يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ

اى فرزندان اسرائيل نعمتهايم را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد و به پيمانم وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم و تنها از من بترسيد

  • تفسیر و مفاهیم
  • اعراب و موضوع آیات
  • نکات تجویدی

موضوع: اصول سه گانه دین

اساس برنامه‌های الهی در ضمن چه دستوراتی به بنی‌اسرائیل ابلاغ شده است؟

خداي سبحان بي‌واسطه و با لقب تشريفي «يا بني‌اسرائيل» به يهود و نصارا خطاب و به اصول سه گانه توحيد، نبوت و معاد دعوت كرد.

در حقیقت این سه دستور (یادآورى نعمت‌هاى بزرگ خدا، وفاى به عهد پروردگار، و ترس از نافرمانى او) اساس تمام برنامه‌هاى الهى را تشکیل مى‌دهد.

تذكر به نعمت‌ها و اِنعام الهي، از آن‌رو كه همه نعمت‌ها، اعمّ از مادي و معنوي، از آنِ خداست، «دعوت به توحيد» است و درخواست وفاي به عهدالله، كه بالاترينِ آن، دين و پيمودن راه راست در پرتو هدايت پيامبران و عقل است، «دعوت به وحي و نبوت» است. ذكر ترهيب الهي نيز، «دعوت به معاد» محسوب مي‌شود.  نترسیدن از هیچ‌کس و هیچ مقام در راه انجام وظیفه، سبب مى‌شود انسان همه موانع را در این راه از پیش پاى خود بردارد و به مسئولیت‌ها و تعهدهایش وفا کند; چرا که یکى از موانع مهم این راه ترس‌هاى بى‌دلیل از این و آن است، به خصوص در مورد بنى‌اسرائیل، که سال‌ها زیر سیطره فرعونیان قرار داشتند و ترس، جزء بافت وجود آنها شده بود.[1]

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی


[1] . برگرفته ازتسنيم، ج 4،ص 24و تفسیر نمونه ذیل آیه 40 بقره

تجزیه

يَا :حرف ندا، مبنی، عامل

بَنِي : اسم ثلاثی مزید، جمع مذکر، از ماده (ابن) ناسالم (مهموز الفاء) معرفه، معرب، جامد، منصرف، متصرف، در اصل بنین بوده، نون آن به خاطر نصاف واقع شدن حذف شده

إِسْرَائِيلَ : اسم ثلاثی مزید،مفرد مذکر، معرفه، معرب، جامد، غیر منصرف(علمیت+عجمیت) متصرف

اذْكُرُوا : فعل امر، جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد، از ماده (ذکر) صحیح، سالم، مبنی، متعدی، معلوم، متصرف

نِعْمَتِ : اسم ثلاثی مزید، مصدر، مفرد مونث، از ماده (نعم)سالم، معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، متصرف

يَ: ضمیر متصل مجروری، متکلم وحده، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف

الَّتِي : ال زائد لازمه، اسم موصول خاص، مفرد مونث، معرفه، مبنی، جامد، غیر متصرف

أَنْعَمْتُ : فعل ماضی، متکلم وحده، ثلاثی مزید،باب افعال، از ماده (نعم) صحیح،سالم، مبنی، متعدی، معلوم، متصرف

عَلَيْ : حرف جر، مبنی، عامل

كُمْ : ضمیر متصل مجروری، جمع مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف

وَ : حروف عطف، مبنی، غیر عامل

أَوْفُوا : فعل امر،جمع مذکر مخاطب،ثلاثی مزید، باب افعال، از ماده(وفی) معتل (لفیف مفروق) مبنی، متعدی، معلوم، متصرف، در اصل (افِیُوا) بوده ، ضمه بر یاء ثقیل است، حرکت را به حرف قبل داده(افِیوُا) و در التقاء ساکنین حرف عله حذف شده(اَوفُوا)

بِـ : حرف جر، مبنی، عامل

عَهْدِ : اسمٍ ثلاثی مجرد، مصدر سماعی، مفرد، مذکر، از ماده عهد، سالم، معرفه، اضافه، معرب، جامد، منصرف، غیر متصرف

ي : ضمیر متصل مجروری، متکلم وحده، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف

أُوفِ : فعل مضارع، متکلم وحده، ثلاثی مزید، باب افعال، از ماده(وفی)معتل(تیف مفروق) مبنی، متعدی، معلوم، متصرف، در اصل(اوفی) بوده که یاء آن در جواب امر، مجزوم شده

بِـ : حرف جر،مبنی، عامل، مختص اسم

عَهْدِ : اسم ثلاثی مجرد، مصدر سماعی،مفرد مذکر، از ماده (عهد)سالم، معرفه به اضافه، معرب، جامد، منصرف، غیر متصرف

كُمْ : غیر متصل مجروری،جمع مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف

وَ : حرف عطف، مبنی، غیر عامل

إِيَّايَ : ضمیر منفصل منصوبی، متکلم وحده، مبنی ، معرفه، جامد، غیر متصرف

فَـ : حرف زائد برای تزئین، مبنی، غیر عامل

ارْهَبُوا : فعل امر، جمع مذکر مخاطب، از ماده(رهب) صحیح، سالم، مبنی،متعدی، معلوم، متصرف

نِ : حرف وقایع، مبنی، غیر عامل( برای اتصال فعل به ضمیر متکلم)(یاء) ي ضمیر متصل منصوبی، متکلم وحده، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرف

ترکیب

يَا : حرف ندا، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد

بَنِي : منادای مضاف و منصوب، علامت نصب: یاء

إِسْرَائِيلَ : مضاف الیه برای(بنی) و مجرور، علامت جر: فتحه بدل از کسره

اذْكُرُوا : فعل امر حاضر، مبنی بر حذف نون، ضمیر بارز و متصل (واو) مبنی، محلاً مرفوع، فاعل

نِعْمَتِ : مفعول به و منصوب،علامت نصب:فتح مقدر

يَ : ضمیر متصل مبنی بر سکون محلاً مجرور، مضاف الیه برای نعمت

الَّتِي : 1. اسم موصول،مبنی بر سکون، محلا منصوب، بدل از (نعمتی)به تبعیت 2. (نعمت) برای نعمت و محلاً منصوب

أَنْعَمْتُ : فعل ماضی، مبنی بر سکون، ضمیر بارز و متصل (تُ) مبنی، محلاً مرفوع، فاعل

عَلَيْ : حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد

كُمْ : ضمیر متصل، مبنی بر سکون، محلا مجرور به حروف جر

عَلَيْكُمْ : جار و مجرور متعلق به (اَنعمتُ)

وَ : حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد

أَوْفُوا : فعل امر حاضر، مبنی بر حذف نون، ضمیر بارز و متصل(واو) مبنی، محلا مرفوع، فاعل

بِـ : حرف جر، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد

عَهْدِ : اسم مجرور به حرف جر، علامت جر: کسر ظاهری

بِعَهْدِ :جار و مجرور، متعلق به (اوفوا)

ي: ضمیر متصل، مبنی بر سکون، محلا مجرور، مضاف الیه

أُوفِ : فعل مضارع مجزوم بالامر، علامت جزم: حذف حرف عله، ضمیر مستتر(انا) مبنی، محلا مرفوع، فاعل

بِـ : حرف جر، مبنی بر کسر،محلی از اعراب ندارد.

عَهْدِ : اسم مجرور به حرف جر،علامت جر:کسر ظاهری

بِعَهْدِ : جارو مجرور، متعلق به (اوفِ)

كُمْ : ضمیر متصل، مبنی بر سکون، محلا مجرور، مضاف الیه برای (بعهدِ)

وَ : حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد

إِيَّايَ : ضمیر منفصل، مبنی بر فتح، محلاً منصوب، مفعول به برای فعل محذوف (ارهبوا)

فَـ : حرف زائد برای تحسین و تزئین، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد

ارْهَبُوا : فعل امر حاضر، مبنی بر حذف نون، ضمیر بارز و متصل، مبنی، محلا مرفوع، فاعل

نِ : حرف وقایع، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد، ضمیر(یاء) متکلم حذف شده که مفعول(ارهبوا) است و کسره به نیابت از آن آمده است

اعراب جملات آیه 40

  1. يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ: جمله مستأنفه، محلی از اعراب ندارد.
  2. اذْكُرُوا نِعْمَتِي: جمله فعلیه، جواب ندا، محلی از اعراب ندارد.
  3. أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ : جمله فعلیه، صله برای التی، محلی از اعراب ندارد.
  4. أَوْفُوا بِعَهْدِي: جمله فعلیه، عطف به(اذکروا) محلی از اعراب ندارد.
  5. أُوفِ بِعَهْدِكُمْ: جمله فعلیه، جواب شرط، غیر جازم،محلی از اعراب ندارد.
  6. وإِيَّايَ: إِيَّايَ با عامل محذوفش(ارهبوا) عطف به اذکروا، محلی از اعراب ندارد.
  7. فَارْهَبُونِ: جمله فعلیه، مفسره برای(ارهبوا) متعدی، محلی از اعراب ندارد.
    سؤال: علت نصب کلمه( إِيَّايَ) در آیه مورد نظر چیست؟
    کلمه إِيَّايَ به خاطر(فارهبون) منصوب نشده است بلکه جهت نصب آن فعل محذوف (ارهبوا) می‌باشد. (اِیّای اِرهَبُوا فَارهَبُونی) و تقدم آن بر فعل، دلالت بر حصر و اختصاص می‌کند، و نظر بر این است که (رُهبت= باید از خدا ترسید) فقط باید از خداوند متعال که عالم و قادر است، صورت گیرد.

نکته بلاغی: در آیه شریفه، فنون بلاغت فنِ تعطف به کار رفته است، که همان اعاده کردن(اوفِ بِعهدکم) می‌باشد، بعد از آن که (اوفوا بعهدی) فرموده است، و فن مشارکت نیز می‌گویند.

موضوع: (جمله مفسره)

جمله تفسیریه: جمله‌ای که ماقبل خود را تفسیر کرده و حقیقت آن را نمایان می‌کند.
(گاهی با حروف تفسیر «اَی، اَن» می‌آید و گاهی بدون حرف تفسیر)

  1. مانند: فَاَوحینا إلیه اَن اصنَعِ الفلک (مومنون/27)
  2. مانند: (هل ارشدک الی طریق الکرامة تکونُ مُستقیماً) جمله تکون مستقیما تفسیریه است و محلی از اعراب ندارد (بدون حروف تفسیریه)

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *