حرف جرّ «فی» در چند معنی استعمال می شود؟

  1. ظرفیت (حقیقی و مجازی)
  2. مصاحبت
  3. سببیّت
  4. مقایسه
  5. استعلاء

• ظرفیت
الف) ظرفیت حقیقی: در واقع اسم مجرور، ظرف برای وقوع و تحقق ماقبل باشد.
مثال: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُم ما في الارضِ جمیعاً…»
[ترکیب: هُوَ: ضمیر منفصل، مبنی، محلاً مرفوع، مبتدا/ الِذي: اسم موصول، مبنی، محلاً مرفوع، خبر/ خَلَقَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح، ضمیر مستتر هو: مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ لَ: حرف جرّ، مبنی بر فتح/ کم: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ/ لکم: جارّ و مجرور، متعلِّق به «خلق»/ ما: اسم موصول، مبنی، محلاً منصوب، مفعول به/ فی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ الارض: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ فی الارضِ: جارّ و مجرور، متعلّق به (استقرَّ) محذوف/ جمیعاً: حال و منصوب، علامت نصب فتحه ظاهری]
توضیح: «الارض» ظرف حقیقی برای «ما» است.
ب) ظرفیت مجازی : اسم مجرور، ظرف برای وقوع و تحقق ماقبل نمی باشد بلکه مجازاً به عنوان ظرف قصد شده است.
مثال: «وَ لَکُم فی القصاصِ حیاةٌ…»
[ترکیب: واو: حرف استیناف، مبنی بر فتح/ لَ: حرف جرّ، مبنی بر فتح/ کم: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ/ لَکُم: جارّ و مجرور متعلّق به تکونُ محذوف، محلاً مرفوع، خبر مقدم/ فی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ القصاصِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جر کسره ظاهری/ فی القصاص: جارّ و مجرور، متعلّق به (کائناً یا یکونُ) محذوف، محلاً منصوب، حال/ حیاةٌ: مبتدای مؤخر، مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری.]
• مصاحبت (همراهی کردن)
مثال1: جاءَ فی مَوکَبِهِ.
[ترکیب: جاءَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح/ فی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ موکبِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جر کسره ظاهری/ فی موکبِ: جارّ و مجرور، متعلّق به «جاءَ»/ هِ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور، مضاف الیه]
مثال2: «فَخَرَجَ عَلی قَومِه فی زینَتِهِ…»
[ترکیب: فَ: حرف عطف، مبنی بر فتح/ خَرجَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح، هو مستتر فاعل و محلا مرفوع/ عَلی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ قومِ: اسم مجرور به حرف جر، علامت جرّ کسره/ هِ: ضمیر متصل و مبنی، مضاف الیه و محلا مجرور/فی: حرف جرّ، مبنی بر سکون، عامل/ زینتِ: اسم مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ ه: گذشت/ فی زینةِ: جار و مجرور، متعلق به عامل مقدر، حال و محلا منصوب.]
• سببیّت
مثال: فذلِکُنَّ الذی لُمتُنَّنی فیه
[ترکیب: فاء: رابطه، مبنی بر فتح/ ذلِکُنَّ: اسم اشاره، مبنی، محلاً مرفوع، مبتدا(ذا: اسم اشاره، لِ: لام بعید، کُنَّ: حرف خطاب)/ الذی: اسم موصول، مبنی، محلاً مرفوع، خبر/ لُمتُ: فعل ماضی، مبنی بر سکون، تُ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ ن:نون وقایه/ ی: ضمیر متصل، مبنی، محلاً منصوب، مفعول به/ فی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ هِ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ/ فیه: جارّ و مجرور و متعلّق به «لُمتُنَّ»]

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *