بسم الله الرّحمن الرّحیم

وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ[51]

موضوع: سر فصل داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام)

سوال: خصیصه رشد با چه صفاتی مصداق پیدا می کند؟

خداوند داستان رابا ذکر کمالی که به حضرت ابراهیم عطاکرده آغاز می نماید:《رُشْدَهُ》

رشد درنگاه قرآن ویژه فرد یا ملتی است که دارای دو وصف ثبوتی وسه وصف سلبی باشند:
《…وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ》

خدارا از ترس جهنم یا شوق و طمع عبادت نمیکنند بلکه

۱- ایمان، محبوب آنهاست.
۲- قلبشان به آن مزین شده است.

منزجر و متنفر هستند از:

۳- کفر
۴- فسوق
۵-عصیان

حضرت ابراهیم از رشد الهی برخورداربود(آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ)؛

معلوم میشود برهان اقامه کردن آن حضرت برابر رشد اوست، چنان که دست به تبر بردن او و ریز ریز کردن بتها نیز به استناد رشد است.

رشد الهی گاهی اقتضا می کند از سلاح مدد بگیرد وزمانی از کتاب الهی.

از این رو قرآن کریم آهن را کنار کتاب آسمانی یاد می کند:

《لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ…وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ..》
زیرا با آهن(شمشیروتبر)می توان از کتاب آسمانی وشریعت دفاع کرد.

اعطای رشد بر اساس شایستگی

خدای سبحان هیچ موهبتی را به کسی بدون دلیل نمی دهد، این شایستگی هاست که آمادگی برای پذیرش مواهب الهی را همراه دارد.

رشد در حضرت ابراهیم(علیه السلام) اهتدای فطری به توحید و هدایت یافتگی او به دیگر معارف الهی است. آن حضرت خود شایستگی چنین رشدی را داشته چنانکه جمله پایانی آیه (وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ) نیز مؤید آن است، چون این جمله کنایه از آن است که خدا به خصوصیات حال او و مقدار استعدادش آگاه بوده است که از راه حق منحرف نخواهد شد بر خلاف برخی که با بد اختیاری خود از قدرتی که دارند بهره درست نمی برند در نتیجه شایسته پست های کلیدی و مهم نیستند.

إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَٰذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ[52]قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ[53]قَالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[54]

موضوع: احتجاج حضرت ابراهیم

حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای اقامه برهان در مقابل مشرکان، ابتدا بتها را که در نظر آنها فوق العاده عظمت داشت شدیداً تحقیر کرد:

۱- تعبیر《مَا هَٰذِهِ》(اینها چیست؟)
۲- تعبیر《التَّمَاثِيلُ》(جمع تمثال، به معنی عکس یا مجسمه بی روح.)

در واقع این مجسمه ها نه نافع هستند تا از روی شوق عبادت شوند، نه ضار هستند که از روی ترس عبادت شوند. چرا انسانی که اشرف مخلوقات است در برابر مصنوع خودش این چنین خضوع و کرنش کند و حل مشکلات خود را از او بخواهد؟

پاسخ مشرکان

مشرکان که استدلالی منطقی برای کارشان داشتند گفتند: بت پرستی سنت نیاکان و میراث قومی و فرهنگی ماست (وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ).
در واقع آنان برای موجه نشان دادن کار خود به دو چیز تمسک می کردند:

۱- قدمت یعنی بسیار کهن بودن بت پرستی.
۲- کثرت یعنی اتفاق همه بر آن.

در حالی که نه کثرت کار ساز است نه قدمت، پس پرستش بت ها منطقی نیست. وحضرت ابراهیم درپاسخ آنان فرمود: شما و پدرانتان در گمراهی آشکار هستید؛ چون نه نیاکانتان دلیل داشتند نه شما. پس هم آنها بیراهه رفتند هم شما.

قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ[55]قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَىٰ ذَٰلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ[56]

موضوع: برهان حضرت ابراهیم بر ربوبیت خدا

قوم ابراهیم از روی تعجب و استبعاد پرسیدند: آیا حق را برای ما آورده ای وجدی سخن می گویی یا بازیگر هستی؟

این شیوه مقلدان و پیروان بی بصیرت است که وقتی شخصی را منکر روش خود می بینند، استبعاد می کنند واحتمال درستی در سخن وی نمی دهند. لذا بت پرستان بعید می دانستن که پروردگاری غیر از بتها باشد.

حضرت ابراهیم(علیه السلام) بر بطلان ربوبیت آلهه دروغین، این چنین دلیل اقامه کرد:

۱- الهه و معبود کسی است که رب باشد وجز ربِ مدبر، مربی ومالکی نیست.
۲- رب باید همان آفریدگار باشد.
بازگشت ربوبیت به خالقیت است چون کسی می تواند ربِ جهان باشد که خالق آن است. چون او به نیازهای آفریده گانش آگاه است وکمالاتشان را می داند.

محورهای براهین حضرت ابراهیم

آن حضرت در دو مقام برهان آورد:

الف) درباره دعوا ودعوت خود(رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ)

ب) درباره شخص خود( وَأَنَا عَلَىٰ ذَٰلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ)

معنای شاهد بودن حضرت ابراهیم(أَنَا…مِنَ الشَّاهِدِينَ)

خدای سبحان ملکوت آسمانها وزمین(باطن عالم)را به ابراهیم خلیل نشان داد.پس او شاهد بر توحید و وحدانیت خداست؛ هم در ذات هم در صفات هم در عبادت.
شاهد به معنای مقرِّر و مبین وکسی که در محکمه شهادت می دهد، نه اینکه در سینه اش حادثه شهادت را تحمل کرده است.
شاهد بودن حضرت ابراهیم(علیه السلام)بدین معناست که توحید ربوبی را تبیین و تقریر می کند و در محکمه استدلال و برهان، شاهد است. آن حضرت عالم، عامل، معلم کتاب و حکمت و مدافع بود و دست به تبر نیز برد؛ تا آنجا که مرحله《حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ》را نیز تحمل کرد. پس او در هیچ مرحله بازیگر نبود بلکه شاهد محض بوده و حضور داشته لذا از شاهدین است.

منابع و مآخذ: تفاسیر وزین تسنیم، المیزان، مجمع البیان، نمونه و نور

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
مؤسسه نورالیقین

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *