تفسیر سوره حج
مدرس: استاد آل مرتضی
تاریخ:۱۴۰۳/۰۴/۰۹ مصادف با ۲۲ ذی الحجه۱۴۴۵
موضوع آیات: ۳۴ الی ۳۸
آیه۳۴: معنی شعائرالله
آیه ۳۵: وصف مخبتین
آیه۳۶: فـرق مـيان قانع و معتر
آیه ۳۸: بهترین مدافع
آیه ۳۲
« ذلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ؛ این است [برنامههای حج و حدود و مقرّرات خدا] و هر کس شعایر خدا را بزرگ شمارد، بدون تردید این بزرگ شمردن ناشی از تقوای دل هاست».
«ذلک» به اعمال و مناسک حج اشاره می کند.
منظور از شعائر الله چیست؟ و آیا شعائر فقط شامل مناسک حج و قربانی حج میباشد یا مفهوم وسیعتری دارد؟
« ﺷﻌﺎﺋﺮ» ﺟﻤﻊ ﺷﻌﻴﺮﻩ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﻋﻠﺎﻣﺖ ﻭ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺷﻌﺎﺋﺮ ﺍﻟﻠَّﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺳﺮ ﻓصلهاﻯ ﺁﺋﻴﻦ ﺍﻟﻬﻰ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎﻯ ﻛﻠﻰ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺮ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺁﺋﻴﻦ ﭼﺸﻤﮕﻴﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻨﺎﺳﻚ ﺣﺞ ﻣﻰﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻣﻰﺍﻧﺪﺍﺯﺩ.
ﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻚ« ﻣﻨﺎﺳﻚ ﺣﺞ» ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺷﻌﺎﻳﺮﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ 36 ﻫﻤﻴﻦ ﺳﻮﺭﻩ ﺻﺮﻳﺤﺎ ﺟﺰء ﺷﻌﺎﺋﺮ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ «وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ…» ﺟﺰء ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻰ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﻋﻤﻮﻣﻴﺖ ﻣﻔﻬﻮم ﺁﻳﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻤﺎم ﺷﻌﺎﺋﺮ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺑﻪ ﻗﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﻗﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻴﭽﮕﻮﻧﻪ ﺩﻟﻴﻠﻰ ﺑﺮ ﺗﺨﺼﻴﺺ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﻳﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﻨﺎﺳﻚ ﺣﺞ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﺣﺞ ﺑﺎ ﺫﻛﺮ ﻛﻠﻤﻪ «ﻣﻦ» ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺒﻌﻴﺾ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺍ ﮔﻮﺷﺰﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﻌﺎﺋﺮ ﺍﺳﺖ، همانگونه ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ «ﺻﻔﺎ ﻭ ﻣﺮﻭﻩ» ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ 158 ﺳﻮﺭﻩ ﺑﻘﺮﻩ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﻴﻢ ﻛﻪ آنهم ﺍﺯ ﺷﻌﺎﺋﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﺍﺳﺖ« ﺇِﻥَّ ﺍﻟﺼَّﻔﺎ ﻭَ ﺍﻟْﻤَﺮْﻭَﺓَ ﻣِﻦْ ﺷَﻌﺎﺋِﺮِ ﺍﻟﻠَّﻪِ».
ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺳﺨﻦ اینکه ﺗﻤﺎم ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎﻯ ﺩﻳﻨﻰ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﺁﺋﻴﻦ ﺍﻭ ﻣﻰﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺷﻌﺎﺋﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﺁﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺗﻘﻮﺍﻯ ﺩﻟﻬﺎﺳﺖ.
چه ارتباطی بین تعظیم شعائر الهی و تقوای قلوب وجود دارد؟
« ﺗﻌﻈﻴﻢ» ﺟﺰء ﻋﻨﺎﻭﻳﻦ ﻗﺼﺪﻳﻪ ﺍﺳﺖ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺘﻈﺎﻫﺮ ﻳﺎ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺑﻪ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﺷﻌﺎﺋﺮ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ، ﻭﻟﻰ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﺍﻯ ﻗﻠﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻧﻤﻰﮔﻴﺮﺩ ﺑﻰﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ.
ﺗﻌﻈﻴﻢ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﺣﻘﻴﻘﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻘﻮﺍﻯ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺗﻘﻮﺍ ﻭ ﺭﻭﺡ ﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭﻯ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ فرمانهای ﺍﻟﻬﻰ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﺁﻥ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺭﻭﺡ ﺁﺩﻣﻰ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﺴﻢ ﺳﺮﺍﻳﺖ ﻣﻰﻛﻨﺪ.
ﻟﺬﺍ ﻣﻰﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍم ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﺷﻌﺎﺋﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎﻯ ﺗﻘﻮﺍﻯ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ .
تعظیم شعائر الهی از اخلاص سرچشمه میگیرد.
اخلاص یعنی: انسان هر چه را که میگوید و انجام میدهد با قصد تقرّب به درگاه الهی و خاص و خالص برای خداوند باشد.
امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم اخلاق اینگونه از خداوند درخواست میکنند:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْاَعْمَالِ، اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي «خدایا! نیّتم را به لطفت کامل گردان»
اعمال عبادی باید سبب رشد مومن شود.
تقوای درونی باید آثار بیرونی هم داشته باشد، بیاعتنایی به شعائر الهی نشان از تقوای کم قلب است.
تقوای قلب سبب میشود که مومن به فداکاری برای دین و خرج کردن در راه دین عادت کرده و از بهترین سرمایههایش برای پیشبرد اهداف اسلام و مسلمین انفاق کند، زیرا میداند انفاق و صدقه سبب تطهیر و تزکیه قلب او میگردد.
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها…؛ 103/توبه
آیه ۳۴
« ولِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ؛ این مـنحصر به شما نيست كه مراسم ذبح و قربانى براى خدا داريد (ما براى هر امتى قربانگاهی قـرار داديـم تـا نـام خـدا را بـر چـار پايانى كه به آنها روزى دادهايم ببرند)
و برای هر امتی عبادتی ویژه قرار دادهایم که مشتمل بر قربانی است تا نام خدا را بر آنچه که از دامهای زبان بسته روزی آنان نمودهایم به هنگام قربانی ذکر کنند. پس بدانید که معبود شما خدای یکتاست؛ بنابراین فقط تسلیم او شوید. و فرمانبرداران فروتن را به لطف و رحمت خدا مژده ده.
آیا در مذاهب و ادیان دیگر مناسک حج و قربانی بوده است؟
در آیه ۳۴ میفرماید: این ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﻳﺪ؛ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮ ﺍﻣﺘﻰ ﻗﺮﺑﺎﻧﮕﺎﻫﻰ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﭼﺎﺭﭘﺎﻳﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭﺯﻯ ﺩﺍﺩﻩﺍﻳﻢ، ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻧﺪ.
آیا منسک فقط به قربانی حج اشاره میکند؟
ﺭﺍﻏﺐ ﺩﺭ ﻣﻔﺮﺩﺍﺕ میﮔﻮﻳﺪ: « ﻧُﺴُﻚ» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭ « ﻧﺎﺳﻚ» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﻋﺎﺑﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻨﺎﺳﻚ ﺣﺞ ﻳﻌﻨﻰ ﻣﻮﺍﻗﻔﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰﺷﻮﺩ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﺳﺖ.
ﻭﻟﻰ ﻃﺒﻖ ﮔﻔﺘﻪ« ﻃﺒﺮﺳﻰ» ﺩﺭ« ﻣﺠﻤﻊﺍﻟﺒﻴﺎﻥ» ﻭ«ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﺘﻮﺡ ﺭﺍﺯﻯ» ﺩﺭ« ﺭﻭﺡﺍﻟﺠﻨﺎﻥ» ﻣﻨﺴﻚ (ﺑﺮ ﻭﺯﻥ ﻣﻨﺼﺐ) ﻃﺒﻖ ﺍﺣﺘﻤﺎﻟﻰ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺧﺼﻮﺹ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻣَﻨﺴﻚ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻣﻔﻬﻮم ﻋﺎﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻰﺷﻮﺩ ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺤﺚ ﺑﻪ ﻗﺮﻳﻨﻪ «… ﻟِﻴَﺬْﻛُﺮُﻭﺍ ﺍﺳْﻢَ ﺍﻟﻠَّﻪِ …؛…ﺗﺎ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﺒﺮﻧﺪ…» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺧﺼﻮﺹ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺁﻳﻪ ﻣﻰﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: « ﺧﺪﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﻣﻌﺒﻮﺩ ﻭﺍﺣﺪﻯ ﺍﺳﺖ». (ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻭﺍﺣﺪﻯ ﺍﺳﺖ، پیامبران همه یک برنامه الهی را پیاده میکنند و تنها در جزئیات تفاوتهایی وجود دارد.) « ﻓَﺈِﻟﻬُﻜُﻢْ ﺇِﻟﻪٌ ﻭﺍﺣِﺪٌ»
ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ « ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺷﻮﻳﺪ؛ ﻓَﻠَﻪُ ﺃَﺳْﻠِﻤُﻮﺍ».
تقدیم « ﻓَﻠَﻪُ ﺃَﺳْﻠِﻤُﻮﺍ» بهجای اسلموا له نشانه حصر است؛ یعنی فقط تسلیم امر خدا باشید.
« ﻭ ﺑﺸﺎﺭﺕ ﺩﻩ ﻣﺘﻮﺍﺿﻌﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ فرمانهای ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺭﺍ» (ﻭَ ﺑَﺸِّﺮِ ﺍﻟْﻤُﺨْﺒِﺘِﻴﻦَ).
بشارتهای الهی،مخصوص کسانی است که متواضع و تسلیم خدا هستند.
معنای «مخبتین»:
معنی لغوی: گرفتهشده از ریشه «خبت» به معنی زمین وسیع و صاف است.
معنی اصطلاحی: این ماده بعدها به معنی اطمینان و خضوع آمده؛ چرا که راه رفتن در چنین زمینی با اطمینان توأم است.
انسان باتقوا از دردها و سختیهای دین، به طور قلبی و روحی لذت میبرد.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام: «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ؛ نماز وسيله تقرّب هر پرهيزگارى به خداوند است».
آیه ۳۵
« الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَاأَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ»
صفات مخبتين (تواضع كنندگان):
در این آیه به چهار صفت از صفات مخبتین اشاره شده است؛ دو صفت، جنبه معنوى و روانى دارد و دو صفت جنبه جسمانى:
1. الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ: آنها كـسـانـى هـسـتـنـد كـه وقـتـى نـام خدا برده شود، دلهایشان از خوف پروردگار مملو مىشود.
ایشان تسلیم خدا هستند و از کوتاهیهای خود در برابر دستورات الهی هراس دارند؛
نه اينكه از غضب او بىجهت بترسند و نه اينكه در رحمت او شك و ترديد داشته باشند، بـلكـه ايـن تـرس بـه دلیل مـسئوليتهایى است كه بر دوش داشته و شايد در انجام آن كـوتـاهـى كـردهانـد.
ايـن تـرس بـه دلیل درک مـقـام بـا عـظـمـت خـداسـت كـه انـسان در مقابل این عظمت خائف مىشود. (جنبه معنوی)
2. وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَاأَصَابَهُمْ: آنـهـا در بـرابـر حـوادث دردناكى كه در زندگیشان رخ میدهد، صبر و شكيبایى پيش میگيرند.(جنبه معنوی)
3. وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ ؛ نماز را بر پا مىدارند.(جنبه جسمانی)
4. وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ؛ و از آنچه به آنها روزى دادهايم انفاق مـىكـنـنـد.(جنبه جسمانی)
خداوند در آیات گوناگون، همراه اقامه نماز به انفاق امر فرموده است.
آیه ۳۶
« وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ ۖ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ و شترهاى چاق و فربه را براى شما از شعائر الهى قرار داديم که در آنها براى شما خـير و بركت است، (هنگام قربانى كردن) در حالى که آنها به صف ايستادهاند، نام خدا را ببريد، هنگامى كه پهلویشان آرام گرفت (و جان دادند) از گوشت آنها بـخـوريـد و مـسـتـمـندان قانع و فقيران معترض را نيز از آن اطعام كنيد، اينگونه ما آنها را مسخرتان کردیم تا شكر خدا را به جا آوريد.»
لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ
از يـكسو از گوشت آنها، خود و دیگران استفاده میکنید و از سوى ديگر به سبب اين ايثار، گذشت و عبادت پروردگار، از نتایج معنوى آن بهرهمند میشوید و به پيشگاه او تقرب مىجویيد.
كـيفيت قربانى كردن:
قربانی کردن شتر را (نحر) میگویند در حالى كه صاف به صف ايستاده اند، با دست و پای محکم بسته.
واژه « صـوافّ» جـمـع صافه به معنى (صف كشيده) است، دو دست شتر قربانى را از مچ تا زانو در حالى كه ايستاده باشد با هم ببندند تا به هنگام نحر زياد تكان به خود ندهد و فرار نكند.
طبيعى است هنگامى كه مقدارى خون از تن او مىرود دستهايش سست مىشود و به روى زمين مىخوابد لذا در ادامه آیه میفرماید:
فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ
جُنُوبُ: جمع جنب به معنی پهلو
هنگامى كه پهلوى آن آرام گـرفـت (كـنـايـه از جـان دادن اسـت ) از آن بـخـوريـد و فـقـيـر قـانـع وسایل معترض را نيز اطعام كنيد.
فـرق مـيان « قانع» و « معتر»:
قانع: كسى كه اگر چيزى بـه او بـدهند قناعت مىكند و راضى و خشنود مىشود و اعتراض ، ايراد و خشمى ندارد.
مـعـتـر: كـسـى كـه بـه سـراغ تـو مـىآيـد و سـؤال و تقاضا مىكند و اى بسا به آنچه مى دهى راضى نشود و اعتراض كند.
قـانـع : از ماده «قناعت» و «معتر» از ماده «عر» بر وزن «شر» و بر وزن «حـر» در اصـل به معنى بيمارى جرب است كه عارض بر پوست بدن انسان مىشود. سـپـس بـه سؤ ال كنندهاى كه به سراغ انسان مىآيد و تقاضاى كمك مىكند (و اى بسا زبـان بـه اعـتـراض مـىگـشـايـد) (معتر) گفته شده است .
مقدم داشتن (قانع) بر (مـعـتـر) نـشانه اين است كه آن دسته از محرومانى كه عفيف النفس و خويشتن دارند بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرند.
پایان آیه میفرماید:« اينگونه ما آنها را مسخر شما ساختيم تا شكر خدا را بجا آوريد؛ كذلك سخرناها لكم لعلكم تشكرون ».
آیه ۳۷
« لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَٰكِن يَنَالُهُ التَّقْوَىٰ مِنكُمْ كَذَٰلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ؛ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻮﺷﺖﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻭﺧﻮﻥﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﻰﺭﺳﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺗﻘﻮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ میرسد. ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﺍم ﻭ ﻣﺴﺨّﺮ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻜﺮﺍﻧﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻫﺪﺍﻳﺘﺘﺎﻥ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ; ﻭ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻩ».
خدا چه نيازى به قربانى دارد؟ و اصـولا فـلسـفـه قـربـانـى كـردن چـيـسـت ؟ مـگـر ايـن كـار نـفـعـى بـه حال خدا دارد؟
- قربانی کردن برای این است که زمینه دلها برای ایثار و فداکاری در راه خدا آماده شود و به سختیها عادت کند تا دل پر از عشق و علاقه به خدا شود.
- لن ينال الله لحومها و لا دمائها؛گوشتها و خونهاى اين قربانيان هرگز به خدا نمى رسد اصولا خدا نيازى به گوشت قربانى ندارد، او نه جسم است و نه نيازمند، او وجودى است كامل و بى انتها از هر جهت .
- و لكن يناله التقوى منكم؛ بـلكـه آنـچـه بـه خـدا مـىرسـد تـقـوا و پـرهـيـزكـارى و پـاكـى اعمال شما بندگان است.
لنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا
ايـن تـعـبـيـر كـه خـون آنـهـا نـيـز بـه خـدا نـمـیرسـد بـا ايـنـكـه خـون قـابـل اسـتـفـاده نـيـسـت ظـاهرا اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلى است كه هرگاه حيوانى را قـربـانـى مىكردند خون آن را بر سر بتها و گاه بر در و ديوار كعبه مى پاشيدند، و بـعـضـى از مسلمانان ناآگاه بى ميل نبودند كه در اين برنامه خرافى از آنها تبعيت كنند، آيه فوق نازل شد و آنها را نهى كرد.
آیه ۳۸
« إنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ»
از آنـجـاكـه مـقـاومـت دربـرابـر خـرافـات مـشـركـان، مـمـكـن است آتش خشم اين گروه متعصب و لجوج را برانگيزد و سبب درگيریهاى كوچك و بزرگ شود خداوند در آخرين آيه مورد بحث مؤمنان را به كمك خود دلگـرم سـاخـتـه مـى گـويـد: (خداوند از كسانى كه ايمان آورده اند دفاع مى كند) إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا
يكى از وعدهها و سنّتهاى الهى، نصرت و دفاع از مؤمنين است.
إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ» (دين خداوند امانتى در دست ماست كه نبايد به آن خيانت شود)
روزی در کنار کعبه، هارون الرشید حضرت کاظم علیهالسلام را ملاقات نمود و در ضمن سخنانی توهین آمیز به امام علیه السلام گفت: آیا تو هستی که مردم مخفیانه با تو بیعت می کنند و تو را به رهبری خویش برمی گزینند؟ حضرت با کمال شهامت فرمود: «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَاَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ؛ من بر دلهای مردم حکومت می کنم، و تو بر جسمهای آنان!»
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه