
قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ
بگو كسى كه دشمن جبرئيل است [در واقع دشمن خداست] چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلبت نازل كرده است در حالى كه مؤيد [كتابهاى آسمانى] پيش از آن و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است

- تفسیر و مفاهیم
- اعراب و موضوع آیات
- نکات تجویدی
موضوع: دشمنی با جبرئیل
پیامد دشمنی با جبرئیل دشمنی و تضاد با خدا، انبیاء و اولیای الهی انسان را در چه مرتبهای قرار میدهد؟
این آیه، انسان را بار دیگر به یاد بهانه جوئىهاى ملت یهود مىاندازد که براى شانه خالى کردن از زیر بار حق هر زمان به سراغ بهانهاى مىروند.
و این بار بهانهشان این بود که چون جبرئیل فرشته وحى تو است و تکالیف سنگین خدا را ابلاغ مىکند ما ایمان نمىآوریم، ما دشمن او هستیم اگر فرشته وحى میکائیل بود، بسیار خوب بود، ایمان مىآوردیم!
از اینان باید پرسید: مگر فرشتگان الهى با یکدیگر از نظر انجام وظیفه فرق دارند؟
اصولاً مگر آنها طبق خواسته خودشان عمل مىکنند یا از پیش خود چیزى مىگویند؟
آنها همان گونهاند که قرآن معرفى کرده: «لایَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُم؛ هر چه خداوند دستور دهد همان را انجام میدهند.[1]
قرآن در پاسخ این بهانه جوئىها چنین مىگوید: به آنها بگو هر کس دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خدا است) چرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است.
و آیه بعد، همین موضوع را با تأکید بیشتر توأم با تهدید بیان مىکند: هر کس دشمن خدا، فرشتگان و فرستادگان او، جبرئیل و میکائیل باشد، خداوند دشمن او است، خدا دشمن کافران است.
و در حقیقت دشمنى با یکى دشمنى با بقیه است.
آنها همه در مسیر یک هدف قرار دارند، بنابراین، دشمنى با یکى از آنها، دشمنى با خدا است.[2]
ايمان و تولّى، نسبت به همه مقدّسات لازم است.
آنچنان که در روابط اجتماع امروز میبینیم برخی جناحها و گروههای گرفتار سیاسیگری و زیبا علمای ربانی را که موافق اعمال و افکار آنها نیستند و کارشان را خلاف شریعت اسلام میدانند آنها را به صورت توهینآمیزی در رسانههای خود مورد هجوم قرار میدهند و شخصیتشان را مخدوش میسازند درحالیکه تنها علمای ربانی هستند که در ادامه سلسله رسولان قرار دارند و سخنان آنها را به مردم تعلیم میدهند و آنان که به دلایل سیاسی و جناحی علما را تحقیر و منزوی میکنند در پرتگاه کفر قرار میگیرند.[3]
اميرمومنان علی علیهالسلام فرمودند: «مَن وقَّرَ عالمِاً فقد وَقَّرَ رَبَّه؛ كسي كه عالمي را گرامي بدارد و تعظيم نمايد، پروردگارش را گرامي و بزرگ داشته است».[4]
[1] . سوره تحریم/۶
[2] . برگرفته ازتفسیر نمونه, ج1,ص416
[3] . نسیم حیات, ج 1, ص 242
[4] . غرر الحکم، ۸۷۰۴
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
تجزیه
قُل: فعل امر، مفرد مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد ازماده(قول)، معتل/اجوف واوی، مبنی، متعدی، معلوم، متصرف
مَن: اسم موصول عام، شرطیه، مبنی، معرفه، جامد،غیرمتصرف
کان: فعل ماضی، مفرد مذکر غایب، ثلاثی مجرد ازماده(کون)، معتل/اجوف واوی، مبنی، لازم، معلوم، متصرف
عدوًا: اسم ثلاثی مزید، مصدر، مفرد مذکر، ازماده(عدو)، ناسالم، معتل/ناقص واوی، نکره، معرب، مشتق/صفت مشبه یا جامد،منصرف، متصرف
ل: حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم
جبرئیل: اسم ثلاثی مزید، مفرد مذکر، ازماده(جبر)، سالم،معرفه/علم، معرب، جامد،غیرمنصرف(علمیت ،عجمیت)، غیرمتصرف
فَ: حرف استیناف، مبنی، غیرعامل
اِنَّ: از حروف مشبه بالفعل، مبنی، عامل
هُ: ضمیر متصل منصوبی، مفرد مذکر غایب، مبنی، معرفه، جامد غیرمتصرف
نزّل: فعل ماضی، مفرد مذکر غایب، ثلاثی مزید/باب تفعیل، ازماده(نزل)،صحیح وسالم، مبنی، متعدی، معلوم، متصرف
ه: ضمیر متصل منصوبی، مفرد مذکر غایب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف
عَلَی: حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم
قلب: اسم ثلاثی مجرد، مفرد،مذکر، ازماده(قلب)، سالم، معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، متصرف
کَ: ضمیر متصل مجروری، مفرد مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف
بِ: حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم
اذن: اسم ثلاثی مجرد، مصدر سماعی، مفرد،مذکر، ازماده(اِذن)،ناسالم/مهموز الفاء، معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، متصرف
الله: اسم ثلاثی مجرد، مفرد،مذکر، ازماده(اله)،ناسالم/مهموز الفاء، یا (وله)،ناسالم، معتل /مثال واوی، معرفه، علم، معرب، جامد، منصرف، متصرف
مصدقًا: اسم ثلاثی مزید، مفرد،مذکر، ازماده(صدق)، سالم، نکره، معرب، مشتق/اسم فاعل، منصرف، متصرف
لِ: حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم
ما : موصول اسمی، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف
بین: اسم ثلاثی مجرد، مفرد،مذکر، ازماده (بین)،ناسالم/اجوف یایی، ناقص التعریب،معرفه به اضافه،مبنی،جامد،منصرف،غیرمتصرف
یدی: اسم ثلاثی مجرد، مثنی، مونث مجازی، ازماده(یدی)، ناسالم/معتل،(لفیف مفروق )، معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، متصرف
ه: ضمیر متصل مجروری، مفرد مذکر غایب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف
و: حرف عطف، مبنی، غیر عامل
هدًی: اسم ثلاثی مجرد، مصدر سماعی، مفرد،مذکر، ازماده(هدی)، ناسالم،معتل/ ناقص یایی، نکره، معرب، جامد، منصرف، غیرمتصرف [دراصل هُدَین بوده، حرف عله متحرک ما قبل مفتوح قلب به الف شده(هُدان) و دراثر التقاء ساکنین حذف شده(هدًی)]
و: حرف عطف، مبنی، غیر عامل
بُشری:اسم ثلاثی مزید، مصدر یا اسم مصدر، مفرد، مونث، ازماده(بشر) سالم، نکره، معرب، جامد، منصرف، متصرف
لِ: حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم
المومنین: ال: موصول اسمی، مبنی، غیر عامل، مختص اسم
مؤمنین: اسم ثلاثی مزید، جمع مذکر، ازماده(امن)، ناسالم/مهموز الفاء، نکره، معرب، مشتق/اسم فاعل، منصرف، متصرف
اعراب جملات
۱_قل : جمله فعلیه، مستانفه ومحلی از اعراب ندارد.
۲_من کان عدوًا لجبرئیل : جمله اسمیه، مقول قول ومحلا منصوب
۳_کان عدوًا لجبرئیل(فهو عدوًا لله ): جمله فعلیه، خبر برای مبتدا و محلا مرفوع
۴_لجبرئیل: شبه جمله، جارومجرور با متعلق محذوف، نعت برای عدوًا
۵_فهو عدوًا لله: جمله جواب شرط محذوف ومحلا مرفوع
۶_انّه نزّله علی قلبک باذن الله: جمله اسمیه، مستانفه و محلی از اعراب ندارد.
۷_نزّله: جمله فعلیه، خبر برای انّ ومحلا مرفوع
۸_بإذن: درصورتیکه متعلق محذوف باشد، حال ومحلا منصوب
۹_بین: شبه جمله(ظرف) بامتعلق محذوف، صله برای (ما) ومحلی از اعراب ندارد .
۱۰_للمومنین: درصورتی که متعلق به عامل مقدر باشد نعت برای بشری ومحلا منصوب
بدون دیدگاه