حروف جرّ شامل چند حرف می‌باشد؟ اسامی آنها را بنویسید.

حروف جرّ بسیارند که مشهورترین آنها بیست حرف ذیل است:

«مِن – اِلَی – حتّی – خَلا – حاشا – عَدا – فی – عَن – عَلَی- مُذ – مُنذُ – رُبَّ –  لام – کَی – واو –  تاء – کاف –  باء – لَعَلَّ –  مَتَی»[1]

این حروف اسم مابعدِ خود را مجرور می‌کنند و معانی مختلفی را ایجاد می‌کنند.

بسیاری از اُدَبا سه لفظ «کَی- لَعلّ- متَی» را در باب حروف جارّه عنوان ننموده‌اند و تنها برخی این الفاظ را در مبحث حروف جارّه عنوان ساخته‌اند.[2]

حرف جَرّ دهنده را «جارّ» و اسمی که جرّ پذیرفته «مجرور» و هر دو با هم را «جارّ و مجرور» می‌نامند.

مثال: فِی الدّارِ

[فی: جارّ / الدّارِ: مجرور، علامت جرّ آن کسره است.][3]

وجه تسمیه حروف جرّ

چرا حروف جارّه به این نام خوانده می‌شوند؟

در مورد علّت نامگذاری حروف جارّه به این نام گفته‌اند: این حروف معنای فعل را به اسم می‌کشاند و نیز به آن جهت که آخر اسم را مجرور می‌کند، جارّه نامیده شدند.[4]

مثال: دَخَلتُ فی المسجدِ (داخل شدم در مسجد)

حرف «فی» معنای «داخل شدن» فعل «دَخَلتُ» را به «مسجد» می‌کشاند و مربوط می کند و در اِعراب آخر کلمه «مسجد»، اثر گذاشته و به آن علامت جرّ می‌دهد

[ترکیب: دَخَلتُ: فعل ماضی، مبنی بر سکون، تُ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مرفوع فاعل/ فی: حرف جرّ، مبنی بر سکون/ المسجدِ: اسم مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ فی المسجدِ: جارّ و مجرور، متعلق به «دَخَلتُ»]

انواع حروف جرّ از نظر اصالت

حروف جرّ از لحاظ اصالت به چند دسته تقسیم می‌شوند؟ توضیح دهید.

این حروف از لحاظ اصالت وعدم اصالت  به سه دسته تقسیم می‌شوند:

الف) حروف جرّ اصلی

ب) حروف جرّ زائد

ج) حروف جرّ شبه زائد

حروف جرّ اصلی

ویژگی های حروف جرّ اصلی کدام است؟

مهمترین حروف از نظر کاربرد و تعداد، حروف جرّ اصلی هستند.

این دسته از حروف پدید آورندۀ معنای خاص و جدید در جمله هستند و همراه با اسم مجرور بعد از خود نیازمند متعلَّق می‌باشند.

پس در تقسیم بندی حروف جرّ اصلی به سه نکته زیر توجه می‌کنیم:

الف) دارای معنای خاص هستند و بیانگر تأکید نمی‌باشد.

ب) نیازمند متعلَّق هستند که این متعلَّق، قبل یا بعد از آنها، موجود یا به دلایلی محذوف خواهد بود.

ج) مجرور آنها نقش دیگری نمی‌پذیرد.

نکته: تمام حروف جرّ به جز «رُبَّ» در جایگاه اصلی قرار گرفته‌اند.

مثال 1: « تُوبوا الی اللهِ جَمیعاً» [5]

[ترکیب: تُوبُوا: فعل امر، مبنی بر حذف نون، واو: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مرفوع فاعل/ الی: حرف جرّ اصلی، مبنی بر سکون/ الله: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ الی اللّه: جارّ‌و‌مجرور، متعلّق به فعل «تُوبُوا»/ جمیعاً: حال برای فاعل «تُوبُوا» و منصوب، علامت نصب فتحه ظاهری]

مثال 2: «عَلیها و علی الفلکِ تُحمَلون»[6]

[ترکیب: عَلی: حرف جرّ اصلی، مبنی بر سکون/ ها: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور به حرف جرّ/ عَلیها: جارّ و مجرور، متعلِّق به «تُحمَلون»/ و: حرف عطف، مبنی بر فتح/ علَی: ذکر شد/ الفلکِ: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ علی الفلکِ: جارّ‌و‌مجرور، متعلِّق به «تُحمَلون»/ تحملون: فعل مضارع مجهول و مرفوع، علامت رفع ثبوت نون، واو: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مرفوع، نائب فاعل]

مثال 3: «لَقد رَضِیَ اللهُ عَنِ المؤمنینَ …»[7]

[ترکیب: لَ: لام مُوطّئه لِلقسم، مبنی بر فتح/  قد: حرف تحقیق، مبنی بر سکون/ رَضِیَ: فعل ماضی، مبنی بر فتح/ اللهُ: فاعل و مرفوع، علامت رفع ضمه ظاهری/ عن: حرف جرّ اصلی، مبنی‌برسکون/ المؤمنین: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ «یاء» / عَنِ المؤمنینَ: جارّ و مجرور، متعلّق به فعل «رَضِیَ»]

 مثال4: «وَ أنفِقوُا فی سَبیلِ الله و لاتُلقوُا بأیدیکم الی التّهلکُة…» [8]

[ترکیب:وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح/ أنفقوا: فعل امر، مبنی بر حذف نون، واو: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/  في: حرف جرّ اصلی، مبنی بر سکون/ سبیلِ: مجرور به حرف جرّ و علامت جر کسره ظاهری/ اللّهِ: مضاف الیه و مجرور، علامت جرّ کسره ظاهری/ فی سبیلِ: جارّ و مجرور، متعلِّق به فعل «أنفقوا» /  وَ: حرف عطف، مبنی بر فتح/ لا: حرف نهی، مبنی بر سکون/  تلقوا: فعل مضارع مجزوم ، علامت جزم حذف نون، واو: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مرفوع، فاعل/ ب: حرف جرّ اصلی، مبنی بر کسر/ ایدي: اسم مجرور، علامت جرّ کسره مقدر/ بأیدی: جارّ و مجرور، متعلِّق به فعل «لاتلقوا»/ کمُ: ضمیر متصل، مبنی، محلاً مجرور، مضاف الیه/ إلی: حرف جرّ اصلی، مبنی بر سکون/ التّهلکة: مجرور به حرف جرّ، علامت جرّ کسره ظاهری/ الی التّهلکُة: جارّ و مجرور، متعلِّق به فعل «لاتُلقُوا»]

[1] . ترجمة موسوعة النحو و الصرف و الإعراب، ص 255

[2] . ترجمة و شرح ابن عقیل، ج 3، ص 9

[3] . نحو متوسطه ، ص234

[4] . ترجمه و شرح ابن عقیل، ج 3، ص 8

[5] . همگی به سوی خداوند توبه کنید . 31/ نور

[6] . و بر آنها (چهارپایان ) بر کشتیها سوار می‌شوید . (22/ مؤمنون)

[7] .  بدرستی که خداوند از مؤمنان خشنود گشت . (18/ فتح )

[8] .و در راه خدا اتفاق کنید و خود را به دست خود به هلاکت نیفکنید…( 195/ بقره)

موسسه نورالیقین

مرکز تفسیر تخصصی و علوم قرآنی


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *