فهرست مطالب
أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَكَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ لَاءَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا
خلقت را آغاز کرد و موجودات را بیافرید، بدون نیاز به فکر و اندیشهای، یا استفاده از تجربهای، بی آن که حرکتی ایجاد کند و یا تصمیمی مضطرب در او راه داشته باشد. برای پدید آمدن موجودات، وقت مناسبی قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ کرد و در هر کدام، غریزه ی خاص خودش را قرار داد و غرائز را همراه آنان گردانید. خدا پیش از آن که موجودات را بیافریند، از تمام جزئیات و جوانب آنها آگاهی داشت و حدود و پایان آن ها را می دانست و به اسرار درون وبیرون آن ها آشنا بود.
ترجمه لغات
رَویّه: فکر و اندیشه.
اَجالَ: از ماده «جولان» به معنی حرکت کردن و به گردش در آمدن.
هَمَامه: تردید و سستی و ناتوانیِ عزم و اراده، طوری که شخص نتواند تصمیم بگیرد یا به زحمت قادر به تصمیم باشد.
لَأَمَ: «اللَئِمَ» یعنی صلح و الفت. (لسان العرب، ج12، ص531) نزدیکی و هماهنگی.
غَرّزَ: نهاد و داخل کرد. (ر.ک: لسان العرب، ج5، ص386) غَرَّزَ غَرائِزَها: سرشتها و طبیعتها را در آنها به ودیعت نهاد.
ألْزَمَها أشْباحِها: «أشباح» جمع «شَبَح»: شخص. غَرایز را بر ویژگیاش ملزم ساخت. خصوصیات کلی را بر مصادیق منطبق کرد.
عارفاً بِقَرائِنِها و أحنائِها: یعنی خداوند به حقیقت این غرایز و نیز احوالات درونی که متعلّق به آنهاست و از آنها صادر میشود آگاه است.
«قَرائِن» جمع «قَرون» به معنی نفس و حقیقت هر چیز. «أحنا»: جمع «حِنو» به معنی جانب، اطراف.
شرح اجمالی
امیرمؤمنان علی علیه السلام پس از ستایش آفریدگار، راه های شناخت او را بیان میفرماید و بر افکار زرتشتی، مانوی و مسیحی و یهودی –که از رهاورد پیامبران جدا شدند- در زمینه آفرینش جهان و انسان، خط بطلان میکشد، زیرا سخن از چگونگی آفرینش جهان هستی، سبب میشود وجود کارداری علیم و کارگردانی قدیر و کارفرمایی حکیم برای آن بایسته گردد. بر این اساس، انسان باید بکوشد به بالاترین درجه تقوا، یعنی تقوای توحیدی برسد و جز خدای سبحان را در آفرینش هستی موثّرِ مستقل نداند؛ وگرنه در دام شرک گرفتار خواهد شد. (سلونی قبل ان تفقدونی، آیت الله جوادی آملی، ج1، صص153 و 154)
موضوعات کلی بخش چهارم:
- ویژگی های آفرینش الهی
- تدبیر الهی در پیدانش أشیاء
- علم و احاطه پروردگار
ویژگی های آفرینش الهی
- آفرینش درکلام امیرمؤمنان علی علیه السلام با چه خصوصیاتی همراه است؟
آفرینش موجودات توسط خداوند عاری از هرگونه نیاز و نقص میباشد که موارد زیر از مصادیق بارز آن است:
1- ابداع بیسابقه (أنشَأَ الخَلقَ إِنشاءً وَ ابْتَداهُ اِبتداءً؛ خلقت را آغاز کرد و موجودات را بیافرید)
2- بینیاز از اندیشه(بَلا رَویَّةِ أجالَها؛ بدون نیاز به فکر و اندیشه ای)
3- بدون استفاده از تجربه(وَلا تَجْربَةِ استِفادَها؛ بدون استفاده از تجربه ای)
4- بینیاز از حرکت(ولا حَرَکَةٍ أحْدَثَها؛ بی آنکه حرکتی ایجاد کند)
- بدون تصمیمی مضطرب(وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا؛ بی آنکه تصمیمی مضطرب در او راه داشته باشد)
ابداع بی سابقه
- کلمات «أنشَأ» و «إبتَدَأ» متضمن چه معنایی هستند؟
جمله انشای خلق و ابتدای آن، اجمالاً دلالت دارد به چگونگی آفرینش مخلوقات و قدرت خداوند متعال، بعداز اینکه به اصل ایجاد به وسیله «فطرالخلایق بقدرته» (توضیح آن در بخش اول گذشت.) اشاره کرده است.
کلمه «انشا» و «ابتدا» به معنای ایجاد کردن بدون سابقه و مدل است و تفاوت ظریفی بین آنها وجود دارد.
«أنشَاء» ایجاد چیزی است که مانند آن چیز سابقه نداشته باشد و«اِبتدا» ایجادی است که قبل از آن سابقه ایجادی نبوده باشد.(شرح ابن میثم، ج1، ص190)
سازندهها مواد را ازجای دیگر میآورند و باتغییراتی که ایجاد میکنند محصولی تحویل میدهند اما «انشاء» خلق یعنی خداوند متعال آفرینش را ایجاد کرد بدون اینکه ازقبل مواد آن بوده باشد. خلق را ابتدا کرد یعنی نمونه سابقی هم نداشت که مشابه سازی شده باشد.(بنیاد نهج البلاغه)
در دعای شریف جوشن کبیر نیز آمده: «یَا مَن خَلَقَ الأشیاءَ مِنَ العَدَم؛ ای کسی که اشیاء را از عدم آفریدی» و به این حقیقت ناب که اصل آفرینش، بدیع و نوظهور بوده اشاره شده است.
- آفرینش الهی با ساخت و ساز دست بشر چه تفاوتهایی دارد؟
در این جا مولی الموحدین علی علیه السلام آفرینش الهى را از کارهاى مخلوقات به کلّى جدا مى شمرد. چرا که مثلاً هنگامی که انسان مىخواهد کارى را انجام دهد، اگر مسبوق به سابقهاى نباشد، 1- درباره آن مىاندیشد و با ابتکار خود به سراغ آن مى رود 2- اگر مسبوق به سابقه اى باشد از تجارب دیگران یا از تجارب خودش بهره گیرى مىکند. 3- گاه در درون ذهن او حرکت گستردهاى در اندیشهها پیدا مىشود؛ روى مقدّمات مسأله مىاندیشد و بعد از آن به سراغ نتیجهها مىرود. 4- گاه در تردید و تزلزل باقى مىماند و سرانجام یک طرف را انتخاب کرده به پیش مىرود.
هیچ یک از این چهار حالت، در ذات پاک خداوند و هنگام آفرینش اشیاء نیست، نه نیاز به فکر و اندیشه دارد و نه تجربه قبلى، نه حرکت فکرى روى مقدّمات و نتیجه ها و نه تزلزل و اضطراب در تصمیم گیرىها. اراده کردن همان و ایجاد شدن موجودات همان: «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَیْئاً اَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند تنها به آن مىگوید: موجود باش! آن نیز بیدرنگ موجود مىشود».(یس/82)
همواره میان موقعیتی که ما داریم و حقیقتی که برای ما هدف تلقی شده است کم و بیش فاصلهای وجود دارد، این فاصله ناشی از نیاز به اندیشهها و تجربهها و هماهنگ ساختن افکار و توسل به ابزار و آلات و گذشت زمان و جریانات قوانین طبیعت است که بایستی از میان برداشته شوند تا هدف مفروض برای ما قابل وصول گردد.(شرح علامه جعفری) به تعبیر دیگر حالات چهارگانه مذکور، مربوط به تصمیم گیرى کسانى است که علم و قدرت محدودى دارند و لازمه آن نیاز به اندیشه یا تجارب دیگران و یا اضطراب و تردید است. امّا آن کس که علمش بى پایان و قدرتش نامحدود است، به هنگام آفرینش، هیچ یک از این حالات را نخواهد داشت.(پیام امام، ص113)
بینیاز از اندیشه و حرکت
- منظور از حرکت در عبارت «وَلَا حَرَکَةٍ اَحدَثَها» چیست؟
منظور از «حرکت» در عبارت فوق، همان حرکت اندیشه در درون نفس است.
این احتمال نیز از سوی بعضی مفسران داده شده است که منظور، حرکت جسمانی خارجی است که لازمه اجسام است و خداوند برتر از جسم و جسمانیّت می باشد.
ولی معنای اول مناسبتر به نظر میرسد؛ زیرا سه حالت دیگر که قبل و بعد از آن آمده همه مربوط به تصمیم گیری و اندیشه و تفکر قبل از انجام عملی است.(پیام امام، صص113 و 114)
- دلایل بینیازی حق تعالی از حرکت و اندیشه کدام است؟
خداوند برخلاف انسانها در امر آفرینش نیازی به اندیشه و حرکت ندارد زیرا:
اولاً: هیچ هدفی برای خداوند که سودی به او برساند یا ضرری از او دفع کند قابل تصور نیست، چون فرض چنین هدفی مستلزم نقص و احتیاج خداوندی میباشد و حرکت از ویژگیهای جسم است و خداوند منزّه از جسم و جسمانیّت است.
ثانیاً: میان خداوند و خواسته او هیچ گونه فاصلهای وجود ندارد تا برطرف کردن آن، نیازی به فکر و تجربه داشته باشد.(همان)
ابنابیالحدید میگوید: این فراز از کلام امام «ولا حَرَکَةٍ أحْدَثَها» ردّ براعتقاد «فرقه کرامیّه» است که میگویند وقتی خداوند آفرینش مخلوقی را اراده کند، پدیدهای را در ذات خود ایجاد مینماید، آنگاه از آن پدیده شیئی جدید به وجود میآید. (ر.ک: ترجمه شرح ابن ابی الحدید، ج1، ص110)
(کرامیه معتقد بودند خداوند جسم است. عرش مکان خداست. آنها تلاش می کردند صفات و حالاتی را برای خداوند به نحو تشبیه و تجسیم اثبات کنند.)
· تدبیر الهی در پیدایش اشیاء
زمان بندی آفرینش
أَحَالَ الأشیَاءِ لِاَوقَاتِهَا؛ برای پدید آمدن موجودات وقت مناسبی قرار داد.
آنچه از جملات امیرمؤمنان علی علیه السلام برمیآید، این است که جریان اشیاء که با داشتن اختلاف در ماهیت و خواص با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، از روی نظم و قانون بوده و دارای سیستمی کاملا حساب شده است که باعث میشود بروز و نمودها در زمانهای مخصوصی صورت بگیرد.
- مقصود امام از جمله «اَحَال الاَشیاءَ لِاَوقاتِها» چه می باشد؟
معناى لغوى «اَحاله» انتقال يافتن هر چيزى به وقت خاص خود و تحويل آن از عدم و امكان صِرف به مدّت معيّنى است كه براى وجودش لازم است. حرف لام در كلمه «لِاَوْقاتِها» بيان كننده علّت است، يعنى خداوند اشياء را به اين دليل كه داراى وقت معيّنى مىباشند ايجاد كرده زيرا هر وقتى بر حسب قدرت و علم خداوند جايگاه خاصّى دارد كه در غير آن واقع نمىشود.
مقصود امام علی علیه السلام از جمله «اَحَال الاَشیاءَ لِاَوقاتِها» اشاره به وابستگى اشياء به زمانهاى خودشان بر حسب آنچه در لوح محفوظ به قلم الهى مقرر شده است مىباشد، به گونهاى كه هيچ متقدّمى متأخّر و يا متأخّرى متقدّم نمىشود.(شرح ابن میثم، صص163 و 164)
کار صحیح و متقن آن است که به موقع و در زمان خاصّ خود انجام گیرد و تقدیم و تأخیر آن موجب فساد و هدر رفتن نیروها و امکانات شود. بنابراین اگر سازنده و مدبّر، دانای به اوقات نباشد و وقت مناسب را نشناسد، کار بر وفق حکمت و مصلحت صورت نخواهد گرفت. مثلاً اگر باران در وقتی معیّن و خاص نبارد، اثری ندارد و محصول به ثمر نخواهد رسید و یا اگر تابش خورشید در یک زمانبندی خاص نباشد، موجودات یا منجمد میشوند و یا از شدّت حرارت میسوزند و صدها و هزارها مثال دیگر. بنابراین خداوند موجودات و اشیاء را در وقت مناسب خود آفرید و این «وقت شناسی» در نظام هستی و تدبیر عالم نقش بسزایی دارد.(منشور جاودانه، ص62)
نظام خاص و ترکیبی موجودات
وَ لَاءَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا؛ موجودات گوناگون را هماهنگ کرد.
- چگونه خداوند بین تضادها هماهنگی ایجادکرده است؟
یکی از شگفتیهای عالم هستی، وجود نیروها و اثرهای مختلف در موجودات است. همین بدن انسان را ملاحظه کنید که از عناصر متضاد تشکیل شده است: حرارت، برودت، رطوبت و یبوست (اخلاط و طبیعتهای چهارگانه: خون، بلغم، سودا و صفرا). خداوند عناصر مختلف را منعطف و پذیرای هماهنگی قرار داده است تا نظام حیات شکل گیرد. این انعطاف و هماهنگی به دو صورت زیر است:
الف. ارتباط و آمیزش عناصر چهارگانه فوق با کیفیت و نظم خاص براساس حکمت الهی.
ب. هماهنگی بین روح لطیف و مجرد با بدن خاکی بشر و اختصاص هر نفسی به یک بدن، تدبیر و مدیریت آن و بکارگیری نیروهای بدن در راه مصلحت و سعادت انسان که خود گویای کمال قدرت و حکمت پروردگار است.(همان)
وَ غَرَّزَ غَرائِزَها؛ و در هرکدام غریزه خاص خودش را قرار داد.
- از نهادهای ذاتی انسان یا موجودات با چه تعابیری یاد میشود؟
امروزه درباره نهادهاى ذاتى انسان یا موجودات دیگر، دو تعبیر مختلف مىشود. گاه تعبیر به «فطرت» مىکنند و مىگویند خداشناسى، فطرى انسان است و گاه تعبیر به غریزه. مثلاً مىگویند انسان داراى غریزه جنسى است، یا مىگویند حرکات حیوانات عموماً جنبه غریزى دارد. این در واقع اصطلاحى است که دانشمندان بنا را بر آن گذاردهاند. یکى را در مورد نهادهایى که جنبه فکرى دارد به کار مىبرند (فطرت) و دیگرى را درباره نهادهایى که جنبه غیر فکرى یا عاطفى دارد (غریزه). ولى از نظر معناى لغوى هر دو به معناى خلقت و آفرینش میباشد.(همان)
- وجود غرائز و طبایع در موجودات چه اثرات و فوایدی دارد؟
این در حقیقت یکى از حکمتهاى بالغه الهى است که آنچه را از هر موجودى انتظار مىرود به صورت طبیعى و خودجوش در آن آفریده، تا بدون نیاز به محرّکِ دیگر، در آن مسیر به راه افتد و از درون ذاتش براى برنامه ویژهاش هدایت شود که اگر این انگیزه هاى درون ذاتى، در موجودات نبود آثار اشیاء دوام نداشت و نابسامانى و بىنظمى بر آنها حاکم مىشد.(پیام امام، ص115)
زندگی اجتماعی و برآوردن نیازهای جسمی و روحی مستلزم یکسری نیروها و غرائزی است که هرکدام ایفاگر نقشی خاصند. مثلاً غریزه غضب لازمه دفاع از حریم و حقوق است یا غریزه محبت مادر لازمه رشد و شکوفایی فرزندان و در نهایت سعادتمندی جامعه است.
پس وجود تمام غرائز در موجودات ضروری بوده و نشانگر حکمت الهی در نظام هستی است.
اَلزَمَها أشباحَها؛ و غرائز را همراه آنها گردانید.
(خصوصیات کلی هر موجود را بر مصادیق آن منطبق کرد.)
- عبارت «اَلزَمَها أشباحَها» به چه نحو تبیین میشود؟
خداوند به هر موجودى دو گونه ویژگى داد. ویژگیهایى که در درون ذات آنهاست.(مثل حب فرزند، لذت جویی و …) که امام علی علیه السلام از آن تعبیر به غرایز فرمود .
ویژگیهایى که در جنبههاى ظاهرى و خصوصیاتى مانند زمان و مکان و سایر جزئیات است و از آن تعبیر به «اَلْزَمَها أشْباحَها» فرمود و به این ترتیب مطابق حکمت بالغهاش براى هر موجودى ویژگیهاى درونى و برونى مقرّر فرمود تا هر یک از موجودات وظیفه خاصّ خود را انجام دهند و از موجودات دیگر شناخته شوند.(پیام امام، ص116) مثلاً اگر خداوند خصوصیاتی نظیر شکل پذیری، نرمی، سطح سفید و براق و نقطه ذوب و جوش مشخصی ویژه نقره قرار داد، این خصوصیات را بر فلز نقره سوار کرد.
· علم و احاطه پروردگار
عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا؛ خدا پیش از آن که موجودات را بیافریند، از تمام جزئیات و جوانب آنها آگاهی داشت و حدود و پایان آنها را میدانست و به اسرار درون وبیرون آنها آشنا بود.
در این فراز، توجه دادن مردم به آگاهی وسیع الهی سبب میشود بدانند همیشه در محضر خدا هستند و این توجه در هدایت و رشد آنان نقش اساسی دارد. (مشور جاودانه، ص65)
علم الهی فراتر از زمان
عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا؛ خدا پیش از آنکه موجودات را بیافریند از تمام جزئیات و جوانب آنها آگاهی داشت.
16. با توجه به تعریف علم حضوری ، این علم درباره اشیایی که هنوز به وجود نیامده، چگونه قابل توضیح است؟
علم خداوند، حصولی نیست؛ یعنی نقش و صورت ذهنی اشیاء در ذات او منعکس نمیشود؛ چرا که او مانند مخلوقات «ذهن» ندارد و علمش از طریق انعکاسِ صورت موجودات نیست. بلکه علم او علم حضوری است؛ یعنی وجود مخلوقات، نزد او حاضر است.(پیام امام، ج1، ص121)
(*علم حصولی: علمی که واقعیت معلوم نزد عالِم حاضر نیست فقط مفهوم و تصویری از معلوم، نزد عالِم حاضر است. مانند علم ما به تمام اشیائ پیرامونمان.
*علم حضوری: علمی که عینِ واقعیت معلوم نزد عالِم( نفس یا ادراک کننده دیگری) حاضر است. و عالِم شخصیت معلوم را می یابد. مانند علم به خودمان، علم به احوالات درونیمان. مثل گرسنگی، تشنگی، غم، عشق و درد.)
این مسئله پیچیده، فلاسفه و علمای کلام را سخت به تکاپو افکنده است و پاسخ های متعددی برای آن اندیشیدهاند که از قرار زیر است:
- خداوند همیشه به ذات پاک خود که علت همه اشیاست آگاه بوده و هست و به تعبیری دیگر ذات او نزد ذاتش، برترین حضور را دارد و این علم به ذات خویش یک علم اجمالی به همه حوادث و موجودات عالَم پیش از ایجاد و پس از ایجاد است.
توضیح اینکه، اگر ما به علت اشیاء دقیقاً آگاهی داشته باشیم، این آگاهی موجب آگاهی به نتیجه و معلول آنها نیز خواهد بود؛ چرا که هر علتی تمام کمالات معلول و بالاتر از آن را دارد و از آنجا که خداوند علت همه اشیاست و به ذات خویش آگاهی دارد و به همه اشیاء نیز آگاه است و این در واقع یک نوع کشف تفصیلی، نسبت به همه آنها از طریق علم اجمالی است.
این سخن را میتوان به گونه دیگری توضیح داد و گفت: حوادث گذشته هرگز به طور کامل نابود نشده و آثارش در دل حوادث امروز وجود دارد. همچنین حوادث آینده از حوادث امروز جدا نیست و دقیقاً با آن مرتبط است و از آن سرچشمه میگیرد. به این ترتیب گذشته و حال و آینده، یک مجموعه زنجیرهای از علت و معلول را به وجود میآورد که آگاهی بر هر یک از حلقههای آن، به معنی آگاهی از حلقههای قبل و بعد است.
به عنوان مثال اگر ما دقیقاً وضع هوای تمام کره زمین و عواملی را که سبب پیدایش هوای فعلی است بدانیم و از تمام جزئیات و رابطه علت و معلولهای آن آگاه باشیم، میتوانیم دقیقاً از وضع هوا در هزاران سال قبل یا بعد آگاه شویم. چرا که پرونده گذشته و آینده در حال، موجود است. امروز به طور دقیق بازتابی از دیروز، و فردا بازتابی از امروز است و آگاهی کامل بر تمام جزئیات امروز، به معنای آگاهی کامل بر حوادث گذشته و آینده است.
حال اگر به این حقیقت توجه کنیم که خداوند سرچشمه اصلی همه حوادث دیروز و امروز و فرداست و او به ذات پاک خویش علم دارد، باید بپذیریم که نسبت به حوادث آینده و گذشته و امروز نیز آگاه است. البته هر موجودی هر اثری دارد، به اذن و فرمان اوست، ولی سنّت او بر این جاری شده که آثار و خواصّی به موجودات بدهد و هر گاه بخواهد از آنها باز ستاند.
- راه دیگری برای پاسخ به این سؤال این است که دیروز و امروز و فردا، درمورد علم و آگاهی ما تصور میشود چرا که ما وجود محدودی هستیم، ولی درباره خداوندی که ذاتش نامحدود است، امروز و دیروز و فردا مفهوم ندارد؛ بلکه همه اشیا و حوادث در ظرف خود، با تمام خصوصیات و جزئیات نزد او حاضرند.
فرض کنید کسی در اتاقکی زندانی است که فقط روزنه کوچکی به خارج دارد. در حالی که یک قطار شتر از مقابل این روزنه میگذرد او نخست ناظر سر و گردن یک شتر و سپس کوهان و بعد پاها و دم اوست و هم چنین سایر شترهایی که در این قطارند.
این کوچک بودن روزنه دید، سبب میشود که او برای خود، گذشته و آینده و ماضی و مستقبل درست کند اما برای کسی که بیرون این اتاقک است و بر پشت بام، در فضای باز ایستاده، به تمام بیابان نگاه میکند مطلب طور دیگری است او همه قطار شتران را یکجا میبیند که در حال حرکتند. (پیام امام، صص 121-123)
احاطه الهی بر ضوابط نظام هستی و پایان آنها
مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا؛ به حدود و پایان موجودات احاطه داشت.
18. خداوند متعال بر مخلوقات، چه نوع احاطهای دارد؟
«احاطه» کلمه جامع و فراگیری است که علاوه بر دارا بودن مفهوم علم و آگاهی، قدرت مدیریت را نیز میرساند.
احاطه خداوند بر مخلوقات، نه تنها از نظر قوه قهریه و غلبه و حاکمیت است بلکه در بردارنده اقتدار علمی و برقراری ضوابط و نظام های هماهنگ در آنها نیز میباشد؛ به طوری که هر مخلوقی در چهارچوب ویژه خود حرکت میکند مثلاً این طور نیست که روزی پرندگان هوس کنند چون ماهی در آب شنا کنند و ماهی ها در فضا به پرواز درآیند یا درخت سیب میوه دیگری تولید کند.
به علاوه ضرب الاَجل و پایان مخلوقات نیز از نظر طبیعی و فیزیکی رقم خورده و درواقع انرژی حیات آنها اندازه گیری، ذخیره، زمان بندی و نقطه پایان آنها مشخص شده است و کسی نمیتواند این نظام را برهم بزند.(منشور جاودانه، صص 65 و 66)
«وَ أَحَاطَ بِكُمُ الْإِحْصَاءَ وَ أَرْصَدَ لَكُمُ الْجَزَاء؛ شمارش یکایکتان را دقیقاً میداند و پرونده کردارتان در محضر اوست و پاداشتان را به کمین نشسته است».(نهج البلاغه، خطبه82)
اِشراف الهی بر اسرار آشکار و نهان
عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا؛ به اسرار درون و بیرون پدیده ها آشنا بود.
19. آگاهی خداوند نسبت به پدیده ها چگونه است؟ و چه نتیجهای در پی دارد؟
خداوند نه تنها قوانین و ضوابط و چهارچوبهای اساسی مخلوقات را به وجود آورده و بر آنها احاطه دارد بلکه به کنشها، واکنشها و اسرار آنها نیز واقف است. به عبارت دیگر خداوند به تمام قرائن، نشانهها و شواهد اشیاء آگاه بوده به طوری که هم به ظواهر بیرونی و هم حالات درونی اشیاء معرفت دارد.
بدیهی است خداوندی که بر همه حقایق واسرار و روابط آگاهی دارد، دستورها و قوانین صادره از سوی او نیز (احکام و تعالیم دینی) محکمترین و ماندگارترین آنها در سعادت انسانهاست و شناخت این عرفان، روح اطاعت و عبودیت را روزافزون خواهد کرد.(منشور جاودانه، ص67)
معرفت بر علم و احاطه الهی و ادب حضور
- آگاهی به علم لایتناهی حق تعالی انسان را به کدامین وادی رهنمون میشود؟
علم یکی از اوصاف ثبوتی و ذاتی خدا است؛ یعنی خدا بر همه امور جهان و نسبت به هر چیزی آگاه است. این علم مطلق، همه جانبه، در کلیات و جزییات و در تمامی شئوون و ابعاد هستی میباشد.
آنجا که برگی از درختی میافتد و یا آنجا که دانهای در تاریکی زمین لانه میکند (انعام/59) ، و هرآنچه در آسمانها و زمین وجود دارد از دایره علمش پنهان نیست و نجوایی گوش به گوش نمیشود مگر اینکه او سامع آن است.(مجادله/7)
و این علم لایتناهی در جای جای ذکر شریف بارها و بارها یادآوری شده است از جمله آنجا که میفرماید: «وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا»(نساء/126 و فصلت/54)« وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»(حدید/3) «وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» (حدید/4)
و حجت را با یک سؤال پر جواب تمام میکند: «أَلَم يَعلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ يَرَى»(قلم/14)
و باز تأکید میکند که ما به تو از تو نزدیکتریم: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»(ق/16)
و میدانیم آنچه را که از ذهن تو عبور میکند: «وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»(همان)
آری !!! همه و همه حکایت از این دارد که بندگان دریابند او آنها را میبیند و آنها در محضر او هستند و لحظه لحظه از ربوبیت او بهره میبرند و فیض لایتناهی او شامل حال آنهاست.
لذا آن اشاعه علم و این فیوضات مستمر، ادب حضوری میطلبد که تو ای بنده آیا میدانی باید در وادی معرفت، آن را به عرصه ظهور برسانی و به مقام عالی دست یابی؟!
آری! این مهم روزی آنانی است که در نهان نیز خشیت حق دارند چرا که علم و آگاهی او بر آنها مسلّم است. و روزی آنها به گواه کلام وحی عبارتست از:
1.آمرزش و اجر کریم:
«إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيم؛ٍ تو فقط کسی را انذار میکنی که از این یادآوری (الهی) پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان بترسد؛ چنین کسی را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده!»(یس/11)
2.آمرزش و اجر کبیر:
«إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ؛ همانا آنان که از خدای خود در پنهان میترسند آنها را آمرزش و پاداش بزرگ خواهد بود».(ملک/12)
3. بهشتهای جاودان و رضایت حضرت حق از آنها و رضایت آنها از حقتعالی:
«جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ؛ پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ همیشه در آن میمانند! (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند؛ و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد! (بینه/8)
و این رضایت بر تارک سعادت اخروی او خواهد درخشید.
موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه