قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ

گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است گفت وى مى‏ فرمايد آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص كه رنگش بينندگان را شاد مى ‏كند

  • تفسیر و مفاهیم
  • اعراب و موضوع آیات
  • نکات تجویدی

موضوع: پرسش های بیجا

پرسشهای بی‌جا بنی‌اسرائیل بر کدام خصیصه در وجود آنها دلالت دارد؟

بدون شک  سؤال، کلید حل مشکلات و بر طرف ساختن جهل و نادانى است، اما مانند هر چیز اگر از حد و معیار خود تجاوز کند، و یا بى‌مورد انجام گیرد، دلیل انحراف و موجب زیان است، همان گونه که نمونه‌اش را در این داستان مشاهده کردیم.

بنى‌اسرائیل مأمور بودند گاوى را ذبح کنند، بدون شک اگر قید و شرط خاصى مى‌داشت  خداوند حکیم در همان لحظه  به آنها امر می‌کرد.

ولى آنها  شروع به سؤالات گوناگون کردند، شاید براى این که مى‌خواستند حقیقت، لوث گردد و قاتل معلوم نشود.[1]

این پرسش‌ها نشانگر روح عصیانگر آنها بود اگر آنها در برابر دستور خداوند تسلیم محض بودند دیگر جای چون و چرا نبود و خود آنها هم راحت بودند،  این است که قرآن در جایی دستور می‌دهد که از پرسش‌های بی‌جا پرهیز کنید.

«َا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُم؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! از امورى كه اگر برايتان آشكار شود ناراحتتان مى‌كند نپرسيد.[2]

قرآن، همگان را به پرسشگري و دانستن دعوت مي كند: « … فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»

سؤال، كليد فهم حقايق است و به همين دليل كساني كه كمتر مي‌پرسند، كمتر مي‌دانند ولي از آنجا كه هر قانوني معمولاً استثنايي دارد، اين اصل تعليم و تربيت نيز استثنائي دارد و آن اينكه پاره‌اي از مسائل پنهان بودنش براي حفظ نظام اجتماع و تأمين مصالح افراد بهتر است.

در اين گونه موارد جستجوها و پرسش‌هاي پي‌درپي براي پرده برداشتن از روي واقعيت مذموم و ناپسند است. 


[1] . تفسیر نمونه، ج1، ص ۳۶۰

[2] . ۱٠۱/مائده، تفسیر کوثر، ج1، ص ۲۵۶

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

تجزیه

قَالُوا :فعل ماضی- جمع مذکر غائب- ثلاثی مجرد- ریشه قول- معتل، اجوف واوی- مبنی- متعدی- معلوم- متصرف

ادْعُ : فعل امر- مفرد مذکر مخاطب- ثلاثی مجرد- ریشه دعو- معتل ناقص واوی- مبنی- متعدی- معلوم- متصرف

لَ :حرف جر- مبنی- عامل بر اسم

نَا :ضمیر متصل مجروری- متکلم مع¬الغیر، مبنی- معرفه- جامد- غیر متصرف

رَبَّ :اسم ثلاثی مجرد- مفرد مذکر- ریشه ربّ- ناسالم- مضاعف- معرفه به اضافه- معرب- مشتق (صفت مشبهه) منصرف- متصرف

كَ :ضمیر متصل مجروری- مفرد مذکر مخاطب- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف

يُبَيِّنْ : فعل مضارع، مفرد مذکر غائب- ثلاثی مزید باب تفعیل- ریشه بین معتل اجوف یایی- معرب- متعدی- معلوم- متصرف

لَ : حرف جر- مبنی- عامل بر اسم

نَا : ضمیر متصل مجروری- متکلم مع¬الغیر، مبنی- معرفه- جامد- غیر متصرف

مَا :اسم استفهام حقیقی- مبنی- نکره- جامد- غیرمتصرف

لَوْنُ :اسم ثلاثی مجرد- مفرد مذکر- ریشه لون- ناسالم- معتل- اجوف واوی- معرفه به اضافه- معرب- جامد- منصرف- متصرف

هَا :ضمیر متصل مجروری- مفرد مؤنث غائب- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف

قَالَ :فعل ماضی- مفرد مذکر غائب- ثلاثی مجرد- ریشه قول- معتل، اجوف واوی- مبنی- متعدی- معلوم- متصرف

إِنَّ : از حروف مشبهه بالفعل- مبنی- عامل- مختص به اسم

هُ : ضمیر متصل منصوبی- مفرد مذکر غائب- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف

يَقُولُ :فعل مضارع- مفرد مذکر غائب- ثلاثی مجرد- ریشه قول- معتل، اجوف واوی- معرب- متعدی- معلوم- متصرف

إِنَّ :از حروف مشبهه بالفعل- مبنی- عامل- مختص به اسم

هَا : ضمیر متصل منصوبی، مفرد مؤنث غائب، مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف

بَقَرَةٌ : اسم ثلاثی مجرد- مفرد مؤنث- ریشه بقره- سالم- نکره- معرب- جامد- منصرف- متصرف

صَفْرَاءُ :اسم ثلاثی مزید- مفرد مؤنث- ریشه صَفر- سالم- نکره- معرب- مشتق (صفت مشبهه) غیرمنصرف- متصرف

فَاقِعٌ :اسم ثلاثی مزید- مفرد مذکر- ریشه فقع- سالم- معرفه به اضافه- معرب- مشتق (اسم فاعل) منصرف- متصرف

لَوْنُ :اسم ثلاثی مجرد- مفرد مذکر- ریشه لون- ناسالم- معتل اجوف واوی- معرفه به اضافه- معرب- جامد- منصرف- متصرف

هَا : ضمیر متصل مجروری- مفرد مؤنث غائب- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف

تَسُرُّ :فعل مضارع- مفرد مؤنث غائب- ثلاثی مجرد- ریشه سرّ- ناسالم- مضاعف- معرب- متعدی- معلوم- متصرف

النَّاظِرِين : اسم ثلاثی مزید- جمع مذکر غائب- ریشه نظر- سالم- معرفه به ال- معرب- مشتق (اسم فاعل) منصرف- متصرف

ترکیب

قَالُوا :فعل ماضی- مبنی بر ضم، ضمیر متصل واو، مبنی، محلاً مرفوع فاعل

ادْعُ :فعل امر حاضر- مبنی بر حذف حرف عله، ضمیر مستتر انت مبنی و محلاً مرفوع، فاعل

لَ:حرف جر- مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

نَا : ضمیر متصل مبنی و محلاً مجرور به حرف جر

لَنا: جار و مجرور، متعلق به «اُدعُ»

رَبَّ : مفعولُ به، منصوب به فتحه ظاهری

كَ : ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور، مضافٌ الیه

يُبَيِّنْ : فعل مضارع مجزوم به طلب، ضمیر مستتر هو مبنی، محلاً مرفوع، فاعل

لَ : حرف جر، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

نَا : ضمیر متصل مبنی، محلاً مجرور به حرف جر

لَنا: جار و مجرور متعلق به «یُبیّن»

مَا : اسم استفهام، مبنی بر سکون، محلاً مرفوع، مبتدا

لَوْنُ : خبر و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری

هَا : ضمیر متصل، مبنی بر سکون، محلاً مجرور، مضافٌ الیه

قَالَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح، ضمیر مستتر هو، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل

إِنَّ: از حروف مشبهه بالفعل، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

هُ: ضمیر متصل، مبنی محلاً منصوب اسم «اِنّ»

يَقُولُ : فعل مضارع مرفوع علامت رفع ضمه ظاهری، ضمیر مستتر «هو»، مبنی و محلاً مرفوع، فاعل

إِنَّ: از حروف مشبهه بالفعل، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.

هَا : ضمیر متصل، مبنی، محلاً منصوب اسم «اِنّ»

بَقَرَةٌ : خبر اِنّ، مرفوع به ضمه ظاهری

صَفْرَاءُ : نعت برای «بقره»، مرفوع بنابر تبعیت

فَاقِعٌ : نعت برای بقره، مرفوع بنابر تبعیت یا خبر مقدم

لَوْنُ: فاعل برای «فاقع»، مرفوع، علامت رفع ضمه یا مبتدای مؤخر

هَا : ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور، مضافٌ الیه

تَسُرُّ: فعل مضارع مرفوع علامت رفع ضمه ظاهری، ضمیر مستتر هی، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل

النَّاظِرِينَ: مفعولٌ به، منصوب، علامت نصب «یاء»، نعت سوم «بقره» و محلاً مرفوع

اعراب جملات

1- قالوا: جمله مستأنفه، محلی از اعراب ندارد.
2- اُدع لنا: جمله فعلیه مقول قول محلاً منصوب مفعولٌ به برای قال
3- یبیّن لنا: جمله فعلیه جواب امر بالطلب محلی از اعراب ندارد.
4- ما لونها: جمله اسمیه محلاً منصوب مفعولٌ به برای یبیّن
5- قال: جمله فعلیه، مستأنفه محلی از اعراب ندارد.
6- انّه یقول: جمله اسمیه مقول قول محلاً منصوب مفعولٌ به برای قال
7- یقول: جمله فعلیه محلاً مرفوع خبر اِنّ
8- انّها بقره: جمله اسمیه مقول قول محلاً منصوب مفعولٌ به برای یقول
9- تسرُّالنّاظرین: جمله فعلیه محلاً مرفوع نعت سوم برای بقره

سؤال: عرب برای تفهیم خالص بودن هر رنگ از چه وصفی استفاده می کند؟ برای تفهیم و خالص بودن هر رنگ وصفی خاص آورده می شود مثلاً زرد خالص (اَصفر فاقع) سفید خالص (ابیض ناصع) مشکی خالص (اسود حالک) قرمز خالص (احمر قانی) سبز خالص (اخضر ناضر)

نکته: در تعبیر «تَسرُّ النّاظرین» از فنون بلاغت فنی مجاز عقلی به کار رفته و علاقه اش، علاقه سببیّه می باشد.

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *