تفسیر سوره نور

مدرس: استاد آل مرتضی

در سلسله مباحث تفسیر طرح رضوان، با توجه به ایام مبارک دهه فجر استاد آل مرتضی ابتدا به انقلاب اسلامی اشاره نمود و بیانات خود را اینگونه آغاز کرد:
معنای انقلاب : تغییر، تحول ، دگرگونی
تفاوت انقلاب و استحاله
فلاسفه تغییر اساسی در محتوا با حفظ فرم را “استحاله” و تغییر ذاتی در فرم و محتوا را “انقلاب” می‌نامند.
انقلاب تغییر اساسی و دگرگونی بنیادین می‌باشد.
مانند دگرگونی کامل قوم حضرت نوح و از بین رفتن نظام آنها و نجات اهل ایمان و ایجاد نظامی جدید.

انقلابی یعنی چه؟
انقلابی یعنی ایجاد حرکت و تغییر بزرگ در وجود خود و دیگران و تأثیرگذار در فرهنگ، رفتار و گفتار جامعه .
آیت‌الله حائری‌شیرازی فرمود: «ما در بین‌الطلوعین زندگی می‌کنیم.»
یعنی جامعه ایران اسلامی بین ظهور این انقلاب و ظهور امام زمان علیه السلام قرار گرفته است. باید شرایطی محقق گردد تا این طلوع انقلاب اسلامی به طلوع امام زمان علیه السلام پیوند بخورد.
شرایط تحقق ظهور امام عصر علیه السلام
تغییر اساسی در خود و جامعه: «انَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»
منتظرسازی: مناسک‌سازی به تنهایی کافی نیست. انجام مناسک عبادی مهم است همان‌گونه که حضرت ابراهیم علیه‌السلام از خداوند درخواست کرد: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا »
اما انجام این مناسک باید در وجود مردم تحولی عظیم ایجاد کند و در نهایت به منتظرسازی ختم شود.
همانگونه که امام راحل(ره) با اراده آهنین خود، تمدن نوین اسلامی را پایه‌گذاری کرد و مردم را با خود همراه نمود .
مجاهدت: شخص انقلابی باید خود را به صفت مجاهد متصف نماید. «أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ»(۲۹ فتح) »
امید به آینده: رهبر معظم انقلاب، بر این امر تأکید دارند که آینده روشنی پیش روی مردم ایران قرار دارد. باید شعله‌های امید را در دل مردم روشن ساخت و آنها را برای آینده‌ای درخشان فعال و آماده نمود.
دعوت به کارهای خیر: «یَدعونَ إلَی الخَیر» باید با روشهای قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام مردم را به انجام کارهای خیر دعوت کرد و آنها را از راحت‌طلبی دور ساخت.
همدلی شیعیان: «اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ» : در شادیها و غم شیعان با آنها همدل باشیم.
وفای به عهد: «الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ»
قال مولانا الامام المهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف): «وَلَوْ اَنَّ اشْیاعَنا ـ وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ ـ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَاَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنَ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلی حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ اِلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَکْرَهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ؛ اگر شیعیان ما (که خداوند توفیق طاعتشان دهد) در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، هم‌دل می‌شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تاخیر نمی‌افتاد، و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می‌گشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما؛ علّت مخفی شدن ما از آنان چیزی نیست جز آن چه از کردار آنان به ما می‌رسد و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم.»
وفای به عهد اگر فردی باشد، حرکتی تاثیرگذار نیست. باید در وفای به عهد یکدل بود. آنگاه مردم یکدل شدند، اربعین اتفاق افتاد، انقلاب اسلامی رقم خورد.

موانع ظهور
عدم اتحاد: اتحاد و انجام کارهای گروهی به دلیل اختلاف سلائق و نظرات سخت است و شاید به همین علت همدلی حاصل نمی‌شود و همین امر مانع ظهور حضرت حجت علیه السلام است.
عدم اخلاص
الإمام عليّ عليه السلام: إذا خرج الكلام من القلب وقع في القلب وإذا خرج من اللسان لم يتجاوز الآذان ؛ هرگاه سخنى از دل برخيزد در دل مى‌نشيند و هرگاه از زبان بيرون آيد از مرز گوشها در نگذرد .
علتی این که خیلی از معارف الهی در مردم اثر می‌گذارد به این دلیل است که از قلب بر نمی‌خیزد.
ما هر روز با امام زمان (عج) عهد می‌بندیم ولی متاسفانه در عمل اینگونه نیستیم و از یاد امام زمان علیه‌السلام غافل هستیم.«اللّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی».
در حالی که اگر همه شیعیان بر عهدی که با حضرت حجت(عج) وفادار بودند، ظهور امام به تأخیر نمی‌افتاد.

ارتباط آیه افک با انقلاب
افک یعنی تهمت عظیم.
در واقع «افک» و «انقلاب» مترادف و هر دو به معنی دگرگونی و تغییر اساسی است.
منافقان شبهاتی را در جامعه بر علیه انقلاب، ولایت فقیه، علما ، بزرگان و نظام اسلامی القا می‌کنند و عده‌ای از مردم این شایعه را قبول کرده و آن را نشر می‌‌دهند.
مردم اهل اعتراضند و دچار تحیر و جهل هستند. وظیفه انقلابی واقعی این است که مردم را با جهاد تبیین از این تحیّر خارج کند.
امام خمینی (ره) با انقلاب اسلامی توانست مردم را از تحیّر و جهل درآورد.
در فرازی از زیارت اربعین، اباعبدالله‌ علیه‌السلام را اینگونه خطاب قرار می‌دهیم:
«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ»؛ (شهادت می دهم) امام حسین علیه‌السلام جانش را در راه تو بذل و بخشش نمود تا بندگانت را از جهالت و نادانی و سرگردانی گمراهی نجات بخشد)
آیه۱۱
إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّىٰ كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيم

داستان پرماجرای افک
از ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺁﻳﺎﺕ داستان افک ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ ﻛﻪ:
ﺷﺨﺺ ﺑﻴﮕﻨﺎﻫﻰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﻧﺰﻭﻝ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﻨﺎﻓﻰ ﻋﻔﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﺎﻳﻌﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭘﺨﺶ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﻗﺮﺍﺋﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﻬﻤﺖ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﺩﻯ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻭﻳﮋه‌اﻯ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻭ ﻧﻴﺰ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﻭ ﺑﻈﺎﻫﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻬﺎ ﻣﻰﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺑﻬﺮﻩﺑﺮﺩﺍﺭﻯ ﻏﺮﺽ ﺁﻟﻮﺩﻯ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺧﻮﻳﺶ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻓﻮﻕ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﻴﺖ ﺑﻰﻧﻈﻴﺮﻯ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺭﺩﻛﺮﺩ.
معنای «افک»
وﺍژﻩ” ﺍﻓﻚ” ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ” ﺭﺍﻏﺐ” ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﺻﻠﻰ ﻭ ﻃﺒﻴﻌﻴﺶ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﻮﺩ، ﻣﺜﻠﺎ ﺑﺎﺩﻫﺎﻯ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺴﻴﺮ ﺍﺻﻠﻰ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﻳﺎﻓﺘﻪ” ﻣﺆﺗﻔﻜﻪ” ﻣﻰﻧﺎﻣﻨﺪ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﺨﻨﻰ ﻛﻪ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺍﺯ ﺣﻖ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﻤﺎﻳﻞ ﺑﻪ ﺧﻠﺎﻑ ﻭﺍﻗﻊ ﮔﺮﺩﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ” ﺍﻓﻚ” ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.
معنای«عصبة»
وﺍژﻩ” ﻋﺼﺒﻪ” ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﻩ” ﻋﺼﺐ” ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺭﺷﺘﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺨﺼﻮﺻﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﻀﻠﺎﺕ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺁﻥ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﻧﺎم ﺩﺍﺭﺩ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺟﻤﻌﻴﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺘﺤﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﻯ ﻭ ﻫﻤﻔﻜﺮﻯ ﺩﺍﺭﻧﺪ” ﻋﺼﺒﻪ” ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﻳﻦ ﻭﺍژﻩ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﮔﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ” ﺍﻓﻚ” ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻭ ﻣﺤﻜﻤﻰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺷﺒﻜﻪ ﻣﻨﺴﺠﻢ ﻭ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪﻯ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻧﺪ و بر خلاف امر الهی عمل می‌کردند.«تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»
ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺯ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺗﻬﺎﻣﻰ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﺨﺺ ﭘﺎﻛﺪﺍﻣﻨﻰ ﺳﺨﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺩﻟﺪﺍﺭﻯ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ” ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺷﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺧﻴﺮ ﺑﻮﺩ” (ﻟﺎ ﺗَﺤْﺴَﺒُﻮﻩُ ﺷَﺮًّﺍ ﻟَﻜُﻢْ ﺑَﻞْ ﻫُﻮَ ﺧَﻴْﺮٌ ﻟَﻜُﻢْ).
زیرا:
ﭘﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﻧﻴﺎﺕ ﭘﻠﻴﺪ ﺟﻤﻌﻰ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺷﻜﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﻛﻮﺭﺩﻝ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺪ ﺳﻴﺮﺗﺎﻥ ﺧﻮﺵﻇﺎﻫﺮ ﺭﺍ ﺭﺳﻮﺍ ﺳﺎﺧﺖ، ﭼﻪﺑﺴﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢﭼﻨﺎﻥ ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻰﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺿﺮﺑﻪ ﺳﺨﺖﺗﺮ ﻭ ﺧﻄﺮﻧﺎﻛﺘﺮﻯ ﻣﻰﺯﺩﻧﺪ.
ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺭﺱ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﭘﻴﺮﻭﻯ ﺍﺯ ﺷﺎﻳﻌﻪﺳﺎﺯﺍﻥ، ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﻣﻰﻛﺸﺎﻧﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﻰ ﺑﺎﻳﺴﺘﻨﺪ.
ﺩﺭﺱ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻨﮕﺮﻧﺪ، ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﺑﺪ ﻇﺎﻫﺮﻯ ﻛﻪ” ﺧﻴﺮ ﻛﺜﻴﺮ” ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
چرا خداوند در آیه ضمیر «لکم» را ذکر نموده است؟
ﺫﻛﺮ ﺿﻤﻴﺮ” ﻟﻜﻢ” ﻫﻤﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺳﻬﻴﻢ ﻣﻰ ﺷﻤﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺣﻴﺜﻴﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍﻳﻰ ﻭ ﺑﻴﮕﺎﻧﮕﻰ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻏﻤﻬﺎ ﻭ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺷﺮﻳﻚ ﻭ ﺳﻬﻴﻤﻨﺪ.
” ﺍﻳﻦ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻨﺎﻫﻰ ﺯﺩﻧﺪ، ﻫﺮ ﻛﺪﺍم ﺳﻬﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻭ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ” (ﻟِﻜُﻞِّ ﺍﻣْﺮِﺊٍ ﻣِﻨْﻬُﻢْ ﻣَﺎ ﺍﻛْﺘَﺴَﺐَ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺈِﺛْﻢِ).
ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻋﻈﻴﻢ ﺳﺮﺩﻣﺪﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﻨﻴﺎﻧﮕﺬﺍﺭﺍﻥ ﻳﻚ ﮔﻨﺎﻩ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﺑﻠﻜﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﺳﻬﻴﻢ ﻭ ﺷﺮﻳﻚ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﻣﻰﻛﺸﺪ.
” ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺑﺨﺶ ﻋﻈﻴﻢ ﺍﻳﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻋﺬﺍﺏ ﻋﻈﻴﻢ ﻭ ﺩﺭﺩﻧﺎﻛﻰ ﺩﺍﺭﺩ” زیرا او شعله‌های آتش افک را برانگیخته است. (ﻭَ ﺍﻟَّﺬِﻯ ﺗَﻮَﻟَّﻰ ﻛِﺒْﺮَﻩُ ﻣِﻨْﻬُﻢْ ﻟَﻪُ ﻋَﺬﺍﺏٌ ﻋَﻈِﻴﻢٌ).

آیه۱۲
لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ.

هشدار به مؤمنین
این آیه مومنینی را که در این حادثه فریب خوردند، در حالی که از پاکدامنی شخص متهم و فریبکاری منافقین آگاه بودند، هشدار می‌دهد که:
ﭼﺮﺍ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺳﺨﻦ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﺘﻤﺎﻉ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺑﺎ ﺣﺴﻦ ﻇﻦ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﻪ ﻧﻔﺲ ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻧﻜﺮﺩﻳﺪ.(ﻟَﻮْ ﻟﺎ ﺇِﺫْ ﺳَﻤِﻌْﺘُﻤُﻮﻩُ ﻇَﻦَّ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﻭَ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕُ ﺑِﺄَﻧْﻔُﺴِﻬِﻢْ ﺧَﻴْﺮﺍً).
” ﻭ ﭼﺮﺍ ﻧﮕﻔﺘﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﻳﻚ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ” (ﻭَ ﻗﺎﻟُﻮﺍ ﻫﺬﺍ ﺇِﻓْﻚٌ ﻣُﺒِﻴﻦٌ).
استعمال کلمه «انفسکم» در آیه بیانگر چیست؟
این تعبیر ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﺎﻥ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﻪ ﻧﻔﺲ ﻭﺍﺣﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺗﻬﺎﻣﻰ ﺑﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻮﺩ ﮔﻮﻳﻰ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻩ است، ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻮﻇﻒ ﺑﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺗﻬﺎﻣﺎﺕ ﻣﻰﺩﺍﻧﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ ﺩﻳﻨﻰ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﻨﺪ .
آیه ۱۳
لَّوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ

حکم قضایی تهمت
در آیات۱۱ و ۱۲، ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻭ ﻣﻠﺎﻣﺖ مومنین ﺟﻨﺒﻪ ﻫﺎﻯ ﺍﺧﻠﺎﻗﻰ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﻯ ﺩﺍﺭﺩ و در آیه۱۳ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻗﻀﺎﻳﻰ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ:
” ﭼﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﻇﻒ ﺑﻪ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﭼﻬﺎﺭ ﺷﺎﻫﺪ ﻧﻨﻤﻮﺩﻳﺪ”؟
” ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻮﺍﻫﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﺎنند.
جمله «ﻋِﻨْﺪَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻫُﻢُ ﺍﻟْﻜﺎﺫِﺑُﻮﻥَ» به این مهم اشاره دارد که چه‌بسا، شخصی نزد مردم و جامعه به نظر فرد راستگو و امینی باشد، اما نزد خداوند متعال در زمره دروغگویان قرار بگیرد.
آیه۱۴
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

خداوند بعد از سرزنش مومنین به دلیل شایعه اتهام، ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:” ﺍﮔﺮ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻳﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻋﻈﻴﻤﻰ ﺩﺍﻣﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰﮔﺮﻓﺖ”.
فضل خداوند بعد از توبه از گناه و اصلاح خطا و اعاده حیثیت متهم، شامل حال مومنان می‌شود.

آیه۱۵
إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيم.

ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺑﻪ ﺳﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ آنها ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ با شایعه‌پراکنی، ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ:
ﭘﺬﻳﺮﺵ ﺷﺎﻳﻌﻪ: (ﺇِﺫْ ﺗَﻠَﻘَّﻮْﻧَﻪُ ﺑِﺄَﻟْﺴِﻨَﺘِﻜُﻢْ).
نشر شایعه بدون تحقیق: (ﻭَ ﺗَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﺑِﺄَﻓْﻮﺍﻫِﻜُﻢْ ﻣﺎ ﻟَﻴْﺲَ ﻟَﻜُﻢْ ﺑِﻪِ ﻋِﻠْﻢٌ).
ﺁﻥ ﺭﺍ ﻋﻤﻠﻰ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﻛﻮﭼﻚ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺣﻴﺜﻴﺖ ﺩﻭ ﻓﺮﺩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎ ﺣﻴﺜﻴﺖ ﻭ ﺁﺑﺮﻭﻯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ. (ﻭَ ﺗَﺤْﺴَﺒُﻮﻧَﻪُ ﻫَﻴِّﻨﺎً ﻭَ ﻫُﻮَ ﻋِﻨْﺪَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋَﻈِﻴﻢٌ).

ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺩﻫﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ، چرا ﺩﺭ ﻳﻚ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻌﺒﻴﺮ” ﺑﺎﻟﺴﻨﺘﻜﻢ” (ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻧﺘﺎﻥ) ﻭ ﺩﺭ ﺟﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﻓﻮﺍﻫﻜﻢ (ﺑﺎ ﺩﻫﺎﻧﺘﺎﻥ) ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟
یعنی ﺷﻤﺎ ﻧﻪ ﺩﺭ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﺍﻳﻦ ﺷﺎﻳﻌﻪ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﭘﺨﺶ ﺁﻥ ﺗﻜﻴﻪ ﺑﺮ ﺩﻟﻴﻞ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ، ﺗﻨﻬﺎ ﺳﺨﻨﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﮔﺮﺩﺵ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺣﺮﻛﺎﺕ ﺩﻫﺎﻥ، ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ.
آیه ۱۶
وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبْحَانَكَ هَٰذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ.

ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﻤﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺒﻚ ﻭ ﻛﻮﭼﻚ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺑﻌﺪ ﺭﻭﻯ ﺁﻥ ﺗﻜﻴﻪ ﻛﺮﺩﻩ، ﻭ ﻣﻮﺟﻰ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﺑﺎﺭﺩ، ﻭ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ﺍﻯ ﻣﺤﻜﻤﺘﺮ ﺑﺮ ﺭﻭﺡ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﻧﻮﺍﺯﺩ، ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
” ﭼﺮﺍ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪﻳﺪ ﻧﮕﻔﺘﻴﺪ ﻣﺎ ﻣﺠﺎﺯ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﺋﻴﻢ (ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﺗﻬﻤﺘﻰ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﻴﻞ) ﻣﻨﺰﻫﻰ ﺗﻮ، ﺍﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﺍﺳﺖ”! (ﻭَ ﻟَﻮْ ﻟﺎ ﺇِﺫْ ﺳَﻤِﻌْﺘُﻤُﻮﻩُ ﻗُﻠْﺘُﻢْ ﻣﺎ ﻳَﻜُﻮﻥُ ﻟَﻨﺎ ﺃَﻥْ ﻧَﺘَﻜَﻠَّﻢَ ﺑِﻬﺬﺍ ﺳُﺒْﺤﺎﻧَﻚَ ﻫﺬﺍ ﺑُﻬْﺘﺎﻥٌ ﻋَﻈِﻴﻢٌ).
ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺣﺴﻦ ﻇﻦ ﺷﻤﺎ ﻣﻰ ﺑﺎﻳﺴﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﻫﻴﺪ ﻛﻪ ﻟﺐ ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻬﻤﺘﻰ ﺑﮕﺸﺎﺋﻴﺪ، ﺗﺎ ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﻋﺎﻣﻞ ﻧﺸﺮ ﺁﻥ ﺷﻮﻳﺪ.
ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﻬﻤﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻏﺮﻕ ﺗﻌﺠﺐ ﻣﻰ ﺷﺪﻳﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﭘﺎﻛﻰ ﻭ ﻣﻨﺰﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩﻳﺪ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻧﺸﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻬﻤﺘﻰ ﺷﻮﻳﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﻰ ﺑﺮﺩﻳﺪ.
ﺍﻣﺎ ﻣﻊﺍﻟﺎﺳﻒ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﻰ ﻭ ﺁﺳﺎﻧﻰ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﮔﺬﺷﺘﻴﺪ- ﺳﻬﻞ ﺍﺳﺖ- ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﻴﺰ ﺩﺍﻣﻦ ﺯﺩﻳﺪ ﻭ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺁﻟﺖ ﺩﺳﺖ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﮔﺮ ﻭ ﺷﺎﻳﻌﻪ ﺳﺎﺯ ﺷﺪﻳﺪ.

برگرفته از تفاسیر وزین تسنیم، المیزان، نمونه و نور


مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *