«فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»

در این جلسه استاد محترم حسینی آل مرتضی ابتدا به پیام کلی دریافت شده از آیه ۶۴ نساء اشاره کرده و فرمودند نتایج کلی حاصل از تفسیر آیه ۶۴ نساء در سه مورد خلاصه می‌شود:

الف) ایمان به عصمت انبیاء الهی در تمامی حوزه‌ها و اطاعت مطلق از ایشان خصوصاً رسول اکرم (ص)

ب) عقیده توسل به رسول خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) چه در حال حیات ایشان و چه در ممات آن بزرگواران

ج) مقام شفاعت رسول خدا و ائمه معصومین (علیهم السلام)

در ادامه استاد محترم به تفسیر آیه ۶۵ نساء پرداختند و چند موضوع از این آیه شریفه را شرح و تفسیر نمودند. موضوع کلی این آیه در مورد ایمان حقیقی است و خداوند متعال در این آیه ادعای دروغین ایمان راستین منافقین را نفی می‌کند و می‎فرماید: ایمان واقعی در حقیقت یک اعتقاد قلبی و تسلیم محض بودن در برابر خداوند و رسول اکرم (ص) است که باید در رفتار، گفتار و عمل مؤمنین نمایان شود و این امر در صورتی محقق می‌شود که ایمان با معرفت همراه باشد یعنی؛
معرفت به خویشتن (خودشناسی)
معرفت به خداوند (خداشناسی)
معرفت به مردم (مردم شناسی)

موضوع :قسم

در بسیاری از آیات قرآن کریم خداوند متعال به چیزهای مختلفی سوگند یاد می‌کند مانند:

  1. قسم به خودش «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ…» (نحل، 63)
  2. قسم به جان پیامبر «لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفي‏ سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ» حجر، 72
  3. قسم به قرآن «وَ الْقُرْآنِ الْحَكيم»‏ یس، 2
  4. قسم به فرشتگان «وَ النَّازِعاتِ غَرْقا وَالنَّاشِطاتِ نَشْطا» (نازعات1و2)
  5. قسم به انسان «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» (شمس7)
  6. قسم به قیامت «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَة» (قیامه)
  7. قسم به زمان «وَ الْعَصْر» (عصر1)
  8. قسم به میوه‌ها «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُون‏»(تین1)
  9. قسم به آسمان و زمین و ماه و خورشید «وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها» (شمس6)
  10. «وَ السَّماءِ وَ ما بَناها»(شمس5)
  11. «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها»(شمس 3)

این سوگندها درحقیقت یا برای تأکید یک مطلب مهم است و یا برای بیان عظمت آن چیزی است که به آن سوگند یاد می‌شود
هر چه شأن و مقام یادکننده قسم بالاتر باشد حکایت از اهمیت بالای موضوع است مثل آیه مورد بحث که می‌فرماید «فَلا وَ رَبِّكَ؛ به پروردگارت سوگند ای پیامبر»
در اینجا از اضافه واژه «ربّ» به کاف خطاب به پیامبر و اهتمام به سوگند خداوند به رب رسول اکرم به خوبی متوجه می شویم مطلبی که خداوند متعال در این آیه مطرح می‌کند از مطالب دیگر مهم‌تر و برجسته‌تر است.

اضافه «ربّ» به کاف ضمیر

اضافه شدن کلمه رب به کاف ضمیری که خطاب به رسول اکرم (ص) است براین مطلب تأکید دارد که منافقین هرگز ایمان نمی‌آورند.

در آیه ۴ سوره منافقین خداوند متعال خطاب به پیامبر اسلام می‌فرماید: وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ ۚ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ؛ منافقین را می‌بینی در حالی که کلام آنها در نهایت بلاغت و فصاحت و جذاب و علمی است، قول و فعل آنها ظاهری فریبنده دارد. اینها تو را به تعجب وادار نکند چون اعمالشان براساس عقل و ایمان و معرفت و اندیشه درست نیست،
گویا آنها در باطن به چوب خشکی تکیه زده‌اند. از آنها برحذر باش زیرا بداندیش و دشمن حقیقی هستند.

در ادامه استاد محترم به شرح موضوعات دیگری از آیه ۶۵ پرداختند

قاضی تحکیم

گاهی اشخاص برای حل منازعه بین خودشان با هم توافق می‌کنند که یک شخص معین بین آنها داوری کرده و حکم کند که در اصطلاح به آن شخص قاضی تحکیم می‌گویند که باید یک انسان عاقل و عادل باشد.
… «حکم مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا» 35 نساء

موضوع: حتی
حرف «حتی» در زبان عربي به معناي انتهاي غايت، تعليل و استثناء مي‏ آيد.
حتی در عبارت «حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ» غایت است یعنی تا اینکه مردم حکمیت و حکومت پیامبر (ص) را بپذیرند چون مشروعیت آن از جانب خداوند است ولی مقبولیت آن از جانب مردم که باید در ظاهر و باطن حکومت پیامبر را بپذیرند و از او اطاعت کنند.
عده‌ای از مسلمانان وقتی حکمی را از پیامبر دریافت می‌کردند اگربه نظر آنها سخت و دشوار بود به دین یهود رجوع می‌کردند. آنها در واقع با دین اسلام و پیامبر مشکل داشند. باید توجه داشت که تنها تصدیق زبانی مسلمانان به وجود پیامبر و امام و حکومت ایشان کافی نیست بلکه باید قلبا بپذیرند و محبت و مودت خود را در عمل نشان دهند.
بعد از پیامبر (ص) مردم ولایت علی (ع) را نپذیرفته و با خلفا بیعت کردند و با وجود تمام احتجاجاتی که خود امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام و ام سلمه ارائه دادند باز هم مردم حاضر نشدند با ایشان بیعت کنند. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه چگونگی غصب خلافت و همچنین پذیرش خلافت را بعد از ۲۵ سال خانه‌نشینی در خطبه شقشقیه بیان می‌کند.

موضوع: ثُمَّ

واژه «ثُمَّ» حرف عطفی است که دلالت بر تأخیر دارد. حرف «ثُمَّ» فاصله بین معطوف و معطوف علیه را بیان می‌کند که شامل ترتیب زمانی فاصله‌دار و رابطه صعودی یا نزولی دو رویداد هم‌جنس هم می‌شود.

در آیه مورد بحث حرف «ثُمَّ» اشاره دارد به ایمان قلبی؛ یعنی هرکس در مرحله اول باید حکومت و ولایت پیامبر (ص) را بپذیرد «حَتَّى يُحَكِّمُوكَ» و این تنها حاکی از ایمان ظاهری است.

در مرحله دوم به حکومت و ولایت پیامبر باید ایمان قلبی داشته باشد و تسلیم محض شود و با خضوع اوامر ایشان را جامه عمل بپوشاند‌
« … وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً»

معنای تحکیم

تحکیم در عبارت «يُحَكِّمُوكَ» یعنی رضایت دادن به حکمیت و حکومت پیامبر نه قاضی تحکیمی که مردم خودشان او را به عنوان حَکَم قرار داده باشند، چون انتصاب پیامبر (ص) و حکومت و مشروعیت ایشان از جانب خداوند است و تنها مقبولیت آن باید از جانب مردم محقق شود.

حکم آیه مطلق است یعنی مسلمانان در هراختلافی چه مالی و چه حقوقی یا حکم ولایی باید به شارع مقدسی که بر طبق وحی الهی حکم می‌کند رجوع کنند و همینطور به احکامی که در گذشته از جانب رسول خدا صادر شده پایبند باشند و کسی حق نقض آنها را ندارد.

استاد در ادامه بحث فرمودند که انسان‌های راحت طلب مدام در حال بهانه تراشی هستند تا به وظیفه دینی خود عمل نکنند افراد ضعیف الایمان از احکام دین فرار می‌کنند و بدان عمل نمی‌کنند.امام خمینی (ره) درکتاب چهل حدیث درمورد نفس انسان می‌فرماید: هر کسی درمقابل نفس خود باید مدام یک شمشیر دردست داشته باشد تا آن را کنترل کند.

قوس صعودی و نزولی

قوس نزولی، وقتی چیزی از بالا به پایین بیاید به آن قوس نزولی گفته می‌شود مانند وحی الهی و یا بارش باران که یک پدیده طبیعی است.
قوس صعودی، وقتی چیزی از پایین به بالا می‌رود به آن قوس صعودی گفته می‌شود مثل بالارفتن معنوی و به رشد و کمال رسیدن یا بالارفتن مادی مثل بخارشدن آب باران

خداوند متعال قوس صعود و نزول انسان را «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» توأمان به ما معرفی می‌کند، یعنی قوس نزول همان هبوط حضرت آدم است و قوس صعود همان مراتبی است که انسان باید طی کند تا به «إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» یعنی همان سیر کمالی انسان برسد

وظایف مؤمنین در منازعه

1. در مقام فعل وعمل رجوع به محکمه پیامبر و پذیرش صلاحیت و داوری ایشان و عدم مراجعه به محکمه طاغوت
«حَتَّى يُحَكِّمُوكَ.
2. از مقام فعل به مقام وصف رسیدن یعنی پذیرش قلبی حکم پیامبر (ص) و در درون خود بدون کوچک‌ترین احساس دلتنگی حکم الهی پیامبر را بپذیرد حتی اگر به ضرر او بوده و تحمل آن دشوار باشد (قوس صعودی)

3.بازگشت از مقام وصف به مقام فعل یعنی بعد از پذیرش قلبی در مقام عمل احکام صادر شده از جانب پیامبر را جامه عمل بپوشاند (قوس نزولی)

امام حسین (ع) و اصحاب باوفایشان و اهل بیت ایشان مانند حضرت زینب کبری سلام الله علیها با رضایت کامل برای دفاع از دین و احیای آن به صحنه آمدند؛ «.. وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»

موسسه نورالیقین
مرکزتخصصی تفسیر علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *