تفسیر سوره نور
مدرس: استاد آل مرتضی
آیه ۴
ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻳَﺮْﻣُﻮﻥَ ﺍﻟْﻤُﺤْﺼَﻨﺎﺕِ ﺛُﻢَّ ﻟَﻢْ ﻳَﺄْﺗُﻮﺍ ﺑِﺄَﺭْﺑَﻌَﺔِ ﺷُﻬَﺪﺍءَ ﻓَﺎﺟْﻠِﺪُﻭﻫُﻢْ ﺛَﻤﺎﻧِﻴﻦَ ﺟَﻠْﺪَﺓً ﻭَ ﻟﺎ ﺗَﻘْﺒَﻠُﻮﺍ ﻟَﻬُﻢْ ﺷَﻬﺎﺩَﺓً ﺃَﺑَﺪﺍً ﻭَ ﺃُﻭﻟﺌِﻚَ ﻫُﻢُ ﺍﻟْﻔﺎﺳِﻘُﻮﻥَ.
مجازات تهمت زنندگان به غیرهمسر
در این آیه بعد از بیان مجازات شدید زناکاران، به مجازات شدید تهمت زنندگان اشاره می کند تا:
حیثیت و حرمت خانواده های پاکدامن مصون بماند.
امنیت اخلاقی جامعه حفظ شود.
بنیان خانواده از هم متلاشی نگردد.
هرج و مرج در جامعه ایجاد نگردد.
لذا این مجازات شدید را اینگونه مطرح میکند:
هشتاد تازیه: کسانی که زنان پاکدامن را متهم به عمل منافی عفت کنند و چهار شاهد برای اثبات این ادعا نیاورند، هشتاد تازیانه می خورند.(ﻓَﺎﺟْﻠِﺪُﻭﻫُﻢْ ﺛَﻤﺎﻧِﻴﻦَ ﺟَﻠْﺪَﺓً )
پذیرفته نشدن شهادتشان تا ابد: چون با اتهام به دیگران، از دایره عدالت خارج میشوند و شهادتشان قبول نمیگردد.(ﻟﺎ ﺗَﻘْﺒَﻠُﻮﺍ ﻟَﻬُﻢْ ﺷَﻬﺎﺩَﺓً ﺃَﺑَﺪﺍً )
نهادن داغ فسق بر پیشانیشان: (ﺃُﻭﻟﺌِﻚَ ﻫُﻢُ ﺍﻟْﻔﺎﺳِﻘُﻮﻥَ)
چرا شخص اتهام زننده برای اثبات ادعای خود باید چهار شاهد بیاورد؟
ﻣﻌﻤﻮﻟﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺣﻘﻮﻕ ﻭ ﺟﺮﻣﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﺳﻠﺎم ﺩﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﻋﺎﺩﻝ ﻛﺎﻓﻰ ﺍﺳﺖ ﺣﺘﻰ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﻗﺘﻞ ﻧﻔﺲ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﻋﺎﺩﻝ، ﺟﺮم ﺍﺛﺒﺎﺕ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺍﺗﻬﺎم ﺑﻪ ﺯﻧﺎ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻟﺰﺍﻣﻰ ﺍﺳﺖ، ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺳﻨﮕﻴﻨﻰ ﻭﺯﻧﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ :
ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺗﻬﺎﻣﺎﺕ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻋﺮﺽ ﻭ ﺣﻴﺜﻴﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﻮء ﻇﻦ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﻮء ﻇﻦ ﺟﺮﻳﺤﻪﺩﺍﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ، ﺍﺳﻠﺎم ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺳﺨﺘﮕﻴﺮﻯ ﻛﺮﺩﻩ ﺗﺎ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﻋﺮﺍﺽ ﻣﺮﺩم ﺑﺎﺷﺪ، ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺩﻳﮕﺮ، ﺣﺘﻰ ﻗﺘﻞ ﻧﻔﺲ، ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﺪ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻧﻴﺴﺖ.
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻗﺘﻞ ﻧﻔﺲ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻳﻚ ﻃﺮﻑ ﺩﺍﺭﺩ، ﻳﻌﻨﻰ ﻣﺠﺮم ﻳﻜﻰ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺯﻧﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺟﺮم ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮ ﻛﺪﺍم ﺩﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﻄﻠﺒﻴﻢ ﭼﻬﺎﺭ ﺷﺎﻫﺪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.
آیه۵
ﺇِﻟﺎَّ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺗﺎﺑُﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﺫﻟِﻚَ ﻭَ ﺃَﺻْﻠَﺤُﻮﺍ ﻓَﺈِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻏَﻔُﻮﺭٌ ﺭَﺣِﻴﻢٌ
عفو خداوند به شرط توبه و اصلاح خطا
ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺍﺳﻠﺎم ﻫﺮﮔﺰ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﺴﻰ ﻧﻤﻰ ﺑﻨﺪﺩ، ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻓﺮﺻﺘﻰ ﺁﻟﻮﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﺑﻪ ﭘﺎﻛﺴﺎﺯﻯ ﺧﻮﻳﺶ ﻭ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﺩﺭ این آیه ﻣﻰگوید:” ﻣﮕﺮ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﻌﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﻭ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﺸﻤﻮﻝ ﻋﻔﻮ ﻭ ﺑﺨﺸﺶ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ، ﺧﺪﺍ ﻏﻔﻮﺭ ﻭ ﺭﺣﻴﻢ ﺍﺳﺖ” (ﺇِﻟَّﺎ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺗﺎﺑُﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﺫﻟِﻚَ ﻭَ ﺃَﺻْﻠَﺤُﻮﺍ ﻓَﺈِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻏَﻔُﻮﺭٌ ﺭَﺣِﻴﻢٌ).
ﺷﺮﻁ ﻣﻬﻢ ﻗﺒﻮﻟﻰ ﺗﻮﺑﻪ
ﺗﻮﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻳﺎ ﻧﺪﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺣﺘﻰ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﺮﻙ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺷﺨﺺ ﮔﻨﻬﻜﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎم ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺁﻳﺪ.
ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺣﻴﺜﻴﺖ ﺯﻥ ﻳﺎ ﻣﺮﺩ ﭘﺎﻛﺪﺍﻣﻦ ﺭﺍ ﻟﻜﻪﺩﺍﺭ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻗﺒﻮﻟﻰ ﺗﻮﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺗﻤﺎم ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﻬﻤﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻠﺎﺡ ﺍﻋﺎﺩﻩ ﺣﻴﺜﻴﺖ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ.
آیا در آیه مورد نظر ﺍﺳﺘﺜﻨﺎء ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ” ﺃُﻭﻟﺌِﻚَ ﻫُﻢُ ﺍﻟْﻔﺎﺳِﻘُﻮﻥَ” ﺍﺳﺖ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺟﻤﻠﻪ” ﻭَ ﻟﺎ ﺗَﻘْﺒَﻠُﻮﺍ ﻟَﻬُﻢْ ﺷَﻬﺎﺩَﺓً ﺃَﺑَﺪﺍً” ﻧﻴﺰ ﺑﺎﺯ ﻣﻰﮔﺮﺩﺩ؟
ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻔﺴﺮﺍﻥ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺍﺳﺖ،:
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ ﻧﺘﻴﺠﻪﺍﺵ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﻫﻢ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻣﻘﺒﻮﻝ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻫﻢ ﺣﻜﻢ ﻓﺴﻖ ﺩﺭ ﺗﻤﺎم ﺯﻣﻴﻨﻪﻫﺎ ﻭ ﺍﺣﻜﺎم ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﺧﻴﺮ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺩ، ﺣﻜﻢ ﻓﺴﻖ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﺮ ﺍﺣﻜﺎم ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﻭﻟﻰ ﺷﻬﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺗﺎ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻋﻤﺮ ﺑﻰﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻃﺒﻖ ﻗﻮﺍﻋﺪﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ” ﺍﺻﻮﻝ ﻓﻘﻪ” ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻳﺎ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻰ ﺁﻳﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﺧﺮ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻗﺮﺍﺋﻨﻰ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﻯ ﻗﺒﻞ ﻧﻴﺰ ﻣﺸﻤﻮﻝ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎء ﺍﺳﺖ، (یعنی گاهی حکم عام و مطلق، تخصیص میخورد) ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﺑﺤﺚ ﭼﻨﻴﻦ ﻗﺮﻳﻨﻪﺍﻯ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ (قرینه یا لفظی و نقلی است و یا عقلی و لبی است مانند این آیه) ﺯﻳﺮﺍ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﺣﻜﻢ ﻓﺴﻖ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﺩﻟﻴﻠﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ، ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﻋﺪم ﻗﺒﻮﻝ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻓﺴﻖ ﺍﺳﺖ.
قواعد مرجع ضمیر:
قاعده اول: ضمیر باید مرجعی داشته باشد که ضمیر به آن برگردد، و آن مرجع باید آشکار و هماهنگ و پیش از ضمیر آمده باشد؛ مانند: (ونادی نوح ابنه).در این آیه، ضمیر در «ابنه» به «نوح» برمی گردد.
قاعده دوم: اصل آن است که مرجع ضمیر به نزدیکترین لفظ مناسب خود برگردد؛ مانند آیه مورد بحث.
قاعده سوم: اگر در جایی چند ضمیر باشد، اصل آن است که مرجع آنها یکی باشد تا باعث ابهام نشود؛ مانند: (ان اقذفیه فی التابوت فاقذفیه فی الیم). در این آیه، مرجع ضمیر «اقذفیه» باید یکی باشد.
آیه۶
وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ ۙ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ.
آیه ۷
وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِين.
مجازات اتهام به همسر
این آیه حكم استثناء و تبصره اى بر حكم حد قـذف اسـت ، بـه ايـن مـعـنـى كـه اگـر شـوهـرى هـمـسـر خـود را مـتـهـم بـه عـمـل مـنافى عفت كند و بگويد او را در حال انجام اين كار خلاف با مرد بيگانه اى ديدم حد قـذف (هـشـتـاد تـازيـانـه ) در مـورد او اجـرا نـمـىشـود و از سـوى ديـگر ادعاى او بدون دليـل و شاهد نيز در مورد زن پذيرفته نخواهد شد، چرا كه ممكن است راست بگويد و نيز ممكن است دروغ بگويد.
در ايـنـجـا قـرآن راه حـلى پيشنهاد مى كند كه مسأله به بهترين صورت و عادلانهترين طريق حل مىگردد.
و آن ايـنـكـه :
نـخست بايد شوهر چهار بار شهادت دهد كه در اين ادعا راستگو است.
و در پـنـجمين بار بگويد: لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد.
آیه۸
وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَن تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ.
آیه۹
وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ
زن نـيز مى تواند مجازات (زنا) را از خود به اين ترتيب دفع كند كه چهار بار خدا را بـه شـهـادت طـلبد كه آن مرد در اين نسبتى كه به او مى دهد از دروغگويان است.
در مرتبه پنجم بگويد كه غضب خدا بر او باد اگر آن مرد در اين نسبت راستگو است.
لعان
انـجام اين برنامه كه در فقه اسلامى به مناسبت كلمه (لعن ) در عبارات فوق (لعان ) ناميده شده ، چهار حكم قطعى براى اين دو همسر در پى خواهد داشت.
بدون نياز به صيغه طلاق فورا از هم جدا مى شوند.
براى هميشه اين زن و مرد بر هم حرام مى گردند.
حـد قذف از مرد و حد زنا از زن برداشته مى شود (اما اگر يكى از اين دو از اجراى اين برنامه سر باز زند اگر مرد باشد حد قذف و اگر زن باشد حد زنا در مورد او اجرا میگردد).
فـرزنـدى كه در اين ماجرا به وجود آمده از مرد منتفى است يعنى به او نسبتى نخواهدداشت، اما نسبتش با زن محفوظ خواهد بود.
غضب شدیدتر از لعنت
ﺯﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺍﻫﻰ ﻃﻠﺒﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﻰﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺷﻮﺩ، ﻭ ﭼﻮﻥ ﺯﻥ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺍﺗﻬﺎم ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﭘﻨﺠﻤﻴﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﺎ ﻋﺒﺎﺭﺗﻰ ﺷﺪﻳﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﻏﻀﺐ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺧﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩ ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
” ﻟﻌﻨﺖ”، ﺩﻭﺭﻯ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ” ﻏﻀﺐ” ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻯ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﻣﻰﺑﺎﺷﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﻏﻀﺐ ﻣﺴﺘﻠﺰم ﻛﻴﻔﺮ ﻭ ﻣﺠﺎﺯﺍﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ.
ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺣﻤﺪ نیز بعد از درخواست هدایت به راه مستقیم که همان راه نبیین، صدیقین، شهدا و صالحین است، از خداوند متعال میخواهیم ما را از «ﻣﻐﻀﻮﺏ ﻋﻠﻴﻬﻢ» و «ﺿﺎﻟﻴﻦ»(ﮔﻤﺮﺍﻫﺎﻥ) قرار ندهد. مسلما «مغضوبین» از «ضالین» بدترند.
آیه۱۰
وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ
فضل خدا
ﺁﻳﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﻤﻠﻪ ﺷﺮﻃﻴﻪﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﺰﺍﻯ ﺁﻥ ﺫﻛﺮ ﻧﺸﺪﻩ، ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻰﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍﮔﺮ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﺍﻟﻬﻰ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮﺍﺏ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﻧﺒﻮﺩ … ﻭﻟﻰ ﻧﻤﻰﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﭼﻪ ﻣﻰﺷﺪ، ﮔﺎﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﺬﻑ ﻭ ﺳﻜﻮﺕ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻳﻚ ﻣﻄﻠﺐ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮﻯ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻰﺑﺨﺸﺪ.
در واقع آیه يك اشاره اجمالى براى تأكيد احكام فوق است، زيرا نشان مىدهد كه بـرنـامـه (لعان ) يك فضل الهى است و مشكل مناسبات دو همسر را در اين زمينه به نحو صحيحى حل مى كند.
از يـكـسـو مـرد را مـجـبـور نمى كند كه اگر كار خلافى در مورد همسرش ديد سكوت كند و براى دادخواهى نزد حاكم شرع نيايد.
از سوى ديگر زن را هم به مجرد اتهام در معرض مجازات حد زناى محصنه قرار نمىدهد و حق دفاع به او عطا مى كند.
از سـوى سـوم شـوهـر را مـلزم نـمـىكـنـد كـه اگـر بـا چـنـيـن صـحـنهاى روبرو شد به دنبال چهار شاهد برود و اين راز دردناك را برملا سازد.
از سـوى چـهارم اين مرد و زن را كه ديگر قادر به ادامه زندگى مشترك زناشوئى نيستند از هـم جـدا مىسازد و حتى اجازه نمىدهد در آينده با هم ازدواج كنند، چرا كه اگر اين نسبت راست باشد آنها از نظر روانى قادر بر ادامه زندگى زنـاشـوئى نـيستند، و اگر هم دروغ باشد عواطف زن آنچنان جريحهدار شده كه بازگشت بـه زنـدگـى مـجـدد را مـشـكـل مـىسـازد، چـرا كـه نـه سـردى بـلكـه عـداوت و دشـمـنـى محصول چنين امرى است .
و از سوى پنجم تكليف فرزند را هم روشن مى سازد.
برگرفته از تفاسیر وزین تسنیم، المیزان، نمونه و نور
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه