فهرست مطالب
«مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ، وَالتَّنْفِیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ؛ از كفّارات (سبب هاى آمرزش) گناهان بزرگ داد رسى ستمديده و شاد نمودن غمگين است».
ترجمه لغات
«ذنب» عبارت از هر عملى است که به دنبالش ضرر و یا فوت نفع و مصلحتى بوده باشد، و اصل آن از «ذَنَب» گرفته شده که به معناى دم و دنباله حیوان است و به گناهان نیز اطلاق ذنب شده است؛ زیرا گناه، جنایت و ستم به دیگران دنباله و آثاری دارد و مستلزم کیفر و عقوبت و انتقام است. (طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 713، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372ش)
کفاره: از ریشه کفر است. کفر در لغت یعنی پوشاندن چیزی. کشاورز را کافر گویند چون دانه را زیر خاک پنهان می کند(مفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص433)
کفارات: به کفارات، کفاره می گویند زیرا موجب پوشیده شدن و نادیده گرفتن گناهان می شود.(لسان العرب، ابن منظور، ج5، ص148)
العِظام: جمع عظیم است یعنی بزرگ، قطور، پراهمیت (فرهنگ ابجدی، ص615)
اغاثه: فریاد رسی، مدد رسانی
«غوث» یعنی نجات دادن و مشکل کسی را حل کردن. باران را «غیث» می گویند زیرا مشکل انسان را حل می کند. (درس اخلاق علامه جوادی آملی، شرح نهج البلاغه، 24/12/96)
المَلهوف: دلسوخته، مظلومی که فریاد سر می دهد و یاری می طلبد. (لسان العرب، ج2، ص521)
تنفیس: آسایش دادن، رهایی بخشیدن از غم. (ر.ک: لسان العرب، ص40)
شرح اجمالی
گناه آثار بسیاری در زندگی شخصی و اجتماعی دارد. علاوه بر عذاب اخروی، جسم و روح انسان را نیز متأثر می کند و عذاب وجدان به سراغ وی می آید. گاهی هم در دل های زنگار گرفته که جلای خود را در اثر تداوم گناه از دست داده اند نگرش والای انسانی و نوع دوستی را به پایین تر از حیوانیت افول می دهد.. امیرمؤمنان علیه السلام در این کلام نورانی، راهکاری ژرف و کاربردی برای پاکسازی روح از بار سنگین گناهان بزرگ ارائه میفرمایند. ایشان «یاری دادن ملهوف»(نجات درمانده) و «التنفیس عن المکروب»(زنده کردن دل غمگین) را به عنوان کفّاره گناهان عظیم معرفی میکنند. این بیان، پیوندی ناگسستنی میان «اخلاق اجتماعی» و «تزکیه نفس» برقرار میسازد و نشان میدهد که بخشایش الهی، در گرو خدمت بیچشمداشت به بندگان خداست. این فرآیند، هم گناهان را محو میکند شخصیت گنهکار را به انسانی دگراندیش و خدمتگزار تبدیل مینماید و همچنین نفسی تازه در کالبد بی جان زندگی هایی که در درگیری با مشکلات از پا افتاده اند، می دمد.
سوال 1) چرا این دو عمل (إغاثة الملهوف و التنفیس عن المکروب)، کفاره گناهان بزرگ شمرده شدهاند؟
زیرا این اعمال، «توبه عملی» در گستردهترین سطح ممکن هستند. گناه بزرگ، پیامدی اجتماعی و انسانی دارد؛ روح فرد را خودخواه و جامعهستیز میکند. این دو عمل، مستقیماً با این پیامدها مبارزه میکنند:
- إغاثة الملهوف: نوعی «جهاد اجتماعی» است که در مقابل «ظلم» (ریشه بسیاری از گناهان بزرگ) میایستد.
- التنفیس عن المکروب: نوعی «ایثار عاطفی» است که در مقابل «قَساوت قلب» (حاصل گناهان) قد علم میکند.
پس اینها تنها یک عبادت فردی نیستند،بلکه «احیای ارزشهایی» هستند که گناه، آنها را در وجود فرد و جامعه میمیراند. خداوند با این حکمت، نشان میدهد که بخشایش او منوط به «اصلاح عملی» همان حوزهای است که گناه، در آن خرابی به بار آورده است.
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن مَشى مَع مَظْلومٍ حتّى يُثْبِتَ لَهُ حَقَّهُ ، ثَبّتَ اللّه ُ تعالى قدَمَيهِ يَومَ تَزِلُّ الأقْدامُ؛ هر كس براى اثباتِ حقِّ ستمديده اى، با او همراهى كند ، خداوند متعال در آن روزى كه گامها مى لغزند، گامهايش را استوار گرداند. (كنز العمّال، ج3، ص505)
سوال 2) تفاوت ظریف «إغاثة الملهوف» (دادرسی ستمدیده) با «التنفیس عن المکروب» (شاد کردن غمگین) در چیست؟
این دو عبارت، دو حلقه مکمل اما متمایز از یک زنجیره هستند:
- إغاثة الملهوف (مقابله با تهدید بیرونی): نجات از یک «شرّ فعال و موجود» است. مانند نجات کسی که در حال غرق شدن است، مورد ظلم واقع شده یا در مضیقه مالی شدید قرار دارد. این کار، حالت «دفع ضرر» دارد و عکسالعملی در برابر یک بحران عینی است.
- التنفیس عن المکروب (درمان زخم درونی): درمان یک «رنج پایدار و درونی» است. مانند دلداری یتیمی، همراهی با فردی که عزیزش را از دست داده، یا ایجاد فرج در زندگی کسی که زیر بار مشکلات روحی له شده است. این کار، حالت «جلب منفعت» (آرامش) دارد و نیازمند هوشیاری عاطفی و همدلی بیشتری است.
به بیان دیگر، اولی نجات از «طوفان» است و دوی، تابیدن «آفتاب» پس از طوفان.
سوال 3) آیا این حکمت به معنای «معامله» با خداوند و خرید بهشت با اعمال نیک است؟
خیر، این نگاه، سطحینگری است. منطق این حکمت، «تغییر درونی» است، نه «معامله اقتصادی». وقتی فردی مرتکب گناه بزرگ میشود، روح او «خودمحور» میشود. انجام این دو کار:
- نفس او را از خودمحوری به «خدمتگذاری» تبدیل میکند.
- قلب قساوتزده او را به »مهرورزی» مبدل میسازد.
- وجودش را از حالت «عامل رنج» به «منبع رحمت» دگرگون مینماید.
بنابراین، خداوند به این «انسان جدید» که دیگر آن گنهکار سابق نیست، نظر لطف میکند. بخشش، پیامد و پاداش طبیعی این «تحول باطنی» است، نه نتیجه یک دادوستد.
سوال 4) گستردگی دامنه اغاثه ملهوف چگونه قابل تبیین است؟
«ملهوف» معناى وسیعى دارد که هر فرد مظلوم و بیچاره اى را شامل مى شود; خواه بیمار باشد یا گرفتار طلبکار و یا فقیر نادار و یا زندانى بى گناه.(پیام امام) دایره اغاثه ملهوف بسیار گسترده است و شامل انسان و غیر انسان (نظیر گیاهان و حیوانات) نیز می شود. در شتافتن برای کمک به مردم نباید ملاحظاتی از قبیل ملیّت، نژاد و آئین مانع از دستگیری درماندگان شود. همچنین مصادیق اعانت، منحصر به کمک های مادی و فیزیکی نیست بلکه می تواند در زمینه های متعدد اعتقادی، فکری، فرهنگی، اخلاقی و …صدق کند و چه بسا مهمتر و مؤثرتر باشد؛ چرا که با رشد فکری و شکل گیری شخصیت، انسان از بند اسارت جهل، تقلید کورکورانه و تعصبات نابجا آزاد شده و نهایتاً از سقوط و نابودی در امان می ماند. این عمل نیک و بشردوستانه از خودمحوری، خود شیفتگی و بی توجهی به نیاز مردم جلوگیری می کند. باید توجه داشت لازم نیست فرد گرفتار خود زبان به درخواست کمک گشاید تا اجابت او بر ما واجب شود؛ گاه باید خودمان به محض اطلاع، پیش قدم شده و پیشنهاد کمک بدهیم و توان رفع حاجات مردم را توفیقی از جانب خدا و یکی از نعمت های او بدانیم. امام حسین علیه السلام می فرمایند: «بدانید که نیازمندیهای مردم به شما از نعمتهای الهی بر شماست؛ پس، از این نعمتها خسته نشوید که هر آینه به سوی دیگران سوق یابد؛ اِعلَموا اَنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیکُم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکُم، فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتُحَوَّلَ اِلی غَیرِکُم» (مستدرک الوسائل، ج 12، ص 209)
یکی از مصادیق بارز ملهوف و مکروب، ملت بی گناه کشورهایی نظیر فلسطین، یمن و سوریه هستند که در سیاست های ظالمانه و سود جویانه سران کشورهایی نظیر آمریکا، اسرائیل وعربستان قربانی می شوند و جنگ و ناامنی سهم آنان از این اعمال شنیع و غیرانسانی است. اغاثه و تنفیس آنان وظیفه همه ملت های اسلامی است و دربرابر فاجعه های رخ داده، نباید صرفا به محکوم کردن زبانی جنایات و اظهار تأسف به جای عمل، بسنده شود.
ناگفته نماند که هیچ اضطرار و استیصالی سختتر از این نیست که آخرین حجت الهی روی زمین در شرایطی قرار گرفته که ناظر بی عدالتیها، ستمهای حاکمان نامشروع، تضییع احکام الهی و انحراف انسانها از راه سعادت است در حالی که عهده دار حاکمیت و مسئول تبلیغ و اجرای احکام و ارزش های الهی است.
مظلومیت ایشان تنها محدود به محرومیت از حکومت نیست؛ بلکه مظلومیت حقِ الهیِ هدایتگری است. ایشان شاهد هستند که چگونه بندگان خدا در گرداب گناه و ظلم، خود و دیگران را به تباهی میکشند. «غفلت دوستداران» بزرگترین درد است. گناهان و بیتوجهی ما شیعیان، مصداق بارز «ترک إغاثة الملهوف» در سطحی جهانشمول است.
فریاد هل من ناصرِ امام(عج)،یک دعوت شخصی نیست؛ یک فراخوان همگانی برای تحقق عدالت و نجات بشریت است. هر ظلمی که در جهان رخ میدهد، بر آتش این اضطرار میدمد.
بنابراین، هر بار که به فریاد یک مظلوم پاسخ میگوییم، در واقع پاسخی به ندای امام خود دادهایم. هر بار که غمی از چهره غمگینی میزداییم، گامی به سوی «تنفیس» از امام مکروب خود برداشتهایم.
«گناهان ما مانع ظهور است». این یعنی هر گناه، نه تنها یک نافرمانی فردی، بلکه حلقه دیگری بر زنجیر اسارت امام ملهوف ماست. بنابراین، ترک گناه و تبدیل شدن به انسانی عادل و نیکوکار، اولین و ضروریترین قدم در «إغاثة» امام زمانمان است.
این نگاه، به زندگی روزمره ما معنایی قدسی میبخشد و ما را از منتظرانی منفعل، به سربازانی فعال در پیشگاه حضرتش تبدیل میکند.
سوال 5) نوید حیات و ادخال سرور در قلب های محزون چه رابطه ای دارد؟
کسی که درگیر اندوه مشکلات است مثل بیماری است که نفسش بالا نمی آید. تنفیس به منزله دستگاه تنفس مصنوعی است که راه نفسش را باز می کند و می تواند حیاتی دوباره ببخشد. (الغَمُّ مَرَضُ النَّفْسِ؛ غم بیماری روان است. (غررالحکم، ح374)
از طرف دیگر کسی که در کالبد بی جان زندگی غمدیدگان، نفس می دمد خود نیز دیگر تمایلی به انجام معاصی ندارد زیرا قلب و روحش وسعت پیدا کرده و دیگر به فکر پستی و گناه نیست و از شیطان پیروی نمی کند. (برگرفته از سخنان علامه جوادی آملی، شرح حکمت 24)
برای رهایی از ذنوب سنگینی که چه فسادها به بار آورده و چه دل هایی را سوزانده باید دلسوخته ها را دریافت و آنها را نفس داد و آزاد کرد و از زندان کرب ها که نفس های آخر را میکشند و چنان نفس آنها تنگ شده که در حال سکته قلبی هستند رهایی داده شوند و افراد مظلومی که در بند اسارت ها فریادشان زیر شکنجه ها بلند است باید فریاد رسی شوند و به آنها پاسخ داده شود. به آنها که اموالشان به یغما رفته و خانه هایشان ویران گشته و جز فریاد چیز دیگری ندارند، تا جان خود را از دست نداده اند، باید به فریادشان رسید و آنها را از یوغ صهیونیست آزاد نمود.(علی و جاری حکمت، ص139)
سوال 6) معرفی اغاثه و تنفیس به عنوان کفاره گناهان کبیره از چه جهاتی حائز اهمیت است؟
- شیطان در کمین است و سعی دارد از هر راه ممکن به انسان نزدیک شده او را به ورطه هلاکت بکشاند. غم و گرفتاری از راه های نفوذ شیطان است و به موجب آن ممکن است ایمان شخص به خطر افتد. از آنجا که نجات روح مهم تر از نجات جسم و جان است این امر از اهمیت خاصی برخوردار شده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «الأحْزانُ أسْقامُ القُلوبِ، كما أنَّ الأمْراضَ أسْقامُ الأبْدانِ؛ اندوهها، نا خوشى هاى دل می باشند؛ همچنان كه بيماريها نا خوشيهاى تن هستند.» پس همانگونه که در ناخوشی های جسمی نیاز به مددرسانی و درمان حس می شود، در ناخوشی های روحی نیز این نیاز دوچندان است.
- چون گناهكار بر اثر گناه خاطرها را اندوهگين نموده جا دارد كه دلهاى افسرده را شاد نمايد تا خدا از او در گذرد(شرح فيض الاسلام)
- دادخواهی ستم دیده و شاد کردن غم دیدگان قطعا سختی و درد و رنج و زحمت دارد، با این سختی ها لذت های زودگذری که در اثر گناه چشیده از بین می رود. (امام علي (ع) : شخصي که توبه ميکند بايد جسم او سختي طاعت را بچشد همانگونه که اين جسم شيريني معصيت را چشيده بود.منبع پیدا شود ویا حدیث دیگری پیدا شود.)
- شادی غمگینان و مظلومان، شادی و رضایت خداوند متعال را در پی دارد. علاوه بر اینها شاد کردن دیگران اثری دارد که میتواند تحول آفرین باشد و با ایجاد انرژی مثبت و انقلاب درونی، غبار غمی که در اثر گناه بر دل ها نشسته را برطرف کند.
- ارتکاب معاصی، کفران نعمت است که باید جبران شود، کمک به گرفتاران، شکر عملی است برای نعمت های متعددی من جمله ثروت، آبرو، موقعیت اجتماعی و… که به ما ارزانی شده است.
- شاد کردن دل های محزون دعای ایشان را در پی دارد، آمرزش و مغفرت الهی را می توان یکی از مصادیق استجابت دعا در حق انسان تلقی نمود. «ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ مُسْتَجَابَاتٍ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ وَ دَعْوَةُ الْمُسَافِرِ وَ دَعْوَةُ الْوَالِدِ؛ سه دعا بدون شک مستجاب می شود: دعای ستم دیده و مسافرو دعای پدر در حق فرزند». (مشکات الانوار، ص 162)
- امام صادق(ع) نکتهای را بیان میفرمایند که بسیار عجیب است، در بحارالانوار، جلد ۷۳ آمده که فرمودند: «إن أردتم أن قرب الی الله تبارک و تعالی و یختم عملکم بالخیر»، اگر اراده کردید که شما، به قرب الی الله برسید و عاقبت به خیر شوید، چه کنید؟لأسارعکم الی حاجة الانسان أن اردته فیستغنی عنه» در برآورده کردن حاجات مردم ، تسریع کنید، حتی اگر مستغنی از آنها باشید.
- امام (ع) اين اعمال را از كفاره هاى گناهان بزرگ قرار داده از آن رو كه آنها فضيلت بزرگى هستند كه فضيلتهايى همچون شفقت، عدالت، سخاوت، مروّت و نظاير آنها را در پى دارند و بديهى است كه وجود اين خصلتها در آدمى باعث پوشش و محو گناهان و از بين رفتن خصلتهاى بدى مى گردند كه از آنها به بديها و گناهان تعبير مى شود. (شرح ابن میثم)
- فریادرسی بیچارگان و تسلی بخشی به قلب های مهموم، نه تنها یک امر اخلاقی مؤکد در اسلام و سایر ادیان و مکاتب است بلکه روایات نشان می دهند هرکس از این مهم غافل شود از حیطه ایمان خارج می شود. به فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ؛ هرکس بدون اهتمام به امور مسلمانان، شبی را به صبح رساند از آنان نیست و هرکس ناله کسی را بشنود که مسلمانان را به کمک می خواند و پاسخش ندهد مسلمان نیست. (وسائل الشیعه، ج16، ص337)
نکات تربیتی
۱. درمان گناه، در «خدمت به خلق» است.
برای پاک کردن زنگار گناه از دل، به جای انزوا و عزلتِ توأم با حسرت، به میان مردم بروید و برای رفع مشکلاتشان کاری کنید. شفای درون شما، در آرامشبخشی به درون دیگران نهفته است.
۲. «همدلی» عبادتی فراموششده است.
گاهی بزرگترین کمک، یک «دست» برای بلند کردن نیست، بلکه یک «گوش» برای شنیدن و یک «دل» برای درک کردن است. هنر «غمخواری» و «تنفیس»، از والاترین هنرهای اخلاقی است که روح را جلا میدهد.
۳. خودسازی در میدان زندگی اجتماعی
مسیر تکامل روح، تنها در مسجد و محراب نیست، بلکه در شلوغترین بازار زندگی و در کنار نیازمندترین افراد است. هر «ملهوف» و «مکروب»، فرصتی برای عبادت شماست.
4. تربیت «چشمان جستجوگر درد» و «گوشهای شنوای فریاد»
هدف نهایی این حکمت،پرورش انسانی است که غم دیگران را غم خود میداند و فریاد بیصدای محرومان را میشنود. تربیت واقعی، خلق این «حسّاسیّت اجتماعی» و «مسئولیتپذیری فعال» است.
موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه