وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
و چون گفتيد اى موسى تا خدا را آشكارا نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد پس در حالى كه مى نگريستيد صاعقه شما را فرو گرفت
- تفسیر و مفاهیم
- اعراب و موضوع آیات
- نکات تجویدی
موضوع: تقاضای عجیب بنی اسرائیل
درخواست رویت خدا از جانب بنی اسرائیل بیان کننده چه حقیقتی در مورد پیامبران خدا می باشد؟
در خواست رویت خدا ممكن است به خاطرجهل آنها بوده ، چرا كه درك افراد نادان فراتر از محسوساتشان نيست ، حتى مى خواهند خدا را با چشم خود ببينند.
و يا به خاطر لجاجت و بهانه جوئى بوده است كه يكى از ويژگيهاى اين قوم بوده .
به در اينجا چاره اى جز اين نبود كه يكى از مخلوقات خدا كه آنها تاب مشاهده آن را ندارند ببينند، و بدانند چشم ظاهر ناتوانتر از اين است كه حتى بسيارى از مخلوقات خدا را ببيند، تا چه رسد به ذات پاك پروردگار: صاعقه اى فرود آمد و بر كوه خورد، برق خيره كننده و صداى رعب انگيز و زلزله اى كه همراه داشت آنچنان همه را در وحشت فرو برد كه بيجان به روى زمين افتادند.
چنانكه قرآن در دنبال جمله فوق مى گويد: سپس در همين حال صاعقه شما را گرفت در حالى كه نگاه مى كرديد « فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» .
موسى از اين ماجرا سخت ناراحت شد، چرا كه از بين رفتن هفتاد نفر از سران بنى اسرائيل در اين ماجرا بهانه بسيار مهمى بدست ماجراجويان بنى اسرائيل مى داد كه زندگى را بر او تيره و تار كند، لذا از خدا تقاضاى بازگشت آنها را به زندگى كرد، و اين تقاضاى او پذيرفته شد، چنانكه قرآن در آيه بعد مى گويد: سپس شما را بعد از مرگتان حيات نوين بخشيديم شايد شكر نعمت خدا را بجا آوريد «ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون» .
به هر حال اين داستان نشان مى دهد كه پيامبران بزرگ خدا در مسيردعوت مردم نادان و لجوج با چه مشكلات بزرگى روبرو بودند، گاه معجزات اقتراحى از آنها مى طلبيدند و گاه قدم را فراتر نهاده مشاهده خدا را با چشم ظاهر تقاضا مى كردند و قاطعانه مى گفتند تا چنين درخواستى انجام نگيرد ايمان آوردن محال است ! و هنگامى كه با عكس العمل شديدى از ناحيه پروردگار روبرو مى شدند باز هم مشكل تازهاى پيش مى آمد، كه اگر لطف خدا نبود، مقاومت در برابر اين بهانه جوئيها امكان نداشت .
ضمنا اين آيه از آياتى است كه دلالت بر امكان رجعت و باز گشت به زندگى در اين دنيا، دارد، چرا كه وقوع آن در يك مورد دليل بر امكان آن در ساير موارد است .[1]
رجعت زنده شدن گروهی از مردگان و بازگشت آنان به دنیا در دوران ظهور حضرت مهدی است. رجعت از اعتقادات شیعه است و برای اثبات آن به آیات و روایات استناد کردهاند. عالمان شیعه رجعت را همزمان با ظهور امام مهدی(عج) دانستهاند؛ اما درباره چگونگی آن و رجعتکنندگان نظرات متفاوتی وجود دارد.
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
[1] . تفسیر نمونه،ذیل آیه
تجزیه
وَ:حرف عطف، مبنی، غیر عامل
إِذْ:اسم دو حرفی، مبنی، جامد، معرفه، غیر متصرف
قُلْتُمْ:فعل ماضی، جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد، ریشه قول، معتل، ناسالم، اجوف واوی، مبنی، معتدی، معلوم، متصرف(قَوَلتُم، قالتم، قُلتُم، بر وزن یَفعُل)
يَا:حرف ندا، مبنی، غیر عامل
مُوسَى :اسم ثلاثی مزید، مفرد مذکر، معرفه،معرب، جامد،غیر منصرف( علم+عجبیت)متصرف
لَنْ :از حروف ناصب، مبنی، عامل، مختص فعل، نفی موکّد
نُؤْمِنَ :فعل مضارع، متکلم مع الغیر، ثلاثی مزید، باب افعال، ریشه أمن، ناسالم معمور الفاء، معرب، متعدی، معلوم، متصرف
لَ:حرف جر، مبنی، عامل
كَ :غیر متصل مجروری، مفرد مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف
حَتَّى :حرف جر، مبنی، عامل مختص اسم
نَرَى :فعل مضارع، متکلم مع الغیر، ثلاثی مجرد، ریشه رأی، معتل، ناسالم،ناقص، یایی،مهموزالعین، معرب، متعدی، معلوم، متصرف
اللَّهَ :ال زائده لازمه، مبنی غیر عامل برای تخفیم و تعظیم اله: اسم ثلاثی مجرد، مفرد مذکر، ناسالم، از ماده(وله) (معتل واوی) یا از ماده(أله مهموز الفاء، معرفه(علم) معرب،جامد، منصرف، متصرف
جَهْرَةً :اسم، ثلاثی مزید، مصدر، مفرد مونث، ریشه جَهَر، سالم، نکره، معرب، جامد، منصرف، غیر متصرف
فَ:حرف عطف، مبنی، غیر عامل
اخَذَتْ:فعل مضارع، مفرد مونث غائب، ثلاثی مجرد، ریشه(أخذ) ناسالم، مصدر الفاء، مبنی، متعدی، معلوم، متصرف
كُمُ :ضمیر متصل منصوبی، جمع مذکر مخاطب، مبنی، معرغه، جامد، غیر متصرف
الصَّاعِقَةُ :ال: تعریف عهد ذهنی، خارجی، مبنی، غیر عامل
صَّاعِقَةُ : اسم ثلاقی مزید، ریشه صعق، مفرد مونث، سالم، معرفه به ال، معرب، مشتق (اسم فاعل) منصرف، متصرف
اسم ثلاقی مزید، ریشه صعق، مفرد مونث، سالم، معرفه به ال، معرب، مشتق (اسم فاعل) منصرف، متصرف
وَ:واو حالیه، مبنی، غیر عامل
أَنْتُمْ :ضمیر منفصل مرفوعی،جمع مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف
تَنْظُرُونَ:فعل مضارع، جمع مذکرمخاطب، ثلاثی مجرد، ریشه (نظر) صحیح و سالم، معرب، متعدی، معلوم، متصرف
ترکیب
وَ:حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد
إِذْ:مفعول به برای اذکروا مقدر، محلا منصوب
قُلْتُمْ:فعل ماضی ، مبنی بر سکون ، ضمیر متصل (تم)، مبنی محلا مرفوع ، فاعل
يَا:حرف ندا، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد
مُوسَىٰ :منادی، مفرد، معرفه، مبنی بر ضمه مقدر، محلا منصوب
لَنْ :حرف نفی برای تاکید مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد
نُؤْمِنَ:فعل مضارع،منصوب به فتحه ظاهری
ضمیر مستتر نحن، مبنی، محلا مرفوع، فاعل
لَ:لام جر، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد
كَ :ضمیر متصل، مبنی بر فتح، محلا مجرور به حرف جر
لک:جارو مجرورمتعلق به نؤمن
حَتَّىٰ :حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد
نَرَى:فعل مضارع منصوب به (أن) مقدر، علامت نصب فتحه مقدر، ضمیر مستتر نحن، مبنی، محلا مرفوع،فاعل مصدرآن (رُوبَةَ) به معنی دیدن
اللَّهَ :لفظ جلاله مفعول به و منصوب، علامت نصب فتحه
جَهْرَةً :مفعول مطلق نوعی و منصوب، علامت نصب فتحه، یا حال از فاعل قلتم یا حال از الله، تاویل به مشتق مجاهدین
فَ:فاء حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد
أَخَذَتْ:فعل ماضی، مبنی بر فتح
كُمُ:به ضمیر متصل کم، مبنی برسکون، محلا منصوب، مفعول
الصَّاعِقَةُ :فاعل و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری
وَ : واوحالیه، مبنی بر فتح، محلی از اغراب ندار د
أَنْتُمْ :مبتدا و محلا مرفوع
تَنْظُرُونَ: فعل مضارع مرفوع به ثبوت نون، ضمیر متصل واو، مبنی و محلا مرفوع
فاعل ، خبر برای أنتم و محلا مرفوع
اعراب جملات:
- إِذْ قُلْتُمْ : عطف به ماسبق، محلی از اعراب ندارد.
- قُلْتُمْ يَا مُوسَى : جمله فعلیه، مضاف الیه و محلا مجرور.
- يَا مُوسَى : جمله اسمیه، ندا، مقول قول، مفعول به برای قُلتُم و محلا منصوب.
- لَنْ نُؤْمِنَ : جمله فعلیه، جواب ندا، محلی از اعراب ندارد.
- أَخَذَتْكُمْ الصَّاعِقَةُ: جمله فعلیه، عطف به قُلْتُمْ و محلا مجرور.
- أَنْتُمْ تَنظُرُونَ : جمله اسمیه، حالیه، و محلا منصوب.
- تَنظُرُونَ : جمله فعلیه، خبریه و محلا مرفوع.
نکته:
حرف (لن) در «لَنْ نُؤْمِنَ» برای نفی ابد بوده و این تعبیر دلالت به شدت تعصب و خشونت آن دارد زیرا ایمان به رسول خدا از طریق مختلفی به دست آمده و منحصر بهرویت نیت و یا(لام أجل) میباشد، یعنی ما با کلام تو به تورات ایمان نخواهیم آورد؛بلکه صرفا مشاهده حسی خداوند سبب ایمان آوردن ما میشود.
سوال:
چرا کلمه «جَهْرَةً» با اینکه مصدر جامد است حال واقع شده است؟
غالبا حال باید یا مشتق باشد یا به تاویل مشتق بوده. در این آیه «جَهْرَةً» تاویل به مشتق شده و تقدیر کلام این است (قلتم ذالک مجاهرین).
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه