺪﻩ ﺯﻳﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﻗﺎﺩﺭ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﺿﺮﺭﻯ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺑﺰﻧﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺯﻳﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺷﺪﻩ ﻳﻚ ﺯﻳﺎﻥ ﻗﻬﺮﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﻋﺎﺑﺪﺍﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻰﮔﻴﺮﺩ.
۲. مراد از «اقرب» در این آیه، افعل تعیینی است نه تفضیلی، چنین نیست که عبادت بتها، هم سود، هم زیان داشته باشد، ولی زیان آن نزدیک‌ترباشد، بلکه هیچ گونه نفعی در عبادت اصنام نیست، تا ضرر عبادت،نزدیک‌تراز آن نفع باشد.
ﺻﻴﻐﻪ ﺍﻓﻌﻞ ﺗﻔﻀﻴﻞ« ﻛﻠﻤﻪ ﺍﻗﺮﺏ» ﺍﻟﺰﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﻭﺟﻮﺩ ﺻﻔﺘﻰ ﺩﺭ ﻃﺮﻓﻴﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺍﻯ ﺑﺴﺎ ﻃﺮﻑ ﺿﻌﻴﻔ‌‌ﺘﺮ ﺍﺻﻠﺎ ﻓﺎﻗﺪ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﺜﻠﺎ ﻣﻰﮔﻮﺋﻴﻢ: ﻳﻚ ﺳﺎﻋﺖ ﺻﺒﺮ ﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻰ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺩﻭﺯﺥ ﺍﺳﺖ (ﻫﺮﮔﺰ ﻣﻔﻬﻮم ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﺗﺶ ﺩﻭﺯﺥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻰ ﺻﺒﺮ ﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺁﺗﺶ ﺩﻭﺯﺥ ﺍﺻﻠﺎ ﻓﺎﻗﺪ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺧﻮﺑﻰ ﺍﺳﺖ)
در این آیه در مورد معبود فرمود:«ضَرُّهُ اَقرَبُ مِن نَفعِه»
در سوره بقره در مورد تحریم خمر فرمود:«اِثمُهُما اَکبَرُ مِن نَفعهِما». شاید در استفاده از خمر کمی لذت باشد اما ضررش و گناهش چندین برابر بیشتر است.
۳. برخی مفسرین دیگر ﺍﻳﻦ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺁﻳﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺁﻳﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﺑﺘﻬﺎ ﺍﺳﺖ:
ﺁﻳﻪ۱۲ﺑﺘﻬﺎﻯ ﺳﻨﮕﻰ ﻭ ﭼﻮﺑﻰ ﺑﻴﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ. این گروه ﻧﻪ ﺳﻮﺩﻯ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺯﻳﺎﻧﻰ، ﺑﻠﻜﻪ ﻛﺎﻣﻠﺎ ﺑﻰﺧﺎﺻﻴﺘﻨﺪ،
ﺁﻳﻪ ۱۳ ﻃﺎﻏﻮﺗﻬﺎ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﻯ ﺑﺖ ﮔﻮﻧﻪ. ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻭم ﻳﻌﻨﻰ« ﺍﺋﻤﺔ ﺿﻠﺎﻝ» ﺯﻳﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺧﻴﺮﻯ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺴﺖ، ﻭ ﺑﻪ ﻓﺮﺽ ﻛﻪ ﺧﻴﺮ ﺍﻧﺪﻛﻰ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺯﻳﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ (ﺟﻤﻠﻪ ﻟَﺒِﺌْﺲَ ﺍﻟْﻤَﻮْﻟﻰ ﻭَ ﻟَﺒِﺌْﺲَ ﺍﻟْﻌَﺸِﻴﺮُ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﮔﻮﺍﻩ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ) ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺗﻀﺎﺩﻯ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﻰماند.

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *