وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ
و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى گويند ما خود اصلاحگريم
- تفسیر و مفاهیم
- اعراب و موضوع آیات
- نکات تجویدی
موضوع: صفات منافقین
جمله «إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» به کدام یک از ویژگیهای منافقین اشاره دارد؟
ویژگیهای منافقین عبارت است از:
۱- ﭼﻨﺪ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﻮﺩه، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺮﺩم ﺩﺍﺭ ﻭﺍﺻﻠﺎﺡ ﻃلب ﻣﻲﺩﺍﻧﺪ.
۲- با توجه به حرف حصر «إِنَّمَا»، ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﻃﻠﺐ ﻣﻌﺮّﻓﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ. (ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﺴﻲ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺳﺨﺖ ﺭﻭﺣﻲ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭﻟﻲ ﺧﻴﺎﻝ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ).
۳- ﺑﺎ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻧﺎﺑﺠﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ، ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﺗﺤﻤﻴﻖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺗﻮﺟﻴﻪ ﺧﻠﺎﻓﻜﺎﺭﻱﻫﺎﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺍﺳﺖ.[1]
امیرالمومنین در نهج البلاغه صفات منافقین را اینگونه بیان میکنند:
اى بندگان خدا شما را به تقوا و پرهیزکارى سفارش مىکنم و از منافقان برحذر مىدارم، چرا که آنها گمراه و گمراه کنندهاند؛ خطاکار و غلط اندازند؛ هر روز به رنگ تازهاى در مىآیند، و به قیافهها و زبانهاى مختلف خودنمایى مىکنند.
از هر وسیلهاى براى فریفتن و در هم شکستن شما بهره مىگیرند و در هر کمین گاهى به کمین شما نشستهاند.
بد باطن و خوش ظاهرند، و پیوسته مخفیانه براى فریب مردم گام برمىدارند، و از بیراههها حرکت مىکنند.
گفتارشان به ظاهر شفا بخش، امّا کردارشان دردى است درمان ناپذیر.[2]
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
[1] . نهج البلاغه، خطبه ۱۹۶
[2] . تفسیر نور، ج۱، ص ۵۶
تجزیه:
وَ: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
إِذَا: اسم ثلاثی، ظرف زمان، شرطیه، مبنی، غیرعامل، دائمالاضافه
قِيلَ: فعل ماضی، مفرد مذکر غائب، ثلاثی مجرد، از مادّه (قول)، معتل (اجوف واوی)، مبنی، متعدی، مجهول، متصرف
[در اصل قُوِلَ بوده که واو متحرک ماقبل صحیح و متحرک پس از سلب حرکت ماقبل، حرکتش را به ما قبل داده (قِولَ) واو ساکن ماقبل مکسور قلب به (یاء) میشود (قِیلَ)
لَ: حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم
هُمْ: ضمیر متصل مجروری، جمع مذکر غائب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف
لَا: حرف نهی، مبنی، عامل، مختص فعل مضارع
تُفْسِدُوا: فعل مضارع، جمع مذکر غائب، ثلاثی مزید، باب افعال، از مادّه (فسد)، صحیح و سالم، معرب، متعدی، معلوم، متصرف
فِي : حرف جر، مبنی، عامل، مختص اسم
الْأَرْضِ: (ال): حرف تعریف عهد خارجی یا استغراق، مبنی، غیرعامل، مختص اسم
ارض: اسم ثلاثی مجرد، مفرد مؤنث مجازی از مادّه (ارض)، ناسالم (مهموز الفاء)، معرفه به الف و لام، معرب، جامد، منصرف، متصرف.
قَالُوا: فعل ماضی، جمع مذکر غائب، ثلاثی مجرد از مادّه(قول)، معتل (اجوف واوی)، مبنی، متعدی، معلوم، متصرف
[در اصل قَوَلُوا بوده که واو متحرک ماقبل مفتوح قلب به الف شده قالُوا]
إِنَّمَا: اِنَّ: حرف مشبهۀ بالفعل و تأکید، مبنی، عامل، مختص اسم
ما: مای کافّه، مبنی ، غیرعامل (از عمل اِنَّ جلوگیری میکند)
إِنَّمَا: ادات حصر و قصر، مبنی، غیرعامل.
نَحْنُ: ضمیر منفصل مرفوعی، متکلم معالغیر، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف
مُصْلِحُونَ: اسم ثلاثی مزید، جمع مذکر از مادّه (صلح) نکره، معرب، مشتق(اسم فاعل)، منصرف، متصرف
ترکیب:
وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.
إِذَا: ظرف زمان شرطیه، مبنی بر سکون، محلاً منصوب، مفعولٌ فیه، متعلق به قِیلَ
قِيلَ: فعل ماضی مجهول، مبنی بر فتح
لَ: حرف جر، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد.
هُمْ: ضمیر متصل، مبنی بر سکون، محلاً مجرور به حرف جر(کَ)
لَهُمْ: جار و مجرور، متعلق به قِیلَ
لَا: لاء ناهیه جازمه، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.
تُفْسِدُوا: فعل مضارع مجزوم به لاء نهی، علامت جزم: حذف نون، ضمیر متصل (واو)، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل.
فِي: حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.
الْأَرْضِ: اسم مجرور به حرف جر (فی) علامت جر: کسره ظاهری
فِي الْأَرْضِ: جار و مجرور، متعلق به (لاَتُفسِدُوا)
قَالُوا: فعل ماضی، مبنی بر ضم، ضمیر متصل(واو) مبنی، محلاً مرفوع، فاعل.
إِنَّمَا: از ادات حصر و قصر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.
نَحْنُ: ضمیر منفصل، مبنی بر ضم، محلاً مرفوع، مبتدا
مُصْلِحُونَ: خبر(نَحنُ) و مرفوع، علامت رفع: واو
اعراب جملات آیه «11»
1- إِذَا قِيلَ لَهُمْ…. مُصْلِحُونَ: عطف بر جملۀ (فِی قُلُوبُهم مَرَضٌ) و محلی از اعراب ندارد.
2- قِيلَ لَهُمْ…..: جمله فعلیه، مضافالیه برای (إذا) و محلاً مجرور.
3- لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ: جمله فعلیه؛ 1. مقول قول برای قیل و محلاً مرفوع 2. نائب فاعل برای قیل و محلاً مرفوع
4- قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ: جمله فعلیه، جواب شرط غیرجازم، محلی از اعراب ندارد.
5- إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ: جمله اسمیه، مقول قول برای (قالوا)، محلاً منصوب.
سؤال: چرا (إنَّ) در این آیه به عنوان حروف مشبهۀ بالفعل عمل نصب و رفع خود را انجام نمیدهد؟
زیرا، بر سر (مای) کافّه قرار گرفته و از عمل خود که همان، نصب به اسم و رفع به خبر است، باز میماند.
نکته بلاغی
صیغه حصر و قصر در عبارت (إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ) بهکار رفته است. این نوع قصر از نوع قصر موصوف بر صفت است که معنای آن چنین است: تنها ما مصلح هستیم.
موضوع: انواع إذا
(إذا) به سه صورت میباشد:
1- ظرفیه: ظرف برای زمان آینده، مبنی بر سکون و اغلب متضمن معنای شرط است و به شرطش جر میدهد (یعنی، جملهای که بعد از آن واقع شود با اضافه شدنش به آن مجرور میگردد)
مختص داخل شدن بر جمله فعلیه و فعل بعدش اغلب ماضی یا مضارع میباشد.
2- تفسیریه: حرف مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد. در جملات در محلّ (أیُّ) تفسیریه میآید و تنها اختلافی که با آن دارد در فعل بعدش (بعد از إذا) میباشد که فقط به صورت مخاطب است.
مانند: (استکتمته السّرّ إذا طَلِبتَ مِنهُ أَن یَستُرَهُ)
3- فجائیه: ظرف زمان، مبنی بر سکون، محلاً منصوب، مفعول فیه اعراب میشود یا به صورت حرف، مبنی بر سکون که محلی از اعراب ندارد و آن مختص وارد شدن بر جمله اسمیه میباشد و احتیاج به جواب ندارد (مانند إذا شرطیه) و در ابتدای کلام قرار نمیگیرد و لازم است (فای زائد بر اولش اضافه گردد و اسم مرفوع بعد از آن مبتدا میباشد.
خبر این مبتدا یا ذکر میشود؛
مثال: «فَاَلقاهَا فَإذا هِیَ حَبَّۀٌ تَسعَی»[1]
هِیَ: مبتدا و محلاً مرفوع / حَیَّۀٌ: خبر و مرفوع به ضمه مقدر
یا محذوف است؛
مثال: «دَخَلتَ الصَّفَ فَإِذَا الاُستاذُ»
[1]. 20 / طه.
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
إِذَا :حرف«ذ» نوک زبانی ادا می شود و دارای صفت استفال و رخوه است.
الْأَرْضِ: حرف«ر» زنشی اداء می شود همراه با درشتی و تفخیم است. حرف«ض» کناری سایشی اسدا می شود و دارای صفت استعلاء، استطاله و استعلاء است.
نَحْنُ مُصْلِحُونَ:حرف«ح» از وسط حلق همراه با گرفتگی ادا می شود و دارای صفت بحه است.
مُصْلِحُونَ: حرف «ص» از نزدیک شدن سطح جلوی زبان به سقف دهان ادا می شود و دارای صفت صفیر و استعلاء است.
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه