فهرست مطالب
«لَنَا حَقٌ إِنْ أُعْطِينَاهُ وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى؛و درود خدا بر او، فرمود: ما را حقّی است اگر به ما داده شود، و گر نه بر پشت شتران سوار شویم و برای گرفتن آن برانیم هر چند شبروی به طول انجامد .
ترجمه لغات
أُعْطِينَا: از ریشه «عطی» بخشیدن، مالک چیزی شدن
أعجاز: جمع عَجُز، قسمت عقب هر چیز، دنباله هر چیز (المنجد)
طال: دراز شد. (همان)
سری: سیر شبانه (همان)
طالَ السُّرَى: شب روی به طول انجامد (گويند: اسرى براى اوّل شب و سرى براى آخر آن است.
طبرسى ذيل آيه 65 سوره حجر گويد: اسراء شب رفتن است.
شرح اجمالی
ولایت امامان معصوم علیهم السلام در امتداد ولایت پیامبران بوده و مظهر ولایت الهی می باشند و با نصّ خداوند متعال (مانندآیه اولوالامر، آیه تطهیر و …) به شایسته ترین و لایق ترین فرد امت تعلق می گیرد و ضامن سلامت و سعادت بندگان است. حال اگر گروهی تحت تأثیر عوامل مهلکی چون تعصب، علیرغم علم به اصلح بودن دیگری چشم به روی حقایق و نور هدایت بستند و با تضییع حق و روا داشتن ظلم، مصرّانه خواستار قدرت و مقام شدند و سایرین با ترس، سکوت و حتی بی طرفی های منفی آنان را تأیید و همراهی کردند همای سعادت از بام همه امت پر خواهد کشید و باید سالیان دراز در تاریکی دوران سیاه سلطه حاکمان ناحق در انتظار طلوع آفتاب حقیقت به سر برند.
امیرمؤمنان علیه السلام آن مظلوم مقتدر در این حکمت اخلاقی سیاسی، از روش گرفتن حق به تاراج رفته خود، سخن گفته است. حضرت خلافت را حق انحصاری و خدادای برای خاندان رسالت معرفی فرموده که گرفته شده است. (لَنَا حَقٌ إِنْ أُعْطِينَاهُ) (که در آیه 67 سوره مائده در روز غدیر به آن اشاره شده است) و در ادامه جهت گیری سازنده، موضع گیری شجاعانه و صبورانه و به دور از انفعال خود را اعلام نموده و تصریح می کند حتی در صورت مقدم شدن دیگران نسبت به ایشان از روشنگری و تلاش مستمر و یاری بی دریغ جامعه اسلامی دست بر نخواهد داشت و هرگونه ناهمواری و ناملایمات را برای آرامش، امنیت و نجات اسلام و مسلمین به جان می خرد. (رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى)
سوال 1) این حکمت حکیمانه در چه زمانی از امیر مؤمنان صادر شده است؟
از نظر علمای شیعه، این سخن را امام علی علیه السلام در ایام بعد از سقیفه بر زبان آورده، ولی دیگران می گویند در روز شورا، -یعنی همان روزی که شورای شش نفری برگزیده عمر برای انتخاب خلیفه اجتماع کردند- صدور یافته است. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج18، ص133.)
سوال 2) انحصاری بودن حق خلافت برای امام علیه السلام چگونه در کلام ایشان انعکاس یافته است؟
امام علی علیه السلام با جمله «لنا حقٌ» با قاطعیت تمام اعلام می کند که خلافت، حقِّ خاندان معصوم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. از جمله مزبور، استفاده انحصار می شود؛ چرا که خبر مقدم شده است(لنا). یعنی حق خلافت، منحصراً از آن ماست، و دیگران را در آن حقی نیست؛ بنابراین فرقی نمی کند که صدور آن، به روزهای سقیفه مربوط شود، یا به ایام قتل عمر و روی کار آمدن عثمان.
مردم وظیفه دارند که با بیعت خویش، حق خاندان عترت را بدهند و اگر بدهند آنها نیز حق خود را می گیرند و با تشکیل دولتی صالح، عادل، خیّر و خدوم تکلیف خود را ادا می کنند؛ چرا که حق و تکلیف ملازم یکدیگرند. (اندیشه سیاسی تربیتی علوی در کلمات قصار نهج البلاغه، ج9، صص290 و 291)
سوال3) با چه دلایلی می توان لزوم رهبری و تشکیل حکومت برای امام را اثبات کرد؟
- دلیل عقلی :
- جوامع انسانی حتی اگر عاری از پایبندی به قوانی الهی باشند طبق برهان ضرورت نظم در جامعه، برای مصون ماندن از هرج و مرجِ بی قانونی و نابسامانی، صیانت از مرزها و منافع خود و نهایتاً رشد و تکامل، بایستگی وجود رهبری را درک می نمایند. نیاز به وجود پیشوا تا حدی است که سرکرده ای فاسد بر فقدان آن رجحان دارد. امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السّلام: وَالٍ ظَلُومٌ غَشُومٌ خَيْرٌ مِنْ فِتْنَةٍ تَدُوم؛ حاکم ستمگر و غاصب بهتر از آشوب همیشگى است. (غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص 601) همچنین می فرمایند: «لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أَمِیرٍ بَرٍّ أَو فاجِرٍ…؛ مردم به ضرورت باید حاکمی داشته باشند، نیکوکار باشد ویا بدکار» (بحارالانوار 72/358/75)
- طبق قاعده لطف بر خدا واجب است مصالح بندگان را در نظر بگیرد و شکی در این نیست که مصلحت و سعادت بندگان در گرو زعامت افراد صالح و شایسته است. ( برگرفته از حیاة القلوب، علامه محمد باقر مجلسی، ج5، ص19) حکیمانه ترین و مطلوب ترین نوع حکومت، حکومتی است که معصوم در رأس آن باشد و جامعه را اداره کند. معصومین علیهم السلام، نه عمداً گناه و اشتباه می کنند نه سهواً و هیچگونه نقص و اشکالی در گفتار و کردار آنان نیست. این ویژگی سبب می شود که آنان واجد بالاترین صلاحیت برای به عهده گرفتن امر حکومت باشند.
- هنگامی که تأمین یک مصلحت لازم و ضروری در حدّ مطلوب و ایده آل آن میسر نباشد باید نزدیک ترین مرتبه به حدّ مطلوب را تأمین کرد بنابراین وقتی مردم از مصالح حکومت معصوم علیه السلام محرومند باید به دنبال نزدیک ترین مرتبه به حکومت معصوم علیه السلام باشند. (کتاب حکیمانه ترین حکومت، مصباح یزدی، صص190 و 191)
موارد مذکور دلایل عقلی است و مختص به زمین یا زمان خاصی نیست؛ هم شامل زمان انبیاء علیهم السلام می شود که نتیجه اش ضرورت نبوت است، و هم شامل زمان پس از نبوّت رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است که ضرورت امامت را نتیجه می دهد و هم ناظر به عصر غیبت امام معصوم است که حاصلش، ضرورت ولایت فقیه می باشد. در عصر غیبت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز انسان و جامعه انسانی، نیازمند اجرای آن قانون جاوید است؛ زیرا بدون اجرای قانون الهی، همان مشکلات و بی نظمی و هرج و مرج، ظلم و ستم و فساد و تباهی برای انسانها پیش خواهد آمد. بی شک خدای سبحان در عصر غیبت امام زمان عجل الله، انسان و جامعه را به حال خود رها نساخته و برای هدایت انسانها، ولایت جامعه بشری را به دست ولی فقیه جامع الشرایطی سپرده است که سه ویژگی: شناخت قانون الهی، استعداد و توانایی تشکیل حکومت برای تحقق دادن به قوانین فردی و اجتماعی اسلام و همچنین امانتداری و عدالت در اجرای دستورهای اسلام و رعایت حقوق انسانی و دینی افراد جامعه را دارا باشد. (ولایت فقیه، آیت الله جوادی آملی، صص 153-151)
- دلیل نقلی
1. ولایت و حکومت مولای متقیان نیز به عنوان یک منصب الهی و امتداد نبوت ، واقعه ای است که خداوند متعال ابلاغ آن را با تکمیل وظیفه رسالت (يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ) و کامل شدن دین (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا) برابر دانست. و هدایت و سعادت مردم را در گرو رسیدن حق به ذی حق و اجرای همه جانبه آن قرار داد.
2. از امام صادق علیه السلام درباره دو نفر از شیعیان که در اموری مانند دِین و ارث، در نزاع و اختلاف بودند سوال کردند که برای قضاوت و دادگری و رفع اختلاف نزد چه کسی بروند امام آنها را از مراجعه به طاغوت و حاکم ستمگر بازداشتند و در ادامه در بیان تکلیف مردم در حل اختلافات و رجوع به یک مرجع صلاحیت دار حاکم بر مسلمانان، چنین فرمودند:
…مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّه (محمد بن حسن الحرّ العاملی، وسائل الشیعه، ج18، ص98 روایت 1)؛ هر کس از شما که روای حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احکام ما را بشناسد، او را به دواری بپذیرید. همانا من وی را حاکم بر شما قرار دادم. پس هرگاه حکمی کرد و از او قبول نکردند، حکم خدا را سبک شمرده اند و ما را رد کرده اند و آن کس که ما را رد کند خدا را رد کرده است و رد کردن خدا در حد شرک به اوست. (شاید بتوان این روایت را معروف ترین روایتی دانست که در زمینۀ اثبات ولایت فقیه به آن تمسک شده است. این روایت مفصل است و بخش های مختلفی دارد، اما آن فرازی که ولایت فقیه از آن استفاده شده این قسمت از روایت است)
بدیهی است که عبارت «قَد رَوَی حَدیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلاَلِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ اَحْکَامَنَا» در این حدیث را جز بر شخصی که فقیه و مجتهد در احکام و مسائل دین باشد، نمی توان تطبیق داد و قطعاً منظور امام فقها و علمای دین هستند که آن حضرت، ایشان را حاکم بر مردم معرفی کرده و حکم فقیه را مانند حکم خویش دانسته است. پس همانگونه که اطاعت از حکم امام معصوم واجب و الزامی است، اطاعت از حکم فقیه نیز واجب و الزامی است و رد کردن و نپذیرفتن حاکمیت و حکم فقیه، به منزله نپذیرفتن حاکمیت امام معصوم و کوچک شمردن حکم ایشان است. که گناهی بزرگ و نابخشودنی به شمار می آید؛ زیرا نپذیرفتن حکم امام معصوم عین رد کردن و نپذیرفتن حاکمیت تشریعی خداوند متعال است که در این روایت، گناه ان در حد شرک به خداوند دانسته شده است. (کتاب حکیمانه ترین حکومت، صص 201 و 202)
سوال4) چرا امام زمامداری نااهلان را به سیر شبانه «ان طال السُری»تشبیه کرد؟
امام در کلام بلیغ خود در توصیف توطئه از پیش طراحی شده غصب کنندگان حکومت، از عبارت «طال السری» استفاده کرده که میتواند حاکی از گمراهی و بدعت های جامعه مسلمین باشد واشاره به طولانی بودن دوران سیاه و تاریک حکومت طاغوت و حاکمان ظالم دارد؛ چون دنیا در ایام حکومت آنها مانند شبی است که مردم در آن به گمراهی کشیده می شوند و چشمها به نور حق و عدالت بینا نمی گردند. (منهاج البراعه، ج21، ص39)
«أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ؛ یا (مثل اعمال کافران) به ظلمات دریای موّاج عمیقی ماند که امواج آن (که شک و جهل و اعمال زشت است) بعضی بالای بعضی دیگر دریا را بپوشاند و ابر تیره (کفر) نیز فراز آن برآید تا ظلمتها چنان متراکم فوق یکدیگر قرار گیرد که چون دست بیرون آرد آن را نتواند دید، و هر که را خدا نور (علم و معرفت و ایمان) نبخشید هرگز (جان) روشنی نخواهد یافت.» (نور/40)
جامعه اسلامی بعد از انحراف جریان خلافت تشبیه شده به انسانی که در اعماق اقیانوس ژرفی گرفتار آمده و در تاریکی امواج متراکم و ابرهای تیره، قادر به دیدن دست خود نیست، چه رسد به دیدن چیز دیگر تا بتواند با تمسک به آنها خود را نجات دهد. تنها یک نور است که می تواند انسان و جامعه را از آن تاریکی خارج کند و آن نور امامت و ولایت است که غاصبان آن را در جامعه خاموش کرده اند در نتیجه جامعه بدون امامت امام معصوم در ظلمت های سه گانه آنقدر دست و پا می زند تا هلاک شود. (شرح موضوعی نهج البلاغه، سید علی طباطبائی، ج3، ص48)
این جهت گیری و مبارزه برای استرداد حق در دوران زندگی هر کدام از امامان معصوم با توجه به اقتضای زمانشان به نحوی ادامه پیدا کرده است و تا ظهور امام زمان عجل الله که حق به صاحب حقیقی آن برگردانده می شود، چنین خواهد بود.
سوال5) شبهه تقیه کردن امیرمؤمنان علیه السلام چگونه قابل پاسخگویی است؟
مفسر معروف فخر رازى ایرادى مطرح کرده و مى گوید: شیعه برای اثبات ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام به حدیث منزلت(َانْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى: تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى (کافى ، جلد ۸، صفحه ۱٠۶)) استدلال می کند در حالى که هارون(علیه السلام) در برابر انبوه عظیم بت پرستان، هرگز به خود اجازه تقیّه نداد و با صراحت مردم را به پیروى خود و ترک متابعت دیگران دعوت نمود.
اگر به راستى امت محمّد(صلى الله علیه وآله) بعد از رحلت او راه خطا پیمودند، بر على واجب بود که همان برنامه هارون را عملى کند، بر فراز منبر برود و بدون هیچ گونه ترس و تقیّه: فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی بگوید، چون چنین کارى را نکرد، ما مى فهمیم راه و رسم امت در آن زمان حق و صواب بوده است.
ولى گویا فخر رازى از دو نکته اساسى در این زمینه غفلت کرده است:
۱ ـ این که مى گوید: على(علیه السلام) چیزى در زمینه خلافت بلافصلى خود اظهار نداشت اشتباه است; زیرا ما مدارک فراوانى در دست داریم که امام(علیه السلام) در موارد مختلف این موضوع را بیان فرمود، گاهى صریح و عریان و گاه در پرده، در کتاب نهج البلاغه فرازهاى مختلفى به چشم مى خورد مانند خطبه شقشقیه (خطبه سوم و خطبه ۸۷ و خطبه ۹۷ و خطبه ۹۴ و خطبه ۱۵۴ و خطبه ۱۴۷ که همگى در این زمینه سخن مى گوید.)
در تفسیر نمونه ذیل آیه ۶۷ سوره مائده ، پس از بیان داستان غدیر، روایات متعددى نقل شده که: خود على(علیه السلام) کِراراً به حدیث غدیر براى اثبات موقعیت و خلافت بلافصل خویش، استناد کرده است).( براى توضیح بیشتر به جلد پنجم تفسیر نمونه، صفحه ۱۹ به بعد مراجعه فرمائید)
۲ ـ بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) شرائط خاصى بود، منافقانى که در انتظار وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) روزشمارى مى کردند خود را براى ضربه نهائى بر اسلام نوپا آماده ساخته بودند، و لذا، مى بینیم اصحاب الردّه (گروه ضد انقلاب اسلامى) بلافاصله در زمان خلافت ابوبکر قیام کردند و اگر وحدت و انسجام و هوشیارى مسلمانان نبود، ممکن بود ضربات غیر قابل جبرانى بر اسلام وارد کنند على(علیه السلام) به خاطر همین امر نیز، کوتاه آمد تا دشمن سوء استفاده نکند.
اتفاقاً هارون(علیه السلام) ـ با این که موسى(علیه السلام) در حیات بود ـ در برابر سرزنش برادر که: چرا کوتاهى کردى، صریحاً عرض کرد:«إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ؛ من از این ترسیدم که به من بگوئى در میان بنى اسرائیل تفرقه ایجاد کردى». (سوره طه، آیه ۹۴) و این نشان مى دهد که امیرمؤمنان هم به خاطر ترس از اختلاف، تا حدّى کوتاه آمد.(تفسیر نمونه، ج 13، ص)
دو حرکت حضرت زهرا: خطبه حضرت زهرا س و حرکت دوم: در پاورقی آورده شود که در بین علمای شیعه چه نظری بود. و چه کسانی قبول کردند و چه کسانی قبول نکردند.
علاوه بر امیرمؤمنان علیه السلام حضرت زهرا سلام الله علیها در دفاع از ولایت و امام زمان خود به در خانه اصحاب رفته و با استدلال های فراوان و یادآوری واقعه غدیر مردم را دعوت به وفای عهد نمودند و از ایشان خواستند که به توصیه پیامبر اکرم درباره اهل بیت عمل کنند. (قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی) درسی که از این سیره حضرت و حمایت ایشان از حریم ولایت می توان گرفت این است که در هیچ شرایطی دفاع از حق و یاری امام زمان ساقط نمی گردد و هر کس موظف است در خور شرایط و امکانات به این مهم بپردازد.
سوال 6)چگونه می توان دوران دوری امیرمؤمنان از خلافت را با توصیف ایشان در این حکمت پیوند زد؟
امیرمؤمنان 25 سال دور از وادی خلافت، دور از این مقام و پست خدادادی زندگی کرده است. قدرت را در دست نداشته است، نتوانسته حکم قرآن را با استفاده از قدرتمندی شخص اول جامعه اسلامی در میان جامعه پیاده کند، ( این همان چیزی است که مولا در این حکمت می فرمایند: در ردیف دوم پشت شتر سوار شده بود و اختیار کامل اداره شتر را در دست نداشت.) بعد از آنکه به تعبیر خودش وزیر بوده نه امیر، مثل یکی از آحاد رعیت زندگی کرده و فقط به دستگاه های اداره کننده، آنجا که لازم بوده مدد رسانده، آنجا که لازم بوده آنها را از انحراف دور کرده، راه را به آنها نشان داده، زیربازویشان را گرفته و البته حتی یک ساعت در خانه ننشسته، از فعالیت های اجتماعی کناره نگرفته است. ( همان، صص61 و 62) ( با اینکه مردم به علت عدم رشد و شعور اجتماعی و فقدان معرفت به امام، امیرمؤمنان علیه السلام را رها کردند اما ایشان هرگز مردم و مصالح اسلام و مسلمانان را رها نکرد هر چند که رنج های فراوانی در این راه کشید. مانند شخصی که در ردیف دوم روی شتری نشسته است و راه طولانی شبانه را با همان وضعیت دشوار طی می کند و همواره در سختی و مشقت است. (وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى)
نکات تربیتی
این حکمت به ما میآموزد که یک انسان تربیتیافته:
1. حق و حقیقت را میشناسد و به آن ایمان دارد.
2. در راه احقاق حق، صبور اما پیگیر است.
3. در هر شرایطی، مسئولیتپذیر است.
4. ایثارگر است و مصالح جمعی را بر منافع فردی ترجیح میدهد.
5. در برابر مشکلات پایدار و استوار است.
6. همواره به تبیین منطقی مواضع حق خود میپردازد.
الگوی عملی این نکات، شخصیت امیرمؤمنان علیه السلام است که شکیبایی را با قاطعیت، و گذشت را با استواری در هم آمیخت و درس جاویدانی برای تمامی آزادگان و حقجویان تاریخ شد.
7. در کنار شکیبایی در مطالبه حق، هرگز نباید ظلم را بپذیریم یا در برابر آن سکوت کنیم. شکیبایی امام علی(ع) به معنای رضایت به ذلت نبود، بلکه یک استراتژی برای مبارزه مؤثرتر بود. مظلوم باید به محض آماده دیدن بستر، فرصت را غنیمت شمرده و به رسوا کردن ظالمان بپردازد.
باید «شجاعت اعتراض» را در خود پرورش دهیم. اگر در محیط کار، خانواده یا جامعه شاهد ظلمی هستیم، نباید سکوت کنیم. البته اعتراض باید عاقلانه، مؤثر و در زمان مناسب باشد – همانند خطبههای حضرت زینب سلام الله علیها که هم شجاعانه بود و هم حسابشده.
8. امیرمؤمنان علیه السلام به ما میآموزد که قدرت و مقام، وسیلهای برای اقامه حق است، نه هدفی برای جاهطلبی
در هر پست و مقامی که هستیم (مدیریت، معلمی، پدر یا مادر بودن)، باید بدانیم که این مقام، امانتی است برای خدمت به دیگران و اقامه حق. هرگز نباید برای حفظ قدرت، از اصول اخلاقی و ارزشی کوتاه بیاییم.
موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه