أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ
آيا نمى دانند كه خداوند آنچه را پوشيده مى دارند و آنچه را آشكار مى كنند مى داند
- تفسیر و مفاهیم
- اعراب و موضوع آیات
- نکات تجویدی
موضوع: علم خدای تعالی
خداوند این پندار باطل یهود مبنی بر اینکه تنها خداوند را عالم بر ظواهر میدانستند چگونه پاسخ میدهد؟
سخن یهود ﺍﻳﻦ بود ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ میداند ، ﻭ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﻧﻴﻬﺎ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍرد، ﻭ به باطن ﺍﻣﻮﺭ ﻋﻠﻤﻲ ندارد، ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺟﻬﻞ ﺍﺳﺖ.
ﻟﺬﺍ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺑﺎ ﺟﻤﻠﻪ: «أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ »ﺍﻳﻦ ﭘﻨﺪﺍﺭ ﻏﻠﻄﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﺩ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﻋﻠﻢ- ﻳﻌﻨﻲ ﻋﻠﻢ ﺑﻪ ﻇﻮﺍﻫﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ، ﻭ ﺟﻬﻞ ﺑﻪ ﺑﺎﻃﻦ ﺁﻥ،- ﻋﻠﻤﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻟﺎﺧﺮﻩ ﻣﻨﺘﻬﻲ ﺑﻪ ﺣﺲ ﻣﻴﺸﻮﺩ، ﻭ ﺣﺲ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺑﻪ ﺑﺪﻥ ﻣﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﺪﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﺠﻬﺰ ﺑﻪ ﺁﻟﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺍﺣﺴﺎﺱ، ﺍﺯ ﭼﺸﻢ، ﻭ ﮔﻮﺵ، ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﺑﺎﺯ ﺑﺪﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﻘﻴﺪ ﺑﻪ ﻗﻴﻮﺩ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻣﻜﺎﻥ، ﻭ ﺧﻮﺩ ﻣﻮﻟﻮﺩ ﻋﻠﻞ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﺩﻱ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﺼﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺻﺎﻧﻊ ﻋﺎﻟﻢ.
ﺑﻨﻲﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﺣﻜﺎم ﻣﺎﺩﻩ ﺣﻜﻢ ﻣﻲﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻮﺟﻮﺩﻱ ﻓﻌﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﺎﺩﻩ ﻣﻲﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻨﺪ، ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ ﻣﻮﺟﻮﺩﻱ ﻛﻪ ﻗﺎﻫﺮ ﺑﺮ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻋﻴﻨﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻳﻚ ﻋﻠﺖ ﻣﺎﺩﻱ، ﻭ ﻗﺎﻫﺮ ﺑﺮ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﻣﺎﺩﻱ.
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻳﻦ ﻃﺮﺯ ﻓﻜﺮ، ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺑﻪ ﻳﻬﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﻫﺮ ﺍﻫﻞ ﻣﻠﺖ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎﺩﻩ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻗﺎﺋﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺣﻜﻤﻲ ﻧﻤﻲﻛﻨﻨﺪ، ﻣﮕﺮ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺣﻜﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎﺩﻳﺎﺕ، ﻭ ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﺍﻭﺻﺎﻑ ﻣﺎﺩﻳﺎﺕ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﺣﻴﺎﺕ، ﻭ ﻋﻠﻢ، ﻭ ﻗﺪﺭﺕ، ﻭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ، ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ، ﻭ ﻗﻀﺎء، ﻭ ﺣﻜﻢ، ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮ، ﺍﻣﺮ ﻭ ﺍﺑﺮﺍم ﻗﻀﺎء، ﻭ ﺍﺣﻜﺎﻣﻲ ﺩﻳﮕﺮ، ﻗﺎﺋﻠﻨﺪ، ﺁﻥ ﺣﻴﺎﺕ ﻭ ﻋﻠﻢ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺍﻭﺻﺎﻓﻲ ﺭﺍ ﻗﺎﺋﻠﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻚ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﺎﺩﻱ ﻗﺎﺋﻠﻨﺪ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﺑﻲ ﺩﺭﻣﺎﻥ، ﻛﻪ ﻧﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺧﺪﺍ ﺩﺭﻣﺎﻧﺶ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻭ ﻧﻪ ﺍﻧﺬﺍﺭ ﺍﻧﺒﻴﺎء، « ﻭَ ﻣﺎ ﺗُﻐْﻨِﻰ ﺍﻟْﺂﻳﺎﺕُ ﻭَ ﺍﻟﻨُّﺬُﺭُ ﻋَﻦْ ﻗَﻮْمٍ ﻟﺎ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ».[1][2]
[1] . تفسیر المیزان، ج۱ ، ص ۳۲۳
[2] . سوره یونس/ ۱۰۱
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
موضوع : سدّمسدّ مفعولین
در افعال قلوب (دو مفعولی) گاهی حالاتی پیش می آید که عملِ فعل، معلّق می شود؛
منظور از «تعلیق» یعنی ابطالِ عملِ فعلِ قلبي به صورت لفظی نه محلی به سبب مانعی؛ که در این صورت جمله بعد از آن سدّ مسدّ (جانشین) دو مفعولش و در محل نصب می باشد.
لوازم تعليق عبارتنداز :
•حروف نفی «ما ، لا ، ان»
•«لام» ابتدا
•«لام» قسم
•«لو» شرطيه
•«کم» خبريه و استفهام
•«لعل»
مثال : اِن أدري لَعلّهُ فِتنةٌ لَكُم.
نمی دانم شاید آن آزمایشی برای شما باشد.
سه چیز جانشین دو مفعول فعلهای قلوب می شود :
1. «أنَّ» با اسم و خبرش
مثال: يَحسَبون أَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعاً
جمله «أَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعاً» جانشین دو مفعول «یَحسَبون» قرار گرفته و محلا منصوب است.
2. «أن» و فعل و فاعلش
مثال: زَعَمَ الذینَ کَفَرُوا أَن لَن یُبعَثُوا
جمله «أَن لَن یُبعَثُوا» جانشین دو مفعول «زَعَمَ» واقع شده و محلاً منصوب است.
3. «أنْ» مخفّفه از «اَنَّ» ثقیله
مثال : عَلِمَ أنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَّرْضَى
در این جمله ، «أنْ» ناصبه نیست، بلکه مخفّفه از «اَنَّ»ثقیله است و اسم آن ضمیر شأن محذوف به تقدیر: اَنَّهُ. از این رو، فعل «سَیَکونُ» خبر و مرفوع است.
جمله «أنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَّرْضَى» جانشین دو مفعول «عَلِمَ» واقع شده و محلا منصوب است.
نتیجه ای که می توان از این بحث گرفت:
این حروف، حروف مصدری هستند یعنی جمله بعد از خود را به تأویل مصدر می برند و در واقع مصدر مؤول سدّمسدّ دو مفعول قرار می گیرد.
در آیه ۷۷ سوره مبارکه بقره:
«یَعلمونَ» ، فعل قلبي که از عمل معلق است.
سبب تعليق ، «أَ» و «لا» ، وجود حرف نفی و استفهام
سدّمسدّ مفعولَین، انَّ اللهَ یَعلَمُ ما یُسِرّونَ وَ ما یُعلِنون
«أنَّ» و اسم و خبرش در محل نصب و جانشین دو مفعول است.
بدون دیدگاه