،معانی حرف جرّ «لام» را به تفکیک بیان کنید.
⦁ ملکیت
⦁ اختصاص
⦁ استحقاق
⦁ تعلیل
⦁ انتهای غایت
⦁ به معنای بَعد
⦁ استغاثه
⦁ تأکید (لام زایده)
1– ملکیت
مثال1: «وَ لَهُ ما فی السَمواتِ و ما فی الارضِ»
[ترکیب: و: حرف عطف، مبنی بر فتح / لَ: حرف جرّ، مبنی بر فتح/ هُ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ/ لَهُ: جارّو مجرور، متعلق به یکونُ محذوف، محلاً مرفوع، خبر مقدم / ما: اسم موصول، مبنی، محلاً مرفوع، مبتدای موخر/ فی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ السمواتِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ فی السموات: جارُ و مجرور، متعلق به موجودٌ محذوف/ و: حرف عطف، مبنی بر فتح/ ما: اسم موصول، مبنی، محلاً مرفوع، معطوف به مبتدا/ فی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ الارضِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ فی الارض: جارّ و مجرور، متعلق به موجودٌ محذوف]
مثال2: الدّارُ لَکَ
[ترکیب: الدارُ: مبتدا و مرفوع به ضمه ظاهری/ لَ: حرف جرّ، مبنی بر فتح/ کَ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ/ لکَ: جارّ و مجرور، متعلق به یکونُ محذوف، محلاً مرفوع، خبر]
توضیح: در دو مثال بالا ، «لام» در معنای ملکیت است.
2- اختصاص (شبه ملکیت)
مثال1: «السَّرجُ لِلفَرَسِ»
[ترکیب: السَّرجُ: مبتدا و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری/ لِ: حرف جر، مبنی بر کسر/ الفَرَسِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ لِلفَرَسِ: جارّ و مجرور، متعلق به «یکونُ» محذوف، محلاً مرفوع، خبر]
توضیح: درمثال فوق، زین اختصاص به اسب دارد.
مثال2: «المِنبَرُ لِلخَطیبِ»
[ترکیب: المِنبَرُ: مبتدا و مرفوع به ضمه ظاهری/ لِ: حرف جرّ، مبنی بر کسر/ الخَطیبِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ للخطیب: جار و مجرور، متعلق به «یکونُ» محذوف، محلاً مرفوع، خبر]
توضیح: درمثال فوق، منبر مختص خطیب است.
نکته: به عقیده برخی نحویون ملکیت دارای یک معنای عام و کلی است و معنای اختصاص و استحقاق را نیز دربرمی گیرد.
فرق ملکیت و اختصاص: در ملکیت، مالک می تواند در ملک خود آن گونه که بخواهد تصرف کند ولی در اختصاص از تصرف در آنچه که متعلق به اوست ناتوان است.
3- استحقاق (شبه ملکیت)
بر این معنا دلالت می کند که مجرور، مستحق ماقبل از لام است و شرط استعمال لام به این معنا این است که باید ماقبل، اسم معنا و مابعد، اسم ذات باشد.
مثال1 : الحمدُ لِلَّهِ
[ترکیب: الحمدُ: مبتدا و مرفوع به ضمه ظاهری / لِ: حرف جرّ، مبنی بر کسر/ اللهِ: اسم مجرور بحرف جرّ، علامت جرّ: کسره ظاهری / لِلَّهِ: جارّ و مجرور، متعلق به واجبٌ محذوف، محلا مرفوع، خبر]
توضیح: در مثال بالا، حمد اسم معنا، و الله اسم ذات است؛ همچنين خدای باریتعالی مستحق حمد می باشد.
مثال2: الجنّةُ لِلمتَّقینَ
[ترکیب: الجنّةُ: مبتدا و مرفوع به ضمه ظاهری/ لِ: حرف جرّ، مبنی بر کسر/ المتَّقینَ: مجرور بحرف جرّ، علامت جرّ: ياء/ لِلمتَّقین: جارّ و مجرور، متعلق به کائنةٌ محذوف، خبر و محلا مرفوع]
توضیح: در مثال بالا پرهیزکاران مستحق بهشت هستند.
4- تعلیل «علت»
مثال1: «اَحِبُّوا اهلَ بیتي لِحُبِّی»
[ترکیب: اَحِبُّوا: فعل امر و مبنی بر حذف نون، ضمیر بارز واو: محلاً مرفوع، فاعل/ اهلَ: مفعول به و منصوب علامت نصب فتحه ظاهری/ بیت: مضاف الیه، تقدیرا مجرور/ ی: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور، مضاف الیه/ لِ: حرف جرّ، مبنی بر کسر/ حبِّ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ لِحُبِّ: جار و مجرور، متعلق به احبوا / ی: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور، مضاف الیه]
مثال2: «لِإِیلافِ قریشٍ»
[ترکیب: لِ: حرف جرّ، مبنی بر کسر/ ایلافِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ لایلافِ: جارّو مجرور، متعلق به «لیعبدوا» موجود در آیه بعد «فلیعبدوا رب هذا البیت»/ قریشٍ: مضاف الیه و مجرور، علامت جرّ کسره ظاهری]
توضیح: در دو مثال بالا ، «لام» در «لِحبّی» و«لِایلافِ» برای بیان علت است.
5- انتهای غایت (به معنای إلی)
مثال: «کُلُّ یجري لأَجَلٍ مُسَمَّی»
[ترکیب: کُلُّ: مبتدا و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری / یَجري: فعل مضارع مرفوع، علامت رفع ضمه مقدر، ضمیر مستتر «هو»: مبنی، محلاً مرفوع، فاعل، جمله فعلیه محلاً مرفوع، خبر برای مبتدا / لِ: حرف جرّ، مبنی بر کسر/ اَجَلٍ: مجرور به حرف جر، علامت جرّ کسره ظاهری/ لِأَجَلٍ: جارّ و مجرور متعلق به یجری / مُسمَّی: صفت برای اجلٍ، تقدیراً مجرور بنابر به تبعیت]
توضیح: درمثال فوق، «لام» در «لِاَجلٍ» برای بیان انتهای غایت زمانی است.
6- به معنی «بَعد»
مثال1: «أَقِمِ الصَلوةَ لِدُلوکِ الشمسِ»
[ترکیب: أَقِم: فعل امر، مبنی بر سکون، ضمیر مستتر «انت»: مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ الصَلوةَ: مفعول به و منصوب، علامت نصب فتحه ظاهری/ لِ: حرف جرّ، مبنی بر کسر/ دُلُوکِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ لِدلوکِ: جارّ و مجرور و متعلق به أقِم / الشمسِ: مضاف الیه و مجرور، علامت جرّ کسره ظاهری]
توضیح: درمثال فوق، «لام» در «لِدُلوکِ» در معنای «بعد» است، (بعد از محقق شدن زوال نماز ظهر را بپا می دارند .)
مثال2: «صُومُوا لِرُؤیتِهِ و أَفطِروا لِرُؤیته»
[ترکیب: صوموا: فعل امر، مبنی بر حذف نون – واو: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ لِ: حرف جرّّ، مبنی بر کسر/ رُؤیَتِ: مجرور به حرف جرّّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ لِرویتِ: جارّو مجرور متعلق به صوموا/ ه: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور، مضافٌ اليه / و: حرف عطف، مبنی بر فتح/ اَفطِرُوا: فعل امر، مبنی بر حذف نون – واو: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ لِ: حرف جرّ، مبنی بر کسر/ رُؤیَتِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ لِرویتِ: جارّ و مجرور متعلق به افطروا/ ه: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور، مضافٌ اليه ]
توضیح: درمثال فوق، «لام» در «لِرؤیَتِهِ» درمعنای «بعد» است.( بعد از دیدن هلال در اول ماه رمضان روزه میگیرند و پس از دیدن آن در اول ماه شوال عيد می شود.)
7- استغاثه
مثال: «یا لَثاراتِ الحُسَینِ»
[ترکیب: یا: حرف ندا، مبنی بر سکون / لَ: حرف جرّ، مبنی بر فتح/ ثاراتِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ لَثارات: جارّ و مجرور، متعلق به استغيثُ محذوف / الحسین: مضاف الیه و مجرور، علامت جرّ کسره ظاهری]
توضیح: درمثال فوق، «لام» در «لَثاراتِ» درمعنای استغاثه به کار رفته است.
8- تأکید (لام زائده)
مثال : «اِن کنتم لِلرُّؤیا تعبرون»
[ترکیب: اِن: حرف شرط، مبنی بر سکون/ کنتم: فعل ماضی ناقص، مبنی بر فتح – تُم: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مرفوع، اسم کان/ لِ: حرف جرّ زائد ، مبنی بر کسر/ رویا: اسم مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ: کسره مقدر و محلاً منصوب، مفعول به مقدم برای تعبرون/ للرُّؤیا: جارّ و مجرور و نیاز به متعلق ندارد چون حرف جر زائد است / تعبرون: فعل مضارع مرفوع, عکس علامت رفع ثبوت نون – واو: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل، این جمله فعلیه محلاً منصوب، خبر کنتم]
توضیح: درمثال فوق، «لام» در «لِلرؤیا» زائد است و فقط برای تاکید آمده است.
اقسام حرف «لام»
کاربرد حرف «لام» در زبان عربی به چند صورت است؟
حرف «لام» به دو صورت استعمال می شود:
الف) عامل
⦁ حرف جارّه: با هر اسم ظاهری به صورت مکسور می آید جز با اسم مستغاث و ضمیرکه لام مفتوح میشود
مثال: یا لَلمَهدی لِلمُنتَظرینَ.
مثال: إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
⦁ حرف جازم: لام امر در صیغه های غایب و متکلم مضارع
مثال: «لِیُنفِقْ ذو سَعَةٍ مِن سَعَتِهِ»
ب) غير عامل: دارای ۷ قسم است:
- لام ابتدا: حرف ابتداست زیرا فقط در ابتدای کلام قرار می گیرد و حرف تأکید است زیرا ما بعد خود را تأکید می کند.
مثال: لَأنتُم أشَدُّ رهبَةً في صُدورِهِم مِنَ اللهِ
[ ترکیب: لَ: حرف ابتدا، مبنی بر فتح/ أنتُم: ضمیر منفصل و مبنی، محلا مرفوع مبتدا/ أشَدُّ: خبر و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری/ رهبةً: تمییز و منصوب، علامت نصب فتحه ظاهری/ في: حرف جر، مبنی بر سکون/ صُدورِ: اسم مجرور بحرف جر، علامت جر کسره ظاهری/ هم: ضمیر متصل و مبنی، محلا مجرور، مضاف إليه/ في صُدورِهِم: جار و مجرور، متعلق به تکونُ محذوف، صفت برای رهبةً/ من: حرف جر، مبنی بر سکون/ اللهِ: اسم مجرور بحرف جر، علامت جر کسره ظاهری/ منَ اللهِ: جار و مجرور، متعلق به «رهبةً»] - لام زائده: تأکید کننده مفاد و مضمون جمله است.
مثال: هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ - لام جواب: در موارد زیر به کار می رود:
⦁ جواب “لو”
مثال: وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ
[ ترکیب: لَو: حرف شرط غير جازم ، مبنی بر سکون/ اجتَهَدتَ: فعل ماضي، مبنی بر سکون، تَ: ضمیر متصل و مبنی، محلا مرفوع، فاعل/ لَ: حرف جواب، مبنی بر فتح/ نَجَحتَ: فعل ماضي، مبنی بر سکون، تَ: ضمیر متصل و مبنی، محلا مرفوع، فاعل/ لَنَجَحتَ: جمله فعليه، جواب شرط غير جازم، محلی از اعراب ندارد.]
⦁ جواب “لولا”
مثال: وَ لَوْلَا دَفعُ اللهِ الناسَ بَعضَهُم بِبعضٍ لَفَسَدَتِ الأرضُ
[ ترکیب: وَ: حرف استیناف، مبنی بر فتح/ لَولا: حرف شرط، مبنی بر سکون/ دَفعُ: مبتدا و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری/ اللهِ: مضافٌ إليه و مجرور، علامت جر کسره ظاهری/ الناسَ: مفعولٌ به و منصوب، علامت نصب فتحه ظاهری/ بَعضَ: بدل از الناسو منصوب بنابر تبعیت/ هُمْ: ضمیر متصل و مبنی، مضافٌ اليه و محلا مجرور/ بِ: حرف جر، مبنی بر کسر/ بَعضٍ: اسم مجرور بحرف جر، علامت جر کسره ظاهری/ بِبعضٍ: جار و مجرور، متعلق به دَفعُ/ لَ: لام جواب لولا، مبنی بر فتح/ فَسَدَت: فعل ماضي، مبنی بر فتح – جمله فعليه، جواب شرط غير جازم، محلی از اعراب ندارد. / الاَرضُ: فاعل و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری) - جواب قسم
مثال: قَالُوا تاﷲِ لَقَد آثَرَکَ اللهُ عَلَينَا
[ترکیب: قَالُوا: فعل ماضي، مبنی بر ضم، ضمیر متصل و مبنی واو: فاعل و محلا مرفوع/ تَ: حرف جر، مبنی بر فتح/ اللهِ: اسم مجرور بحرف جر، علامت جر کسره ظاهری/ تَاللّهِ: جار و مجرور، متعلق به اُقسِمُ محذوف/ لَ: لام جواب قسم، مبنی بر فتح/ قَد: حرف تحقیق، مبنی بر سکون/ آثَرَ: فعل ماضي، مبنی بر فتح/ کَ: ضمیر متصل و مبنی، محلا منصوب، مفعولٌ به/ اللهُ: فاعل و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری/ عَلینا: جار و مجرور، متعلق به «آثَرَکَ»]
⦁ لام مؤذنه يا موطئه للقسم: این لام بر ادات شرط داخل می شود تا بیانگر این معنا باشد جوابی که بعد از آن قرار می گیرد، جواب برای قسم قبل از لام است نه اینکه جواب برای شرط بعد از لام باشد و بر همین پایه و اساس چنین لامی، لامِ مؤذّنه (اعلام کننده) و یا لام موطئه (پرورش دهنده) خوانده می شود زیرا جواب را برای قسم آماده و مهیا می سازد.
مثال: لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم
[ترکیب: لَ: لام موطئه للقسم، مبنی بر فتح/اِن: حرف شرط جازم، مبنی بر سکون/ شَکَرتُم: فعل ماضي، مبنی بر سکون – تُم: ضمیر متصل و مبنی، محلا مرفوع، فاعل/ لَ: لام قسم، مبنی بر فتح/ أَزیدَنَّ: فعل مضارع مؤکد به نون تأکید ثقیله، ضمیر مستتر اَنا، فاعل و محلا مرفوع/ کُم: ضمیر متصل و مبنی، محلا منصوب، مفعولٌ به/ لَأَزیدَنَّکُم: جمله جواب قسم و محلی از اعراب ندارد.]
تقدیر کلام: اُقسِمُ لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکم - لام تعریف در «ال»
مثال: إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا - لام بعید در اسماء اشاره
مثال: ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ
[ترکیب: ذا: اسم اشاره/ لِ: لام بُعد/ کَ: کاف خطاب] - لام تعجب: بر فعل ماضی بر وزن «فَعُلَ» واقع می شود و برای رساندن معنای تعجب به کار گرفته می شود.
مثال: لَکَرُمَ حاتَمٌ
[ ترکیب: لَ: لام تعجب، مبنی بر فتح/ کَرُمَ: فعل ماضي، مبنی بر فتح/ حاتَمٌ: فاعل و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری]
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه