اذَا وَصَلَتْ‏ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْر؛ زمانى كه مقدمات نعمتها به شما رسيد، نهايت آن را با كمى شكر از خود مرانيد. (ترجمه انصاریان)

ترجمه لغات

نَفِر: کوچ کردن از روی قصد، تجافی و دور شدن و فاصله گرفتن

اَقصی: دورتر

شُکر: شناخت و توجه به نعمت و احسان دیگران و اظهار آن. (مفردات راغب، ص 461)

شرح اجمالی

انسان در این عالم، به عنوان اشرف مخلوقات، از بیشترین نعمت ها برخوردار است «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا» و به تبع آن شاسیته است که بهترین و بیشترین شکرگزاری را نیز داشته باشند.

مولا علی علیه السلام در این حکمت اخلاقی ـ معنوی  چگونگی بهره از نعمت ها را بیان می فرماید و گویی قصد هشدار به کسانی دارد که با وجود مقدمات نعمت و آشکاری آن، باز هم در خواب غفلتند و ناگهان، با پس گرفته شدن نعمت ها بیدار خواهند شد. امام علیه السلام حتی درمورد کمی شکر هشدار می دهد؛ در حالی که متأسفانه اکثر مردم ناشکری یا حتی کفران نعمت می کنند. عجب اینجاست که با گرفته شدن نعمت، لب به اعتراض و نارضایتی می گشایند و فراموش می کنند خود، عامل این رخداد هستند.

در مطلب پیش رو انواع نعمات الهی و چگونگی مواجهه انسان های مختلف با آنها، همچنین حقیقت شکر و ارتباط آن با نعمت های الهی و تأثیر ناشکری در محروم شدن از آنها همراه با نکات ترتبیتی بیان گردیده است.

بخش اول: نزول نعمت (إِذَا وَصَلَتْ‏ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ )

سوال1) نعمت یا نقمت بودن اسباب و موجودات عالم براساس چه معیاری قابل شناسایی است؟

مراد از نعمت همه آن چيزهايى است كه با طبع انسانى سازگار باشد و از آن امتناع نورزد. همه اشيا از آن نظر كه در نظام كلّى تدبير الهى قرار گرفته و به يكديگر متصل و مربوط اند و اجزاى آن ها با يكديگر سازگار و ملايم است، نعمت الهى هستند. از اين رو، در آيه 24 سوره ابراهيم مى فرمايد. «وَ اِن تَعدّوا نِعمتَ اللهِ لاَ تُحصوُها» يا در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ اَسبغَ عَليكم نِعمَهُ ظَاهرةً وَ بَاطنةً» (لقمان/ 20) ولى با اين وجود، خداوند برخى از آن ها را به اوصاف شرّ و لهو و لعب و اوصاف ناپسند ديگرى توصيف نموده است. به عنوان مثال، مى فرمايد: «و ما هذه الحيوةُ الدّنيا اِلاّ لهوٌ و لعبٌ»(عنكبوت/64)

اين آيات دليل بر آن است كه آنچه نعمت به شمار آمده تنها در صورتى نعمت است كه با غرض و هدفى كه خداوند از آفريدن آن ها براى انسان داشته موافق باشد; زيرا آن ها به اين منظور آفريده شده كه از سوى خداوند كمكى براى انسان باشد تا در راه سعادت حقيقى خود ـ كه همان قرب و نزديكى به خداوند بر اثر بندگى و فروتنى در برابر پروردگار است ـ از آن ها بهره گيرد. بدين روى، مى فرمايد: «وَ مَا خَلقَتُ الجِنَّ و الانسَ اِلاّ لِيعبدونَ» (الذاريات/ 56)

پس هرچه را كه انسان بدين منظور مورد استفاده قرار دهد كه به ساحت و قرب الهى راه يابد و خشنودى او را به دست آورد نعمت است. ولى اگر از آن ها در راه شيطان و نافرمانى او بهره گيرد براى انسان نقمت و بلا خواهد بود.

در نتيجه، موجودات اين عالم به خودى خود، نعمت يا نقمت نيست، مگر به اعتبار نوع و شكل تصرفى كه انسان در آن ها انجام مى دهد. اگر در راه عبوديت باشد نعمت است و اگر در راه نافرمانى و بندگى شيطان باشد نقمت و بلا. امام علی علیه السلام: النِّعْمَةُ مِحْنَةٌ، فَإِنْ‌ شَكَرْتَ‌ كَانَتْ كَنْزاً وَ إِنْ كَفَرْتَ صَارَتْ نَقِمَةً؛ نعمت، درواقع ا بزار امتحان و آزمایش است؛ وقتی سپاس آن را به‌جا آوردی و شکرگزار باشی تبدیل به نعمت می‌شود و اگر کفران کردی؛ به نقمت و بلا تبدیل می‌شود. (نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص72).

معناى اين سخن در واقع، آن است كه «نعمت» عبارت است از ولايت و سرپرستى الهى و هر چيزى در صورتى نعمت به حساب مى آيد كه مشتمل بر ولايت الهى باشد. «اللّهُ وِلِىُّ الذّينَ آمَنوا.» (بقره/275) (تفسیر المیزان، علامه طباطبایی)

سوال2) انسانها در مواجهه با نعمت ها، چه برخوردها و موضع گیری هایی دارند؟

هر یک از انسان ها با توجه به ظرفیت های درونی و وسعت وجودی شان در برخورد با نعمت ها واکنش های مختلفی را نشان می دهند از جمله:

  1. کسانی که منعم و نعمت دهنده را فراموش می کنند و همه آنها را از خود می دانند و به آنها افتخار می کنند و فخر می فروشند و آنها را مصرف نمی کنند و حبس می کنند و دیگران را هم منع می کنند. «الذین یبخلون و یأمرون الناس بالبخل»  اینها از چشم صاحب نعمت می افتند: «انّ الله لا یحبّ کل مختال فخور» (حدید/ 23 و 24)
  2. گروه دومی که نعمت ها را بر خلاف آنچه که منعم از آنها خواسته به کار می گیرند و در نتیجه همه را تبدیل به ضد نعمت و کفر می کنند؛ «الذین بدلوا نعمة الله کفرا» (ابراهیم/28)
  3. گروهی که معرفت به نعمت دارند نعمت ها را در جایگاه خود آن گونه که منعم خواسته مصرف می کنند و به کار می گیرند، در کنار نعمت ها به منعم تعلق دارند و منیب هستند؛ این گروه را شاکر می گویند که علاوه بر حفظ و دوام نعمت ازدیاد وجودی خویش و ازدیاد نعمت ها را شاهدند.
  4. گروه چهارم که حضرت در این حکمت به آنها اشاره دارد، کسانی هستند که نه فخور هستند و نه کافر، بلکه قلیل الشکر هستند اگر چه معرفت به نعمت ها دارند و آنها را احسان می کنند و در جای خود به کار می گیرند، اما ممکن است حمد بر نعمت برای منعم و بازگشت به منعم را نداشته یا کم داشته باشند و از ذکر منعم در کنار نعمت غافل شوند یا کمتر به احسان و بخشش و انفاق روی بیاورند.  این گروه به تعبیر حضرت از اوائل و اطراف و حواشی نعمت ها بهره مند می شوند و همان مقدار را دارند، اما با قلّت و کمی شکر به تمامیت و نهایت نمی رسند و آن نعمت های دور را که با شکر باید به خود نزدیک کنند با قلّت شکر آنها را کوچ می دهند و آنها می رمند؛ مثل کسی که در کمینگاه شکار پرنده ها نشسته وقتی یک پرنده لب آب می نشیند تا بقیه پرنده ها سر برسند اگر با عجله و شتاب اقدام کند و تیر را رها کند هر چند یکی را به دست می آورد، اما با این برخورد شتاب زده فوج پرنده ها را فراری داده و از آن ها محروم می شود. نعمت ها به تعبیر معصوم مثل پرنده های وحشی هستند و هنوز با انسان انس نگرفته اند که با کوچ دادن و فرارشان بازگشتی نخواهند داشت که علی در حکمت 246 می فرماید: «احذورا نفار النعم فما کل شارد بمردود» هوشیار و ترسناک باشید از کوچ کردن نعمت ها که چنین نیست که هر فراری بازگشت داده شود. (علی و جاری حکمت، دفتر اول، ص83 و 84)

بخش دوم: از دست دادن نعمت بر اثر قلت شکر(فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْر)

سوال3) حقیقت شکر چیست و رسیدن به آن با چه راهکارهایی امکان پذیر است؟

قبل از پرداختن به حقیقت شکر باید بدانیم که اگر نزد خداوند متعال عبادتى از عبادت‌های بندگان مخلص وجود داشت که بهتر و بالاتر از شكر بود حتما اسمى از آن برده و بندگان خود را به آن عبادت مخصوص امر مى‌فرمود. ولى چون عبادتى بهتر و مطلوب‌تر از آن نبود؛ از اين لحاظ اين عبادت را انتخاب فرموده و از ميان بندگان خود تنها اشخاصى را انتخاب كرده و از آنان اسم برد كه شاكر هستند و فرمود: «قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ؛ و كم است در ميان بندگان من اشخاصى كه شاكر هستند». (سبا/13) (مصباح الشریعه، ص24)

حقيقت شكر، اظهار نعمت است، هم چنان كه كفر، مقابل آن است يعنى پنهان كردن نعمت و سرپوش روى آن نهادن است، و اظهار نعمت به اين معنا است كه آن را در جاى خود استعمال كنى، آن جايى كه دهنده نعمت در نظر داشته (شکر عملی) و نيز اظهار نعمت به اين است كه آن را به زبان بياورى، و منعم را در برابر دادن اين نعمت، ثنا بگويى (شکر زبانی) و مرحله ديگر اظهار نعمت اين است كه در قلب هم به ياد آن و  به ياد منعمش باشى، و از يادش نبرى. (شکر قلبی)

پس شكر خداى تعالى در برابر نعمتهاى او اين است كه در هنگام استعمال و به كار بردنش به ياد او باشد، و وقتى به ياد او بود به ياد اين مطلب هم مى‌افتد كه نعمت او را در جايى كه خود او خواسته استعمال كند، نه در جاى ديگر، و معلوم است كه هيچ موجودى نيست كه نعمتى از نعمت‌هاى او نباشد، و هيچ نعمتى را خلق نكرده مگر براى اينكه در راه بندگيش استعمال شود، هم چنان كه خودش فرمود:(وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ، وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها، إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ) آنچه از او در خواست كرده‌ايد( چه به زبان سر و چه به زبان حال) به شما داد، و اگر بخواهيد نعمت خدا را بشماريد به آخرش نمى‌رسيد، راستى كه انسان ستمگر و كفران پيشه است. (ابراهيم/34)

پس شكر او در برابر نعمت‌هايش به اين است كه در آن نعمت‌ها اطاعت شود، و بياد مقام ربوبيتش باشند.

بنا بر اين شكر مطلق خداى تعالى و بدون تقييد، همانا ياد خدا بدون نسيان، و اطاعتش بدون معصيت است، پس معناى آيه:(وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ) اين است كه به ياد من باشيد، يادى كه آميخته با نسيان نباشد، و امر مرا اطاعت كنيد، اطاعتى كه آميخته با عصيان نباشد. (المیزان ج4، ص58)

سوال4) قلت شکر چگونه در انواع آن نمایان می شود؟

1ـ انسان باید بداند که همه نعمت ها از جانب خدا است و دیگران فقط واسطه هستند . (علامه جوادی: ما ظاهرا مسلمان هستیم ولی مشرکانه زندگی می کنیم.) باید صاحب نعمت اصلی را با تمام وجود خدا بدانیم و از واسطه ها هم تشکر می کنیم. گاهی اوقات پیش می آید که انسان در قلب خود نعمت را از جانب غیر می داند و از او تمسک و یاری می جوید. (قلّت شکر در قلب)

2ـ مدام آنچه را که در قلب است به زبان بیاورد و شکر زبانی انجام دهد که پایین ترین مرتبه شکر است. گاهی گفتن الحمدلله، شکراً لله شاکر بودن بنده را نشان می دهد اما برخی انسانها حتی از گفتن این کلام هم کوتاهی می کنند و آن را به جا نمی آورند. (قلت شکر در کلام)

امام کاظم علیه السلام می فرمایند: صحبت کردن درباره نعمت‌های الهی نوعی شکر و سپاسگزاری و ترک آن کفران نعمت است فَارْتَبِطُوا نِعَمَ رَبِّكُمْ تَعَالَى بِالشُّكْر ؛ پس نعمت‌های پروردگارتان را به شکر پیوند بزنید. (مهج الدعوات، ص 218)

3ـ ما موظفیم که نعمت را در مسیری که خداوند خواسته استفاده کنیم تا بهترین ثمرات و برکات را داشته باشد. استفاده از نعمت، غیر از جایگاه اصلی خود باعث تضییع نعمت گشته و نشانه ناشکری عملی انسان است. حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند: أَحَبُّ النَّاسِ إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ الْعَامِلُ فِیمَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَیهِ بِالشُّکرِ و َأَبْغَضُهُمْ إِلَیهِ الْعَامِلُ فِی نِعَمِهِ بِالْکفْرِ؛ محبوب ترین مردم نزد خداوند، بندگان شاکری هستند که با استفاده درست و خداپسندانه از نعمت های خدا، شکر آن را به جا می آورند، و مبغوض ترین مردم نزد خدا، مردمی هستند که با استفاده نامشروع از نعمت های خدا، کفران نعمت و ناسپاسی می کنند. عده ای از مردم در دل متذکر می شوند که این نعمت از جانب پروردگار است ولی در عمل کاری برای شکرآن نعمت انجام نمی دهند و بسیاری هم متأسفانه چنان در خواب اند که هرگز متذکر و شاکر محسوب نمی شوند و این دلیلی جز فقدا ن معرفت ندارد. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:« قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور».(سبا،13) (قلت شکر در عمل)

برخی از بندگان شکر قلبی دارند ولی شکر زبانی وعملی ندارند و بعضی دیگر شکر قلبی و زبانی دارند ولی شکر عملی ندارند در حالی که شکر عملی بالاترین مرتبه شکر است. این نکته حائز اهمیت است که بهره برداری و استفاده از نعمت هایی که در اختیار ماست با توجه به سعه وجودی و ظرفیت های هر فردی باید حداکثری باشد تا مصداق قلّت شکر محسوب نشود.

سوال5) کدام دسته از نعمت ها با ناسپاسی از انسان سلب می شود؟

نعمت های الهی محدود به مواهب و عطایای مادی و قابل ملاحظه نیستند اگرچه این دسته از برخورداری ها نظیر: زیبایی ، سلامتی، اموال و اولاد مشهور و ملموس بوده و عمومیت بیشتری دارند؛ اما باید دانست نعمت های باطنی و معنوی بیشماری نیز وجود دارد که به مراتب مهم تر، مؤثرتر و ماندگارتر از نعمت های فانی دنیوی است. ولی از آنجا که آدمی به ارزش و اهمیت آن جهل دارد از شکر آنها غافل است. مثلا خود شکرگزاری نعمتی ارزشمند است که شکر آن واجب است ولی بسیاری از آن بی خبرند. یا نعمت ولایت، شیرینی عبادت و رضای الهی و … از جمله نعمت هایی است که در بین شیفتگان دنیا ظهور و نمود چندانی ندارد و با کم لطفی، نداشتن علم و معرفت و … خود را از تداوم و کمال آن بی نصیب می گردانند.

شکی در این نیست که ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ نعمت های الهی و واسطه فیض ربانی بر تمام مخلوقات و ابواب ابتلاء خیر برای مردم هستند. چنانچه در زیارت جامعه کبیره آمده« أَنْتُمُ …الْبَابُ‏ الْمُبْتَلَى‏ بِهِ النَّاس…» ولی جای بسی تأمل است!آیا مردم، قدردان این مشعل های فروزان هدایت بودند یا در دوران هر یک از این آیات و برهان های الهی، شقی ترین افراد آن زمان به تبع اشقیای قبل از خود، جامعه انسانی را از فیض وجود آنان محروم کردند؟! بالاخره این کفران نعمت سبب شد تا خداوند حکیم، مردم را از نعمت ظهور آخرین ذخیره خاندان نبوت محروم کند…

نَحْنُ‏ النِّعْمَةُ الَّتِي‏ أَنْعَمَ‏ اللَّهُ‏ بِهَا عَلَى‏ عِبَادِهِ‏ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ ما همان نعمتی هستیم که خداوند بندگان خود را از آن برخوردار کرد و با ماست که افراد در روز قیامت به رستگاری دست می یابند. (کافی، ج1، ص217)

  یا مثلا کسانی که با ارتکاب معاصی پی در پی، بی توجهی به توبه و استغفار و جایگزین نکردن حسنات، ندای وجدان درونشان را که مقدمه ای برای دستیابی به صراط مستقیم و نجات است سرکوب می کنند؛ اینگونه چراغ روشن فطرت پاکشان به خاموشی می گراید و از هدایت و سعادت محروم می شوند.

شایان ذکر است اگر با ظهور مقدمات نعمت، انسان طوری دلباخته و شیفته آن شود که در چشمش بسیار بزرگ جلوه کند، دچار عجب و غرور شده و تمام همتش را صرف همان می کند و ازتلاش و دستیابی به نعمت های بیشتر و بزرگتر غافل و محروم می گردد. برصیصای عابد جزء افرادی بود که براثر عبادت و ریاضت و … از نعمت مستجاب الدعوه بودن برخوردار شده بود ولی با بی معرفتی، کفران نعمت و پیروی از شیطان از آن جایگاه سقوط کرد و در حالت کفر از دنیا رفت. پس می توان گفت تغییر، کاهش یا زوال نعمت در اثر ناسپاسی و نافرمانی، هم نعمت های مادی و هم نعمت های معنوی را شامل می شود.

نتیجه اینکه هدف از نعمت های مادی، رسیدن به نعمت های اخروی است نه اینکه صرفا وسیله سرگرمی، تمتع و تلذذ باشد؛ مثلا اموالی که به انسان عطا می شود، علاوه بر مرتفع ساختن نیازهای طبیعی او در صورت انفاق و بخشش، ماندگار می شود و نعمت های معنوی در پی خواهد داشت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم: «هر که نعمت خداوند عز وجل را فقط در خوراک یا نوشیدنی یا پوشاک ببیند، ‌، فَقَدْ قَصَرَ عَمَلُهُ و دنا عذابُهُ ؛ بی گمان عملش کوتاه و عذابش نزدیک است. (الامالی (طوسی)، مجلس 16، ح 11)

سؤال6) چه عواملی در توقف نعمت یا باز ستاندن آن نقش دارد؟

زوال نعمت می تواند دلایل متعددی داشته باشد از جمله:

  1. ناسپاسی

متأسفانه اکثر انسانها علاقه مند شمردن مشکلاتشان هستند و سعی می کنند که خود را بدبخت تر از دیگران جلوه دهند، این در حالی است که با کمی دقت در اطراف خود متوجه نعمت های فراوان الهی و محبت و رحمت سرشار باریتعالی خواهند شد. در سراسر زندگی، نعمت های گوناگون خداوند قابل مشاهده است و فقط انسان ناشکر و ناسپاس است که در میان الطاف بیشمار الهی زبان به شکوه و گلایه می گشاید غافل از این که این ناشکری باعث از دست دادن نعمت های الهی خواهد شد. حضرت موسی علیه السلام دریکی از مناجاتش می‌فرماید:

ای پروردگارم! «أَيُ‌ خَلْقِكَ‌ أَعْظَمُ ذَنْباً» کدام‌یک از بندگانت بزرگ‌ترین گناه را انجام داده است؟ فرمود: کسی که مرا متهم می‌کند: گفت: پروردگارا! آیا کسی هم تو را متهم می‌کند؟ فرمود: آری‌ای موسی، «الَّذِي يَسْتَخِيرُنِي وَ لَا يَرْضَى بِقَضَائِي وَ لَا يَشْكُرُ نَعْمَائِي وَ لَا يَصْبِرُ عَلَى بَلَائِي» کسی که از من طلب خیر می‌کند ولی نه به‌حکم من راضی می‌شود و نه نعمت‌هایم را شکر می‌کند و نه در بلایم صبر می‌کند. (مجموعه ورام، ج 2، ص 231)

سگی را گر لقمه‌ای نان‌دهی پس از مدتی حق‌شناسی کند

                        و گر ناکسی را دو صد خوان نِهی ز بدسیرتی ناسپاسی کند (ناصرخسرو)

استفاده نابجا

استفاده نابجا یا بهره نگرفتن از امکاناتی که نعمت محسوب می شود، از دیگر مصادیق قلت شکر و دلیل پس گرفته شدن نعمت است. به عنوان مثال در عصر حاضر فضای مجازی از منابع مهم گسترش اطلاعات است، حال خود قضاوت کنیم آیا کم کاری در در ترویج علوم الهی از این طریق قلت شکر محسوب نمی شود؟! آری با همین قلت شکرها، در شرایطی که فرقه های ضاله با تمام توان، سعی در تخریب تشیع دارد، نعمت ولایت از قلب ها پر می کشد و در «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ‏ النَّعِيم‏» باید جوابگو باشیم.

3- گناه

هر عملی که از انسان سر زند بازتابی دارد که در زندگی او تأثیر خواهد داشت. گاه پس گرفته شدن نعمت، یکی از آثار گناه و کفر نعمت است؛ اگر نه خداوند عدل مطلق است و به احدی ستم نمی کند: «اِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئا؛ خدا هرگز به مردم ستم نمی‌کند ولی مردم خود در حق خویش ستم می‌کنند». ( یونس/44)

 در دعای کمیل آمده« اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِيَ‏ الذُّنُوبَ‏ الَّتِي‏ تُغَيِّرُ النِّعَم؛ بارالها بیامرز بر من گناهانی را که نعمت ها را تغییر دهد». ‏

سوال7) توجه به چه نکاتی موجب تقویت روحیه شکر گزاری خواهد شد؟

راهکارهای فراوانی جهت افزایش روحیه شکرگزاری وجود دارد از جمله:

الف) توجه به عجز انسان و اینکه چگونه انسان می‌تواند شكر نعمت‌های پروردگار متعال را آن طوركه بايد به‌جا آورد! درصورتی‌که بنده، عاجز و ضعيف بوده و او را قوت و قدرتى از خود نيست، مگر اينكه خدا او را قوت و نيرو بدهد.

ب) توجه به اینکه خداوند از عبادت و اطاعت بنده خود بى‌نياز است و او قدرت و توانايى دارد كه نعمت خود را پيوسته اضافه كند. (مصباح الشریعه، ص 24)

ج) توجه به افراد بالاتر از خود در امور معنوی و افراد ضعیف تر از خود در امور مادی؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند: مبادا به آنچه در دست اهل دنیا می‌بینید چشم بدوزید که هر کس چنین کند اندوهش طولانی می‌شود و هرگز خشمش آرام نمی‌گیرد و نعمت خدا در نظرش کوچک می‌شود و کم شکر می‌گزارد، به فرودستان نگاه کن تا شاکر نعمت‌های خدا باشی و مستحق افزایش جُود او شوی.( مستدرک الوسائل)

حکایت

روزی حضرت داود علیه السلام در مناجاتش از خداوند خواست، هم‌نشین او را در بهشت به وی معرفی کند. از جانب خداوند ندا رسید که فردا از دروازه شهر بیرون برو، نخستین کسی که با او برخورد نمایی، هم‌نشین تو در بهشت می‌باشد. روز بعد حضرت داود، به‌اتفاق پسرش سلیمان، از شهر خارج شد، پیرمردی را دید که پشته هیزمی از کوه پایین آورده تا بفروشد. پیرمرد که متی نام داشت کنار دروازه فریاد زد: کیست که هیزم بخواهد؟ یک نفر پیدا شد و هیزمش را خرید. حضرت داود علیه السلام پیش او رفت و سلام کرد و گفت: آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟ پیرمرد پاسخ داد: مهمان حبیب خداست، بفرمایید: سپس پیرمرد با پولی که از فروش هیزم به دست آورده بود، مقداری گندم خرید، وقتی به خانه رسید، پیرمرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان‌ها را جلوی مهمانانش گذاشت.

وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد هر لقمه‌ای را که به دهان می‌برد، ابتدا «بسم‌الله» و در انتها «الحمدلله» می‌گفت. وقتی ناهار مختصر آن‌ها به اتمام رسید، دستش را به‌طرف آسمان بلند کرد و گفت: بار خدايا چه كسى را همچون من نعمت داده، و دوست دارى چنان كه مرا دوست دارى، چشم، گوش و بدنم را سالم داشته و به من نيرو داده‌اى تا بتوانم نزد آن درختى بروم كه خود نكاشته‌ام، و براى نگهدارى آن زحمتى متحمّل نشده‌ام، آن را وسيله روزى من قرار داده‌اى، و اين تو هستى كه بر دل كسى مى‌اندازى تا آن را از من بخرد و من با پول آن نانى را بخرم كه خود گندمش را نكاشته‌ام و تو آتش را براى من مسخّر كرده‌اى، تا با آن غذا را طبخ كنم، و مرا طورى آفريده‌اى كه با ميل و رغبت آن غذا را بخورم، تا توان بندگى تو را داشته باشم، پس سپاس تو را. پیرمرد این حرف‌ها را می‌زد و گریه می‌کرد. داود علیه السلام گفت: پسرم! بلند شو تا برويم، كه من هرگز بنده‌اى را نديده‌ام تا اين حد شاكر باشد. (مجموعه ورام، ج 1، ص 19)

نکات تربیتی

  1. چگونگی شکر نعمت و درجات آن هم با توجه به ظرفیت افراد، متفاوت است؛ انبیاء و اولیاء خدا دائم شکرگزارند، لحظه ای از منعم حقیقی غافل نیستند و به جایگاه و مرتبه خدای متعال عارف هستند، با این حال، وقتى به درجه بلند حق سبحان و تجلى او در مراتب عرفان خود نگاه مى‏كنند خود را در معرفت و عبادت مقصّر مى‏بينند لذا مى‏فرمایند:«سبحانك ما عرفناك‏ حق‏ معرفتك‏ و ما عبدناك حق عبادتك».( آداب راز ونياز به درگاه بى نياز (ترجمه عدة الداعي)، ج‏1، ص: 347
  2. آیه (وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ)، بى نيازى خدا را خاطرنشان مى‌سازد، و مى‌فرمايد فايده شكر تنها به خود شاكر عايد مى‌شود، هم چنان كه ضرر كفران هم به خود كفران كننده عايد مى‌گردد، نه به خدا، چون خدا غنى مطلق است، و احتياج به شكر كسى ندارد، و چون حميد و محمود است، چه شكرش بگزارند و چه نگزارند، پس كفران هم به او ضرر نمى‌رساند و اگر در شكر تعبير به مضارع كرده، كه دلالت بر استمرار دارد، و در كفر تعبير به‌ ماضى كرده، كه تنها يك بار را مى‌رساند، براى اين است كه شكر وقتى نافع است كه استمرار داشته باشد، ولى كفر با يك بار هم ضررش خواهد رسيد. (تفسیر المیزان، ج16، صص321 و 322)
  3. از بین رفتن نعمت ها همیشه به علت قلت شکر نیست و می تواند دلایل دیگری داشته باشد مثلاً در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان عرب، اولاد ذکور نعمت بسیار مهمی قلمداد می شد، با این وجود خداوند پسران خاتم الانبیاء را از ایشان گرفت. علت این رخداد، نعوذ باالله، قلت شکر حضرت نبود؛ بلکه آزمایش الهی و موجب علو درجات بود.
  4. وفور نعمت در برخی افراد خاطی، دلیل بر عزت و منزلت آنان نزد خداوند منان نیست؛ بلکه گاه، سرازیری نعمت های مادی و فانی و سرگرم کننده بر گناهکار، بر حسب سنت استدراج الهی و ابتلا از راه نعمت است و از پی آن عذابی سخت است. «…سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ؛   ».( قلم،44)

کلام آخر

نعمت، ظرفیت و صبر می خواهد. کسی که صابر بر نعمت نباشد، شاکر هم نمی تواند باشد؛ چراکه ممکن است انسان، با تماشای مقدمات نعمت، خیالش آسوده شود و چنان غرق بهره از نعمت ها  شود که گمان  نبرد، شاید این نعمت ها موقتی و آزمایشی باشند.

امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: اسْتَتِمُّوا نِعَمَ اللَّهِ بِالتَّسْلِيمِ لِقَضَائِهِ وَ الشُّكْرِ عَلَى نَعْمَائِهِ فَمَنْ لَمْ يَرْضَ بِهَذَا فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَا إِلَيْنَا؛ نعمتهاى خدا را به وسيله تسليم در برابر قضا و قدر خدا و شكر نعمتهاى او كامل كنيد، هر كس راضى به اين امر نشود از ما نيست و با ما نخواهد بود.(مشكاة الأنوار، ص33)

مثال بارز قرآن کریم  قوم بنی اسرائیل است که نعمتهای متنوع و فراوان به ایشان عنایت شد طوری که خدای تعالی  فرمود:« يا بَني‏ إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي‏ أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمين‏».(بقره، 47) ولی آنان چنان عناد و لجاجت و کفران نعمت کردند تا به عذاب های سختی نظیر صاعقه (بقره،55) ـ عذاب آسمانی (بقره، 59) ـ خواری و بیچارگی و مهم تر از همه  غضب الهی (بقره، 66)  گرفتار شدند.

                                                                                    موسسه نورالیقین

                                                                                    مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *