يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ 

اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد در باره كشتگان بر شما [حق] قصاص مقرر شده آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن و هر كس كه از جانب برادر [دينى]اش [يعنى ولى مقتول] چيزى [از حق قصاص] به او گذشت‏ شود [بايد از گذشت ولى مقتول] به طور پسنديده پيروى كند و با [رعايت] احسان [خونبها را] به او بپردازد اين [حكم] تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر كس بعد از آن از اندازه درگذرد وى را عذابى دردناك است

  • تفسیر و مفاهیم
  • اعراب و موضوع آیات
  • نکات تجویدی

موضوع. حکم قصاص

اسلام در قبال قتل انسان‌ها، نسبت به ادیان دیگر چه برنامه‌ای ارائه داده است؟

«قصاص» از ريشه «قصّ» به معناى پيگيرى است. لذا به داستان دنباله‌دار و پى در پى «قصّه» مى‌گويند. پيگيرى قتل تا مجازات قاتل را «قصاص» گويند.

در هر اجتماعى گاه و بيگاه قتلى صورت مى‌گيرد، يك دين جامع و كامل همانند اسلام، در قبال چنين حوادثى بايد طرح و برنامه عادلانه و منطقى ارائه دهد كه بتواند جلوى ازدياد وتكرار چنين حوادث و همچنين جلوى انتقام‌هاى نابجا و احياناً سوءاستفاده‌ها را بگيرد، تا قاتلان، جسور نشوند وخون مظلوم به هدر نرود.

در جاهليّت قبل از اسلام، گاه به دلیل كشته شدن يك نفر، قبيله‌اى به خاك و خون كشيده مى‌شد و جنگ‌هاى طولانى به راه مى‌افتاد. اسلام با طرحى كه در اين آيه مطرح شده، هم حفاظت خون مردم و هم رضايت طرفين و رعايت حدود و اندازه را در نظر گرفته است. البتّه قانون قصاص، حكم الهى نيست كه قابل عفو و اغماض نباشد، بلكه حقّى است براى صاحبان خون كه مى‎توانند با گرفتن ديه و يا بدون آن، از حقّ خود صرف نظر كنند.

 اسلام، نه مانند يهود تنها راه را قصاص مى‌داند و نه همچون مسيحيّت بهترين راه را عفو مى‌شناسد، بلكه راه‌هاى مختلفى مثل قصاص، خون بها و عفو را مطرح مى‌كند.[1]

«وَالأُنثَي فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ…» مراد از كلمه موصول (من – كسيكه ) آن كسى است كه مرتكب قتل شده و عفو از قاتل تنها در حق قصاص است، در نتيجه مراد به كلمه «شىء» همان حق است و اگر «شىء» را نكره آورد، براى اين بود كه حكم را عموميت دهد، بفرمايد: هر حقى كه باشد، چه تمامى حق قصاص باشد و چه بعضى از آن ، مثل اينكه صاحبان خون چند نفر باشند، بعضى حق قصاص خود را به قاتل ببخشند و بعضى نبخشند كه در اين صورت هم ديگر قصاص عملى نمى‌شود، بلكه (مثل آن صورتيكه همه صاحبان حق از حق خود صرفنظر كنند)، تنها بايد ديه يعنى خون بها بگيرند، و اگر از صاحبان خون تعبير به برادران قاتل كرد براى اين بود كه حس محبت و رافت آنان را بنفع قاتل برانگيزد و نيز بفهماند: در عفو لذتى است كه در انتقام نيست .

«فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ» كلمه «اتباع» مبتدائى است كه خبرش حذف شده و تقديرش (فعليه ان يتبع القاتل فى مطالبه الدية ، بمصاحبه المعروف)، (بر اوست كه قاتل را تعقيب كند و خون بها را از او مطالبه نمايد مطالبه‌اى پسنديده) و بر قاتل است كه خون بها را به برادرش كه ولى كشته او است ، با احسان و خوبى و خوشى بپردازد و ديگر امروز و فردا نكند و او را آزار ندهد.

«ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ» يعنى حكم به انتقال از قصاص بديه، خود تخفيفى است از پروردگار شما و به همين جهت تغيير نمى‌پذيرد، پس ولى خون نمى‌تواند بعد از عفو دوباره دبه درآورده و از قاتل قصاص نمايد و اگر چنين كند، خود او هم متجاوز است و كسيكه تجاوز كند و بعد از عفو قصاص كند عذابى دردناك دارد.[2]


[1] . تفسیر نور، ج1، ص275.

[2] .تفسیر المیزان

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *