
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ
و (به یاد آر) هنگامی که خدا ابراهیم را به اموری امتحان فرمود و او همه را به جای آورد، خدا به او گفت: من تو را به پیشوایی خلق برگزینم، ابراهیم عرض کرد: به فرزندان من چه؟ فرمود: (اگر شایسته باشند میدهم، زیرا) عهد من به مردم ستمکار نخواهد رسید.

- تفسیر و مفاهیم
- اعراب و موضوع آیات
- نکات تجویدی
موضوع1. انگیره آزمونهای الهی
امتحان و ابتلا بشر در مورد خداوندی که علام الغیوب است به چه منظور میباشد؟
استاد جوادی آملی در تفسیر خویش فرموده است: در حقیقت امتحان دو چیز شرط است
1.تقلب و تحول یعنی ایجاد انقلاب و تحول کردن
2. نهان شدن درون
پس در حقیقت امتحان نه یک چیز اخذ شده که بگوییم فقط تقلب و تحول باشد بلکه در حقیقت آن افزون بر ایجاد تحول، ظاهر شدن درون مطرح است یعنی آن چه که در نهان مخفی است آشکار شود.[1]
حقیقت امتحان، انجام کاری است تا در پرتو آن نهاد و نهان ممتحَن آشکار شود؛ خواه ممتحِن بداند که در ضمی ممتحَن چیست یا نداند. آزمونهای الهی برای پیشبرد امور و تکامل امتحان شوندگان، آشکار شدن درون و نیز ظهور شایستگیهای آنان برای دیگران، خالص کردن دلهای مومنان و مانند است.
آزمونهای الهی برای زمینهسازی اعطای مقام امامت، به لحاظ دشواری و نیاز به صبر بیشتر در آنها، از دیگر آزمونها متفاوت است. این نکته را از چگونگی اتصاف حضرت ابراهیم به وصف (خلیل الرحمان) نیز که زمینه نیل مقام امامت به آن حضرت بود، میتوان استفاده کرد.
(خلت) به معنای فقر، و (خلیل) کسی است که خَلّت و حاجتش را فقط با محبوب خود در میان میگذارد . پس (خلیل الله) به معنای منقطع از همه اسباب، فقر و وابسته به خداست.
از جمله افول کنندههایی که ابراهیم علیه السلام درباره آنها فرمود: « لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ » یکی فرزند و دیگری آدمی است که هر کدام با مرگ از بین میرود. خدای سبحان برای آزمودن حضرت ابراهیم درباره این سخن، از سویی او را به افکنده شدن در آتش انبوه و حجیم مبتلا ساخت؛ « قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ» و از سوی دیگر آنگاه که حضرت در پیری صاحب فرزند شد، به او فرمان داد تا فرزند خود را در راه خدا قربانی کند. حضرت ابراهیم آنگاه که در این گونه امور، فقر و حاجت باطنی خود را تنها به سوی خدا متوجه کرد و از غیر او منقطع شد، مقام خلت و آنگاه مقام امامت بهره او شد. خلاصه اینکه کسی شایسته امامت است که از غیرخدا منقطع باشد تا بتواند با دریافت بیواسطه فیض هدایت، و افاضه مستقیم یا غیرمستقیم آن به دیگران، واسطه در هدایت تکوینی و ایصال به مطلوب آنان باشد.
امامت بالاترین مقام دینی است.
ابراهیم علیه السلام چه زمانی به مقام امامت رسید؟
اول، بندگی، دوم نبی الله، سوم خلیل الله و بعد امام شد.
این چهارمقام را خداوند به او داد و سختترین امتحان برای او ذبح فرزند بود.
خیلی سخت است انسان فرزند خود را ذبح کند، اما ابراهیم علیه السلام در برابر قوانین ودستورات الهی کمترین مقاومتی نکرد. زن وفرزندش را به امرخدا در بیابان گرم و بیآب وعلف مکه تنها گذاشت.
هرکس نشناسد میگوید چقدر بیرحم است که همسر خود را در بیابان گرم و سوزان با فرزند تازه متولد شدهاش، رها کرده است.
حالا بعد از حدود ۱۵ سال خداوند فرمان میدهد که باید فرزندت را بکشی.
همه یهود ونصارا و مسلمانان ادعای پیروی از دین ابراهیم حنیف را دارند.
ابراهیم علیه السلام اینگونه تسلیم خداوند بود.کدام یک از ما تسلیم امر خداوندیم؟
در برابر کدام حکم الهی تسلیم میشویم؟
اگر تابع و تسلیم هستید، چرا در واقعه غدیر که آیات ولایت وامامت در حق علی علیه السلام نازل شد، کس دیگری را جانشین پیامبر کردید؟
آیا در مورد اصول و فروع دین، مسائل ضروری دین و هر چه خداوند فرموده است، شما عمل کردید؟ تسلیم شدید؟
همه امت اسلام در سکوت مطلق هستند.
یمن، بحرین، عراق، ایران، تحریم و این همه مصیبتها، سرها می بُرند، امت اسلام ساکت است.
پس کجا «وَلتَکُن مِنکم اُمَّةٌ یَدعونَ الی الخَیرِ و یَأمُرونَ بِالمعروف و یَنهَونَ عَنِ المُنکَر» هستید؟
این منکری که سرهای مردم را می بُرند، چرا کسی حرفی نمیزند
با توجه به این آیه کسی شایسته مقام امامت است که به طور کلی از وابستگی و محبت دنیا دوری کند. برای همین است که بالاترین درجه تقوا عصمت است.
امام نباید طالب منافع دنیوی باشد.
ذبح اسماعیل امتحانی جامع بود که شایستگی ابراهیم علیه السلام را برای امامت همه جانبه جامعه انسانی اثبات کرد. زیرا کسی که از بالاترین منافع خود که فرزند است، برای رضای خدا بگذرد، او در امامت و رهبری مردم کوچکترین خیانت وکوتاهی نمیکند.
کسی که برای خدا حاضر شود فرزندش را بکشد، فردا اگر بخواهد ظالم و قاتلی را بکشد یا دست سارقی راقطع کند، دلش به رحم نمیآید و به ستمگر رحم نمیکند.[2]
موضوع2. شایستگان مقام امامت
دلائل محرومیت غیرمعصوم از عهد الهی و انحصار خلافت در معصومین را بیان کنید؟
منظور از ظلم در جمله «لایَنالُ عَهْدِى الظّالِمِین» تنها ستم کردن به دیگران نیست، بلکه ظلم (در برابر عدل) در اینجا به معنى وسیع کلمه به کار رفته و نقطه مقابل عدالت به معنى گذاردن هر چیز به جاى خویش است.
بنابراین ظلم آن است که شخص یا کار یا چیزى را در موقعیتى که شایسته آن نیست قرار دهند.
از آنجا که مقام امامت و رهبرى ظاهرى و باطنى خلق، مقام فوقالعاده پر مسئولیت و با عظمتى است، یک لحظه گناه، نافرمانى و سوء پیشینه سبب مىگردد که لیاقت این مقام سلب گردد
از آیه مورد بحث، ضمناً استفاده مىشود که امام (رهبر معصوم همه جانبه مردم) باید از طرف خدا تعیین گردد، زیرا:
اوّلاً ـ امامت یک نوع عهد و پیمان الهى است، بدیهى است چنین کسى را باید خداوند تعیین کند که او طرف پیمان است.
ثانیاً ـ افرادى که رنگ ستم به خود گرفتهاند و در زندگى آنها نقطه تاریکى از ظلم ـ اعم از ظلم به خویشتن یا ظلم به دیگران ـ و حتى یک لحظه بتپرستى وجود داشته باشد، قابلیت امامت را ندارند و به اصطلاح امام باید در تمام عمر خود معصوم باشد.
آیا کسى جز خدا مىتواند از وجود این صفت آگاه گردد؟
و اگر با این معیار بخواهیم جانشین پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله را تعیین کنیم کسى جز امیر مؤمنان على علیهالسلام نمىتواند باشد.[3]
1. با توجه به تناسب بين حكم و موضوع، اعتبار و سيره عقلا بر عدم
واگذاري مسئوليتها و كارهاي مهم و حسّاس به افراد بدسابقه است؛ بنابراين پذيرفته نيست كه خداوند حكيم، شئون روحاني و معنوي و برجستهاي مانند نبوت، رسالت و سرپرستي و زعامت انسانها را (بر فرض اينكه مراد از امامت در آيه مورد بحث، زعامت باشد) به افراد بدسابقه بدهد؛ بر اين اساس، اگر مشرك و بتپرستي توبه كرد و مسلمان شد شايسته زعامت جامعه اسلامي نخواهد بود و حداكثر اين است كه همچون ديگر مسلمانان با او رفتار خواهد شد و از آيه « قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ يُغفَر لَهُم مَّا قَد سَلَفَ »
بيش از بخشايش گناهان پيشين استفاده نميشود و هرگز مضمون آنها تجويز بخشش و عطاي سِمَتهاي حسّاس ديني نيست؛ اين دليل را ميتوان دليل عقلي در حكمت عملي، يا اعتبار عقلايي ناميد.
2. دليل دوم، دليل لفظي است و آن اينكه جمله «لایَنالُ عَهْدِى الظّالِمِین» اطلاق دارد؛ بدين معنا كه عهد خداوند به ظالم نميرسد؛ خواه همچنان اين ظالم كنوني بر ظلم خود اصرار ورزد و خواه از آن توبه كند. برخي از مفسران مانند امينالاسلام طبرسي با توجه به همين اطلاق فرموده است: اين آيه در همان زمان كه اين شخصْ مشرك و كافر و ظالم بود درباره وي صادق بود.[4]
امام رضا علیه السلام در حدیثی فرمود: امامت چیزی است که خداوند بعد از نبوت و خلت (مقام خلیل اللهی) در مقام سوم، ابراهیم خلیل علیه السلام را بدان اختصاص داده و به آن فضیلت مشرف فرمود و بدان اشاره کرده و فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»
و ابراهیم علیه السلام از خوشحالی گفت: «وَ مِن ذُرِّيَّتِي» خداوند فرمود «لایَنالُ عَهْدِى الظّالِمِین»
و این آیه امامت هر ظالمی را تا روز قیامت باطل ساخت و بدینگونه امامت در خواص و پاکان قرار گرفت.[5]
[1] .تفسیر تسنیم، ذیل آیه 144 سوره آل عمران
[2] . تفسیر تسنیم ج6 ص 486 و ص 505و 506
[3].تفسیر نمونه, ج1,ص505
[4].مجمعالبيان،ج1 ـ 2، ص380
[5]. نور الثقلین، ج1، ص275
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
بدون دیدگاه