وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ
و آنان را مسلما آزمندترين مردم به زندگى و [حتى حريصتر] از كسانى كه شرك مى ورزند خواهى يافت هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود وى را از عذاب دور نتواند داشت و خدا بر آنچه مى كنند بيناست
- تفسیر و مفاهیم
- اعراب و موضوع آیات
- نکات تجویدی
موضوع: ترس ازمرگ
ظلم فراوان یهود و وحشت آنها از مرگ از چه اموری نشأت میگرفت؟
جمله « وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ…» كه با دو حرف تاءكيد لام و نون آمده در مقام بيان منشاء گناهان و دعاوى باطل يهود و نيز ظالم بودن و هراسناك بودن آنان از مرگ است و بيانگر اين است كه سرّ آن همه ظلم و معصيت از يك سو و سبب ترس از مرگ، همانا دل باختگى و علاقه شديد به دنياست چون محبّت دنيا سر منشاء همه گناهان است « حُبُّ الدُّنيا رَأسُ كلِّ خطيئةٍ» وقتى محبّت و حرص يهود به دنيا از همه بيشتر باشد، طبعاً گناهانشان نيز از ديگران بيشتر است.
هراس از مردن:
۱. يا براى تخيّل فنا و توهم عدم است
۲. يا براى بيم از عذاب در حیات پس از مرگ است
۳. يا براى اشتياق به لذايذ طبيعى و عيش مادى كه براى برخى مهيّاست.
يهودیان به دو عامل مبتلا بودند؛ يعنى هم از عذاب بعد از مردن اندوهناك بودند و هم مشتاق و حريص بر ماندن.
قرآن كريم همه راههاى هراس از مرگ را مسدود كرد؛ زيرا:
۱. موت را وفات دانست، نه فوت و مردن را هجرت و ميلاد جديد اعلام كرد، نه نابودى
۲. بيم عذاب را بر اثر رهنمود اطاعت از خداوند به اميد تنعّم تبديل كرد
۳. حرص بر ماندن در دنيا را به لهو و لعب دانستن آن کاهش داد.
در بينش انسان كاملى چون سيد الشهداء عليهالسلام مرگ سرپلى است كه انسان را از تنگناى زندگى دنيوى به بهشتهاى گسترده و نعمتهاى جاويدان منتقل مىسازد: صبراً بنى الكرام فيما الموت إ لاّ قنطرة يعبر بكم عن البؤ س و الضراء إ لى الجنان الواسعة و النعيم الدار.[1]
انسان اگر به مرتبه يقين برسد، هرچه به مرگ نزديكتر مىشود، احساس قرب و وصول به لقا و ديدار الهى مىكند. به همين دليل حضرت على عليهالسلام وقتى ضربه شمشير را بر فرق خود احساس كرد فرمود: «فُزتُ و ربّ الكعبة» قسم به پروردگار كعبه رستگار شدم.[2]
[1] . تفسیر تسنیم، ج ۵، صص ۵۶۳ و ۵۶۸
[2] . تفسیر نور، ج۱، ص ۱۶۵
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه