استاد خانم حسینی آل مرتضی در روز سوم ماه مبارک رمضان در جلسه تفسیر به راه های رسیدن به هدف اشاره داشتند و آن را در محورهای ذیل بیان داشتند.

در حقیقت یکی از مسائلی که در موفقیت انسان نقش دارد، تعیین اهداف است.
خداوند برای خلقت بشر، اهدافی مشخص کرده است البته باید دقت کنید این اهداف برای رشد خود انسانهاست و نهایت آن رسیدن به قرب خداوند است(هدف غایی، خود خداوند متعال است).

راههای نیل به این اهداف عبارتند از:

۱. تقویت اعتماد به نفس: اولین قدم برای رسیدن به اهداف کوچک یا بزرگ زندگی تقویت اعتماد به نفس است. با افزایش اعتماد با قوت بیشتری نی توانیم قدم برداریم بنابراین از واژه های نمی توانم، قدرت ندارم نباید استفاده کنیم. ما قادر به انجام هر کاری هستیم
ما قال لا الا فی التشهد – نباید لا بگوییم جز در شهادتین
۲.الثقه بالله: مهمتر از اعتماد به نفس اعتماد به خداست و در حقیقت اعتماد به نفس مصداق اعتماد بر خداست.
۳.کوچک سازی مشکلات: مشکلات را در نظرمان کوچک کنیم تا تحمل انها راحت تر بشود تا بتوانی راحت آنها را برطرف کنی.
۴. خودتان را باور کنید که خودباوری کلید موفقیت در هر کاری است.
۵. درباره مراحل رسیدن به هدف خود فکر کنید.
۶. هنگام تعیین هدف خواست خود را واضح و مشخص کنید.
۷. هدف خود را با جزئیات کامل مجسم کنید.
۸. وقت رسیدن به هدف را معین کنید.
۹. هدف بزرگ ابتدا مشخص شود و در مرحله بعد اهداف کوچک را معین کنید.
۱۰. تلاش لازم را انجام دهید و از سستی و تنبلی دوری کنید.

ایشان در ادامه بیان داشتند برای افزایش ظرفیت روحی و کسب معرفت و آگاهی بیشتر راه‌های متعددی ممکن است قابل طرح و ارائه باشد: از جمله

توجه به رابطه متقابل علم و عقل
بیداری از غفلت

راه معرفت و شناخت خود

عمل به دستورات دین

آیه ۲۲
لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا ۚ فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ؛اگر در آسمان و زمین معبودانی جز خدا بود بی تردید آن دو تباه می شد؛ پس منزّه است خدای صاحب عرش از آنچه [او را به ناحق به آن] وصف می کنند.
در ايـنـجـا سؤ ال اين است : تعدد خدايان در صورتى منشا فساد در جهان مى شود كه آنها به مبارزه با يكديگر برخيزند، اما اگر قبول كنيم آنها افرادى حكيم و آگاهند، حتما با كمك هم جهان را اداره مـى كـنـنـد؟؟

پاسخ اين سؤ ال چندان پيچيده نيست ، حكيم بودن آنها، تعدد آنها را از بـيـن نـمـى بـرد، هـنـگـامـى كـه بـگوئيم آنها متعددند، مفهومش اين است كه از هر نظر يكى نـيـستند، چرا كه اگر از تمام جهات يكى بودند، يك خدا مى شدند، بنابراين هر جا تعدد اسـت حـتـمـا تـفـاوتـهـا و اخـتـلافـاتـى وجـود دارد، كـه خـواه نـاخـواه در اراده و عـمـل اثـر مـى گـذارد و جـهـان هـسـتى را به هرج و مرج و فساد مى كشاند. اين برهان تمانع را به صورتهاى ديگرى نيز بيان كرده اند كه از حوصله بحث ما بيرون است و آنچه در بالا گفتيم بهترين طرز بيان آن است .

هشام بن حکم دانشمند علوم عقلی و از یاران حضرت جعفر بن محمد صادق (ع) و موسی بن جعفر کاظم (ع) و از نخستین متکلمین مسلمان و شیعه است.
وی برای مناظره با حضرت امام جعفر صادق (ع) نزد ایشان آمده و سپس از مریدان وی گشته است. بر مذهب جهمیه تعصب سرسختی داشت. امام صادق علیه السلام بسیاری از یاران خود را از مناظره با فرقه‌های دیگر منع می‌کرد و هشام بن حکم می فرستاد. از هارون الرشید نقل شده است که گفت زبان هشام از هزار شمشیر برنده‌تر است.

در حـديـثـى كـه هـشـام بـن حـكـم از امـام صـادق (عـليـهـالسـلام ) نـقـل كـرده چـنـيـن مى خوانيم : كه امام (ع) در پاسخ مرد بى ايمانى كه سخن از تـعـدد خدايان مى گفت : فرمود: اين دو خدائى كه تو مى گوئى يا هر دو قديم و ازلى و نيرومندند و يا هر دو ضعيف و ناتوان ، يا يكى قوى و ديگرى ضعيف ؟

اگـر هـر دو قـوى بـاشـنـد چـرا هـر كـدام ديـگـرى را كنار نمى زند و تدبير جهان را به تنهائى بر عهده نمى گيرد، و اگر چنين گمان كنى كه يكى قوى و ديگرى ضعيف است ، توحيد خدا را پذيرفته اى ، زيرا دومى ضعيف است و ناتوان ، بنابراين خدا نيست .

و اگـر بگوئى آنها دو هستند، از دو حال خارج نيست ، يا از تمام جهات متفقند يا مختلف ، اما هـنگامى كه ما آفرينش را منظم مى بينيم و ايـن هـمـاهـنـگـى تـدبـيـر جـهـان و انـسـجـام امـورش دليـل بـر ايـن است كه مدبر يكى است . از اين گذشته ، اگر ادعا كنى خداوند دو تا است لابـد در ميان آنها بايد فاصله اى (امتيازى ) باشد تا دوگانگى درست شود، در اينجا آن فـاصـله (امـتـيـاز) خود موجود سومى و ازلى خواهد بود، و به اين ترتيب خدايان ، سه مى شـونـد، و اگـر بـگـوئى سـه هـسـتـنـد، بـايد ميان آنها دو فاصله (امتياز) باشند، در اين صـورت بـايـد به پنج وجود قديم ازلى قائل شوى ، و به همين ترتيب ، عدد ، بالا مى رود و سر از بينهايت در مى آورد.

هـشام مى گويد: عرض كردم چه دليلى بر يگانگى خدا وجود دارد؟ فرمود: پيوستگى و انـسـجـام تـدبـيـر جـهـان ، و كـامـل بـودن آفـريـنـش ، آنـگـونـه كـه خـداونـد متعال فرموده : لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا (اگر در آسمان و زمين ، خدايانى جز
او بودند جهان به فساد كشانده مى شد).

آیه ۲۳
لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ،خدا از آنچه انجام می دهد، بازخواست نمی شود و آنان [در برابر خدا] بازخواست خواهند شد.

مـا دو گـونـه سـؤال داريـم:
سـؤ ال تـوضـيـحـى اسـت كـه انـسـان از مـسـائلى بـى خـبـر اسـت و مـايـل اسـت حقيقت آن را درك كند. ايـنـگـونـه سـؤ ال در افـعـال خـدا نـيز جائز است ، بلكه اين همان سؤ الى است كه سرچشمه كاوشگرى و پـژوهـش در جـهـان خـلقـت و مـسـائل عـلمـى محسوب مى شود، و از اين گونه سؤ الات چه در رابطه با عالم تكوين ، و چه تشريع ياران پيامبر و امامان بسيار داشتند.
سـؤ ال اعـتـراضـى اسـت ، كـه هدف آنست كه ايراد كنيم .
مـسـلما اين نوع سؤ ال در افعال خداوند حكيم معنى ندارد، و اگر گاهى از كسى سر بزند حـتـمـا بـه خـاطـر نـاآگـاهـى اسـت ، ولى جـاى ايـن گـونـه سـؤ ال در
افعال ديگران بسيار است .

آیه ۲۴
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ؛آیا آنها معبودانی جز خدا برگزیدند؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید! این سخن کسانی است که با من هستند، و سخن کسانی [= پیامبرانی‌] است که پیش از من بودند!» امّا بیشتر آنها حق را نمی‌دانند؛ و به همین دلیل (از آن) روی گردانند.

همیشه حق با اکثریت نمی باشد. مانند اکثر الناس لایشکرون، اکثر الناس لا یعلمون ؛ چون اکثر مردم یا جاهل هستند یا سطحی نگر می باشند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند:مردم سه دسته اند، دانشمند الهى، و آموزنده اى بر راه رستگارى، و پشّه هاى دست خوش باد و طوفان و هميشه سرگردان، كه به دنبال هر سر و صدايى مى روند، و با وزش هر بادى حركت مى كنند، نه از روشنايى دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند.»

در این آیه نیز از آنجا که ممکن است گاهی کثرت بت پرستان برای بعضی مانع از پذیرش توحید گردد چنین اضافه می‌کند اما اکثر آنها حق را نمی‌دانند لذا از آن روی گردانند.


موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی