• حروفی که فقط اسم ظاهر را مجرور می کنند: حتّی، کاف، واو، تاء، مُذ، منذُ، رُبَّ

این حروف بر ۴ قسمند:

الف) حروفی که مختصّ زمان هستند: مُذ و مُنذُ

مثال۱: ما رَایتُهُ مُذ یَومِ الجُمُعَةِ[1]

[ترکیب: ما: حرف نفی، مبنی بر سکون/ رَاَیتُ: فعل ماضی، مبنی بر سکون، ضمیر بارز تُ: مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ هُ: ضمیر متصل،  محلاً منصوب، مفعول به/ مُذ: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ یَومِ: اسم مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ مُذ یَومِ: جارّ و مجرور، متعلّق به «ما رَاَیتُ»/ الجُمعَةِ: مضاف الیه و مجرور، علامت جر کسره ظاهری]

مثال۲: ما رَاَیتُ صدیقي مُنذُ یَومِنا [2]

[ترکیب: ما رَاَیتُ: در مثال قبل آمده است/ صدیق: مفعول به و منصوب، علامت نصب فتحه مقدر/ ی: ضمیر متصل، مبنی، محلاً  مجرور، مضاف الیه/ مُنذُ: حرف جرّ، مبنی بر ضم/ یَومِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ مُنذ یوم: جارّ و مجرور، متعلّق به «ما رَاَیتُ»/ نا: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور و مضاف الیه]

ب) حرفی که فقط مختصّ اسامی نکره است: رُبَّ

مثال: رُبَّ تلمیذٍ مُجتهدٍ کافَأتُ[3]

[ترکیب: رُبَّ: حرف جرّ شبه زائد، مبنی بر فتح/ تلمیذٍ: لفظاً مجرور به حرف جرّ و محلاً منصوب، مفعول به مقدم برای «کافاتُ»/ مُجتَهدٍ: نعت برای «تلمیذ» و مجرور بنابرتبعیت، علامت جرّ کسره ظاهری / کافاتُ: فعل ماضی، مبنی بر سکون، تُ: ضمیر متّصل، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل]

ج) حرفی که مختص به لفظ جلاله «الله» است : حرف «تاء»

گاهی شنیده شده که مختص به «رَبّ» هستند و آن در حالی است که مضاف به «کعبه» یا «یای» متکلم باشد[4]

مثال۱: تاللهِ لاَ فعَلَنَّ [5]

[ترکیب: تَ: حرف جرّ، مبنی بر فتح/ اللهِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ تاللهِ: جارّ و مجرور، متعلّق به(اُقسمُ) محذوف/ لَ: لام جواب قسم، مبنی برفتح/ أفعَلَنَّ: فعل مضارع مؤکد به نون تأکید ثقیله، مبنی بر فتح، ضمیر مستتر انا: محلاً مرفوع، فاعل]

مثال۲: تَرَبِّ الکعبةِ لَأنصُرَنَّهُ.[6]

[ترکیب: تَ: حرف جرّ، مبنی بر فتح/ ربِّ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ تربِّ: جارّ و مجرور، متعلّق به(اُقسمُ) محذوف/ الکعبةِ: مضاف الیه، مجرور، علامت جر کسره ظاهری / لَ: لام جواب قسم، مبنی بر فتح/ أنصُرَنَّ: فعل مضارع مؤکد به نون تأکید ثقیله، مبنی بر فتح /ضمیر مستتر أنا: محلاً مرفوع، فاعل/ ه: ضمیر متصل، مبنی، محلاً منصوب، مفعول به]

مثال 3 : تَرَبّی لَاَکتُبَنَّ.[7]

[ترکیب: تَ: حرف جر، مبنی بر فتح/ رَبّ: اسم مجرور به حرف جر، علامت جر کسره/ ی: ضمیر متصل، مبنی، محلا مجرور، مضاف الیه/ تَرَبّی: جار و مجرور، متعلق به «اقسمُ» مقدر/ لَ: حرف جواب قسم، مبنی بر فتح/ اکتُبَنَّ: فعل مضارع موکد به نون تاکید ثقیله، مبنی بر فتح، ضمیر مستتر «انا»: محلاً مرفوع، فاعل]

د) حروفی که مختصّ اسم ظاهر خاصی نیستند: حتّی، کاف، واو

مثال۱: «سلامٌ هِیَ حتّی مطلَعِ الفَجر»[8]

[ترکیب: سلامٌ: خبر مقدم، مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری/ هِیَ: ضمیر منفصل، محلاً مرفوع ،فاعل/ حتّی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ مطلَعِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ حتّی مَطلعِ: جارّ و مجرور، متعلّق به «سلامٌ»/ الفجرِ: مضاف الیه و مجرور به کسره ظاهری]

مثال۲: اَلعِلمُ کَالنُّورِ.[9]

[ترکیب: اَلعِلمُ: مبتدا و مرفوع ، علامت رفع ضمه ظاهری/ کَ: حرف جرّ و مبنی بر فتح/ النّور: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ کالنّور: جارّ و مجرور، متعلِّق به (کان) محذوف ، خبر و محلا مرفوع]

مثال۳: وَ القُرآنِ.[10]

[ترکیب: وَ: حرف جرّ، مبنی بر فتح/ القُرآنِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ والقرآن: جارّ و مجرور، متعلّق به (اُقسمُ) محذوف]

  • حروفی که اسم ظاهر و ضمیر را مجرور می کنند: مِن، اِلی، عَن، عَلی، في، لام، باء، خلا، عدا، حاشا

مثال1: مِنَ اللهِ التّوفیقُ و عَلیهِ التَّکلانُ. [11]

[ترکیب: مِن: حرف جر، مبنی بر سکون/اللهِ: اسم جلاله، مجرور به حرف جر/ مِن اللهِ: جار و مجرور، خبر مقدم، محلا مرفوع/ التوفیقُ: مبتدای مؤخر، مرفوع، علامت رفع ضمه/ وَ: حرف عطف، مبنی برفتح/ عَلَی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ هِ: ضمیر متصل، محلاً مجرور به حرف جر/ عَلیهِ: جار و مجرور، خبر مقدم، محلاً مرفوع/ التکلانُ: مبتدای مؤخر، مرفوع، علامت رفع ضمه]

مثال 2: [قال ابوعبدالله (ع)] : «مَن خافَ اللهَ خَوَّفَ اللهُ مِنهُ کلَّ شیءٍ…» [12]

[ترکیب: من: اسم موصول، محلاً مرفوع، مبتدا/ خافَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح، ضمیر مستتر هو: محلاً مرفوع، فاعل، این جمله محلاً مرفوع، خبر است برای «مَن» و شرط برای من شرطیه/ اللهَ: مفعول به و منصوب، علامت نصب فتحه ظاهری/ خوّفَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح، محلاً مجزوم جواب شرط است برای «مَن» شرطیه/ اللهُ: فاعل و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری/ من: حرف جر، مبنی بر سکون/ ه: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ/ منهُ: جارّ و مجرور و متعلّق به «خَوَّفَ»/ کلَّ: مفعول به و منصوب، علامت نصب فتحه ظاهری/ شیء: مضاف الیه و مجرور، علامت جرّ کسره ظاهری]

  • آنچه که مختصّ به مجرور کردن ضمیر است: لَولا

مثال: لولاکَ و زَیدٌ لَهَلکتُ. [13]

[ترکیب: لولا: حرف جرّ و حرف شرط، مبنی بر سکون/ ک: ضمیر متصل، مبنی، مجرور به حرف جرّ، محلا مرفوع، مبتدا/ و: حرف عطف، مبنی بر فتح/ زیدٌ: معطوف به مبتدا، مرفوع به تبعیت، خبر لولا (موجودٌ) محذوف/ لَ: لام جواب لولا، مبنی بر فتح/ هَلَکتُ: فعل ماضی، مبنی بر سکون، تُ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ لَهَلَکتُ: جواب شرط لولا، محلی از اعراب ندارد]

توضیح: «لولا» حرف جارّه بوده و تنها ضمیر را مجرور می نماید همانطوریکه «حتّی» و «کاف» تنها اسم ظاهر را مجرور می کنند. در این مورد – که «لولا» حرف جارّه محسوب گردد- نیازی به متعلَّق ندارد و محل مجرور «لولا»، مرفوع به ابتدائیت و خبر آن حذف گردیده است: «لولاک و زیدٌ موجودٌ لَهَلَکتُ»[14]


[1] . از روز جمعه او را ندیدم.

[2] . در مدت امروز دوستم را ندیده ام.

[3] . چه بسیار دانش آموز تلاشگری را پاداش دادهام. (ترجمه موسوعة النّحو و الصّرف والإعراب ، ص335)

[4] . ترجمه موسوعة النّحو و الصّرف والإعراب، ص 256

[5] . به خدا قسم حتما انجام میدهم.

[6] . سوگند به خدای کعبه، قطعا او را یاری خواهم کرد.

[7] . قسم به پروردگارم، حتما خواهم نوشت.

[8]. این شب رحمت و سلامت است تا صبحگاه .(5/ قدر)

[9] . علم مانند نور است.

[10] . قسم به قرآن .

[11] . توفیق از طرف خداست و توکل بر اوست.

[12] . هر کس از خدا بترسد خداوند همه چیز را از او می ترساند. (اصول کافی، کتاب ایمان وکفر، حدیث3)

[13] . ترجمه و شرح مبادی العربیة ، ج 4 ، ص 504.

[14] . ترجمه و شرح مغنی الادیب، ج3، ص 240

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *