«الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا، وَ شَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا؛ تمام زن شر است و بدتر از همه آن‌که از بودنش گریزی نیست. (حکمت 238نهج البلاغه)

«المرأة عقرب حلوة اللسعه» زن عقربى شيرين نيش است (حكمت 58 نهج البلاغه)

بارها گفته ایم که برای ترجمه و فهم گزارهای تاریخی از جمله احادیث که بیش از هزارسال از زمان صدور آن می گذرد، باید ادبیات رایج و فرهنگ محاوره آن زمان را در نظر گرفت و به هیچ عنوان بار معنایی کلمات در زمان حال را ملاک قضاوت قرار نداد.

ثانیا برای قضاوت در مورد دیدگاه یک شخص یا مکتب در مورد موضوعی باید تمام سخنان وی را ارزیابی کرد و گلچین کردن برخی از عبارات برای اثبات چیزی، یک نوع دروغ گویی و افتراء محسوب میشود.

به نظر می رسد این گونه تعابیر (عقربی که نیش آن شیرینه و….) تعریف هوشمندانه ای از زن، (البته مطابق با ادبیات روز خود) میباشد که به مردان آن دوره که زن را مایه زحمت و دردسر میدانستند، شیرینیها و امتیازات زن را را هم یادآوری میکند.

تعبیر قرآن در این رابطه این گونه است: «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً (نساء، 19) ؛ با زنان به نیکی رفتار کنید، حتی اگر به نظرتان ناپسند آیند؛ زیرا چه بسا اموری که در نگاه اول برایتان ناپسند است، اما پروردگار خیر بسیاری در آن قرار داده است.

مشاهده می شود که مردان آن دوره چندان رضایتی از زن نداشته اند و قرآن می فرماید چه بسا شما از چیزی کراهت دارید که در آن خیرکثیر است.

در آیه زیر هم در مورد زن تعبیر خیر به کار رفته است:

هنگامی که موسای پیامبر(ع) با عبارت «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیر» (قصص، 24) از پروردگار طلب خیر کرد، به تصریح قرآن در آیات بعد، یکی از خیرهایی که بعد از این دعا به این پیامبر رسید، همسری بود که به تنهایی و آوارگی ایشان پایان داد.

اکنون با توجه به این آیات، روایت مورد نظر را بررسی خواهیم کرد.

متن این روایت این‌گونه است: «الْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا» اگر واژۀ «شر» را در این روایت به معنای بدی و زشتی گرفته و سپس آن را این‌گونه معنا کنیم که «زنان سراسر آکنده از بدی و زشتی هستند و بدتر از همه آن است که ناچاریم با آنان زندگی کنیم!»، چنین معنایی با اصول اولیۀ دینی – از جمله، آیات یاد شده – همخوانی نداشته و نمی‌توان چنین برداشتی را پذیرفت، و اگر معنایی جز آنچه گفته شد برای این روایت متصور نباشد، باید با قاطعیت از آن صرف نظر کرد.

اما با اندکی تأمل می‌توان معنای دیگری برای این روایت در نظر گرفت که مشکل چندانی ایجاد نخواهد کرد، بدین ترتیب که واژۀ «شر» را به زشتی و بدی معنا نکرده، بلکه به دردسر و افزایش مسئولیت ترجمه کنیم. چنین معنایی از «شر» در متون اسلامی بسیار به چشم می‌خورد، مانند این آیه از قرآن: «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»، یعنی انسان هر وقت که دچار دردسری شد، ناله و فریادش بلند می‌شود.

در ضرب المثلی فارسی نیز وجود دارد که «زن و بچّه دردسرند و بى دردسر هم نمی توان زندگى کرد» یا «زن بلا است و هیچ خانه‌ای بدون بلا مباد».

shobhe_ir

زنان تربيت نايافته:

امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به مشكلات موجود در گروهى از زنان اشاره كرده، مى فرمايد: «تمامى وجود زن شرّ است و بدترين چيزى كه در اوست اين كه از وجودش چاره اى نيست»؛ (أَلْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا، وَشَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لاَبُدَّ مِنْهَا!).

روشن است كه منظور امام(عليه السلام) در اين كلام تمام زنان نيستند زيرا زنان برجسته در اسلام فراوان بوده اند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)، امام و ساير ائمه(عليهم السلام) براى آنها احترام فراوان قائل بودند.

حدیث معروف رسول اکرم که مى فرمود: «حُبِّبَ إلَىَّ مِنَ الدُّنْیا ثَلاثٌ: النِّساءُ وَالطّیبُ وَجُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنی فِی الصَّلاةِ؛ سه چیز از دنیاى شما محبوب من است: بوى خوش و زنان و نور چشمانم نماز است». (بحارالانوار، ج 73، ص 141) شاهد گویاى این مطلب است.

افزون بر این قرآن مجید بسیارى از زنان را مدح کرده است؛ مثلا مى فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّنْ ذَکَر أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ هر کس کار شایسته اى انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالى که مؤمن است به طور مسلّم او را حیات پاکیزه اى مى بخشیم؛ و پاداش آنها را مطابق بهترین اعمالى که انجام مى دادند، خواهیم داد». (نحل، آیه 97) در حدیث معروفى که در تفسیر نور الثقلین آمده مى خوانیم: هنگامى که اسماء بنت عمیس با همسرش جعفر بن ابى طالب از حبشه آمد بر زنان پیغمبر وارد شد و از آنها سؤال کرد: آیا چیزى از قرآن درباره اهمیت زنان آمده است؟ آنها گفتند: نه. اسماء بى درنگ نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد، عرض کرد: اى رسول خدا! زنان در ناامیدى و خسارتند، فرمود: چرا؟ عرض کرد: زیرا درباره آنها خوبى هایى که درباره مردان گفته مى شود ذکر نمى گردد! (براى رفع اشتباه او) این آیه نازل شد: «(إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللهَ کَثِیراً وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً); به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع (فرمان خدا) و زنان مطیع (فرمان خدا)، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که (بسیار خدا را) یاد مى کنند خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداش عظیمى فراهم ساخته است». (احزاب، آیه 35) نیز قرآن بعضى از زنان را به عنوان الگو و اسوه حتى براى مردان قرار داده است: «(وَضَرَبَ اللهُ مَثَلا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِى عِنْدَکَ بَیْتاً فِى الْجَنَّةِ وَنَجِّنِى مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِى أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ); و خداوند براى مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام که گفت پروردگارا نزد خود براى من خانه اى در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در آن دمیدیم او کلمات پروردگار خویش و کتاب هایش را تصدیق کرد و از مطیعان (فرمان خدا) بود». (تحریم، آیه 11 و 12)

آرى این دو زن فداکار و با ایمان و با تقوا در نوع خود سرمشق و اسوه اى براى مردان و زنان جهان شدند.

هر چند قرآن مجید در کنار این دو زن سخن از دو زن دیگر ناصالح مى گوید که الگو براى کافران بوده اند: همسر نوح و همسر لوط که در کنار دو پیغمبر مى زیستند؛ اما از نورانیت وجود آنها بهره نگرفتند و گمراه و همصدا با کافران شدند.

خدماتى که اسلام به زنان کرده و آنان را از آن وضع جاهلیت که معامله انسان با آنها نمى شد، در آورده و شخصیت والاى انسانى به آنها بخشیده بر همه روشن است.

در عین حال مذمت هایى نیز درباره زنان در نهج البلاغه و سایر روایات اسلامى مى بینیم و اگر همه اینها را در کنار هم بگذاریم نتیجه این مى شود که گروهى از زنان مورد نکوهش اند و گروه دیگرى مورد ستایش و از آنجا که از وجود زن براى گمراه کردن مردان در طول تاریخ استفاده ابزارى فراوانى شده در روایات اسلامى و نهج البلاغه به این موضوع هشدار داده شده است. این سخن در میان دانشمندان معروف است که در هر پرونده جنایى پاى زنى در میان است. در حالى که استفاده ابزارى از مردان کمتر شده است.

این نکته نیز شایان توجه است که بعضى از عبارات نهج البلاغه که در نکوهش زنان است بعد از داستان جنگ جمل که سردمدار آن یکى از همسران پیامبر بود، وارد شده، جنگى که هفده هزار نفر از مسلمانان را به کشتن داد و شکاف عظیمى در صفوف مسلمانان ایجاد کرد. دلیل روشن این مطلب خطبه 80 نهج البلاغه است که در طلیعه آن آمده است «مِنْ خُطْبَة لَهُ(علیه السلام) بَعْدَ فَراغِهِ مِنْ حَرْبِ الْجَمَلِ، فی ذَمِّ النِّساءِ بِبَیانِ نَقْصِهِنَّ؛ این یکى از خطبه هاى امام(علیه السلام) است که پس از جنگ جمل در نکوهش زنان ایراد فرموده است». بنابراین هدف آن حضرت زنانى از آن قبیل بوده است. توضیحات بیشترى در این زمینه در ذیل همان خطبه آمده است. (پیام امام امیرالمؤمنین، شرح نهج البلاغه، آیت الله مکارم شیرازی) ( سند گفتار حکیمانه: تنها مدرکى جز نهج البلاغه که در کتاب مصادر براى این کلام حکیمانه آمده غررالحکم است که آن را با تفاوتى ذکر کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 188). اضافه بر این مرحوم طبرسى در مجمع البیان ذیل آیه 14 سوره «آل عمران» این حدیث را با اضافه اى نقل کرده است. (مجمع البیان، ج 2، ص 252)

موسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *