«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ….» 64 نساء

روز دوشنبه ۱۵ مرداد ماه ۱۴۰۳ استاد محترم آل‌مرتضی پیرامون موضوعاتی چون انواع تفویض در علم کلام و اثبات عصمت پیامبر در صدور احکام از طریق قیاس اقترانی و در ادامه به چند روش از روش‌های تربیتی امام زین العابدین علیه السلام اشاره داشتند.

انواع تفویض

جبر و تفویض از نخستین مسائلی است که در علم کلام به آن پرداخته شده که موجب شده نظرات و عقاید مختلف در این حوزه به وجود بیاید

۱.نظریه مفوضه

این گروه معتقدند تفویض در مقابل جبر است یعنی خداوند افعال بندگان را به خودشان واگذار کرده و انسان‌ها با قدرتی که خداوند به آنها داده است افعال خود را ایجاد می کنند یعنی تکالیفی را که باید انجام دهند یا ترک کنند به خودشان واگذار کرده است

معتزله گروهی بودند که قائل به چنین تفویضی بودند.

۲.نظریه اشاعره

این گروه معتقد به جبر هستند و همه افعال انسان را به خداوند نسبت می‌دهند مانند خیر و شر، طاعت و معصیت و انسان هیچ اختیاری در مورد افعال مختلف خود ندارد. مثال اگر امام حسین کشته شده خدا خواست و اگر یزید مرتکب چنین جنایتی شد باز هم خواست خدا بوده است.

۳. نظریه شیعه

در مقابل دو گروه مفوضه و اشاعره، مذهب شیعه که علم خود را از ائمه اطهار(ع) گرفته، معتقد به امر بین الامرین است یک حد وسط و اعتدال، یعنی انسان در انجام امور خود نه کاملاً مختار است نه مجبور. یعنی اگر فعلی از انسان صادر می‌شود، در عین اینکه اراده خود او دخیل بوده مستند به اراده خداوند نیز هست و در واقع این باور را دارد که اراده انسان در طول اراده خداوند است.
در این نظریه نه خداوند معزول است و نه انسان به طور مثال: اگر مهندسی طرح و نقشه یک ساختمانی را می‌کشد آیا برای ساختن این ساختمان نظارت او لازم نیست؟
عقل سلیم هم این را نمی پذیرد که خداوند که خالق است و ربوبیت عالم بر عهده اوست تفویض اختیار کرده باشد
محال است خداوندی که صاحب قدرت مطلق است بخشی از امور شرعی و تکوینی را واگذار کرده باشد بدون اینکه حسابرسی و نظارتی در کار باشد چرا که این از عدالت خداوندی به دور است.

تفویض تشریعی
یعنی خداوند انسان‌ها را در تکالیف و اعمالی که به عهده آنها گذاشته، انجام و ترک آنها را به خودشان واگذار کرده است.

تفویض تكویني
یعني خداوند قدرت انجام امور و افعال را به انسان‌ها واگذار کرده و خودش مالکیتی نسبت به افعال انسان ندارد و همه انسان‌ها قدرت را از خداوند گرفته و در امور خود مستقلند و اراده خداوند دخالتی در افعال آنها ندارد.

افراط در تفویض

متأسفانه عده‌ای از شیعیان در امر تفویض دچار افراط شده و بر این عقیده هستند که اموری چون خلقت جهان و روزی و مرگ در زندگی مخلوقات به پیامبر اکرم و ائمه واگذار شده که این باور و اعتقاد صحیح نیست و کسی که چنین اعتقادی داشته باشد از غالیان محسوب می‌شود.

در مقابل گروه دیگری هستند که معتقدند خداوند متعال گاهی با اراده و اذن خود بعضی از امور را به پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام واگذار می‌کند که این نوع تفویض قابل پذیرش است، ما وقتی به اهل بیت (ع) سلام می‌دهیم جواب سلام ما را می دهند و یا اهل قبور پاسخ سوالات را می دهند. رسول خدا (ص) به سلمان فرموده بود که وقتی مرگش نزدیک شود، هر مرده ای با وی صحبت خواهد کرد. سلمان در حال مرگ در گفتگوی با مردگان گفت:ای بنده خدا،مرگ را برای من توصیف کن.
مرده گفت:به خدا سوگند ،بریده شدن با قیچی و پاره شدن با ارّه برای من از سختی و شدتی که زمان مرگ به من وارد شد،آسانتر است.
اما برخی از افرادی هم هستند که به راحتی جان می دهند، چون این افراد عمر خود را صرف انجام کارهای خوب و پسندیده کرده اند. ادمی باید خود را برای روز قیامت که به مقیاس سال‌های دنیا برابر پنجاه هزار سال خواهد بود آماده کند.
انسان های مؤمن علاوه بر اینکه برای دنیای خود ارزش قائل هستند و از آن استفاده صحیح می کنند حب دنیا را در دل ندارند و خدا و جهاد در راه خدا عزیزترین چیز در نزد آنان است. اشکالی ندارد که انسان خانه ای چندطبقه بسازد ولی می تواند یک طبقه را در راه خدا و یا کمک برای نیازمندان هدیه نماید.

مدیریت محترم موسسه نورالیقین در ادامه فرمودند: مناسبت اربعین را در پیش داریم و هر کسی در حد توان خود هرچه که می خواهد آماده کرده و اهدا کند تا برای راهپیمایی اربعین ارسال شود. کریم بودن نسبت به مردم باارزش است ولی اگر برای اهل بیت (علیهم السلام) کریم باشیم بسیار ارزش بالاتری دارد. هر کسی که دوست دارد برای خدا و در راه اهل بیت( ع) کریم باشد می تواند در کارهای اربعین سهیم باشد و مشارکت کند ان شاالله…

در ادامه مباحث آیه ۶۴ نساء استاد محترم به دو موضوع دیگر اشاره کرده و توضیحاتی را به شرح زیر ارائه نمودند:

اجتهاد پیامبر

ایشان در مورد اثبات عدم اجتهاد پیامبر در صدور احکام که اگر پیامبر هم مثل سایر مجتهدین با استفاده از ادله ظنی بخواهد حکمی صادر کند نتیجه تابع اخس مقدمات می‌شود و یک حکم ظنی بدست می‌آید نه یقینی، توضیحاتی را با استفاده از قیاس اقترانی ارائه نمودند.

یکی از شرایط عمومی اشکال قیاس اقترانی تبعیت نتیجه از أخس مقدمات است یعنی یک قضیه مطلوب در این نوع قیاس از لحاظ کیفی و کمی تابع اخس مقدمین است یعنی تابع مقدمه‌ای است که از لحاظ کمی یا کیفی پایین‌تر و پست‌تر از دو مقدمه صغری و کبری است.

یعنی اگر از دو مقدمه یکی کلی باشد و دیگری جزئی باشد یا یکی موجبه و دیگری سالبه باشد چون کلیت بالاتر از جزئیت و اثبات بالاتر از نفی و سلب است، پس نتیجه جزئی و یا سالبه است.
مثال : بعضی از مردم متکبرند
هر متفکری نادان است.
نتیجه :برخی از مردم نادانند .

در این مثال صغری از منظر کمی جزئیه و کبری کلیه است به همین جهت نتیجه تابع اخس مقدمات است و به لحاظ کمیت جزئیه می‌شود

با توجه به این قاعده در قیاس اقترانی بر فرض اینکه اگر خداوند بخشی از شریعت را به پیامبر واگذار کرده باشد در برخی امور وحی نفرستاده باشد و خود پیامبر باید اجتهاد کند. در این صورت با سایر مجتهدین تفاوتی ندارد؛ زیرا فقها بر اساس ظاهر و ادله موجود احکام را استنباط می‌کنند. در نتیجه حکمی که صادر می شود ظنی است نه یقینی چون نتیجه بر اساس اخس مقدمات است.
پس همه احکامی که پیامبر (ص) بیان می‌کند برگرفته از وحی الهی است. چه از طریق وحی دریافت کرده باشد یا حدیث قدسی.

در پایان مدیریت محترم نورالیقین به چند روش تربیتی امام سجاد (ع) توصیه و سفارش نمودند.

۱. روش وفق و مدارا

از اصول تربیتی مهمی که در قرآن و سیره پیامبر و ائمه اطهار نسبت به آن خیلی توصیه و سفارش شده مدارا کردن با مردم است (کونوا مدارة الناس» گذشت و کظم غیط در مورد خطاها و اشتباهات آنهاست. «أحسن الی عن أساء الیه»

یکی از حقوقی که امام سجاد (ع) در مورد آن تأکید کردند رعایت حقوق دیگران در زندگی اجتماعی و مدارا کردن با مردم است خصوصاً همسایگان.

استاد در ادامه فرمودند: خداوند متعال اولیاء خود را در بین مردم مخفی کرده است. در رفتار و گفتار و عمل خودمان با دیگران مراقب باشیم. بدانیم در مقابل چه کسی هستیم و با هر کسی در خور فهم و درک او صحبت کنیم: «کلّم الناس علی قَدَرِ عقولهم»

۲.اهمیت تغافل

امام سجاد(ع) در این مورد به فرزند گرامی خود می فرمایند: «واعلَم یا بُنیَّ….. لانّ الانسانَ لایَتَغافَل إلاّ عن شیء قَد عَرَفَهُ فَفَطِنَ لَهٌ؛
فرزندم…، انسان تغافل نمی­کند، مگر از چیزی که آن را می­شناسد و آگاهی دارد.

امام با بیان اهمیت تغافل و فواید آن ما را به این سو تشویق و هدایت می فرماید.

معنی تغافل
یعنی انسان چیزی را که می ‌داند و از آن آگاه است ولی عمداً خود را غافل نشان می‌دهد و وانمود می‌کند که از چیزی خبر ندارد.
در ادامه استاد محترم جهت تکمیل توضیحات خود فرمودند:
تغافل یعنی اینکه درگیر مسائل بیهوده نشویم و با محبت و گذشت باعث هدایت دیگران شویم، شخصیت خود را در نظر نگیریم و سعی کنیم با دیگران با توجه به ظرفیت آنها مدارا کنیم و اصابت ضربه های بزرگ بر قلب خود را تحمل کنیم، قلبمان شیشه ای نباشد تا سریع در مشکلات بشکند و قابل جبران نباشد. مثل صبر و تحمل مادر در مقابل اولادش.
کسی که اشتباه می کند باید با دلایل عقلی و نقلی او را راهنمایی کرد حتی اگر با ما موافق نباشد. وقتی از اعتماد ما سوء استفاده کرد باید مرحله دیگری را اجرا کنیم، روی بر گردانیم و جواب او را ندهیم …
دقت نماییم که هدفمان گرفتن انتقام نیست، اگر مرحله تغافل و مدارا کارساز نبود از روش روی گردانیدن تنها برای رضای خداوند استفاده می کنیم چرا که او از نیات ما با خبر است.

انواع تغافل

تغافل ممدوح :
تغافلی که در اخلاق و تربیت کاربرد زیادی دارد به این معنا که گاهی انسان چیزی را می‌داند ولی به دلایلی آن را پنهان می‌کند چون بهتر و پسندیده‌تر است و اگر اظهار کند عواقب نامطلوبی در پی دارد و برای حفظ آبروی دیگران و چشم‌پوشی از لغزشهای آنها به قول معروف شتر دیدی ندیدی.

تغافل مذموم :

گاهی هوای نفس انسان و افکار و اندیشه‌های پلید او انگیزه تغافل است مانند شخصی که از روی حسادت از کارهای بد دیگران چشم پوشی می کند. تا او به کارهای غلط و نادرست، ادامه دهد و یا تغافلی که برای مصلحت و نفع شخصی خود انسان باشد نه مصلحت طرف مقابل این نوع تغافل مذموم شمرده می‌شود.

موسسه نورالیقین
مرکزتخصصی تفسیر علوم قرآنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *