● تعریف مصدر

در لغت: اصل، منشأ، محل صدور، جای بازگشت، صدرنشین، کلمه‌ای که کلمات دیگر از آن مشتق شوند.[1]

در اصطلاح: لفظی که برای انجام شدن کاری یا روی دادن حالتی بدون داشتن معنای زمان دلالت کند.[2]

تعریف مصدر در الفیه ابن مالک:

المصدرُ اسمٌ ماسوِیَ الزَّمانِ مِن                    مَدلُولی الفعل، کَاَمنٍ مِن أَمِن

مفهوم: اسمی است که بر چیزی غیر از زمان دلالت کند ولی فعل بر دو چیز دلالت دارد (حدث و زمان)

مانند: امنیت داشتن (مصدر که فقط بر حدث دلالت می‌کند) در مقابل امنیت یافت (فعل ماضی که هم بر حدث دلالت دارد هم بر زمان آن).[3]

  • مصدر صریح

شامل سه قسم است:

1. مصدر اصلی                 2. مصدر میمی                      3. مصدر صناعی

  • مصدر اصلی

مصدر اصلی بر دو قسم است:

الف) ثلاثی مجرد                ب) غیرثلاثی مجرد

الف) مصدر اصلی از ثلاثی مجرد

اوزان مصدر اصلی افعال ثلاثی مجرد سماعی است که دارای ضابطه خاص یا بدون ضابطه می‌باشند.

مهمترین آنها بدین شرح است:

1. اوزان قیاسی (دارای ضابطه): فعل ثلاثی مجرد دارای سه وزن اصلی است: فَعَلَ ، فَعِلَ ، فَعُلَ [4]

بعضی از اوزان مصادر این سه وزن به شرح ذیل می‌باشد:

وزنمواردوزن مصدرمثال با ترجمه
          فَعَلَمتعدیفَعلضَرب (زدن)
لازمفُعولجُلوس (نشستن)
امتناعفِعالاِباء (امتناع کردن)
تقلب،اضطراب، تحرکفَعَلانجَوَلان(حرکت‌کردن) غَلَیان(به جوش آمدن)
دردفُعالسُعال (سرفه کردن)
سیر و حرکتفَعیلرَحیل (کوچ کردن)
صدا  فُعال فَعیلصُراخ (فریاد برآوردن) صَهیل (شیهه کشیدن)
  حرفه یا سرپرستی  فِعالَة    فِلاحَة (کشاورزی) وِلایة (سرپرستی)
  فَعِلَمتعدیفَعلفَهم (فهمیدن)
لازمفَعَلفَرَح (شادی)
رنگفُعلَةحُمرة (سرخی)
    فَعُلَ    لازم  فُعُولَة    سُهُولة (آسان شدن) صُعُوبة (سخت شدن)  
فَعالةمَلاحة (دریانوردی) جَزالة (بزرگ شدن)

نکته: مصادر ثلاثی مجرد که در جدول بیان شد غالباً بر جزئیات، قابل انطباق است امّا کلّی نیست.[5]

2. اوزان سماعی (بدون ضابطه)

هرگاه مصدر ثلاثی از نظر وزن مخالف با مصدرهای یاد شده باشد، قیاسی نبوده بلکه سماعی به شمار می‌آید. مانند: (شَکور و شُکران) که هر دو مصدر (شَکَرَ) است و چون فعل مزبور متعدی است از نظر قیاس باید مصدرش بدین صورت (شَکر) عنوان گردد و نیز مانند: (ذَهاب) که مصدر فعل لازم (ذَهَبَ) و (سُخط) که مصدر (سَخِطَ) است درحالیکه مصدر هر دو فعل از نظر قیاس باید بر وزن (فَعَل) عنوان شود.[6]

ب) مصدر اصلی از غیرثلاثی مجرد
موارد اوزان مصدر مثال با ترجمه

ب) مصدر اصلی از غیرثلاثی مجرد[1]

موارداوزان مصدرمثال با ترجمه
ثلاثی مزیداِفعالاِکرام (گرامی داشتن)
تفعیلتهذیب (پاک کردن)
مُفاعَلَۀمجاهدۀ (جهاد کردن)
تَفَعُّلتَفَکُّر (اندیشیدن)
تَفاعُلتَکامُل (رشد یافتن)
اِفتعالاِجتماع (جمع شدن)
اِنفعالاِنقلاب (دگرگون شدن)
اِفعلالاِحمِرار (قرمز شدن)
اِستفعالاِستغفار(طلب‌مغفرت کردن)
اِفعیلالاِخضِیرار (بسیار سبز شدن)
اِفعیعالاِعشیشاب(بسیارپرگیاه‌شدن)
اِفعِوَّالاِجلِوَّاذ(بسیارطولانی‌شدن‌ شب)
رباعی مجردفَعلَلَۀدَحرَجَۀ (غلطاندن)
فِعلالزِلزال (لرزاندن)
رباعی مزیدتَفَعلُلتَزَلزُل (لرزیدن)
اِفعِنلالاِحرِنجام (جمع کردن)
اِفعِلاّلاِطمِئنان (آرامش یافتن)
  • مصدر میمی

مصدر میمی عبارت است از مصدری که از نظر معنی با مصدر اصلی اختلافی ندارد وبه طور را یج با افزودن میم در اول هر فعل ساخته می‌شود.

سوال: مصدر میمی چگونه ساخته می‌شود؟

ج: مصدر میمی در ثلاثی مجرد بر اوزان خاص و در غیرثلاثی مجرد از فعل مضارع مجهول ساخته می‌شود.

  • مصدر میمی ثلاثی مجرد

مصدر میمی از ثلاثی مجرد بر وزن مَفعَل ساخته می‌شود؛ مثال: مَنظَر

چنانچه مصدر معتل الفاء و صحیح اللام و محذوف الفاء در مضارع باشد و در این صورت بر وزن مَفعِل می‌آید؛ مثال: مَوعد (وعده دادن) از وَعَدَ ، یَعِدُ (قیاسی است)

از فعل صحیح به ندرت آمده است؛ مثال: مَرجع (رجوع کردن)[1]

از معتل العین زیاد آمده است و قیاسی نیست؛ مثال: مَجِیء (آمدن) ، مَبِیت (بیتوته کردن) ، مَقیل (گفتن) ، مَسیر (سیر کردن) ، مَصیر (گردیدن)[2]

نکته: گاهی در آخر مصدر میمی (ۀ) اضافه می‌شود.

مثال: مَرحمۀ (رحم کردن) ، مَهلَکۀ (هلاک شدن) ، مَغفِرَۀ (آمرزش)

  • مصدر میمی غیرثلاثی مجرد

مصدر میمی در غیرثلاثی مجرد بر وزن فعل مضارع مجهول آن با تبدیل نمودن حرف مضارعه به میم مضموم ساخته می‌شود[3].

مثال: یُکرَمُ (فعل مجهول باب افعال) ……. مُکرَم

در واقع مصدر میمی غیرثلاثی مجرد بر وزن اسم مفعول همان می‌باشد.

مثال: مُستَخرَج………… یُستَخرَجُ                           مُعتَقَد (اعتقاد)…………. یُعتَقَدُ [4]


[1] . ترجمه شرح مبادی العربیه، ج 3، ص 127.

[2] . همان.

[3] . ترجمه و شرح مبادی العربیه، ج 3، ص 127.

[4] .  الصرف ساده، ص 162.


[1] . ترجمه شرح مبادی العربیه، ج 3، ص 127.

[2] . همان.

[1] . صرف متوسط، ص 142.

[1] . لغتنامه دهخدا

[2] . موسوعه النحو و الصرف و الاعراب، ص 558.

[3] . النحو الوافی، ج 2، ص 162.

[4] . الروضه الندیه فی شرح النهجه المرضیه، شرح سیوطی، ج 3، ص 235 .

[5] . موسوعه النحو و الصرف و الاعراب، ص 559 /  الروضه الندیه فی شرح النهجه المرضیه، شرح سیوطی، ج 3، ص 235 و 236.

[6] . ترجمه و شرح ابن عقیل، ج 3، ص 188.

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *