اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ
خدا [است كه] ريشخندشان مى كند و آنان را در طغيانشان فرو مى گذارد تا سرگردان شوند
- تفسیر و مفاهیم
- اعراب و موضوع آیات
- نکات تجویدی
موضوع: تجارت پرسود وتبادل زیانبار
قرآن کریم زیان بر بودن تجارت منافقان را چگونه اثبات می کند؟
در قرآن مجید کراراً فعالیت هاى انسان در این دنیا به یک نوع تجارت تشبیه شده است، و در حقیقت همه ما در این جهان تاجرانى هستیم که با سرمایه هاى فراوانِ خداداد: سرمایه عقل، فطرت، عواطف، نیروهاى مختلف جسمانى، مواهب عالم طبیعت، و بالاخره رهبرى انبیاء، گام در این تجارتخانه بزرگ مى گذاریم، گروهى سود مى برند، پیروز مى شوند و سعادتمند، گروهى نه تنها سودى نمى برند که اصل سرمایه را نیز از دست داده، و به تمام معنى ورشکست مى شوند.
نمونه کامل گروه اول، مجاهدان راه خدا هستند« تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُم»
با استناد به آیه “ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ…
نمونه واضح گروه دوم، منافقان اند که هدایت را با گمراهى مبادله کردند و این تجارت نه براى آنها سودى داشت و نه مایه هدایت شد .
منافقان در موقعیتی قرار داشتند که می توانستند بهترین راه را انتخاب کنند آنهادر کنار چشمه زلال وحی قرار داشتند در محیطی مملو از صفاو صداقت و ایمان اما آنها به جای اینکه از این موقعیت خاص که در طول قرون و اعصار تنها نصیب گروه اندکی شده است بالاترین بهره را ببرند هدایتی که در درون فطرت شان بود, را از دست دادند به گمان اینکه با این کار میتوانند مسلمین را در هم بکوبند و رویاهای شومی را که در مغز خود میپرورانند تحقق بخشند.
این معاوضه و انتخاب غلط دو زیان بزرگ همراه داشت:
۱- سرمایه های مادی و معنوی خویش را از دست دادند بی آنکه در مقابل آن سودی ببرند
۲- به نتیجه شوم مورد نظر خود نیز نرسیدند زیرا اسلام با سرعت پیشرفت کرد و به زودی صفحه جهان را فرا گرفت و این منافقان نیز رسوا شدند.[1]
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
[1] .تفسیرنمونه، ج1، ص۱۳۹
تجزیه
اللَّهُ: ال: زائده لازمه، مبنی، غیرعامل، مختص اسم
اللّهُ: اسم ثلاثی مجرد، مفرد، مذکر، ناسالم از مادّه وَلَه(معتل) و از مادّه ألَهَ (مهموزالفاء)، معرفه (اسم علم)، معرب، جامد، منصرف، متصرف
يَسْتَهْزِئُ: فعل مضارع، مفرد مذکر غائب، ثلاثی مزید باب استفعال از مادّه (هزء) ناسالم(مهموزاللام)، معرب، متعدی، معلوم، متصرف
بِـ: حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم
هِمْ : ضمیر متصل مجروری، جمع مذکر غائب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف
وَ: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
يَمُدُّ: فعل مضارع، مفرد مذکر غائب، ثلاثی مجرد از مادّه (مدّ)، صحیح و ناسالم، مضاعف، معرب، متعدی، معلوم، متصرف
هُمْ: ضمیر متصل منصوبی، جمع مذکر غائب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف
فِي: حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم
طُغْيَانِ: اسم ثلاثی مزید، مصدر سماعی، مفرد، مذکر، از مادّه (طَغی)، ناسالم و معتل (ناقص یایی)، معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، غیرمتصرف
هِمْ: ضمیر متصل مجروری، جمع مذکر غائب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف
يَعْمَهُونَ: فعل مضارع، جمع مذکر غائب، ثلاثی مجرد از مادّه (عَمَه)، صحیح و سالم، معرب، لازم، معلوم، متصرف
ترکیب
اللَّهُ: لفظ جلاله، مبتدا و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری
يَسْتَهْزِئُ: فعل مضارع مرفوع، علامت رفع: ضمه ظاهری
ضمیر مستتر (هُوَ)، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل
جمله فعلیه، خبر برای (اللّه) و محلاً مرفوع
بِـ: حرف جر، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد.
هِمْ: ضمیر متصل، مبنی بر سکون، محلاً مجرور به حرف جر(بِ)
بِهِم: جار و مجرور و متعلق به یَستَهزِئُ
وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.
يَمُدُّ: فعل مضارع مرفوع، علامت رفع: ضمه ظاهری
ضمیر مستتر(هُوَ)، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل
هُمْ: ضمیر متصل، مبنی بر سکون، محلاً منصوب، مفعولبه برای فعل (یَمُدُّ)
فِي: حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.
طُغْيَانِ: اسم مجرور به حرف جر (فی)، علامت جر: کسره ظاهری
فِی طُغیَانِ: جار و مجرور و متعلق به (یَمُدُّ)
هِمْ: ضمیر متصل، مبنی بر سکون، محلاً مجرور، مضافالیه برای (طُغیَانِ)
يَعْمَهُونَ: فعل مضارع مرفوع، علامت رفع: ثبوت نون
ضمیر بارز (واو)، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل
اعراب جملات آیه «15»
1- اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ : جمله اسمیه، مستأنفه و محلی از اعراب ندارد.
2- يَسْتَهْزِئُ : جمله فعلیه، خبر برای (اللّه) و محلاً مرفوع
3 – يَمُدُّهُمْ : جمله فعلیه، عطف به یَستَهزِئُ و محلاً مرفوع بنابرتبعیت
4- يَعْمَهُونَ : جمله فعلیه در سه حالت:
الف) محلاً منصوب، حال از ضمیر(هُم) در (یَمُدُّهُم) یا حال از ضمیر (هِم) در (طُغیانِهِم) یا حال از ضمیر (هِم) در (بِهِم)
ب) مفعولبه دوم برای (یَمُدُّهُم) و محلاً منصوب
ج) خبر برای مبتدای محذوف و محلاً مرفوع (وَ هُم یَعمَهُونَ)
سؤال: چرا در این آیه به جای «يَسْتَهْزِئُ»، کلمه «مُستَهزِئُ» نیاورده است تا با جمله «إِنَّمَا نَحنُ مُستَهزِؤُنَ» تناسب داشته باشد؟
زیرا، فعل مضارع «یَستَهزِئُ» مفهوم حدوث و تکرار استهزاء را در هر زمانی داراست؛ یعنی هر زمان این استهزاء تکرار میشود ولی صیغه اسم فاعلی، چنین تکراری را در برندارد.
موضوع: جمله خبریه
یکی از جملاتی که محلی از اعراب ندارد و اعراب آن محلاً منصوب یا محلاً مرفوع است.
جمله خبریه: جملهای است که برای مبتدا یا یکی از نواسخ خبر واقع میشود؛ در این جمله ضمیری وجود دارد که به مبتدا یا اسم نواسخ برمیگردد که به آن ضمیر عائد میگویند.
مثال 1. الحِرصُ یَنقُصُ قَدرَ الرَّجُلِ
در این مثال، «الحِرصُ»، مبتدا و مرفوع به ضمه ظاهری و «یَنقُصُ»، جمله فعلیه (فعل و فاعل) و خبریه است که ضمیر مستتر در آن به مبتدا برمیگردد.
مثال 2. إِنَّ الحَسَنَاتِ یُذهِبنَ السَّیّئَاتِ
در این مثال، جمله فعلیه «یُذهِبنَ السَّیّئَاتِ»، خبریه و محلاً مرفوع است برای إنَّ و ضمیر فاعلی(نَ) در یُذهِبنَ به اسم إِنَّ برمیگردد.
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
اللَّهُ : حرف «ل» در لفظ جلاله تغلیط(درشت و چرحجم) ادا می شود.
طُغْيَانِهِمْ: حرف«ط» از تماس سرزبان و لثه ادا می شود، دارای صفت استعلا و اطباق است.
يَعْمَهُونَ: حرف« ع» از وسط زبان به نرمی ادا می شود، دارای صفت توسط است.
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه