«يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ‏ تَعْصِيهِ‏ فَاحْذَرْهُ‏؛ و درود خدا بر او، فرمود: ای فرزند آدم! زمانی که خدا را می بینی که انواع نعمت ها را به تو می رساند تو در حالی که معصیت کاری، بترس»

ترجمه لغات

یُتَابِعُ: پیروی کردن، پی در پی و مستمر

حَذَر: هوشیار شدن در برابر چیز ترسناک

شرح اجمالی

آدمی، به‌حسب طبع خویش، در حالت رفاه، آسایش و فزونی نعمت، به‌تدریج از روی سرمستی و غرور، ‌چنان غرق در شادی می‌شود كه از یاد پروردگار خویش غفلت می‌ورزد، بر مرکب عصیان سوار شده و خود را مستغنی از پروردگار می داند و جلوه های حق را در زندگی خویش نمی بیند و در آخر از جانب خداوند به حال خود واگذار می شود و با دریافت نعمت های فراوان و نو به نو در غفلت و بی خبری  غوطه ور می گردد تا جایی که در این سرمستی و دل مشغولی ناگهان مرگ به سراغش می آید در حالیکه با انجام هر گناهی یک پله از خداوند و رحمت و بهشت او دور گردیده و به سوی رنج و عذاب شتافته است. «لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا؛ تا آنان را در زمینه فراوانی نعمت بیازماییم و کسی که از یاد پروردگارش روی برگرداند، او را در عذابی بسیار سخت و روز افزون درخواهد آورد.» (جن/17)

امیرمؤمنان در این حکمت هشدار دهنده، به بندگان عاصی که غرق در نعمت و فراوانی هستند هشدار می دهد تا به خود آیند و بدانند که این تتابع و پی در پی آمدن نعمت ها آنها را در نسیان و غفلت فرو برده و خداوند در آنها خیری ندیده که به حال خود رهایشان کرده است و اگر غیر از این بود  با گرفتار کردن آنان به بلا و سختی راهی برای تضرع و بازگشت شان مهیا می نمود. «فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ؛ پس (چون اطاعت نکردند) به بلاها و مصیبتها گرفتارشان ساختیم، شاید به درگاه خدا گریه و زاری کنند.» (انعام/42) بنابراین باید آگاه باشیم که اگر مشغول گناه و عصیان هستیم و همچنان نعمت ها به ما روی می آورند باید این کلام مولا را خوب بشنویم و به سرعت از معصیت کناره بگیریم و مطیع و بنده پروردگار خود گردیم تا گرفتار استدراج و عواقب سخت آن نشویم.

سوال 1) بر اساس آیات قرآن سبب( اهمال )سنت استدراج خداوند به بندگان چیست ؟

  1. تکذیب آیات

«وَالَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون وَاُمْلی لَهُمْ اِنَّ کَیْدی مَتین؛ وآنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمی‏دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد، و به آنها مهلت می‏دهیم؛ زیرا طرح و نقشه‏ی من، قوی است». (اعراف/182و183)

  • تکذیب رسل

«وَلَقَدْ اسْتُهْزِی‏ء بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَاملیتُ لِلّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ اگخذتهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقاب؛ (تنها تو را استهزا نکردند) پیامبران پیش از تو را نیز مورد استهزا قرار دادند؛ من به کافران مهلت دادم؛ سپس آنها را گرفتم؛ دیدی مجازات من چگونه بود. (رعد/32)

  •  غفلت و نسیان

«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ اگبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتّی اِذا فَرِحُوا بِما اوتُوا اگخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذا هُمْ مُبْلِسُونَ»(انعام/44

(«آری) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمت‏ها) را بر روی آنها گشودیم؛ تا (کاملاً) خوشحال شدند( و دل به آنها بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم( و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛(و درهای امید به روی آنها بسته شد.

سوال2) چگونه می توانیم نعمت برخاسته از شکر را از نعمت برخاسته از عصیان تشخیص دهیم؟

  •  گناه و برخورداری از نعمت

«پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «إذا رأیت الله یُعطی علی المعاصی فذلک استدراج منه؛ اگر مشاهده نمودی، در قبال انجام معاصی، خداوند به تو نعمت عطا می‏نماید، بدان [گرفتار] استدراج اویی». (بحار الأنوار، ج64، ص 198)

  • عدم شکرگذاری نسبت به نعمت‏های الهی

 امام حسین علیه السلام می‏فرماید:«الاستدراج من الله سبحانه لعبده أن یسبغ علیه النعم ویسلبه الشکر؛ استدراج خدای سبحان بدین صورت  به فرد نعمت می‏دهد ولی (توفیق) شکر را از او باز می‏ستاند».بحارالانوار، ج78، ص 117

از امام صادق علیه السلام سوءال شد: از خداوند درخواست نمودم، مالی عطایم کند، عنایتم نمود؛ ترسم که چنین امری، استدراج باشد، حضرت فرمود:«اما بالله مَع الحَمد فلا؛ سوگند به او با شکرگذاری، چنین نیست» یعنی اگر شکرگذار خداوند باشی، اموالی که روزیت شده، مصداق استدراج نیست بحارالأنوار، ج68، باب 61،

  • عدم ابتلاء به بلایا و مصائب

از دیگر نشانه‏های استدراج، این است که فرد به بلایا مبتلا نمی‏گردد و پیوسته در راحتی است. در روایات آمده؛ حضرت علی علیه السلام فرمودند:

«إذا رأیت الله سبحانه یتابع علیک البلاء، فقد أیقظک وإذا رأیت الله سبحانه یتابع علیک النعم مع المعاصی فهو استدراج لک؛ اگر مشاهده نمودی پیوسته از جانب خدا مبتلا به بلایی هستی، بدان که این بلایا، (زنگ) بیدارباش الهی است واگر مشاهده نمودی با معاصی(ات)، پیوسته بر تو نعمت فرو می‏آید، بدان آن نعمت‏ها سبب استدارج توست».غرر الحکم ح ۴۰۴۶

علاّمه مجلسی در این زمینه می‏نویسد:

«از آیات چنین برمی‏آید که بلایا و مصایب، از نعمت‏های خدایی است تا اندرز گرفته و متنبه شده و گناهان را ترک کنند و پیوستگی نزول نعم و عدم ابتلاء به بلایا، استدراج الهی است». (بحارالأنوار، ج64، باب 19، ص 199)

سوال3) آیا برخورداری از نعمت ها نشانه اکرام و نبود آنها علامت بی مقداری و بی ارزشی انسان است؟

همه انسان ها فرزندان آدم هستند وآدم حریص بر نعمت ها، اما آیا نعمت ها برای انسان و فرزندان آدم خیر است و علامت اکرام و بزرگی او نزد صاحب نعمت هاست تا بگوید: «… ربی اکرمن» (فجر15) پروردگارم مرا بزرگ داشته و نبود نعمت و نداشتن آن علامت اهانت و بی مقداری و بی ارزشی انسان نزد اوست تا بگوید: «ربی اهانن» (فجر/16) پروردگارم مرا سبک شمرده؟

باید پاسخ داد که: هیچ کدام. نه داشتن نعمت ها موجب افتخار و اکرام است و نه محرومیت دلیل اهانت و حقارت انسان که هر کدام از دو شرایط رفاه و محرومیت محک زدن انسان است که چگونه در برابر این دو شرط مختلف موضع گیری نماید. اگر موضع گیری او مناسب و هماهنگ باشد و آن گونه که او خواسته از نعمت ها بهره برده و آن ها را در جایگاهش به کار گرفته مُکرم است؛ که: « انَّ اکرَمَکُم عندالله اتقاکُم» که تقوای اطاعت و هماهنگی و به کاگیری نعمت ها در راستای اهداف و در جایگاهشان است.

آنچه در آیه فوق آمده است: «فَاَکرَمَه و نَعَّمَه»، این اکرام ابتلای انسان است، که بلا مرکب سلوک است. و آنچه اکرم بودن انسان را به دنبال دارد تقوا و اطاعت و هماهنگی است. و به همین دلیل که مولا علی علیه السلام می فرماید: در برابر نعمت آن گونه باشید که در برابر نقمت هستید تا خداوند حالت شما را در برخورد با نعمت همان حالت در کنار نقمت مشاهده کند. اگر در برابر نقمت ها و معرومیت ها در فزع و فغانید در برابر نعمت و رفاه و وسعت امکانات نیز در حالت ترس و لرزان باشید چرا که هر دو موقعیت، ابتلاء و امتحان است. کید و نقشه خداوند برای محک زدن انسان ممکن است به وسیله دادن نعمت ها باشد و یا محرومیت از آنها تا آزمایش کند که کدام یک از شما بهترین عمل را انجام می دهید. (علی و جاری حکمت، صص 142 و 143)

سوال4) هنگام روی آوری نعمت ها، شخص متمتع چه عملکردهایی ممکن است داشته باشد؟

 زمانی که نعمت ها به انسان روی می آورند ممکن است فرد عملکردهای متفاوتی داشته باشد؛

  1. شاکر باشد.

اگر بنده در رویارویی با نعمت ها شاکر باشد و آن ها را در جایگاهی که خواسته شده به کار گیرد و به احسان و انفاق روی آورد، دو بهره خواهد برد: 1- با شکرگزاری سعه وجودی پیدا می کند و زیاد می شود «لَئِن شکرتم لازیدنّکم» (ابراهیم/7) خود شما زیاد می شوید و وسعت می یابید که این ازدیاد وجودی به دنبال خود، ازدیاد نعمت ها را به دنبال دارد. انسان شکرگزار چون سلیمان بر مرکب عبودیت، سوار است و اسیر نعمت ها نیست و وابستگی و تعلقی به آنها ندارد و به تکالیف و امر خداوند مشغول است و به میزان عیال وار بودن و گستردگی حوزه سرپرستی و ولایت، نعمت ها نیز زیاد می شود و رزق های نو به نو می رسد؛ که : «تنزل المعونة علی قدر المؤونة» (نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت 139)

  • کفران نعمت کند.

اگر بنده در رویارویی با نعمت ها کفران کند که سبب این کفران به کار نگرفتن و مهمل گذاشتن و تضییع آنهاست که برخاسته از تقصیر و کوتاهی و کسالت و جهل است که مبتلا شدن به تضییق و محرومیت از نعمت را به دنبال دارد. بسیاری از مؤمنین به این نوع از کفران مبتلا هستند هر چند که در مقام تبعیت و پیروی از حق می باشند، لکن سوء مدیریت در ارتباط با به کارگیری از امکانات و نعمت ها آنها را مبتلا به ضیق و فقر و سختی معیشت نموده است.

  • عصیان کند.

گاهی انسان دارای نعمت و رفاه، نه تنها شکر نعمت را ندارد، بلکه در مقام عصیان و سرپیچی نیز می باشد و از حق، شنوایی و پیروی ندارد و دنباله رو و تابع حق نمی باشد، در اینجا دیگر به محرومیت و ضیق در زندگی مبتلا نمی شود بلکه شاهد تتابع نعمت ها و استمرار و تداوم آنها و برخوردار از املاء و امهال است. هم به او نعمت داده می شود و هم مهلت و این دو، جزای کسانی است که بر حق عصیان نموده و از  تبعیت و پیروی و دنباله روی حق سر باز زده اند. ولی آیا این مهلت و نعمت خیر است برای اهل عصان، آنگونه که گمان دارند. «أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِينَ. نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَلْ لَا يَشْعُرُونَ؛ آیا گمان می کنند افزونی و گسترشی که به سبب مال و اولاد به آنان می دهیم، در حقیقت می خواهیم در عطا کردن خیرات به آنان شتاب ورزیم؟ [چنین نیست] بلکه [آنان] درک نمی کنند [که ما می خواهیم با افزونی مال و اولاد، در تفرقه، طغیان، گمراهی و تیره بختی بیشتری فرو روند.] (مؤمنون/ 5 و 6)

«وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ؛ و [البته] آنان را مهلت می دهیم [تا گناهشان را در حال بی خبری به نهایت برسانند]، بی تردید نقشه و تدبیر من استوار است». (اعراف/183) نه کثرت نعمت از مال و بنین و ثروت و قدرت برای آن ها سرعت در خیر است و نه مهلتی که خدا می دهد، بلکه این همه حکایت از کید و نقشه حساب شده و مخفی حق دارد، ولی آن ها احساس و شعور و درک چنین طرح و نقشه ای را ندارند. (لا یشعرون) (علی و جاری حکمت، صص 144-143)

سوال5) چگونه زندگی در رفاه و آسایش بدون شکرگزاری و ابتلاء و آزمایش، انسان را از سعادت و تقرب به خداوند دور می سازد؟

هر پيامبري كه مبعوث شد، خداوند امّت او را با مشكلاتي آزمود. امتها اگر توانستند در امتحان الهي همراه پيامبر خود راه نبرد با دشواريها را ادامه بدهند، به فلاح رسيدند و سرفراز شدند؛ و اگر در اين امتحان فرو ماندند، از سعادت محروم شده، سرشكسته گشتند و از سعادت دنيا و آخرت محروم شدند. آزمايش با سختيها مربوط به همه‌ي امم است. خداي سبحان مي فرمايد: (ولقد أرسلنا الي أممٍ من قبلك فأخذناهم بالبأساء والضَّراء لعلَّهم يتضرَّعون؛ براي امم پيشين انبيايي اعزام كرديم و آنان را با شدايد و آسيبها و زيانهاي مالي و غيرمالي آزموديم تا تضرّع كنند.» (انعام/42) سلاح مؤمن ناله و گريه است: «ارحم من رأس ماله الرجاء وسلاحه البكاء» (دعای کمیل)  كسي كه اهل تضرع نيست، مُسلّح نيست وكسي كه مُسلّح نبود بر دشمن درون پيروز نمي شود و در نتيجه بر اهريمن بيرون هم پيروز نخواهد شد. قرآن كريم با پرسشي اعتراض آميز ميگويد چرا اينها ناله ولابه نمي كنند؟! «فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرَّعوا» و خود پاسخ مي دهد كه قساوت قلب نمي گذارد انسان اهل گريه و خشيت و خشوع باشد: «ولكن قست قلوبهم وزين لهم الشيطان ما كانوا يعملون فلمّا نسوا ما ذكّروا به فتحنا عليهم ابواب كلّ شي ءٍ حتّي إذا فرحوا بما أُوتوا أخذناهم بغتةً فإذا هم مبلسون فقطع دابر القوم الَّذين ظلموا والحمد لله ربّ العالمين؛ ما آنان را ابتدا با كمبود آزموديم، تا ناله كنند و چون اهل ناله نشدند، بسياري از نعم را به آنان داديم تا سرگرم تنعّم شدند. سپس در همان بحبوحه‌ي تنعم، آنان را گرفتيم و ريشه كن ساختيم.» (انعام/ 45-43)

خداي سبحان درباره‌ي آزمايش انسانها با سختيها و فراگير بودن آن مي فرمايد: «ولنبلونَّكم بشي ءٍ من الخوف والجوع ونقصٍ من الأموال والأنفس والثَّمرات وبشّر الصّابرين» (بقره/155)

«وما أرسلنا في قريةٍ من نبيٍّ الا اخذنا أهلها بالبأساء والضرّاء لعلَّهم يضَّرّعون؛ ؛ هيچ پيامبري نيامد، مگر آن كه امت او را با فقر و تنگدستي آزموديم.» (اعراف/94)

انساني كه از همه‌ي امكانات رفاهي برخوردار باشد، گرچه ظاهراً در پرنيان آسايش به سر ببرد، ليكن واقعاً در دمِ تيغ بلاست. چون هيچ عاملي در اختيار ندارد كه مايه‌ي شكستن قلبش شود. و انساني كه دل شكسته و اهل ناله نيست، خودبين است و خودبين هرگز خدابين نخواهد بود، زيرا خودبيني ستبرترين پرده‌ي حاجب است.

داشتن مال و امكانات رفاهي كه انسان را از ياد خدا غافل كند، بلايي است كه از آن به استدراج ياد مي شود، ولي داشتن توان مالي و غيرمالي اگر با شُكر زباني و قلبي و عملي توأم باشد نيكوست، نظير قدرت سليمان (عليه السلام)، كه خدا را به خاطر آنچه به وي داده، شكر مي كرد و چون ذوالقرنين كه پس از ساختن سدّي فلزي گفت: اين از فضل خداست، نه قدرت من. اگر انسان هر نعمتي را كه از راه حلال و با كوشش مشروع به او مي رسد، از خدا بداند و در هنگام تمكّن و تنعّم، خضوعش از گذشته بيشتر شود و هم مانند ديگران ساده زندگي كند، اين تمكّن ممدوح و خير و رحمت است. اما داشتني كه انسان را از خدا غافل و مغرور و جاه طلب كند، پايانش عذاب اليم خواهد بود. (سیره پیامبران در قرآن،علامه جوادی آملی، ج6، صص94 و 95)

سوال6) آیا استدراج که منجر به فعل قبیح می گردد با عدل الهی سازگار است؟

استدراج نه تنها با عدل الهی در تضاد نیست، بلکه تجلی کامل آن محسوب می‌گردد. چرا که: اولاً، استدراج خداوند هر چند به حسب ظاهر مكر در اضلال و هلاكت است ، لكن بر اساس واقع و دقت عقلى مهلت دادن خداوند در ابتدا ، از باب استدراج واتمام حجت بوده و مؤاخذه بعدى جهت تأديب او و ديگران است. ثانياً ، مكر و خدعه در مورد خداوند با ديگران در لفظ مشترك بوده ، لكن از حيث محتوا فرق اساسى با هم دارند و آن اين كه خداوند مكر و خدعه را به خاطر غايت مقدس و انذار ديگران انجام مى دهد ، تا اين كه گناهكاران برگشته و تقوا پيشه كنند ، ولى مكر از غير خداوند چنين نيست. و بدين جهت است كه خداوند خود را به خيرالماكرين (بهترين مكر كننده ها) (آل عمران:54) توصيف كرده است (تصحيح اعتقادات الاماميه ، ص 35ـ 36 ; شرح نهج البلاغه ابن ابو الحديد ، ج18 ، ص136). ثالثاً ، عذاب استدراج در واقع ثمره كارهاى اختيارى و گناهان بندگان است چنان كه قرآن مى فرمايد: «َما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبة فَبِما كَسَبَتْ أَيدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثير؛ هر مصيبتى به شما برسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده ايد و بسيارى را نيز عفو مى كند.» (شورى:30) در جاى ديگر مى فرمايد: آنان (گناهكاران) كمتر بخندند و بيشتر گريه كنند و اين ، جزاى كارهايى است كه انجام مى دادند (توبه:82).

بنابراين ، استدراج مانند كارهاى ديگر خداوند بر اساس حكمت او بوده و با عدالتش منافاتى ندارد و مادامى كه نزول عذاب ، مايه بيدارى و برگشت گناهكاران باشد خداوند اقدام به عذاب استدراج نمى‌كند؛ چنان كه در قرآن مى‌فرمايد: «انّ اللّه لا يُغَيِّرُ ما بِقوم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغيير نمى‌دهد ، مگر آن كه آنان حال خودشان را تغيير دهند.» (رعد:11). دليل سازگارى عذاب استدراج با عدالت و حكمت الهى آن است كه اوّلاً قرآن و روايات ، انسان ها را از اين سنت الهى و نشانه هاى آن آگاه كرده است. ثانياً همين كه خداوند زمان وقـوع عـذاب استـدراج را بيان نكـرده ، خـود نشانه عدم رضايت خدا بر گناهان آنهاست ، چرا كه اگر زمـان آن را مشخص مى كرد كافران و گناهكاران تا قبل از رسيدن زمان عذاب ، مشغول گناه خود مى شدند به اميد اين كه اندكى مانده به زمان عذاب توبه مى كنند و اين اغراى به قبيح است كه با حكمت الهى منافات دارد (التبيان ، ج 5 ،ص41) (دانشنامه کلام اسلامی، ج1، ص37)

سوال7) خداوند چه زمانی سنت استدراج را عملی می سازد؟

ابتدا خداوند برای هدایت انسان ها پیامبرانی می فرستاد، چون اعتنا نمی کردند به منظور بیداری و تربیت، با مشکلات و حوادث سخت از جمله؛ فقر و خشکسالی و قحطی، بیماری و درد و رنج مواجه می ساخت تا شاید متوجه شوند و به سوی خدا بازگردند؛ « وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ؛ و همانا ما پیغمبرانی به سوی امتان پیش از تو فرستادیم، پس (چون اطاعت نکردند) به بلاها و مصیبتها گرفتارشان ساختیم، شاید به درگاه خدا گریه و زاری کنند.» (انعام/42)

در مرحله بعدی زمانی که سختگیریها و گوشمالی ها در آنها مؤثر نیفتاد از راه لطف و محبت وارد می شد و درهای انواع نعمت ها را بر آنها باز می نمود. ولی این همه نعمت در واقع خاصیت دو جانبه داشت؛ هم ابراز محبتی جهت بیداری آنان بود و هم در صورتیکه بیدار نشوند، مقدمه ای برای عذاب دردناک آنها؛ زیرا می دانیم هنگامی که انسان در ناز و نعمت فرو رود، و ناگهان آن همه نعمت از او گرفته شود سخت بر او دردناک خواهد بود، به خلاف اینکه تدریجاً از او گرفته شود که زیاد در او مؤثر نخواهد گشت.

ظاهر نیکوی استدراج موجب می شود افراد، اعمال خویش را نیکو شمرده، از اصلاح خویش غافل گردند. مهلت خداوند در استدراج از روی بی اعتنایی و بی توجهی است. از این رو فرایند دور کردن ستمتکاران بر اثر پیشرفتهای مادی به منزله لعن و نفرین خداوند بر آنان شمرده شده است.

از سوی دیگر استمرار و افزایش حالت طغیان در این افراد نوعی تمسخر و استهزاء در برابر خداوند است و از این رو خداوند نیز این ترفند خویش را استهزایی در برابر رفتار ناشایست آنان نامیده است. « اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ؛ خدا به ایشان استهزا کند و در سرکشی مهلتشان دهد که حیران بمانند.» (بقره/15)

در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: « إذا رَأَيتَ اللّه يُعطِي العَبدَ مِنَ الدُّنيا عَلى مَعاصيهِ ما يُحِبُّ، فَإِنَّما هُوَ استِدراجٌ؛ هر گاه ديدى كه خداوند بهره دنيا را به بنده‌اى عطا مى‌فرمايد تا به گناهانى كه مى‌خواهد، بپردازد، اين، جز پله پله فرو افتادنش نيست.» (مسند ابن حنبل، ج6، ص122، ح17313)

نکات تربیتی

  1. نعمت‌سنجی به جای مشکل‌سنجی: انسان عاقل به جای شکوه از مشکلات، دائماً نعمت‌های جاری خود را رصد می‌کند و کیفیت ارتباط خود با خدا را در پرتو این نعمت‌ها می‌سنجد. اگر نعمت زیاد است، اما توفیق عبادت و بندگی کم، این یک هشدار جدی است.
  2.  خودآگاهی در اوج رفاه: این حکمت به ما می‌آموزد که در اوج نعمت، بیشترین خوف را از خدا داشته باشیم و مراقب باشیم که نعمت‌ها، پردۀ غفلت بر دل نیفکند.
  3. پرهیز از تفسیر مادی از نعمت: موفقیت مادی و رفاه اقتصادی، لزوماً نشانۀ مقرب بودن درگاه الهی نیست. ممکن است این همان «استدراج» باشد که برای دشمنان خدا و غافلان نیز رخ می‌دهد. معیار واقعی، «توفیق طاعت» است، نه «فراوانی نعمت».
  4.  نعمت، امانت است نه دارایی: این نگاه، حس مالکیت را از بین می‌برد. هر نعمتی وسیله‌ای برای آزمایش است. اگر از این امانت در مسیر نافرمانی صاحب‌امانت استفاده کنیم، خیانتکار محسوب می‌شویم و عذاب شدیدتری در انتظارمان است.
  5. ترس سازنده: «فاحذره» نوعی از «خوف» را ترویج می‌کند که برای نجات ضروری است. این ترس، موتور محرکه بازگشت و توبه است. انسان را از خواب غفلت بیدار می‌کند و به او هشدار می‌دهد که فرصت را غنیمت بشمارد قبل از آنکه نعمت‌ها به بلایی جبران‌ناپذیر تبدیل شوند.

موسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *