أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ
و مگر نه اين بود كه [يهود] هر گاه پيمانى بستند گروهى از ايشان آن را دور افكندند بلكه [حقيقت اين است كه] بيشترشان ايمان نمى آورند
- تفسیر و مفاهیم
- اعراب و موضوع آیات
- نکات تجویدی
موضوع: پیمان شکنی
عهد بر چند قسم است و چرا نمیتوان به پیمان یهود اعتماد کرد؟
عهد بر سه قسم است: قسم اوّل عهدي است كه انسان با خدا ميبندد، مانند اين كه عهد ميكند كار خوبي انجام دهد يا كار بدي را ترك كند و عهدي است كه با صيغه «عاهَدْتُ الله» منعقد شده، وفاي به آن واجب است؛ گرچه عملي كه متعلّق عهد واقع شده، مانند نافله شب مستحب باشد.
قسم دوم عهدي است كه انسانها با يكديگر در مسائل اجتماعي برقرار ميكنند. چنين عهدي اگر متعلق آن مشروع باشد و طرفين آن صيغه ايجاب و قبول را اجرا كنند، وفاي به آن واجب ميشود و در اصطلاح فقه به «عقد» موسوم است و در قرآن كريم صرف نظر از تعبير به «عهد»، بر آن عنوان «عقد» نيز اطلاق شده است: «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»(مائده/۱)
نظير عقد بيع و عقد اجاره و ساير عقود و نظير تعهّداتي كه مسؤول امري با عدّهاي ميبندد و آنها نيز متعهّد و ملتزم به انجام آن ميشوند.
قسم سوم عهدي است كه خدا با انسان ميبندد. چنين عهدي شامل همه تكاليفي ميشود كه بر عهده انسان آمده و در آيه«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ»[1]
به آن اشاره شده است؛ زيرا اين آيه به توحيد و دوري از شرك دعوت ميكند و توحيد و همه آنچه به توحيد باز ميگردد، عهد الهي با انسان است و از مؤمنان و موحدان تعهّد گرفته ميشود كه به تكاليف الهي عمل كنند.[2]
خداوند پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم را اين گونه تسلّي داد كه، نگراني از ايمان نياوردن يهود نيست؛ نه به پيمان آنان ميتوان اعتماد كرد و نه ميتوان منتظر ايمان آنها بود؛ زيرا كه پيمان شكني عادت و سنت يهود شده است و بيشتر آنان هرگز ايمان نميآورند. البته عدهاي از يهود اهل نقض عهد و نبذ كتاب خدا نبودند. پيمان شكنان يهود به ويژه عالمان آنها بودند كه با تحريف معارف و كتمان آنها، كتاب الهي را پشت سرانداختند. آنگاه توده مردم نيز با نسيان، تجاهل و عدم اهتمام و اعتناي به كتاب الله در مقام عمل، كتاب خدا را به پشت سر افكندند؛ زيرا چيزي كه كتاب خدا را پيش روي انسان قرار ميدهد، اعتقاد به حق بودن و عمل به آن است.[3]
منشأ همه انحرافات بنیاسرائیل ریشه در اطاعت ناپذیرى در برابر فرامین الهى، روحیه سلطه جویى آنان است و این که مىخواستند در همه امور استقلال داشته باشند؛ چه امورى که در خور استقلال بود و چه امورى که در خور استقلال نبود.
[1]. یس /۶۰
[2]. تسنیم، ج ۵، ص۶۳۱-۶۳۳
[3] . تسنیم، ج۵، ص ۶۱۵
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه