تفسیر سوره مؤمنون

مدرس: استاد آل مرتضی

تاریخ: ۱۴۰۳/۰7/26 مصادف با 13 ربیع الثانی ۱۴۴۶

موضوع:آیات ۳۱ الی ۴۱

آیه ۳۱: معنای قرن

آیه ۳۲: نظر مفسرین درباره رسول

آیه ۳۳: قاعده فلسفی حکم الامثال

آیات ۳۴ تا ۳۵: پاسخ خداوند به کافران

آیه ۳۶: معنای هَيْهَاتَ

آیه ۳۷: عمل زنده است

آیه ۳۸: تفاوت افترا و دروغ

آیه ۳۹: درخواست پیامبر از خداوند

آیه ۴۰: پاسخ خداوند به پیامبر

آیه ۴۱: معنای غُثَاءً

مروری بر آیات ۱ الی ۴۱ سوره مؤمنون:

مرحله اول : تبیین صفات مؤمنین راستین و پاداش آنها

مرحله دوم: طرق تحصیل صفات مؤمنین
۱- تدبر در آیات انفسی و آفاقی(عالم طبیعت) و پی بردن به قدرت، عظمت و توحید خداوند متعال
۲- دقت در عالم شریعت
از جمله نشانه‌های خداوند در عالم شریعت ارسال پیامبران برای هدایت بشر است. انسان کنار عقل که رسول باطنی است، جهت کسب هدایت به رسولان الهی نیز نیاز دارد.

اولین پیامبر اولوالعزم حضرت نوح بود. وی با دعوت قوم خود به توحید و پرستش خداوند یکتا، که زیر بنای تمام اصلاحات فردی و اجتماعی است، کلام خود را آغاز کرد.

آیه ۳۱
“ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ؛ ﺳﭙﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻗﻮﻣﻰ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ.”

معنای واژه «قرن»:


معنای مکانی: ﻗﺮﻥ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﻩ “ﺍﻗﺘﺮﺍﻥ” ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﻧﺰﺩﻳﻜﻰ ﺍﺳﺖ، ﻟﺬﺍ ﺑﻪ ﺟﻤﻌﻴﺘﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﻭﺍﺣﺪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻣﻰ‌ﻛﻨﻨﺪ ﻗﺮﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻰ‌ﺷﻮﺩ.

معنای زمانی: ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﻗﺮﻥ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﮔﻴﺮﻯ ﻣﺪﺕ ﻗﺮﻥ ﺑﻪ ﺳﻰ ﺳﺎﻝ ﻳﺎ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺻﺮﻓﺎ ﺟﻨﺒﻪ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻯ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺗﺎﺑﻊ سنت‌هاﻯ ﺍﻗﻮﺍم ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻰﺑﺎﺷﺪ.

مراد از «قَرْنًا آخَرِينَ» کدام قوم است؟


ﻣﻔﺴﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻰ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﻭ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ:
ﻣﻨﻈﻮﺭ”ﻗﻮم ﺛﻤﻮﺩ ﺍﺳﺖ” ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﻰ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﻝ ﺣﺠﺎﺯ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻣﻰﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻟﻬﻰ “ﺻﺎﻟﺢ” ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﺷﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻔﺮ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﭘﻴﺶ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺻﻴﺤﻪ ﺁﺳﻤﺎﻧﻰ (ﺻﺎﻋﻘﻪﺍﻯ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ) ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺭﻓﺘﻨﺪ.
ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ”ﺻﻴﺤﻪ” ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ آیه ۴۱ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ، ﻭ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﻫﻮﺩ ﺁﻳﻪ 67 ﻧﻴﺰ ﺻﺮﻳﺤﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ “ﻗﻮم ﺻﺎﻟﺢ” ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﻣﻨﻈﻮﺭ”ﻗﻮم ﻋﺎﺩ” ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺷﺎﻥ “ﻫﻮﺩ” ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺁﻳﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻠﺎﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﻧﻮﺡ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﻳﻨﻪ‌ﺍﻯ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﺍﻳﻦ ﻗﻮم ﻃﺒﻖ ﺁﻳﺎﺕ 6 ﻭ 7 ﺳﻮﺭﻩ “ﺍﻟﺤﺎﻗﻪ” ﺗﻨﺪﺑﺎﺩ ﺷﺪﻳﺪﻯ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻔﺖ ﺷﺐ ﻭ ﻫﺸﺖ ﺭﻭﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻢ ﻣﻰﻛﻮﺑﻴﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻰﺷﻮﺩ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺍﻭﻝ صحیح‌تر است.


آیه ۳۲
“فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ”
اولین رسالت هر پیامبری دعا به سوی توحید و تقوا و اعراض از معبودان باطل است.


آیه ۳۳
“وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ

عکس‌العمل اشراف کافر

عدم پذیرش دعوت انبیای الهی در کدام یک از اوصاف اقوام آنها ریشه دارد؟


پاسخ:
1. حس برتری‌طلبی:(ﻗﺎﻝَ ﺍﻟْﻤَﻠَﺄُ ﻣِﻦْ ﻗَﻮْﻣِﻪ)
ﺟﻤﻌﻴﺘﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺎﺯ ﻭ ﻧﻌﻤﺖ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﻰﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﻗﺮﺁﻥ “ﻣﻠﺎ” ﺑﻮﺩﻧﺪ (ﻇﺎﻫﺮﻯ ﭼﺸﻢ ﭘﺮ ﻛﻦ ﻭ ﺩﺭﻭﻧﻰ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺣﻖ ﺗﻬﻰ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ) ﭼﻮﻥ ﺩﻋﻮﺕ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﻫﻮس‌هاﻯ ﺧﻮﺩ ﻣﻰﺩﻳﺪﻧﺪ، ﻭ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻧﺎﻣﺸﺮﻭﻉ ﻭ ﺍﺳﺘﻜﺒﺎﺭ ﻭ ﺑﺮﺗﺮﻯ‌ﺟﻮﻳﻰ ﺑﻰ‌دلیل‌شاﻥ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻰﻛﺮﺩند‌، با او مخالفت می‌کردند.

۲. کفرورزی به توحید: (ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛَﻔَﺮُﻭا) غیر از خدا را می‌پرستیدند.
۳. تکذیب آخرت: کذّﺑُﻮﺍ ﺑِﻠِﻘﺎءِ ﺍﻟْﺁﺧِﺮَﺓِ
انها حیات را در دنیا خلاصه می‌کردند و مرگ را پایان راه می‌پنداشتند، در حالی که در اندیشه الهی، مرگ آغاز هجرت و قیامت، موقف پاداش و کیفر است.

۴. زندگی پرزرق و برق: ﺃَﺗْﺮَﻓْﻨﺎﻫُﻢْ ﻓِﻰ ﺍﻟْﺤَﻴﺎﺓِ ﺍﻟﺪُّﻧْﻴﺎ
ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺍﻳﻦ‌ﮔﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻰ ﻣﻌﻤﻮﻟﺎ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﺑﻰ ﻗﻴﺪ ﻭ ﺷﺮﻁ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻛﺎﻣﺠﻮﻳﻰ ﻭ ﺑﻬﺮﻩﮔﻴﺮﻯ ﺍﺯ ﻟﺬﺍﺋﺬ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ تمایل ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﭘﺮ ﻭﺍﺿﺢ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﺍﻟﻬﻰ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﻣﺎﻧﻊ ﻣﻬﻤﻰ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻢ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭﺟﺪﺍن‌شاﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻢ ﻣﻰ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
ﻟﺬﺍ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻳﻜﺒﺎﺭﻩ ﻃﻮﻕ ﻋﺒﻮﺩﻳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﻥ ﺑﺮ ﻣﻰ‌ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻣﺒﺪاء ﻭ ﻣﻌﺎﺩ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﻣﻰﮔﻴﺮﻧﺪ.
ﻓﺮﺍﻫﻢ کردن ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﭘﺮ ﺯﺭﻕ ﻭ ﺑﺮﻕ ﺑﺪﻭﻥ ﻏﺼﺐ ﺣﻘﻮﻕ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺳﺘﻢ ﻣﻌﻤﻮﻟﺎ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﺗﺎ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻧﻜﻨﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻤﻮﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.

آیه ۳۴
وَلَئِنْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذًا لَّخَاسِرُونَ؛ ﻭ ﺑﻲﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﮔﺮ ﺑﺸﺮﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﻨﻴﺪ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭﻳﺪ .


قاعده فلسفی حکم الامثال: فیما یجوز وفیما لایجوز واحد

‏اشیاء همانند، حکمی همانند را دارا خواهند بود، اعم از اینکه آن حکم مثبت باشد یا منفی. به عبارت دیگر حکم هر شی حکم مانند آن نیز است؛ بنابراین اگر موجودی به حکمی از احکام محکوم شود، موجود دیگری که مانند موجود اول است، به همان حکم محکوم می‌شود.
مثال: حکم تحریم خمر (الخمر حرامٌ لِاَنّه مُسکِرٌ)
شراب به علت، مست‌کننده بودن حرام است؛ بنابراین هر ماده دیگری که این صفت را داشته باشد نیز حرام است.
در این حدیث، علت حکم حرمت شراب، به صراحت بیان شده است؛ لذا می توان در قیاس به آن استناد کرد. به این نوع قیاس، قیاس منصوص العلة گفته می‌شود که مورد‌تأیید شیعه است.
اشراف کافر ادعا داشتند که اگر رسول از جنس بشر باشد، پس ما هم می‌توانیم این رسالت را به عهده بگیریم.
آنها از این نکته غافل بودند که رسولان الهی برای دریافت وحی شایستگی دارند؛ در حالی که بشر عادی این‌گونه نیست.

انکار معاد، سدی برای پذیرش دعوت انبیای الهی

آیه ۳۵
أَيَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ مِتُّمْ وَكُنتُمْ تُرَابًا وَعِظَامًا أَنَّكُم مُّخْرَجُونَ

آیه ۳۶
هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ

هیهات: اسم فعل ماضی (اسمی در معنای فعل)
مقام اسم از فعل بیشتر است؛ لذا در اینجا به
جای فعل از اسم فعل استفاده شده تا تأکید بیشتر«بعید بودن حشر» را برساند.

آیه ۳۷
إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ

زنده بودن اعمال

اعتقاد به معاد و زنده بودن اعمال چه نکات مهمی را تبیین می‌کند؟

پاسخ:
منکران معاد، زندگی را در همین دنیا خلاصه می‌کنند و با انکار دنیای پس از مرگ، اعمال آدمی را پوچ و بی‌ارزش می‌پندارند.
اعتقاد به معاد، به انسان انگیزه می‌بخشد و او را به این باور می‌رساند که اعمالش زنده است؛ «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى، وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى»(39و40 نجم)
زنده بودن اعمال نکاتی را تبیین می‌کند
از جمله:
1.هیچ عملی نابود نمی‌شود.
2. عمل در خط تولید، تکثیر می‌شود، تعطیل نمی‌شود و به دیگران منتقل می‌شود.
3. همه افعال مُتِکَثّر ، با فاعل خود در ارتباطند، در آخرت همه انسان را رها می‌کنند ولی عمل، همیشه و همه جا به دنبال انسان است؛«لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی».
4. انسان در گرو اعمال خویش است؛
«كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَة»

آیه ۳۸
إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ

تفاوت افترا و دروغ

افترا نوعى کذب است، با این تفاوت که افترا دروغ بر ضد دیگران است با کلامى که آنان بدان رضایت ندارند اما کذب، گاهى ممکن است رضایت را به دنبال داشته باشد، مانند اینکه کلامى غیر واقعى در مدح شخصى یا با هدف اصلاح بین متخاصمین بیان شود که چنین کلامى دروغ است اما افترا نیست.

آیه ۳۰
قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُون

آیه ۴۰
قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَّيُصْبِحُنَّ نَادِمِينَ

آیه۴۱
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاءً فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

سرانجام قوم ثمود

قـوم ثـمود بر اثر صيحه آسمانى همچون غثاء گـشتند؛ غثاء:

  1. در اصل به معنى گياهان خشكيده اى است كه به شکل بسيار در هم ريخته بـر روى سـيـلاب قـرار دارد.
  2. بـه كـفـهـایى كـه روى ديـگ در حال جوشيدن پيدا مى شود نيز غثاء مى گويند.
    تـشـبيه اجساد بى جان آنها به غثاء اشاره به نهايت ضعف و ناتوانى و در هم شكستگى و بـى‌ارزش بـودن آنـهاست؛ چرا كه خاشاک روى سيلاب از هر چيز بى‌ارزش‌تر و سبک‌تر اسـت، نه از خود اراده‌اى دارد و نه بعد از گذشتن و فرو نشستن سيلاب اثرى از آن باقى مى‌ماند.

مؤسسه نورالیقین

مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *