«قُرِنَتِ‏ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ‏ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ؛ ترس با ناامیدی و شرم با محرومیت همراه است و فرصت ها چون ابرها می گذرند، پس فرصت های نیک را غنیمت شمارید».

ترجمه لغات

هَيبَة: ترسيدن
خَيبَة: بهدف نرسيدن
حِرمان: محروم و دست خالى بودن
إانتَهِزوا: غنيمت بشماريد.

شرح اجمالی

سرآمد آموزگاران عالم در این حکمت اخلاقی به دو مورد از ضعف های روحی ـ که اکنون در علم روانشناسی بسیار به آن ها پرداخته می شود ـ اشاره می نماید که اثراتی منفی به دنبال دارد. ترس و حیا از جمله حالت های درونی است که با توجه به جایگاه و شرایط نمود آن دو می توان به ارزش یا ضد ارزش بودن شان پی برد؛ ترس در برابر عوامل خطرناک یا حیا از اعمال شنیع غیراخلاقی، منطقی و موهبتی الهی است. ولی هرگاه ترس مذموم که ناشی از ضعف نفس است بر انسان مستولی شود نکوهیده بوده و انسان را از مقاصد عالیه باز می دارد و حاصلی جز ناامیدی و ناکامی ندارد.( قُرِنَتِ‏ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ).

حیای منفی و نابجا نیز سبب محرومیت انسان از پیشرفت و ارتقاء درجه است چون مانع از توان ابراز نیازها و علایق معقول و شکوفا سازی استعدادهای انسان می شود. (وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ)

در نهایت به اغتنام فرصت‌های مناسب قبل از زوال آنها فرمان داده شده؛ چرا که اگر اسباب و مقدمات برای امری سازنده و متعالی فراهم باشد ولی با ترس و حیای نابجا و غیرمعقول، فرصت و امکانات مناسب از بین برود نتیجه ای اندوهبار خواهد داشت. (وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ‏ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ)

موضوع بخش اول: ترس منفی

 قُرِنَتِ‏ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ؛ ترس با ناامیدی همراه است.

الْخَيْبَة: فوت الطلب‏، از دست رفتن خواست و آرزو (نااميد شدن).( مفردات ألفاظ القرآن، ص 300)

سوال1) چه نوع ترسهایی در زمره ترسهای منفی تلقی میشود؟

برای پاسخ به این سوال ابتدا باید ابعاد ترس مورد بررسی قرار گیرد. ترس را می توان به دو نوع ستوده و نکوهیده تقسیم کرد.

 ترس ستوده و سازنده نوع خاصی از عکس العمل غیرارادی است  که موجب می شود انسان به طور هوشمندانه و در چارچوب عقل و شرع از مهلکه های خطری که دنیا و آخرت او را تهدید می کند خارج شود. بر اساس این تعریف ترس از خداوند ( وَ لِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ)، ترس از آخرت (وَ امَّا مَن خَافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نهَی النَّفسَ عَنِ الهَوی، فَاِنَّ الجَنَّة هِیَ المأوی) ترس از سوء عاقبت(مازال المومنُ خائفاً من سوءِ العاقبه) و ترس از حیوانات درنده و اشیا خطرناک، مصادیقی برای این نوع ترس، و ترس از شکست، تاریکی و مرده نمونه هایی از ترس موهوم و غیرمعقول است .

سوال2) قرین بودن ترس با ناامیدی از زوایای مختلف چگونه قابل بررسی است؟

واژه «هیبه» گاه به معنای شکوه و جلال آمده که موجب خوف دیگران می شود و گاه به معنی ترس است. در حکمت مزبور، معنای دوم اراده شده است آن هم ترس بی جا. واژه «خیبه» به معنای خسران و شکست،  ناکامی و محرومیت است و این دو همواره با هم قرین اند و به این ترتیب امام می خواهد پیروان خود را به شجاعت در تمام امور دعوت کند.(ص138پیام امام، ج12، )

ارزش انسان به همت اوست، ترسو همت و اراده و به تعاقب آن ارزشی ندارد. چنین شخصی جرأت رویارویی با مسائل،  تلاش و نتیجه گیری و توان مدیریت ندارد از اینرو  در بحران ها بجای چاره اندیشی و مقاومت همیشه ناکام و نا امید منزوی گشته و تسلیم خواهد شد. امیدواری در شجاعت، تلاش و ریسک های معقول و… است. مردم انسان ترسو و ناامید را دوست ندارند بلکه در اذهان عمومی، کسی الگو و محبوب است که از موفقیت ها و جریان زندگی و لذت های حلال برای آنان بگوید و در عین حال خود نیز توانمند و موفق باشد. حتی در مشورت هم نباید او را سهیم کرد.(سخن مولا)

حتی امور معنوی و پرستش معبود نیز باید میان خوف و رجا باشد. زیرا افراط در ترس از خدا و مقبول نبودن اعمال نیز انسان را دچار ناامیدی از لطف و کرم الهی می کند که گناه کبیره محسوب می شود؛ درواقع نباید یاس بر امیدواری غلبه کند از طرفی هم نباید چنان امیدواری بی جا داشت که غافل و مغرور، غرق گناه  شد.

سوال3) ترس نکوهیده مبتنی بر چه اصولی می‌باشد ؟

انسان، ذاتاً طالب و شیفته ی خیر است. «وَ انَّهُ لِحُبِّ الخیرِ لَشَدید» (عادیات/8) این علاقه به رشد و خیرات و منافع در نهاد اوست ولی گاهی عوامل مختلفی می تواند مانع پویایی و مخل جریان یافتن او به سمت اهداف و علایقش شود. یکی از این موانع «ضعف نفس» است؛ طوری که انسان توانمندی هایش را باور نداشته باشد و مدام روی نقاط ضعف خود متمرکز شود؛ در حالی که می‌تواند با افزایش عزت نفس و کسب تجربه و مهارت کافی در زمینه‌های مختلف، اقتدار خود را به عرصه نمایش گذاشته و قاطعیت و اراده خود را به اثبات رساند. ضعف نفس نشات گرفته از «فقدان باور و اتکا به خدا» است؛ چرا که اگر هر دستگاهی ولو کوچک، به منبعی قوی متصل شود می تواند نهایت کارایی و بهره دهی را داشته باشد. هم چنین باید گفت «وهم» که در تضاد با عقلانیت است و «شیطان» که دشمنی آشکار و خواهان هلاکت انسان است. (انما ذلکم الشیطان یخوف اولیائه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین؛ این فقط شیطان است که (با مطالب بی اساس و واهی) پیروان خود را می ترساند و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید. آل عمران. 175) می توانند جزو علل ایجاد ترس در دل به شمار روند.

سوال4) مصادیق ترس منفی چگونه قابل ارزیابی است؟

  • ترس از مرگ: کسی که دنیا را پایان زندگی می داند یا به سبب تعلقات دنیوی یا فراوانی گناه و نداشتن اعمال نیک از مرگ و حساب وحشت دارد از لذت های دنیوی بی بهره است، زندگی راحتی ندارد؛ هرگونه بیماری و حادثه ای را علامت مرگ میداند و دلهره، اضطراب و افسردگی جایگزین آرامش برای او خواهد بود. چنین شخصی غافل است از اینکه هر قومی اجلی دارد که تا زمان آن فرا نرسد محقق نخواهد شد.
  • ترس از فقر: ترس از ناتوانی در کسب معاش و از دست دادن اموال و دارایی مانع ازدواج، فرزندآوری، سرمایه گذاری ثروت در چرخه تولید و اشتغال زایی خواهد شد. یا حتی برخی به سبب ترس از ضعف اقتصادی (املاق) دست به سقط جنین ـ که قتل نفس محسوب میشود ـ میزنند. (الشیطان یعدکم الفقر)
  • ترس از دشمن: ترس از دشمن علاوه بر پیامدهای سوء بیشمار نظیر وابستگی، ستم پذیری، تابعیت مطلق، حقارت و … نوعی بار روانی منفی ایجاد میکند؛ از اینرو خداوند متعال علاوه بر نترسیدن از دشمن  به ایجاد رعب و هراس در دل دشمنان فرمان می دهد. «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوت….لیرهبون» امام خمینی ره شخصیت تاریخی بزرگی بودند که ابرقدرت های جهان را پوشالی خواند و مقابل آنان سر خم نکرد، تهدید طاغوت مانع قیام و هدف مقدس ایشان نشد تا اینکه توانست با قدرت ایمان و اراده و شجاعت، امید را دل ها زنده کند و انقلاب اسلامی را بر اساس مبانی برگرفته از معصومین علیهم السلام بنیانگذاری کند. در حالیکه اگر امام و مردم از اعلام حکومت نظامی شاه واهمه داشتند و بی محابا به خیابان ها نمی ریختند  حلاوت پیروزی نصیب ایشان نمی شد. شایان ذکر است  این جمله امام که فرمودند «والله یک لحظه هم در تمام عمرم نترسیدم» بسیار مهم و شگفت انگیر است و به تحول آفرینی بی نظیر ایشان در جهان منجر گشت .
  • ترس از قضاوت و حرف مردم: نیاز به مقبولیت و علاقه به تأیید و تمجید دیگران یکی از احساسات درونی انسان است؛ اما اگر این حس فراتر از حدّ طبیعی  شده و یک دغدغه اصلی گردد تبدیل به یک معضل می شود و انسان از ترس اینکه مبادا کار، رفتار، ابتکار و هنرش مقبول دیگران واقع نشود از پیشرفت باز می ماند و توان انتخاب هدف و جنگیدن برای رسیدن به آن را از دست میدهد؛ درحالیکه اگر هدف سازگار با معیارهای الهی باشد نباید در راه آن، از ملامت کسی ترس به دل راه داد.«لا یخافون لومت لائم»

سوال5) چه راهکارهایی برای نجات از ترس مذموم مؤثر است؟

  ما  برای عبث و بطالت آفریده نشده ایم بنابراین ملزم هستیم از تمام استعداد و ظرفیت هایی که بالقوه در درون مان وجود دارد استفاده حداکثری کرده و آنها را به فعلیت برسانیم. از طرفی برای رسیدن به قله کمال چندان فرصت نداریم که بخواهیم دستخوش یک سری موانع و عوامل موهوم قرار گرفته و از حرکت باز ایستیم. پس باید با شناخت اسباب توانبخش و تمرین در پرورش آن به کارزار رذیله ترس رفت.

  • افزایش ایمان و معرفت

کسی که خداوند را علیم و رحیم می داند یقین دارد در هر مشکلی خداوند بر احوال او واقف است، نسبت به او رئوف است و او را تنها نمی گذارد؛ بنابراین در گرفتاری ها با صبر و توکل  و در نظر گرفتن تمام جوانب کار اقدام به رفع آن می نماید یا حتی اگر علی رغم تلاش به نتیجه نرسید اطمینان دارد تلاش او بی مزد نخواهد بود پس ترسی از خسران ندارد. ولی اگر در رویدادهای زندگی بجای ایستادگی، مشکل را بزرگ دیدیم منفعلانه عقب نشینی کرده و مقهور آن شدیم یا در اثر غلبه ترس و یاس، زبان به ناشکری گشودیم، زمین و زمان را متهم کردیم در خدادانی و خداداری ما جای تامل است؛ زیرا ترس، از جمله نقایصی است که ریشه در بدگمانی به خدا دارد. «ان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتی یجمعها سو الظن بالله؛ همانا بخل و ترس و آزمندی خوی های متعددی هستند که در بدگمانی به خدا ریشه دارند». مثلا اگر با نوسان قیمت دلار و طلا و… ایمان ما هم نوسان پیدا کرد باید بدانیم ما خدا را درست نشناخته ایم و به رزاق بودن خدا شک کرده ایم که از زیان مالی و مبهم بودن آینده اقتصادی خود و فرزندانمان ترس به دل راه داده ایم و دچار ناامیدی شده ایم.

  • گرفتن وکیل مدافع

    اگر کسی در امورش احساس ضعف کند اقدام به گرفتن وکیل می کند. لازم است وکیل، عالم، حاضر،  خیرخواه و قدرتمند باشد تا نتیجه ای مطلوب حاصل شود. ذات اقدس الهی همه اسمای حسنای «جوشن کبیر» را دارد. قرآن کریم می فرماید:« وعلیه فلیتوکل المتوکلون». این تقدیم جار و مجرور، مفید حصر است؛ یعنی فقط بر خدا توکل کنید. کارهای دیگر را قانونی انجام دهید ولی آنچه در دل دارید توکل به ذات اقدس الهی داشته باشید. (درس اخلاق علامه جوادی  آملی، شرح نهج البلاغه)

  • رویارویی با ترس

اغلب ترسیدن از یک امر بزرگ و دشوار از خود آن امر، سخت‌تر است. با ورود به کار و آگاهی از نقاط ضعف و قوت خود در آن،  تقویت نقاط قوت، رفع نقایص و عدم بروز نقطه ضعف در مقابل دیگران درمی یابیم که پذیرش مسئولیت و اقدام جدی ، ناخودآگاه توانایی های بسیار و موفقیت به ارمغان خواهد آورد. مثلا هرکس از سختی های فرزندآوری ترس دارد با اقدام و قرار گرفتن در موقعیت، الطاف و امداد الهی و افزایش چشمگیر توانایی های خود برای این مهم را احساس می کند.

امیرمؤمنان علی علیه السلام: «إذا هِبتَ أمراً فَقَع فیهِ فإنَّ شِدَّةَ تَوَقّیهِ أعظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ؛ هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن بینداز؛ زیرا ترس از آن کار بزرگتر از خود آن کار است.»

موضوع بخش دوم: حیای منفی

وَ الْحيَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ و حیا با محرومیت همراه است.

شناخت حیا

حیا یکی از حالت های درونی و صفات نفسانی است که با توجه به جایگاه بروز آن میتوان به ارزش یا ضد ارزش بودن آن پی برد. حیا را چه امری فطری بدانیم و چه تابع فرهنگ، نقش مهمی درحوزه های مختلف زندگی و مخصوصا بازدارندگی دارد عوامل مختلفی هم در این بازدارندگی دخالت دارد از جمله سرزنش درونی و بیرونی.

انواع حیا

حیا مانند بسیاری از صفات به دو نوع «مذموم و ممدوح» تقسیم میشود. «الحیاءُ حیاءانِ حیاءُ عقلٍ و حیاءُ حُمقٍ فَحیاءُ العقلِ هُوَ العِلمُ و حیاءُ الحمقِ هُو الجهلُ؛ شرم و حیا دو گونه است حیای عاقلانه و حیای احمقانه؛ حیای عاقلانه از علم سرچشمه می گیرد و حیای احمقانه از جهل. (کافی، ج2، ص106)

حیای ستوده قسمی است که ریشه در عقل و ایمان دارد و قرین این دو است؛ مثل حیا از ارتباط با نامحرم. ولی حیای نکوهیده و مخرب قسمی است که به فرمایش مولا محرومیت و خسران همراه است. حیای بیجا و بی مورد مانع رسیدن به اهداف، حق و سعادت خواهد بود.

سوال6) در چه اموری موظف به پرهیز از حیا هستیم؟

از آنجا که حیای نامعقول و غیرمنطقی زندگی اخلاقی اجتماعی و معنوی انسان را تحت الشعاع قرار می دهد باید به جایگاه هایی که در آن ملزم به جرات و جسارت هستیم پی ببریم.

  • گفتار حق: خداوند در قرآن فرموده «والله لا یستحی من الحق؛ خداوند از بیان حق حیا نمی کند.»

در حدیثی آمده «مَن استحیی مِن قَولِ الحَقِّ فَهُوَ أَحمَقٌ؛ کسی که از گفتن حرف حق شرم کند احمق است.» (غرر الحکم، ح 988)

  • تحصیل علم: «من رقَّ وجههُ رقَّ علمَهُ؛ افراد کم رو کم دانش اند.» (کافی، ج2، ص106)
  • کسب درآمد حلال: امام صادق علیه السلام فرمود: «کسی که از طلب مال حلال حیا نکند، هزینه هایش سبک شود و خداوند خانواده اش را از نعمت خویش بهره مند گرداند.»
  • انتقاد سازنده: هیچ انسان و عملی نیست که بی عیب و نقص باشدبسیاری از پیشرفت ها در سایه انتقادهای سازنده میسر است؛ در حالیکه با حیای بی مورد از ارائه نظرات جامع تر، امکان ارتقا سلب خواهد شد.
  • ابراز احساسات: انسان موجودی مدنی بالطبع است و احساساتی نظیر عشق و علاقه لازمه زندگی اوست ابراز علاقه می تواند در محکم شدن پیوند ها به طرز معجزه آسایی تاثیر دارد ابراز محبت به پدر و مادر بوسیده دست آنان یا ابراز عشق به همسر و فرزند در تحکیم بنیان خانواده نقش مهمی دارد در حالیکه با حیای بیجا که شاید کم توجهی قلمداد شود، پایه های خانواده سست وگسسته می شود.نیز در تعاملات خود ممکن است از سخن یا عمل کسی رنجیده خاطر گردیم که اگر این مساله ادامه دار باشد موجبات آزار یا جدایی خواهد بود در حالیکه با ابراز  محترمانه میتوان سوء تفاهم ها را برطرف کرد و به کامیابی و آرامش رسید.
  • اظهار نظر : گاهی استعدادهای درخشان در اثنای مباحث علمی و کلاس های درس کشف می شود و آغاز راه شان بسوی مدارج بالا کلید میخورد اما مثلا اگر دانش پژوهی علی رغم هوش بالا و توان حل مسائل، بدلیل حیا و کم رویی قدرت پاسخگویی و آشکار کردن نبوغ خود را نداشت؛ دیگران بر او پیشی میگیرند و این شخص ناشناخته بافی می ماند.

موضوع بخش سوم: اغتنام فرصت‌ها

وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ؛ و فرصت ها چون ابرها می گذرند، پس فرصت های نیک را غنیمت شمارید.

تحقق هر هدف علاوه بر ابزار و اسباب لازم به زمان مناسب و زمینه سازی نیاز دارد، برخی از فرصت ها فقط یک بار در تمام عمر نصیب انسان می شود اگر به درستی استفاده نشود موجب اندوه و حسرت خواهد بود. از آنجایی که فرصت ها ترکیبی از عوامل متعدد است زوال هر یک موجب تباه شدن فرصت های طلایی می شود.

سوال7) فرصت‌ها چه ویژگی‌های اجتناب ناپذیری دارند؟

فرصت، این موهبت زودگذر هستی، با دو ویژگی بنیادین و تغییرناپذیر خود، آزمونی بزرگ برای هوشیاری و اراده‌ی انسان است. درک این ویژگی‌ها، کلید تبدیل زندگی از حالتی انفعالی به مسیری فعال و هدفمند است.

۱. گذرا بودن

این ویژگی، هسته‌ی مرکزی ماهیت فرصت است. فرصت‌ها نه تنها مانند «ابر بهاری» گذرا هستند، بلکه با ریتمی بیرحم و نامحسوس بر زمان سوارند. آنچه در این بیان گوهربار از امام علی (ع) نهفته است، تنها گذر سریع زمان نیست، بلکه فریبندگی آرامشِ کاذبِ «فردا» است. ما در دریایی از ثانیه‌ها شناوریم، غافل از اینکه این ثانیه‌ها، همان آجرهای ساختمان عمرمان هستند. گذرا بودن فرصت به این معناست که هر لحظه، خود یک فرصت منحصربه‌فرد است برای عمل، عشق، یادگیری و تغییر. وقتی لحظه‌ای می‌گذرد، هرگز عیناً تکرار نمی‌شود؛ از بین می رود و به تاریخ می‌پیوندد. بنابراین، ویژگی گذرا بودن، به ما هشدار می‌دهد که «حال» تنها زمانی است که در اختیار داریم و تأخیر در بهره‌گیری از فرصت، در واقع نابودی تدریجی آن است.

امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «ما اسْرَعَ السَّاعاتِ فی الْیوْمِ وَ اسْرَعُ الْایامَ فی الشَّهْرِ وَ اسْرَعُ الشُّهُورِ فِی السَّنَةِ وَ اسْرَعُ السِّنینَ فِی العُمْرِ؛ چقدر ساعات در روز، روزها در ماه، ماه ها در سال و سال ها در عمر جمع می شوند و به سرعت می گذرند.»

۲. نادر بودن فرصت‌های ناب

در حالی که همه‌ی لحظات بالقوه حاوی فرصت هستند، فرصت‌های ناب و تعیین‌کننده _آنهایی که مسیر زندگی را به کلی تغییر می‌دهند_ کمیاب و استثنایی هستند. این ویژگی مکمل گذرا بودن است: نه تنها فرصت‌ها سریع می‌گذرند، بلکه بهترین آن‌ها به ندرت در زندگی رخ می‌نمایانند. این نادر بودن، ارزش این فرصت‌ها را بی‌نهایت افزایش می‌دهد.

ضرر ناشی از از دست دادن این فرصت‌های ناب، تنها یک «زیان» ساده نیست؛ یک «حسرت وجودی» است. این حسرت، زخمی است بر پیکره‌ی روح که سال‌ها پس از رفتن فرصت، می‌تپد و فرد را با پرسش‌های عذاب‌آور «چه می‌شد اگر…؟» و «ای کاش…» مواجه می‌کند. غفلت از این فرصت‌ها، به معنای از دست دادن شانس طلایی برای رشد شخصیتی، تعالی معنوی، پیشرفت علمی یا تحقق یک ارتباط ارزشمند است.

رسول مکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «مَنْ فُتِحَ لَهُ بابٌ مِنَ الْخَیرِ فَلْینْتَهِزُهُ، فَانَّهُ لا یدْری مَتی یغْلَقُ عَنْهُ؛ کسی که در رحمتی برایش گشوده می شود، آن را غنیمت شمارد، زیرا که نمی داند چه وقت بر او بسته می شود.»

این دو ویژگی، قوانین تغییرناپذیر بازی زندگی هستند. گذرا بودن به ما می‌گوید که زمان در حال حرکت است و منتظر کسی نمی‌ماند، و نادر بودن به ما هشدار می‌دهد که وقتی فرصت طلایی از راه برسد، باید با تمام وجود آن را شناخت و در آغوش کشید. هنر زندگی کردن، در همین است که با هوشیاریِ ناشی از درک این دو ویژگی، «حال» را به «فرصت» تبدیل کنیم.

سوال8)چه عواملی باعث ازدست دادن فرصت ها در زندگی می شود؟

عوامل متعددی در زندگی می تواند باعث از بین رفتن فرصتها گردد که به چند مورد از آنها اشاره می شود.

  1. بی‌توجهی به پایان فرصت

بزرگ‌ترین عامل از دست دادن فرصت‌ها، غفلت از این حقیقت است که عمر انسان محدود و پایان‌پذیر است. کسی که مرگ و حسابرسی آخرت را فراموش کند، عمر را بی‌پایان می‌پندارد و در نتیجه، ارزش لحظه‌ها را درک نمی‌کند.

  پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: « يا أبا ذرٍّ ، اِغتَنِمْ خَمسا قَبلَ خَمسٍ : شَبابَكَ قَبلَ هَرَمِكَ ، و صِحَّتَكَ قَبلَ سَقَمِكَ ، و غِناكَ قَبلَ فَقرِكَ، و فَراغَكَ قَبلَ شُغلِكَ، و حَياتَكَ قَبلَ مَوتِكَ؛ اى ابوذر! پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت شمار: جوانيت را پيش از پيريت و تندرستيت را پيش از بيماريت و توانگريت را پيش از تهى دستيت و آسودگيت را پيش از گرفتاريت و زندگيت را پيش از مردنت.» .(مكارم الأخلاق : 2/363 ـ 364/2661)

 این حدیث، خود یک برنامه کامل برای شناسایی و استفاده از فرصت‌های طلایی زندگی است.

  • نداشتن هدف و برنامه

اگر زندگی را سفری بدانیم که نقطه پایانی مشخص (مرگ) دارد، آنگاه «هدف»، مقصد این سفر و «برنامه»، نقشه راه آن است. مسافر بی‌مقصد و بی‌نقشه، در بیابان عمر سرگردان می‌ماند و بادهای اتفاق، او را به هر سو می‌برد تا ناگهان ذخیره آب و توشه‌اش (عمر) به پایان برسد.

بر اساس آموزه‌های دینی، «هدف‌گذاری» (بر اساس عبادت و بندگی) (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) و «برنامه‌ریزی» (بر اساس عقل و علم) یک وظیفه شرعی و عقلانی است. کسی که برای عمرش برنامه ندارد، در حقیقت برای باارزش‌ترین سرمایه الهی خود، هیچ نقشه راهی ندارد و محکوم به گم‌کردن مسیر و تباهی فرصت‌هاست. برنامه‌ریزی، تجلی «توکل فعال» و عملی‌سازی «اغتنام فرصت» در زندگی است.

  • تنبلی و سستی

تنبلی و راحت طلبی در کارها یکی از دلایل مهم از دست دادن فرصت ها به شمار می آید. چرا که فرد تنبل و اهمال کار انگیزه کافی برای انجام کارها را ندارند و چون با راحت طلبی خو گرفته اند به راحتی فرصت های ناب زندگی خود را از دست می دهند

ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت مى‌کند که فرمود:«همانا خداوند، پرخوابى و بیکارىِ زیاد را دشمن دارد.»‌ و نیز فرمود:«چه بد طلبکارى است خواب! عمر کوتاه را نابود مى‌سازد و پاداش فراوان را بر باد مى‌دهد.»

گاهی اوقات افراد به ارزش بی بدیل فرصت توجه نمی کنند و این باعث می شود با راحت

طلبی و اهمال کاری فرصت های خود را از دست بدهند.

  • تسویف

در سایه امروز و فردا کردن کارها و به تأخیر انداختن آنها عمر با ارزش انسان به بطالت می گذرد و هدر می رود. تسویف بیماری مهلکی است که بیشتر مردم بی آنکه بدانند گرفتار آن هستند و شیطان به راحتی با استفاده از این حربه  و با وعده های بی اساس و ایجاد تأخیر در کارها انسان را از رشد و تکامل باز می دارد و باعث فرصت سوزی می شود. امیرمؤمنان در این باره می فرمایند: «لاتغتروا بالمنی و خدع الشیطان و تسویفه فإن الشیطان عدوکم حریص علی أهلاکم‌؛ فریب خدعه­ها و نیرنگ­های شیطان را نخورید که او درصدد است تا شما را به تسویف بکشاند، چرا که او در کمین هلاکت و نابودی شماست. (بحار الانوار، ج81،ص100)

عجیب است که ما همیشه از خداوند می خواهیم تا توفیق عبادت و بندگی خود را به ما عطا کند اما از فرصت های بیشماری که در اختیار داریم استفاده نکرده و به راحتی آنها را از دست می دهیم مولا علی علیه السلام در کلام دیگری می فرمایند: «کل معالج یسأل الانظار و کل مؤجل یتحلل بالتسویف؛ کسانی که فرصت ندارند، به دنبال فرصتند و از خدا مهلت می­طلبند تا بندگی و عبادت کنند و کسانی که فرصت دارند، با بهانه جویی کار را به تأخیر می­اندازند.»(نهج البلاغه، حکمت، 285)        

نکات تربیتی

  1. پرورش «شجاعت وجودی» برای مقابله با ترس منفی
  2. تمایز قائل شدن بین «حیای عاقلانه» و «حیای احمقانه»
  3. پذیرش «اکنون» به عنوان یگانه زمانِ در دسترس
  4. پیگیری هدفمند «فرصت‌های ناب» برای جلوگیری از «حسرت»
  5. تقویت «توکل فعال» به عنوان پادزهر ترس و سستی

این نکات تربیتی،یک نظام فکری منسجم را تشکیل می‌دهند: با «توکل و شجاعت» بر «ترس» غلبه کن، با «عقل و جسارت»، «حیای بی‌جا» را کنار بزن، و با «هوشیاری و برنامه‌ریزی»، از «فرصت‌های گذرا و ناب» استفاده کن تا به جای «حسرت»، به «سعادت» برسی. این، نقشه‌ی راهی است برای یک زندگی آگاهانه، فعال و عاری از پشیمانی‌های بزرگ.

موسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *