سؤال 1 : علم نحو چه مواردی را به ما میآموزد؟
با مطالعه علم نحو، میتوانیم با موارد ذیل آشنا شویم:
- جایگاه صحیح هر کلمه در جمله
- راه شناخت کلمات معرب و مبنی
- حالات آخر کلمات معرب در کلام
- حالت ثابت آخر کلمات مبنی
سؤال 2 : کلمات در زبان عربی از لحاظ حرکت حرف آخر، به چند دسته تقسیم میشوند؟
- معرب: کلمه هایی که علامت آخرشان بر حسب جایگاه و نقش آنها در جمله متغیر است.
مانند حرکت آخر کلمه «سعید» که براساس جایگاه آن در جمله تغییر کرده است.
جاءَ سَعیدٌ . رَأیتُ سعیداً. سَمِعتُ مِن سعیدٍ.
- مبنی: اسمی است که با تغییر موقعیتش در جمله، حرکت آخر آن تغییر نمیکند. به ثابت ماندن حرکت آخر کلمه مبنی «بِناء» گفته میشود. مانند : هُوَ (مبنی بر فتح). أمسِ (مبنی بر کسر). نَحنُ (مبنی بر ضمّ). مِن (مبنی بر سکون)
سؤال3 : اقسام کلمه را ازلحاظ إعراب و بناء بررسی کنید.
با توجه به اینکه کلمه بر سه قسم: اسم ، فعل و حرف میباشد، مبنی و معرب بودن آنها به شرح ذیل است:
- حرف : همه حروف مبنی هستند و حرکت آخر آنها ثابت است. مانند: حَتّی ، لِـ ، فِی…
- فعل: برخی افعال معرب و بعضی دیگر مبنی هستند:
الف) همه صیغه های فعل ماضی، مبنی هستند. مانند: جَلَسَ (مبنی بر فتح). قالُوا (مبنی بر ضم). کَتَبتُ (مبنی بر سکون)
ب) فعل مضارع معرب است به جز صیغه ۶ و ۱۲ (جمع مؤنث) و همچنین فعل مضارع مؤکّد در صیغه های ۱و۴و۷و۱۳و۱۴. مانند: یَذهَبنَ (مبنی بر سکون). تَقتُلَنَّ (مبنی بر فتح)
ج) شش صیغه فعل امر حاضر مبنی است. مانند: اُنصُر (مبنی بر سکون). تَکَلَّموا (مبنی بر حذف نون)
- اسم: اکثر اسمها به جز موارد ذیل معرب هستند.
اسمهای مبنی عبارتند از:
- ضمائر: هُوَ، هُما، هُم….
- اسماء اشاره: هذا، تِلکَ،…
- اسماء موصول: الَّذِی، الَّذینَ، الَّتِی….
- اسماء استفهام: مَن، ما، کَیف، مَتی،أینَ….
- اسماء شرط: مَن، ما، کَیفَما، اَیّانَ، إذما،…
- کنایات: عبارت از تعبیر کردن چیزی با لفظ غیر صریح که معمولا نزد مخاطب، نامشخص است: کَم (چه بسیار)، کَأیِّن(چه بسا)، کَذا (مقداری)،….
- بعضی از ظروف: إذا، إذ، مَتی، اَلآنَ، مُذ و مُنذُ، اَیّانَ (ظروف زمانی)
حیثُ، لَدُن، أَنّی، أینَ (ظروف مکانی)
نکته: در علم نحو، فعل مضارع معرب در حالتهای مرفوع یا منصوب یا مجزوم واقع میشود و آخر اسمهای معرب ، مرفوع یا منصوب یا مجرور میباشند.
موضوع : مضارع مرفوع
سؤال 4 : علائم رفع فعل مضارع را همراه با مثال بیان کنید.
- ضمّه : علامت اصلی رفع فعل مضارع، ضمّه است که در صیغههای مفرد (1،4،7،13،14) میآید.
مانند: یَکتُبُ، تَجلِسُ، أذهَبُ، نَنصُرُ
توضیح: در افعال فوق، علامت رفع فعل مضارع، ضمّه ظاهری میباشد.
نکته: در افعال معتل ناقص، علامت رفع ضمّه مقدر است؛ مانند: یَدعُو ، نَرمِی، أخشی
- ثبوت نون: در افعال خمسه (صیغههای مثنی، جمعهای مذکر و مفرد مونث مخاطب) علامت رفع فعل مضارع نون عِوض رفع است؛ مانند: یَخرُجانِ، تَرفَعینَ، یُؤمِنُونَ
نکته: فعل مضارع در جمعهای مونث، مبنی بر سکون و نون در آنها نون نسوه است.
موضوع: مواضع رفع فعل مضارع
سؤال 5 : چه هنگام فعل مضارع، مرفوع است؟
هر گاه فعل مضارع عاری از عوامل نصب یا جزم باشد و همچنین شرایط مبنی شدن فعل مضارع (صیغه 6
و 12 فعل مضارع و مضارع مؤکّد) پیش نیاید فعل مضارع مرفوع خواهد بود.
موضوع: مضارع منصوب
سؤال 6 : علائم نصب فعل مضارع را همراه با مثال بیان کنید.
- فتحه : علامت اصلی نصب فعل مضارع، فتحه است که در صیغههای مفرد (1،4،7،13،14) میآید.
مانند: أن یَحمِلَ، لَن تَنفَعَ، إذَن اُکرمَ
نکته: در فعل معتل ناقص الفی، علامت نصب فعل مضارع، فتحه مقدر است.
مانند: کَی نَرضَی
- حذف نون : در افعال خمسه (صیغههای مثنی، جمعهای مذکر و مفرد مونث مخاطب) علامت نصب فعل مضارع حذف نون عِوض رفع است.
مانند: أن یَقُولا، لَن تَعمَلوا
موضوع: مواضع نصب فعل مضارع
سؤال7 : عوامل نصب فعل مضارع را نام ببرید.
هرگاه یکی از حروف ناصبه برسر فعل مضارع داخل شود، فعل مضارع منصوب میگردد. حروف ناصبه بر دو قِسم میباشند:
- حروف ناصب بالذّات: أن، لَن، کَی، إذَن
- حروف ناصب به «أن» مقدّره : لام، حتی، أو، فاء، واو
سؤال 8 : عملکرد حروف ناصب بِالذّات همراه با معنای آنها را بیان کنید.
- أن : حرف ناصب مصدری، به معنی «که» و «اینکه»، معنای فعل را به آینده منتقل میکند.
مثال: … إنَّ الله یأمُرُکُم أن تَذبَحوا بَقَرَةً …[1]
[ ترکیب: اِنَّ: از حروف مشبهة بالفعل، مبنی بر فتح/ الله: اسم جلاله، اسم اِنَّ و منصوب، علامت نصب فتحه/ یأمرُ: فعل مضارع مرفوع، علامت رفع ضمه، خبر «اِنَّ» و محلاً مرفوع/ کُم: ضمیر متصل و مبنی، محلاً منصوب، مفعولٌ به/ اَن: حرف ناصب مصدری ، مبنی بر سکون/ تَذبَحُوا: فعل مضارع منصوب به «اَن»، علامت نصب حذف «نون»، ضمیر متصل «واو»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ بَقَرةً: مفعولٌ به و منصوب، علامت نصب فتحه]
توضیح: فعل «أن تَذبَحوا» در اصل «تَذبَحُونَ» بوده که با حرف ناصب «أن» منصوب شده و علامت نصب آن حذف نون میباشد.
نکته1 : اگر پیش از حرف «أن» فعل یقینی بیاید در واقع این حرف، «أن» مخففه از ثقیله است (أنَّ)
افعال یقینی مانند : عَلِمَ، وَجَدَ، اَیقَنَ
مثال: «…عَلِمَ أن سَیَکُونُ مِنکُم مَرضَی…»[2]
[ ترکیب: عَلِمَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح، ضمیر مستتر «هو» محلاً مرفوع، فاعل/ اَن: مخففه از «اَنَّ» ثقیله، مبنی بر سکون، اسم آن ضمیر مقدر (هاء) و خبر آن جمله ما بعد / سَـ : حرف استقبال، مبنی بر فتح/ یکونُ: فعل مضارع مرفوع ناقص، علامت رفع ضمه، / مِن: حرف جرّ، مبنی بر سکون/کُم : ضمیر متصل و مبنی ، محلاً مجرور به حرف جرّ/ مِنْكُمْ : جار و مجرور، متعلق به محذوف، خبر مقدم برای «یکونُ» ، محلاً منصوب /مَرضَی: اسم مؤخر، مرفوع به ضمه مقدر ]
توضیح: در آیه شریفه، حرف «أن» به دلیل وجود فعل یقینی «عَلِمَ»، مخففه از ثقیله (أنَّ= حرف مشبهةبالفعل) است که اسم آن محذوف است و تقدیر کلام : عَلِمَ أنَّهُ سَیَکُونُ مِنکُم مَرضَی
نکته 2 : حرف «أن» ناصبه، فعل مضارع را به تأویل مصدر[3] میبَرد.
- روش تأویل مصدر به شرح زیر است:
مرحله اول: مصدر صریح فعل بعد از «اَن» مصدری جایگزین فعل مذکور میشود.
مرحله دوم: مصدر صریح مؤول مطابق با بناء جمله اعراب داده میشود.
مرحله سوم: فاعل فعل بعد از «اَن مصدری» بعد از مصدر صریح، ذکر میشود.
مرحله چهارم: اسم پس از مصدر صریح به عنوان مضاف الیه میآید و علامت جرّ میگیرد.
مثال 1 : اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلُوا الجَنَّۀَ…[4]
[ترکیب: اَم: حرف عاطفه، منقطعه به معنای (بَل) / حَسِبتُم: فعل ماضی، مبنی بر سکون؛ تُم: ضمیر و مبنی، محلاً مرفوع، فاعل / اَن: حرف ناصبه مصدری / تَدخُلُوا: فعل مضارع منصوب، علامت نصب حذف نون. ضمیر متصل «واو»، مبنی، محلاً مرفوع و فاعل / الجَنَّۀَ: مفعولٌ به و منصوب به فتحه ظاهری]
توضیح: در این مثال فاعل، ضمیر بارز«واو» میباشد که در حالت تأویل مصدر، ضمیر مجروری (کُم) بعد از مصدر صریح «دُخُول» که در اینجا نقش مفعولٌ به برای فعل ماقبل خود را پیدا میکند، ذکر میشود.
تقدیر کلام: اَم حَسِبتُم دُخُولَکُم الجَنّۀَ
مثال 2 : أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ.[5]
[ ترکیب:اَ: همزه استفهام توبیخی، مبنی بر فتح/ حَسِبَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح/ النّاسُ: فاعل و مرفوع، علامت رفع ضمه/ اَن: حرف ناصب مصدری، مبنی بر سکون / یُترَکُوا: فعل مضارع منصوب مجهول، علامت نصب حذف نون. ضمیر متصل و مبنی«واو» محلاً مرفوع، نایب فاعل/ اَن: حرف ناصب مصدری، مبنی بر سکون/ یَقُولُوا: فعل مضارع منصوب، علامت نصب حذف نون. ضمیر متصل و مبنی«واو» محلاً مرفوع، فاعل/ آمَنَّا: فعل ماضی، مبنی بر سکون. ضمیر متصل و مبنی«نا» فاعل و محلاً مرفوع /وَ: حالیه، مبنی بر فتح/ هُم: ضمیر منفصل و مبنی، مبتدا، محلاً مرفوع/ لا: نافیه، مبنی بر سکون/ یُفتَنُون: فعل مضارع مرفوع مجهول، علامت رفع ثبوت نون. ضمیر متصل و مبنی«واو» محلاً مرفوع، نایب فاعل. جمله فعلیه خبر برای مبتدا و محلاً مرفوع ]
توضیح: در آیه فوق، «أَنْ يُتْرَكُوا» و «أَنْ يَقُولُوا» افعال مضارع منصوب به «أن» ناصب و مصدری میباشند؛
تقدیر کلام: أَحَسِبَ النَّاسُ تَرکَـهُم لِـقَولِهِم آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ.
- لَن : حرف استقبال، ضد سوف، نفی تأبیدی (به معنای نفی ابد = هرگز)
مثال 1 : وَ لَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى…[6]
[ترکیب: واو: عاطفه، مبنی بر فتح/ لَن: حرف نفی ناصب، مبنی بر سکون/ تَرضَی: فعل مضارع منصوب، علامت نصب فتحه مقدر/ الیهودُ: فاعل و مرفوع، علامت رفع ضمّه/ واو: عاطفه، مبنی بر فتح/ لا: نافیه، مبنی بر سکون/ النَّصارَی: عطف بر «الیهودُ»، تقديراً مرفوع بنابر تبعیت]
مثال 2 : قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا…[7]
[ ترکیب: قَالُوا: فعل ماضی، مبنی بر ضمّ. ضمیر متصل و مبنی «واو»، محلاً مرفوع، فاعل/ یا: حرف ندا، مبنی بر سکون/ موسی: منادای مفرد معرفه، مبنی بر ضمه مقدر، محلاً منصوب/ انّا (اِنَّ+ نا): اِنَّ : حرف مشبهة بالفعل، مبنی بر فتح. ضمیر متصل و مبنی «نا»، محلاً منصوب، اسم «اِنَّ»/ لَن: حرف نفی ناصب، مبنی بر سکون/ نَدخُلَ: فعل مضارع منصوب، علامت نصب فتحه ظاهری/ ها: ضمیر متصل و مبنی، مفعولٌ به، محلاً منصوب/جمله فعلیه :خبر «إنَّ» و محلاً مرفوع / اَبَداً: ظرف زمان، مفعولٌ فیه و منصوب، علامت نصب فتحه/ ماداموا: فعل ماضی ناقص، مبنی بر ضم. ضمیر متصل و مبنی «واو» اسم «ماداموا»، محلاً مرفوع/ فیها: جار و مجرور، متعلّق به محذوف، خبر «ماداموا»، محلاً منصوب]
- إذَن : حرف جواب و جزا است و به سه شرط عمل میکند:
- در صدر جوابی (جملهای) باشد که به وسیله آن جواب داده میشود.
- معنای فعل مضارع بر زمان آینده دلالت کند.
- میان «إذَن» و فعل مضارع فاصله نیفتاده باشد به استثنای قسم و «لا» نافیه.
مثال: اِحتَرِم رَئیسَکَ … إذَن یُکرِمَکَ.[8]
توضیح: در این کلام، «إذَن» به دلیل وجود شرایط فوق، عمل نصب را انجام داده است.
مثال: إذَن وَ اللهِ نَرمیَهُم بِحربٍ.[9]
توضیح: در جمله فوق، با وجود اینکه قَسم (وَ اللهِ)، بین حرف «إذَن» و فعل مضارع، فاصله انداخته ولی «إذَن» عمل نصب را انجام داده است.
- کَی یا لِکَی : حرف ناصب و مصدری، دلالت بر استقبال، به معنای تعلیل (بیان علت)
این دو حرف در واقع یکی هستند به عبارت دیگر در اصل «لِکی» بوده ولی گاهی «لام» حذف میگردد.
مثال1 : كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا.[10]
[ترکیب: کَی: حرف ناصب مصدری، مبنی بر سکون/ نُسبّحَ: فعل مضارع منصوب، علامت نصب فتحه. ضمیر مستتر «نحن»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ کَ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً منصوب، مفعولٌ به/ کثیراً: نعت برای
مفعول مطلق محذوف به تقدیر «تسبیحاً»، منصوب بنا بر تبعیت]
توضیح: حرف «کَی» از حروف ناصب بالذّات و مصدری میباشد و فعل «نُسبِّحَ» را علاوه بر منصوب کردن، به تأویل مصدر مجروری میبرد.
تقدیر کلام: لِـتَسبیحِـنا ایّاکَ کثیراً.
مثال 2 : … لِكَيْلَا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَكُمْ…[11]
[ترکیب: لام: حرف جرّ، مبنی بر کسر/ کَی: حرف ناصب مصدری، مبنی بر سکون/ لا: نافیه، مبنی بر سکون/ تحزنوا: فعل مضارع منصوب، علامت نصب حذف «نون». ضمیر متصل«واو» ، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ عَلی: حرف جرّ، مبنی بر سکون / ما : اسم موصول، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ / عَلی ما: جار و مجرور، متعلّق به «لا تَحْزَنُوا» / فاتَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح. ضمیر مستتر «هوَ»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل / کُم: ضمیر متصل،مبنی، محلاً منصوب،مفعولبه]
تقدیر کلام: لِـعَدَمِ حُزنِکُم عَلَى مَا فَاتَكُمْ
سؤال 9 : عملکرد حروف ناصب به «أن» مقدره (مضمره = مستتر) همراه با معنای آنها را بیان کنید.
در حروف ناصب به «أن» مقدره (لام، حتی، أو، فاء، واو ) واجب است «أن» ناصبه و مصدری حذف شود ولی عمل آن باقی می ماند لذا تمام افعال مضارع پس از آن به تأویل مصدر میرود.
- «لام» ناصب به «أن» مقدره : این لام از حروف جارّه است که معنای تعلیل یا تأکید میدهد و حذف «أن» ناصبه بعد از آن واجب است.
الف) لام تعلیل؛ برای بیان علت وقوع فعل به کار میرود. (ماقبلِ «لام» سبب و علت برای مابعد)
مثال : … وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ …[12]
[ترکیب: واو: عاطفه، مبنی برفتح/ انزلنا: فعل ماضی، مبنی بر سکون، ضمیر متصل «نا»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ إلی: حرف جرّ، مبنی بر سکون / کَ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ / الیک: جار و مجرور، متعلق به «انزلنا»/ الذکرَ: مفعولٌ به و منصوب، علامت نصب فتحه/ لام: حرف تعلیل، مبنی بر کسر/تُبیّنَ: فعل مضارع منصوب به «اَن» مضمره، «انتَ» مستتر، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ لِـ : حرف جرّ، مبنی بر کسر / النّاسِ: اسم مجرور به حرف جرّ / للِنّاس: جار و مجرور، متعلّق به «تبیّن»/ ما: اسم موصول، مبنی، مفعولٌ به و محلاً منصوب/نُزِّلَ: فعل ماضی مجهول، مبنی بر فتح. ضمیر مستتر «هو»، مبنی، محلاً مرفوع، نایب فاعل / إلی: حرف جرّ، مبنی بر سکون / هم: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ / الیهم: جار و مجرور، متعلق به «نُزّل»]
توضیح: «لام» در «لِتُبَيِّنَ» به معنای تعلیل است و به وسیله «أن» مقدره آن را منصوب میکند و به تأویل مصدر مجروری میبرد.
تقدیر کلام: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِـتَبیینِـکَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ
نکته: اگر بعد از «لام تعلیل»، «لا» نافیة قرار بگیرد، واجب است که «أن» ناصبه ظاهر شود و این وجوب به این دلیل است که توالی دو حرف لام، مورد پسند نیست.
مثال : رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ…[13]
[ترکیب:رسلاً : بدل از «رسلا» در آیه قبل (مفعولبه) و منصوب، علامت نصب فتحه بنابرتبعیت/ مُبَشِّرِينَ ، مُنْذِرِينَ: هر دو حال یا نعت برای «رسلاً» و منصوب، علامت نصب «یاء»/ لِ: حرف تعلیل، مبنی بر کسر/ اَن: حرف ناصب مصدری، مبنی بر سکون/ لا: نافیه، مبنی بر سکون/ یکونَ: فعل مضارع ناقص و منصوب، علامت نصب فتحه ظاهری / لِ : حرف جرّ، مبنی بر کسر / النَّاسِ : اسم مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ للناس: جار و مجرور متعلق به محذوف، خبر مقدم، محلاً منصوب/ علی: حرف جرّ، مبنی بر سکون / اللهِ : لفظ جلاله، اسم مجرور به حرف جرّ / علی الله: حال برای حجة، محلاً منصوب/ حجةٌ: اسم یکون، مرفوع، علامت رفع ضمه/بعد: ظرف، مفعول فیه و منصوب، علامت نصب فتحه، متعلق به «حجة»/الرسلِ: مضاف الیه و مجرور، علامت جرّ کسره]
توضیح: (لِئَلَّا = لِ+ أن + لا) در آیه شریفه، أن ناصبه بعد از لام تعلیل ذکر شده (وجوباً) زیرا لای نافیه بر سر فعل مضارع وارد شده است.
تقدیر کلام: رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِعَدَمِ کَونِ حُجَّةٍ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ
ب) لام تأکید: که به آن لام جحود (= انکار) هم میگویند و آن لامی است که برای تأکیدِ نفی بعد از «کان» منفی واقع می شود.
ساختار: ادات نفی + کان + لام تأکید + فعل مضارع منصوب
مثال : وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ…[14]
[ ترکیب: واو: عاطفه، مبنی بر فتح/ما: نافیه، مبنی بر سکون/ کانَ: فعل ماضی ناقص، مبنی بر فتح/الله: لفظ جلاله، اسم «کان» و مرفوع، علامت رفع ضمّه ظاهری/لِ: لام تأکید، مبنی بر کسر/ یُعَذِّبَ: مضارع منصوب به «اَن» مضمره، علامت نصب فتحه/ هُم: ضمیر متصل، مبنی، محلاً منصوب، مفعولٌ به/ واو: حالیه، مبنی بر فتح/انتَ: ضمیر منفصل، مبنی بر فتح، مبتدا، محلاً مرفوع/ فی : حرف جرّ، مبنی بر سکون /هم: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ / فیهم: جار و مجرور، متعلق به محذوف، خبر، محلاً مرفوع]
توضیح: لام در « لِيُعَذِّبَهُمْ» برای تأکید نفی موجود در جمله است زیرا قبل از آن «کان» منفی آمده است.
تقدیر کلام: وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِـتَعذیبِـهِ ایّاهُم وَأَنْتَ فِيهِمْ
- «حتی» ناصب به «أن» مقدره : از حروف جارّه است و در این جایگاه سه معنا «تعلیل یا غایت یا استثناء» دارد.
- تعلیل: برای بیان علت وقوع فعل به کار میرود. (ماقبلِ «حَتّی» سبب و علت برای مابعد)
مثال: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ …[15]
[ترکیب: یا: حرف ندا، مبنی بر سکون/ ایُّ: منادای مفرد، مبنی بر ضمّ، محلاً منصوب/ ها: زائده یا تنبیه، مبنی برسکون/ الَّذینَ: بدل برای «ایُّ»، محلاً مرفوع بنابر تبعیت / آمنُوا : فعل ماضی، مبنی بر ضمّ. ضمیر متصل «واو»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ لا: حرف نهي، مبنی بر سکون /تَقرَبُوا: فعل مضارع مجزوم، علامت جزم حذف نون. ضمیر متصل «واو»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ الصَّلوةَ: مفعول به و منصوب، علامت نصب فتحه/ واو: حالیه، مبنی بر فتح/ اَنتُم: ضمیر منفصل، مبنی، مبتدا، محلاً مرفوع/ سُکارَی: خبر و مرفوع، علامت رفع ضمّه مقدر / حتَّی: حرف جرّ ، مبنی بر سکون/ تَعلَموا: فعل مضارع منصوب به «اَن» مضمره، علامت نصب حذف «نون» / مَا: اسم موصول، مبنی، محلاً منصوب، مفعولٌ به/ تَقُولون: فعل مضارع مرفوع، علامت رفع ثبوت نون. ضمیر متصل «واو»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل]
توضیح: «حتی» در «حَتَّى تَعْلَمُوا» برای بیان علت دستور الهی (در حال مستی به نماز نزدیک نشوید) است برای اینکه بدانید در نماز چه میگویید!
تقدیر کلام: لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى عِلمِـکُم (لِعِلمِکُم) مَا تَقُولُونَ …
- غایت: به معنی نهایت هدف (إلی) است. (مابعد «حتی»، هدف ماقبل)
مثال: … وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ…[16]
[ترکیب:واو: عاطفه، مبنی بر فتح/ لا: ناهیه، مبنی برسکون/ تَعزِمُوا: فعل مضارع مجزوم، علامت جزم حذف نون. ضمیر متصل «واو»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ عُقدةَ: مفعول به و منصوب، علامت نصب فتحه/ النِّکاحِ: مضافٌ الیه و مجرور، علامت جرّ کسره/ حتّی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ یَبلُغَ: فعل مضارع منصوب به «اَن» مضمره، علامت نصب فتحه/ الکتابُ: فاعل و مرفوع، علامت رفع ضمّه/ اَجَلَ: مفعولٌ به و منصوب، علامت نصب فتحه/ هُ: ضمیر متصل و مبنی، محلاً مجرور، مضاف الیه]
توضیح: «حَتَّى يَبْلُغَ» در اصل « حَتَّى أن يَبْلُغَ» میباشد و که هدف از عدم قرار ازدواج، پایان یافتن مدت عِدّه است.
تقدیر کلام: وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى بُلوغِ الْكِتَابِ (إلی بُلوغِ الْكِتَابِ) أَجَلَهُ
- استثناء: «حتی» به معنای «إلِا» (مگر اینکه) است.
مثال 1 : وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً…[17]
[ترکیب: واو: عاطفه، مبنی بر فتح/ اذ: مفعول به برای «اُذکر» مقدر، محلاً منصوب/ قُلتُم: فعل ماضی، مبنی بر سکون. ضمیر متصل «تم»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ یا: حرف ندا، مبنی بر سکون/موسی: منادای مفرد معرفه، مبنی بر ضمه مقدر، محلاً منصوب/ لَن: حرف نفی ناصب، مبنی بر سکون/نُؤمِنَ: فعل مضارع منصوب، علامت نصب فتحه. ضمیر مستتر «نحن»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل / لَ: حرف جرّ، مبنی بر فتح/ کَ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ / لَکَ: جار و مجرور، متعلق به «نُؤمِنَ»/حتّی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ نَرَی: فعل مضارع منصوب به «اَن» مضمره و منصوب، علامت نصب فتحه مقدر. ضمیر مستتر «نحن»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/اللهَ: لفظ جلاله، مفعولٌ به و منصوب، علامت نصب فتحه/جهرةً: مفعول مطلق یا حال و منصوب]
توضیح: در آیه شریفه، بنی اسرائیل حاضر به ایمان آوردن نبودند مگر اینکه خدا را به چشم ببینند.
تقدیر کلام: وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى رُؤیَتِـنا اللهَ جَهْرَةً
مثال 2 : لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ…[18]
[ ترکیب:لَن: حرف نفی ناصب، مبنی بر سکون/ تَنالُوا: فعل مضارع منصوب، علامت نصب حذف نون. ضمیر متصل «واو»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ البرَّ: مفعول به و منصوب، علامت نصب فتحه/ حتی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/تُنفِقُوا: فعل مضارع منصوب به «اَن» مضمره، علامت نصب حذف نون/ مِمّا: جار و مجرور، متعلّق به «تنفقوا»/ تُحبّون: فعل مضارع مرفوع، علامت رفع ثبوت نون. ضمیر متصل «واو»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل]
توضیح: «حتّی» در عبارت «حَتّی تُنفِقُوا» به معنای «إلّا» و استثناء است.
تقدیر کلام: لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی إنفاقِـکُم مِمّا تُحِبُّونَ
بحث تربیتی: یکی از مصادیق بارز این آیه حضرت زهرا B هستند که در شب عروسی لباس عروسی خود را به سائل بخشیدند. امام صادق علیه السلام به مفضل بن عمر فرمود: از پدرم شنیدم که میفرمود: کسی که سال بر او بگذرد و از مال خود، کم یا زیاد به ما نرساند، خداوند روز قیامت به او نظر نمیکند، مگر آنکه او را ببخشد. ای مفضل این تکلیفی است که خداوند آن را بر شیعیان لازم کرده آنگاه که در کتاب خود میفرماید: لن تنالوا البرّ… پس ما برّ و تقوا و راه هدایت هستیم.
مثال3 (شعر) : لَيسَ العطاءُ مِن الفضولِ سماحةً / حَتّى تجودَ و ما لَديكَ قَليلٌ[19]
توضیح: «حتّى تجودَ» فعل مضارع منصوب به «أن» مقدره است.
نکته: شرط عمل «حتّی» ناصب به «أن» مقدره آن است که فعل نسبت به زمان صحبت کردن، مستقبل باشد.
مثال : سِرتُ حتّی أدخُلُ المدینةَ.[20]
توضیح: گوینده جمله فوق را هنگام ورود به شهر بیان کرده و چون مقصود وی، زمان حال است، «حتّی» عمل نصب را انجام نداده است.
«بیشتر بدانیم»
انواع حتّی[21]: این حرف علاوه بر ناصب به «أن» مقدره به اقسام زیر میآید.
- عاطفه: برای عطف کردن دو اسم به هم میآید.
مثال: اَعجَبَتنى الجاریةُ حتّى کَلامُها.[22]
- جارّه: برای مجرور کردن اسم یا مصدر مؤول بعد از خود میآید.
مثال: سَلامٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ.[23]
[ ترکیب: سَلامٌ: خبر مقدم و مرفوع، علامت رفع ضمّه/ هِیَ: ضمیر منفصل، مبنی، مبتدای مؤخر، محلاً مرفوع/ حتّی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ مَطلعِ:اسم مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ حتّی مطلعِ: جار و مجرور، متعلق به «سلامٌ»/ الفجرِ: مضافٌ الیه و مجرور، علامت جرّ کسره]
- ابتدائیه: بر سر جمله میآید و آن جمله میتواند اسمیه یا فعلیه باشد.
مثال: ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا …[24]
[ ترکیب:ثُمَّ: عاطفه، مبنی بر فتح/ بَدَّلنا: فعل ماضی، مبنی بر سکون. ضمیر متصل «نا»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ مکانَ: مفعولٌ به اول و منصوب، علامت نصب فتحه/ السیئةِ: مضافٌ الیه و مجرور، علامت جرّ کسره/ الحسنةَ: مفعولٌ به دوم و منصوب، علامت نصب فتحه/ حتّی: ابتدائیه، مبنی بر سکون/ عَفَوا: فعل ماضی، مبنی بر ضمه مقدر. ضمیر متصل «واو»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل]
- «أو» ناصب به «أن» مقدره:
اگر این حرف به معنای «إلّا» استثنائی یا «إلی» انتهایی باشد، فعل مضارع بعد از خود را به وسیله «أن» مضمره منصوب مینماید؛ در غیر اینصورت حرف عطف و غیرعامل خواهد بود.
مثال 1 : لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ.[25]
[ترکیب: لَیسَ: فعل ماضی ناقص، مبنی برفتح/ لَ: حرف جرّ، مبنی بر فتح/کَ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ/ لَکَ: جار و مجرور، متعلّق به محذوف، خبر مقدم لیس، محلاً منصوب/ مِنَ: حرف جرّ، مبنی بر سکون / الامرِ: اسم مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ مِنَ الامرِ: جار و مجرور، متعلّق به محذوف، محلاً منصوب، حال برای «شیء»/ شیءٌ: اسم «لَیس» و مرفوع، علامت رفع ضمه/ اَو: حرف عطف به معنای «الی اَن»، مبنی بر سکون/ یتوبَ: فعل مضارع منصوب به «اَن» مضمره، علامت نصب فتحه. ضمیر مستتر «هو»، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ علی: حرف جرّ، مبنی برسکون/ هم: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ/ علیهم: جار و مجرور، متعلق به «یتوبَ»/اَو: عاطفه، مبنی بر سکون/ یعذّبَ: فعل مضارع منصوب، عطف به «یتوبَ»/ هُم: ضمیر متصل، مبنی، محلاً منصوب، مفعولٌ به/ فاء: حرف ربط تعلیلی، مبنی بر فتح/ اِنَّ: حرف مشبهة بالفعل، مبنی بر فتح/ هُم: ضمیر متصل، مبنی، محلاً منصوب، اسم «اِنّ» / ظالِمُون: خبر «اِنّ» و مرفوع، علامت رفع «واو» ]
توضیح: در این آیه دو حرف «أو» موجود است که اولین «أو»، معنای استثناء میدهد و ناصب به «أن» مقدره است ولی دومین حرف به معنای «یا» و عاطفه است.
تقدیر کلام: لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ إلّا تَوبَتَـهُ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ.
مثال 2 : لَأستسهلَنَّ الصَّعبَ أو اُدرکَ المُنی.[26]
توضیح: در این جمله «أو» به معنی «إلی» آمده است.
تمرین ۱) میّز الألفاظ المعربة من المبنیّة فی الآیات الکریمة و الروایات الشریفة.
[الفاظ معرب را از مبنی در این آیات کریمه و روایات شریفه مشخص کن.]
الف. القرآن الکریم: الم *ذَلِكَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ.[27]
ب. هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ.[28]
ج. وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ.[29]
د. الامام الباقر (علیه السلام): لَا تَسْتَصْغِرَنَّ سَیِّئَةً تَعْمَلُ بِهَا فَإِنَّكَ تَرَاهَا حَیْثُ تَسُوؤُكَ.[30]
پاسخ تمرین1:
الف) معرب: کتاب، هُدًی، متّقین ،رَیبَ
مبنی: الم، ذَالِک،َ ال (در الکتاب)، لَا، فِی، ـه،ِ لـِ مجرور (در لِلمُتَّقین) .
ب) معرب: طِین،ٍ أَجَلا،ً أَجَل،ٌ مُسَمًّى، عِند،َ تَمترون.
مبنی: هو، الَّذِی، خَلَق،َ کُم، من، ثُم،َّ قضی، حرف عطف «وَ»، ضمیر متصل «هُ» در عِندَه،ُ أَنتُم.ْ
ج) معرب: بَیْن، قِسْط،ِ الله،َ مُقْسِطِین، یُحِبُّ
مبنی: إِن،ْ حَکَمْت،َ ف،َ اُحْکُم، ضمیر متصل « هُم» در بَیْنهُم، حرف جر « بـِ» در بِالْقِسْط،ِ إِن
د) معرب: سَيِّئَة،ً تَعْمَل،ُ تَرَا، تَسُوؤ.ُ
مبنی: لَا، تَستَصْغِرَن،َّ بِهَا، فَإِنَّک،َ ضمیر متصل « هَا» در تَرَاهَا، حیث، ضمیر متصل «ک» در تَسُوؤُک.َ
تمرین 2) میّز الفعل المضارع المرفوع من المنصوب و بیّن السبب الذي من أجله نُصِبَ الفعل المضارع.
[فعل مضارع مرفوع را از منصوب مشخص کن و دلیل نصب فعل مضارع را مشخص کن.]
الف) وَ مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمَ.[31]
ب) الرسول الاعظم a :أَمَّا عَلَامَةُ الْکَسْلَانِ فَأَرْبَعَةٌ: یَتَوَانَى حَتَّى یُفَرِّطَ وَ یُفَرِّطُ حَتَّى یُضَیِّعَ وَ یُضَیِّعُ حَتَّى یَضْجَرَ وَ یَضْجَرُ حَتَّى یَأْثَمَ.[32]
پاسخ تمرین 2:
الف) یُکَلِّمَه:ُ فعل مضارع منصوب به «أن» ناصبه / یُرْسِلَ: فعل مضارع منصوب، معطوف به فعل مضارع منصوب «یُکَلِّمَهُ» / یُوحِىَ : فعل مضارع منصوب، معطوف به فعل مضارع منصوب «یُرْسِلَ» / یَشَاءُ: فعل مضارع مرفوع.
ب) یَتَوَانَى: فعل مضارع تقدیراً مرفوع / یُفَرِّطَ: فعل مضارع منصوب به أن ناصبه مقدّره بعد از«حتی جارّه»
یُفَرِّطُ: فعل مضارع مرفوع / یُضَیِّعَ: فعل مضارع منصوب به أن ناصبه مقدّره بعد از « حتی جارّه»
یُضَیِّعُ: فعل مضارع مرفوع / یَضْجَرَ: فعل مضارع منصوب به أن ناصبه مقدّره بعد از « حتی جارّه»
یَضْجَرُ: فعل مضارع مرفوع / یَأْثَمَ: فعل مضارع منصوب به أن ناصبه مقدّره بعد از « حتی جارّه»
[1] . … قطعا خداوند به شما دستور میدهد که گاو مادهای را ذبح کنید … (67/ بقره)
[2] . … او [خداوند] میداند که به زودی گروهی از شما بیمار خواهند شد … (20/ مزمل)
[3] . حروف مصدری: أن، أنَّ، کَی، ما، لَو
[4] . آیا نپنداشتید که وارد بهشت میشوید! (بقره / 214)
[5] . آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟! (2/عنکبوت)
[6] . هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد… (120/بقره)
[7] . (بنی اسرائیل) گفتند: «ای موسی! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! (24/مائده)
[8] . رئیست را احترام کن…بنابراین تو را اکرام خواهد کرد.
[9] . بنابراین قسم به خدا، آنها را در جنگی میافکنیم.
[10] . تا تو را بسیار تسبیح گوییم؛ (33 /طه)
[11] . این بخاطر آن بود که دیگر برای از دست رفتن (غنایم جنگی) غمگین نشوید…(153/ آلعمران)
[12] . …و ما این ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی؛…(44/نحل)
[13] . پیامبرانی که بشارتدهنده و بیمدهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛)… (165/نساء)
[14] . ولی (ای پیامبر!) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد…(33/انفال)
[15] . ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه میگویید! …(43/ نساء)
[16] . …ولی عزم عقد و ازدواج مکنید تا زمان عدّه آنها منقضی شود…(235/بقره)
[17]. و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: «ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم»!… (55/بقره)
[18] . شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید مگر از آنچه دوست میدارید و محبوب شماست در راه خدا انفاق کنید…(92/آل عمران)
[19] . بخشش از مازاد، سخاوت نیست مگر اینکه ببخشی در حالی که آنچه نزد توست کم باشد.
[20] . حرکت کردم تا به شهر وارد شوم.
[21] . ترجمه موسوعة النحو و الصرف و الاعراب، ص276
[22] . دخترک مرا به شگفت آورد حتی سخن گفتن او.
[23] . سلام ورحمتی پیوسته تا هنگام طلوع فجر. (5 / قدر)
[24] . سپس آن سختیها را به آسایش و خوشی مبدّل کردیم تا به کلی حال خود را فراموش کرده…(95/ اعراف)
[25] . هیچگونه اختیاری (در باره عفو کافران، یا مؤمنان فراری از جنگ،) برای تو نیست؛ مگر اینکه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند؛ زیرا آنها ستمگرند. (128/ آل عمران)
[26] . حتماً سخت را آسان خواهم شمرد تا به آرزوهایم برسم.
[27] . الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده) . این کتاب با عظمتى است که شکی در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است.(1و2 /بقره)
[28] . او کسى است که شما را از گل آفرید سپس مدتى مقرّر داشت (تا انسان تکامل یابد) واجل حتمى نزد اوست و فقط او از آن آگاه است. (با این همه، شما) مشرکان در توحید و یگانگى و قدرت او، تردید میکنید!.(2 / انعام)
[29] . و اگر میان آنها داورى کنى، با عدالت داورى کن،که خدا عادلان را دوست دارد.(42 /مائده)
[30] . امام باقرA : کار بدی را که انجام می دهی کوچک نشمار، زیرا تو آن را جایی که بدی کردهای خواهی دید.
[31] . و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی میفرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحی میکند؛ چرا که او بلندمقام و حکیم است!(51/شوری)
[32] . رسول اکرم a : علامت و نشانههای انسان های تنبل چهار چیز است، سهل انگاری میکنند تا افراط ورزند، افراط میکنند تا ضایع گردند، ضایع میشوند تا این که آزرده خاطر شوند، و آزرده خاطر میشوند تا این که گناهکار گردند.
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه