«مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ‏ لِسَانِهِ‏ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ؛ کسی چیزی را دل پنهان نکرد، جز آن که در لغزش های زبان و رنگ رخسارش، آشکار خواهد شد».

ترجمه لغات

فلتات: جمع فلت به معنی رها كردن و خلاص كردن. رها شدن و خلاص شدن. (مفردات نهج البلاغه، ج2، ص826)

شرح اجمالی

امیرمؤمنان علیه السلام در این حکمت ناب، به رابطه‌ای ناگسستنی میان «باطن» و «ظاهر» انسان اشاره می‌فرمایند. ایشان می‌فرمایند هیچ چیز در درون انسان پنهان نمی‌ماند، مگر آنکه خود را در دو موضع غیرارادی آشکار می‌سازد: «فلتات لسان» (لغزش‌های ناخواسته زبان) و «صفحات وجه» (تغییرات چهره). این کلام، هم یک قانون روانشناختی است و هم یک هشدار اخلاقی که درونِ ناپاک، سرانجام در قالبی ناخواسته برون می‌ریزد و شخصیت حقیقی فرد را عریان می‌سازد.

ایشان در این حکمت علمی ـ اخلاقی گرانبها، از حقیقتی سخن گفته که پس از چندین قرن محققان در زمینه رفتارشناسی به آن پی برده‌اند. اموری که انسان در سینه نهان می‌دارد یا نیکوست یا پلید؛ ظاهرا در این حکمت، پنهان کردن مسائلی منظور است که جایگاه انسان را نزد دیگران پایین می‌آورد و عقوبت الهی در پی دارد مثل نفاق.

 هم اکنون نیز برخی افراد خبره در طب سنتی و روان شناسان می توانند با دقت در سخنان، علائم و عکس العمل های ظاهری فرد، به اسرار درون یا بیماری او پی ببرند، در بازجویی از مجرمان هم سخنان ضد و نقیض و اضطراب مشهود در چهره پرده از اسرار بسیاری برمی‌دارد.

سوال 1) چرا امیرمؤمنان بر «لغزش‌های زبان» و «چهره» به عنوان جلوه‌گاه باطن تأکید می‌کنند، نه بر گفتار عمدی یا سایر اعضای بدن؟

  • فَلَتَاتِ لِسَانِهِ (لغزش‌های زبان): این سخنان، گفتارهای برنامه‌ریزی‌شده و عمدی نیستند. بلکه در لحظات غفلت، خستگی، شوخی یا شتابزدگی، مانند جرقه‌ای از آتشی که در درون می‌سوزد، به زبان جاری می‌شوند. این لغزش‌ها، از صافی عقل و اراده عبور نمی‌کنند و مستقیماً از ضمیر ناخودآگاه و حقیقت درون فرد خبر می‌دهند.
  • صَفَحَاتِ وَجْهِهِ (تغییرات چهره): چهره، صادق‌ترین بخش وجود انسان است. کنترل کاملِ ریزترین عضلات صورت در بلندمدت غیرممکن است. یک نگاه، لبخندی مصنوعی، برافروختگی یا رنگ‌پریدگی ناگهانی، همچون پنجره‌ای به درون فرد هستند که حقیقت را فریاد می‌زنند، حتی وقتی زبان سکوت اختیار کرده است.

سوال 2) انسان اغلب، چه مسائلی را از سایرین مخفی می کند؟

اسرار درونی انسان دو دسته است:

  • امور پسندیده

امور مطلوبی که رضای خدا در آن است؛ مانند مخالفت با حاکم جور یا طراحی نقشه های استزاتژیک علیه دشمنان و مهم تر از همه تقیه نمونه هایی از مسائلی است که لازم است مکتوم بماند. کتمان کنندگان این امور گرچه اسرار دل پنهان میکنند، ولی آثار سیرت زیبا در صورت هایشان نمایان می شود. پس نیکوکاران و مؤمنان راستین را هم، چونان منافقان و مجرمان، می توان از روی ظاهر شناسایی کرد لذا قرآن درباره یاران صدیق پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:«سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُود».(فتح، 29) این اثر سجده لازم نیست که حتماً به صورت پینه های پیشانی باشد، بلکه نورانیت درون سبب نورانیت برون می شود. (رک پیام امام، ج12، ص166)

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم        رنگ رخساره خبر می دهد از سر نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم             باز گویم که عیان است، چه حاجت به بیانم

  • امور ناپسند

 امور ناپسندی مثل دروغ، گمان بد و مهم تر، نفاق که آلودگان به آنها ناچار، نیات پلید و شیطانی خود را در پس سخنان زیبا و تظاهرهای دروغین پنهان میکنند. این افراد در انتظار فرصتی مناسب هستند تا بتوانند آزادانه پرده از دشمنی‌های  خود بردارند و شدیدترین ضربه های ممکن را بر پیکره حق وارد کنند. خطر چنین دشمنانی بسیار است؛ ولی اغلب خداوند متعال آن ها را به رسولش می شناساند. قرآن کریم درباره آنان می فرماید:« أَمْ‏ حَسِبَ‏ الَّذِينَ‏ فِي‏ قُلُوبِهِمْ‏ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ‏؛ آیا کسانی که در دل هایشان بیماری (نفاق) است گمان کردند خداوند کینه هایشان را آشکار نمی سازد. و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان می دهیم تا آنان را با قیافه هایشان بشناسی». (سوره محمد، آیه 29و30)

«… قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفي‏ صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ …؛ کینه توزی از گفتارشان آشکار است و آن کینه که در دل دارند، بیشتر است از آنچه به زبان می آورند». (118، آل عمران)

سوال3) چگونه می‌توان از این حکمت به عنوان ابزاری برای «خودمراقبتی» و «تهذیب نفس» استفاده کرد؟

این حکمت، یک سیستم هشدار اولیه برای خودشناسی است. اگر ما شاهد «لغزش‌های زبان» منفی (غمگویی، غیبت، دروغ‌های کوچک) یا «ظاهر شدن حالات ناپسند» در چهره‌مان (خشم، کینه، خودبینی) هستیم، این یک زنگ خطر است. این نشان‌ها به ما می‌گویند: «اینجا مشکل است! درونت آلوده است!».

· راهکار: باید از این نشانه‌های ظاهری به عنوان کلیدی برای گشودن قفل دل استفاده کرد. هرگاه لغزش زبانی داشتیم یا حالتی ناپسند در چهره‌مان پدیدار شد، بلافاصله باید درنگ کنیم و از خود بپرسیم: این رفتار، ریشه در کدام خلأ اخلاقی یا عقیده فاسد در درون من دارد؟ سپس به درمان آن ریشه بپردازیم.

سوال4) یکرنگی و هماهنگی ظاهر و باطن با چه راهکارهایی محقق می‌شود؟

تمرینهای عملی نظیر «خودآگاهی» و «نظارت مستمر بر خویشتن» میتواند پل محکمی بین دنیای درون(افکار و باورها) و دنیای برون(کردار و گفتار) ایجاد کند و نقش غیرقابل انکاری در یکرنگی، صداقت درونی و تعاملات اجتماعی سازنده خواهد داشت. لازم به ذکر است یکی از عوامل بسیار مهم در هماهنگی ظاهر و باطن، داشتن شرح صدر است؛ کسی که قلب و روحش بزرگ است، همواره یکرنگ، صادق و قلبش چون آیینه ای پاک است. از پی برده شدن به باطنش واهمه ای ندارد؛ زیرا با پنهان کردن مسائل حقیر و شیطانی در قلب خود، جایگاه خود را تنزل نمیدهد و موجبات خواری خود را در نظر خالق و مخلوق فراهم نمی کند.

نکات تربیتی

  1. ناتوانی عقل از پنهان کاری دائمی: قلب عاقل صندوقچه اسرار اوست؛ از اینرو معمولاً افراد عاقل و به اصطلاح کاردان و باکیاست، از ثبات رفتاری بیشتری برخوردارند و به راحتی، ضمیر و تمایلات قلبی خود را آشکار نمی کنند؛ درحالیکه افراد ساده که ظاهر و باطنشان یکی است، در همان برخوردهای ابتدایی شناخته می شوند. اما این امر همیشگی نیست؛ چرا که گاهی عقل به کار مهم دیگری سرگرم شده و از مراقبت بر پنهان داشتن غفلت می ورزد، در نتیجه خیال، آن را از دست عقل می رباید و واقعیت آشکار می شود.(شرح ابن میثم، ج8، ص24)

پس وقتی واقعیات همیشه با تدابیر قابل کتمان نیست، بهتر است بجای ظاهرسازی، با مراقبت از افکار و نیات، به فکر ساختن باطن خود باشیم و با تطهیر قلب، آن را مملو از عشق الهی و مومنان کنیم.

پس وقتی واقعیات همیشه با تدابیر قابل کتمان نیست، بهتر است بجای ظاهرسازی، با مراقبت از افکار و نیات، به فکر ساختن باطن خود باشیم و با تطهیر قلب، آن را مملو از عشق الهی و مومنان کنیم.

2. ضمائر انسان، جاسوسان الهی: وجدان و ضمیر آدمی مانند یک جاسوس در خانه وجود اوست و از نیت ها، خیالات، احساسات پنهان، کینه ها، عشق ها و آرزوهای سرّی  خبر می دهد. «أَعْضَاؤُکُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُکُمْ عُيُونُهُ وَ خَلَوَاتُکُمْ عِيَانُهُ؛ اعضاى شما گواهان و اندام شما سپاهيان او و ضمير و وجدانتان جاسوسان وى هستند و خلوتگاه هاى شما در برابر او آشکار و عيان است». (نهج البلاغه، خ 199)

پس خداوند از طریق ابزارهایی بر ما نظارت می کند که از خود ما هستند.

موسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *