فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ
و ما آن [عقوبت] را براى حاضران و [نسلهاى] پس از آن عبرتى و براى پرهيزگاران پندى قرار داديم
- تفسیر و مفاهیم
- اعراب و موضوع آیات
- نکات تجویدی
موضوع1: مسخ نافرمانان(سرکشان)
آیامسخ نافرمانان فقط برای بنیاسرائیل بود؟
اين دو آيه نيز مانند آيات گذشته به روح عصيانگرى و نافرمانى حاكم بر يهود و علاقه شديد آنها به امور مادى اشاره مىكند.
جمله « فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ »كنايه از سرعت عمل است كه با يك اشاره و فرمان الهى چهره همه آن عصيانگران دگرگون شد.
این سرگذشت، مربوط به جمعى از بنىاسرائيل است كه در ساحل يكى از درياها در بندرى بنام ايله زندگى مىكردند و از طرف خداوند به عنوان آزمايش و امتحان دستورى به آنها داده شد و آن اينكه صيد ماهى را در آن روز تعطيل كنند اما آنها با آن دستور مخالفت كردند و گرفتار مجازات دردناكى شدند.
زيرا روز شنبه تعطيل آنها بود و وظيفه داشتند، دست از كار و كسب و صيد ماهى بكشند و به مراسم عبادت آن روز بپردازند.
آزمايش آنها به چيزى بود كه آنها را به سوى خود جلب و به نافرمانى دعوت مىكرد و همه آزمايشها همين گونه است ، زيرا آزمايش بايد ميزان مقاومت افراد را در برابر كشش گناهان مشخص كند و اگر گناه كششى به سوى خود نداشت، آزمايش مفهومى نمىداشت .
جالب اينكه از امام باقر و امام صادق عليهما السلام در معنى اين آيه نقل شده كه فرمودند: منظور از «مَا بَيْنَ يَدَيْهَا» نسل آن زمان و مراد از «ما خَلْفَها» ما مسلمانان هستيم، يعنى اين درس عبرت مخصوص بنىاسرائيل نبود، و همه انسانها را شامل مىشود.[1]
موضوع2: تعذیب عمومی و فردی
زیر پا نهادن مقررات الهی، انسان را در خطر ابتلا به چه عذابهایی قرار میدهد؟
اين آیات نيز مانند آيات گذشته به روح عصيانگرى و نافرمانى حاكم بر يهود و علاقه شديد آنها به امور مادى اشاره مىكند.
جمله «فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ»كنايه از سرعت عمل است كه با يك اشاره و فرمان الهى چهره همه آن عصيانگران دگرگون شد.(مسخ)
تعذيب خدا همانند احسان او گاهي فردي است و گاهي جمعي؛ اگر جامعه و افراد سرزميني به تباهي مبادرت كنند و عناصر محوري آن جامعه را اشتياق به گناه تشكيل دهد، چنين ملت و چنان سرزميني مورد بيمهري خداوند قرار ميگيرد؛ زيرا خداي سبحان هر چند ارحم الراحمين است، ولي اگر حكمت بالغه وي اقتضاي تنبيه و كيفر دادن كند، منطقه گناه را به آثار مشؤومِ معصيت مؤاخذه ميكند.
آنچه از خطابِ جمع در «كُونُوا» و ضمير جمع، در «فَلَمّا عَتَوا عَن ما نُهُوا عَنهُ قُلنا لَهُم… »[2]
برميآيد اين است كه گروهي از بنياسرائيل به تبديل صورت مبتلا شدند؛ هرچند عدهاي از آنان از اين تنكيل مصون ماندهاند؛ زيرا اينان نه تنها مرتكب منهي عنه نشده بودند، بلكه مرتكبان گناه را موعظت ميكردند.[3]
یکی از مواردی که مانع عذاب فراگیر در جامعه میگردد، انجام فریضه الهی، امر به معروف و نهی از منکر است که در آیات و روایات مکرّر، یادآوری شده است.
در روایاتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میخوانیم:
«إِذَا أُمَّتِی تَوَاکلَتِ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ فَلْتَأْذَنْ بِوِقَاعٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی؛ زمانی که امت من امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر واگذارند، (یعنی هر کس سکوت کند به انتظار اینکه گروهی خاص و یا دیگران امر به معروف و نهی از منکر کند و در نتیجه هیچ کس قیام نکند) باید آماده پذیرش عذاب و هلاکت خداوند باشند».[4]
چيزي كه نسبت آن به حال و آينده يكسان باشد، هشداري است براي مكلّفان عصرِ تعذيب و مكلفان آينده كه اگر هر كدام گرفتار اعتدا گردند و از محدوده حكم الهي تعدّي كنند، چنين خطري در كمين آنهاست.[5]
در این باره امام باقر و امام صادق علیهما السلام میفرمایند: منظور از «ما بَیْنَ یَدَیْها» نسل آن زمان و مراد از «ما خَلْفَها» ما مسلمانان هستیم، یعنى این درس عبرت مخصوص بنىاسرائیل نبود، و همه انسان ها را شامل مىشود.[6]
[1] . تفسیرنمونه، ذیل آیات ۶۵ و۶۶ بقره وآیات ۱۶۳ تا۱۶۶ اعراف
[2] . آیه ۱۶۶ اعراف
[3] . . تفسیر تسنیم ،ج ۵، ص ۱۳۰
[4] . پایگاه حوزه
[5] . تفسیر تسنیم، ج ۵، ص ۱۶۸
[6] . تفسیر نمونه،ج1، ص ۳۵۲
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
تجزیه
فَ:حرف استیناف- مبنی- غیر عامل
جَعَلْنَا:فعل ماضی- متکلم مع¬الغیر- ثلاثی مجرد- ریشه جعل- صحیح و سالم- مبنی- متعدی- متصرف- معلوم
ها:ضمیر متصل منصوبی- مفرد مونث غائب- مبنی- معرفه- جامد- متصرف
نَكَالًا:اسم ثلاثی مزید- مصدر- مفرد مذکر- ریشه نکل- سالم- نکره- جامد- معرب- منصرف- غیرمتصرف
لِ:حرف جر- مبنی- عامل
مَا:موصول اسمی- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف
بَيْنَ :اسم ثلاثی مجرد- اسم مکان- مفرد مذکر- ریشه بین- ناسالم، معتل اجوف یایی- معرفه به اضافه- مبنی- جامد- منصرف- غیرمتصرف
يَدَيْ:اسم ثلاثی مزید- مثنی مونث- ریشه یدی- ناسالم- معتل- لفیف مفروق- معرفه به اضافه- معرب- جامد- منصرف- متصرف
هَا:ضمیر متصل مجروری- مفرد مونث غائب- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف
و:حرف عطف- مبنی- غیرعامل
مَا:موصول اسمی- مبنی- معرفه- جامد- غیر متصرف
خَلْفَ:اسم ثلاثی مجرد، از اسماء جهات سته، مفرد مذکر- ریشه خلف- سالم- معرفه به اضافه- معرب- جامد- منصرف- متصرف
ها:ضمیر متصل مجروری- مفرد مونث غائب- مبنی- معرفه- جامد- غیرمتصرف
وَ:حرف عطف- مبنی- غیرعامل
مَوْعِظَةً:اسم ثلاثی مزید- مصدر میمی- مفرد مونث مجازی- ریشه وعظ- ناسالم- معتل، مثال واوی- نکره- معرب- جامد- منصرف- متصرف
لِ:حرف جر- مبنی- عامل
المتقین:ال موصول- مبنی- غیر عامل- مختص اسم
اسم ثلاثی مزید- جمع مذکر- ریشه وقی- ناسالم- معتل- لفیف مفروق- معرفه به ال- معرب- مشتق، اسم فاعل- منصرف- متصرف
ترکیب
فَ: حرف استیناف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد
جَعَلْنَا: فعل ماضی، مبنی بر سکون، ضمیر متصل ( نا ) مبنی، محلاً مرفوع- فاعل (از افعال دومفعولی)
هَا:ضمیر متصل به فعل، مبنی بر سکون، محلاً منصوب، مفعولٌ به اول برای جعلنا
نَكَالًا: مفعولٌ به دوم و منصوب، علامت نصب: فتحة ظاهری
لِ: حرف جر- مبنی بر کسر- محلی از اعراب ندارد.
مَا : اسم موصول عام- مبنی بر سکون، محلاً مجرور
لِما: جارومجرور متعلق به عامل مقدر، نعت و محلاً منصوب
بین: ظرف مکان، مبنی بر فتح- متعلق به افعال عموم مقدر، صله برای ها، محلی از اعراب ندارد.
يَدَيْ: مضافٌ الیه برای بین و مجرور، علامت جر: یاء
هَا: ضمیر متصل به اسم- مبنی بر سکون- محلاً مجرور- مضافٌ الیه
وَ: حرف عطف- مبنی بر فتح- محلی از اعراب ندارد
مَا : اسم موصول عام- معطوف به ما اول- محلاً مجرور به تبعیت
خَلْفَ: ظرف مکان، مفعولٌ فیه و منصوب به فتحه ظاهری متعلق به افعال عموم مقدر، صله برای ما و محلی از اعراب ندارد
هَا: ضمیر متصل به اسم، مبنی بر سکون، محلاً مجرور، مضافٌ الیه
وَ: حرف عطف- مبنی بر فتح- محلی از اعراب ندارد.
مَوْعِظَةً:عطف بر نکالاً و منصوب- علامت نصب ، فتحه
لِ: حرف جر- مبنی بر کسر- محلی از اعراب ندارد.
المتقین: اسم مجرور به حرف جر، علامت جر، یاء
لِلمُتَّقِينَ: متعلق به افعال عموم مقدر، صفت برای موعظهً و محلاً منصوب
اعراب جملات
جعلناها نکالا: جمله فعلیه مستأنفه محلی از اعراب ندارد.
لما بین یدی: شبه جمله، جارومجرور با متعلق محذوفش، نعت برای نکالاً و محلاً منصوب
بین یدی: شبه جمله، ظرف با متعلق محذوفش، صله برای ما و محلی از اعراب ندارد.
خلفها: شبه جمله، ظرف با متعلق محذوفش، عطف بر ماء موصوله اول و محلاً مجرور بهتبعیت
للمتقین: شبه جمله، جارومجرور با متعلق محذوفش، صفت برای موعظه و محلاً منصوب
سؤال: چرا خداوند در این آیه موعظه را به متقین نسبت داده است؟ چون اهل تقوا، از موعظه و تذکر سود میبرند علیهذا در عبارت «موعظه للمتقین» موعظه را به متقیان نسبت میدهد همانطور که میفرماید «و ذکّر فانّ تنفع المؤمنین» 55 ذاریات
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه