فهرست مطالب
ثُمَّ أَنْشَأَسُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَافَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ. فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِتَرُدُّ أَوَّلَهُ -عَلَى- إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ -عَلَى- إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ. فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْكاً مَرْفُوعاً بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ -يَنْتَظِمُهَا- يَنْظِمُهَا. ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِيهَا سِراجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ.
سپس خداوند پاک و منزه، طوفانی برانگیخت که کار آن متلاطم ساختن آب و در هم کوبیدن امواج بود، طوفان به شدت میوزید و از نقطهای دور، سرچشمه میگرفت. پس به آن فرمان داد که آبهای متراکم را بر هم زند و امواج دریاها را به هر سو بفرستد! در نتیجه، همچون مشک سقایی آنها را بر هم زد و با همان شدّت که در فضا میوزید، به آن امواج حملهور شد. آغازش را بر آخرش فرو میریخت و قسمتهای ساکن آن را به امواج متحرّک پیوند میداد تا آبها روی هم انباشته شد و همچون قله کوه بالا آمد و امواج، کفهایی را بیرون فرستاد و در هوای باز و جوی وسیع، پراکنده ساخت و از آن هفت آسمان را پدید آورد. آسمان پایین را همچون موج مهار شدهای قرار داد و آسمان برترین را همچون سقفی محفوظ و بلند. بیآنکه ستونی برای نگهداری آن باشد و نه میخهایی که آن را ببندد. سپس آسمان پایین را به وسیله کواکب و نور ستارگان درخشنده زینت بخشید و چراغی روشنیبخش و ماهی نورافشان در آن به جریان انداخت، در مداری متحرک و سقفی گردان و صفحهای جنبنده.
- ویژگیهای باد عقیم (ريحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا)
- فرمان الهی به باد عقیم (فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ. فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِتَرُدُّ أَوَّلَهُ -عَلَى- إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ -عَلَى- إِلَى مَائِرِهِ)
- زمینه سازی خلقت آسمانها (حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ. فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ)
- موج مکفوف و سقف محفوظ (جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْكاً مَرْفُوعا)
- آسمانهای بی ستون (بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ يَنْظِمُهَا)
- ستارگان، ماه و خورشید، نشانههای توحید (ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِيهَا سِراجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ)
شرح اجمالی
این بخش از کلام امیرمؤمنان علیه السلام ادامه و تکمیل بخش گذشته است؛ مولا در بخش گذشته ازباد زایشی، صفات و مأموریتش سخن گفت. و در این بخش میفرماید: آنگاه خداوند پس از خلق ماده اولیه فلکیّات و هوا و جاذبه درونی آنها باد دیگری (عقیم)[1] آفرید که این باد مأمور ساختن فلک یا اجرام سماوی شد.
ویژگیهای باد عقیم
ثُمَّ أَنْشَأَسُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا
سپس باد دیگری به وجود آورد که منشأ وزش آن را مهار کرد و پیوسته ملازم و تحریک آبش قرار داد و آن را به تندی وزانید و از جای دورش برانگیخت.
اِعْتَقَمَ: عقیم و نا بارور قرار دادن
مَهَبّ: مکان وزش طوفان
مُرَبّ: محل اقامت
أَعصَفَ: شدید و تند کردن
المنشأ: مکان رشد
- ویژگیهای باد دوم در کلام امیر مؤمنان علیه السلام چگونه انعکاس یافته است؟
مولا علی علیه السلام در اشاره به این مرحله در ادامه شکلگیری آفرینش ابتدایی با عبارت «ثُمَّ أَنْشَأَسُبْحَانَهُ رِيحاً» آغاز و ویژگیهای ذیل را برای «ریحاً» یعنی باددوم برمیشمارد:
- نازا و عقیم بود.(اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا) نه ابری بود که به هم پیوندش دهد و باران ببارد و نه گلی که آن را بارور سازد.
- همراه و ملازم آب بود و از آن جدا نمیشد.(وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا) برخلاف بادها معمولی که دائمی نیست، گاه میوزد و گاه آرام میگیرد.
- جریانش بسیار قوی و پرقدرت بود. (وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا) با باد و طوفانهای معمولی بسیار تفاوت داشت.
- از نقطههای دوردست سرچشمه میگرفت. (وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا) نه همچون بادهای معمولیکه غالباً سرچشمههایی نزدیک به خود دارد.[2]
نکته: ذات اقدس حق تعالی کیفیت و ویژگیهای این باد را به شکل خاصی اراده نمود. اگر فضا به وجود نمیآمد و باز نمیشد (الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِيقٌ). باد عقیم، موجودیت، هویت و قدرت حرکت پیدا نمیکرد. [3]
- به چه علت باد دوم «عقیم» نامیده شده است؟
درباره علت عقیم بودن این باد نظرات مختلفی بیان شده است:
- اِعْتَقَمَ اگر از «اِعتقام» باشد به معنی شدّ و عقد و بستن است؛ یعنی عملی که برای خشکاندن و انجماد آن «آب مایه ایجاد» انجام میدهد اگر از «اِعقَمَ» باشد به معنی نازادی است؛ یعنی وزشگاهِ آن، به مقدار محدودی آن را میفرستد نه مطلقا؛ پس مراد از «مهبِّ» آن مبدأ زایش و وزش آن است که عقیم است و نمیزاید.[4]
- برخی مفسران معتقدند وظیفه این باد آفرینش نیست در حالی که باد اول وقتی وزید نظام هستی و جهان هستی را ایجاد کرد. این باد به جز حرکت دادن و تحریک آب و مایع حیات، مأموریت دیگری نداشته، و محل وزش آن محدود و مسدود بوده، به همین دلیل به آن عقیم میگویند.[5]
- عدهای هم میگویند بادی نازا بود؛ یعنی نه ابری بود که به هم پیوندش دهد و نه گُلی که آن را بارور سازد.[6]
- مداومت در عبارت «اَدامَ مُرَبّها» بیانگر چه نکاتی است؟
واژه «اَدَامَ» (ادامه) به این معنی است که باد، همراه و ملازم آب بود و از آن جدا نمیشد، برخلاف بادهای معمولی که دائمی نیست؛ گاه میوزد، گاه آرام میگیرد.[7]
«اَدامَ مُرَبّها» حکایت میکند که وقتی باد به آب حیات رسید، آن را منقلب کرد و با ذرّههای آن دریای جوشان برخورد کرد.
وضعیت فعلی جهان که علم هم از آن حمایت میکند نشان میدهد هنوزهم بادهای عقیم، کهکشانها را به جلو میبرد و مانع به هم ریختن نظام هستی میشود.[8]
طبیعت معلم انسان است. نکتهای که از عمل این باد برداشت میشود این است که رسیدن به نتایج مطلوب در گرو استمرار و همراهی است. از عبارت «اَدَامَ مُرَبّها» درمییابیم که پیگیری در امور تربیتی و بکارگیری تمام استعدادها وتواناییها عامل مهمی در رساندن متربّی به نهایت کمال است و تنها، کاری که با الحاح و مداومت انجام شود دوام و بقاء خواهد داشت.
- سرعت بالای وزش باد چه فعل و انفعالهایی را در پی دارد؟
سرعت بالا و تند وزیدن باد عقیم (وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا) برای این است که پرقدرت و قویتر شود و پشت و پهلوی این اقیانوس نیم منجمد را در هم بشکند و به همدیگر مخلوط کند تا تفاعلهای طبیعی رخ دهد و فعل و انفعالهای شیمیایی انجام گیرد زیرا این اعمال شیمیایی منوط و موقوف به اختلاط است. در اینجا توجه کنید اگر منظور، اختلاط و تولید تفاعلات نباشد، صرف موّاج کردن آب و به هم زدنش آن را منجمد نمیکند.[9]
فرمان الهی به باد عقیم
فأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ. فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِتَرُدُّ أَوَّلَهُ -عَلَى- إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ -عَلَى- إِلَى مَائِرِهِ
آن را به برهم زدن آب متراکم و برانگیختن امواج دریا فرمان داد. بادِ فرمان یافته آب را همچون مشک شیر که برای گرفتن کره بجنبانند به حرکت آورد و آنگونه که در فضای خالی میوزد، بر آن سخت وزید؛ اولش را به آخرش و ساکنش را به متحرکش برمیگردانْد تا آنکه انبوهی از آب به ارتفاع زیادی بالا آمد.
الزَّخَّار: پر و سرشار
العاصِفة: تندباد
مَخَضَت: به شدت تکان داد.
الساجی: ساکن
المائر: متحرک
- فرمان الهی به باد عقیم در قالب چه اموری بود؟
مولا علی A پس از برشمردن ویژگیهای باد عقیم، در این مرحله اشاره به مأموریت آن کرده است. این مأموریت، خارج از استعداد آن باد نبوده یعنی فرمان الهی و مأموریت باد، در حقیقت همان عمل طبیعی آن است.[10]
فرمانهای الهی دراین راستا از قرار ذیل است:
- به او فرمان داد که آن آب عمیق و انباشته را پیوسته بر هم بکوبد (فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ)
این پیوسته بر هم کوبیدن با عبارت « بِتَصْفِيق» مورداشاره قرار گرفته است. در این خصوص شایان ذکر است تصفیق از ریشه «صفْق» است و به معنای زدن چیزی بر چیز دیگر می باشد به طوری که صدایی از آن برخیزد. از این رو به کف زدن «تصفیق» میگویند.
- امواج آن اقیانوسها را به هر سو به حرکت در آورد (وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ)
«إثاره» از ثوران است و اشاره به برانگیزاندن امواج از این اقیانوس مهیب به وسیله این گونه باد دارد و گویا امواج را کوه کوه روی هم میغلطاند. جمع آوردن واژه «بحار» نیز حکایت از عظمت این اقیانوس دارد.
- این تندباد عظیم آن آب را همچون مشک سقّایان به هم زد (فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ)
در وقت گرفتن کره ازماست به سختی آن را میزنند که از هر طرف زیر و رو شود معلوم میشود طرز عمل، نظیر عمل مشک بوده که استخراج لطیفههای عناصر تکوین و وجود، از آن منظور بوده است.[11]
- با همان شدتی که در فضا میوزید، بر موجهای آب حملهور شد (وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ)
وزش آن باد به قدری پرقدرت، پر ابهّت و با شکوه بود که انگار با فضای خالی برخورد میکرد.[12]
- این تندباد قسمتهای نخست این آب را برآخرش میریخت و بخشهای ساکن را به سوی قسمتهای متحرک میبرد ( تَرُدُّ أَوَّلَهُ عَلَى إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ عَلَى إِلَى مَائِرِهِ)[13]
خلاصه جمله آن که هرجا آب آرام بود، باد به قوت خود، آن را به آبهای لرزان منتقل میکرد تا همه را باهم مخلوط کند و شرایط فعل و انفعال و تفاعلات طبیعی حاصل گردد تا آنچه باید بشود.[14]
- انتظارات الهی از انسان در راستای نیل به کمال بر چه مبنایی استوار است؟
با توجه به عبارت «فَاَمَرَهَا بتَصْفِیقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبحَارِ فَمَخَضَتْهُ…» خداوند متعال مأموریتهایی را که بر عهده باد عقیم قرار داد؛ این دستورات در حدود توانایی و استعداد طبیعی آن باد بود. این مطلب اشاره به این موضوع دارد که خداوند متعال از هر مخلوقی به تناسب عوامل طبیعی ، تواناییها و استعدادهای بالقوّه که در وجودش نهاده، انتظاراتی دارد و تکالیفی را بر عهده آن گذاشته است.
طبق سنت الهی خداوند متعال بیشتراز طاقت و توان انسان از او تکلیف نمیخواهد و تکلیف هر کس بر حسب استعداد و توانایی اوست البته این به آن معنا نیست که انسان در انجام امور کوتاهی بورزد.
«وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛ وما هیچ نفسی را بیش از وسع و توانایی او تکلیف نمیکنیم و نزد ما کتابی است (از لوح محفوظ الهی) که آن کتاب سخن به حق گوید و به هیچ کس هرگز ستم نخواهد شد».[15]
با ذکر این مطلب که خداوند بالاترین استعدادها (و علم آدم الاسماء) را در وجود انسان قرار داده است متناسب با آن جایگاه خلیفة اللهی را به انسان ارزانی داشته و دستور سجده برآدم را داده است. پس انسان به طبع استعداد و توانایی بالقوه بالایی که دارد، لایق حمل امانت الهی (دین) شد و این عین عدالت است.
قال الامام الصّادق علیه السلام: « بنده، هیچ عملی را انجام نمیدهد و هیچ حرکتی از او سر نمیزند؛ مگر اینکه خداوند استطاعت آن را به او داده است و همواره تکلیف، پس از استطاعت میآید و بنده به کاری مکلّف نمیشود؛ مگر آنکه استطاعت آن را داشته باشد».[16]
بنابراین انسان با وجود تواناییهای فراوان مجاز نیست برای نیل به کمال به حداقلها بسنده کند از این رو جمله لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها توجیهی برای سستی و کم کاری در امور نبوده و مستلزم این است که نهایت استفاده از نعمتها و امکانات برده شود و بهترین نتیجهها حاصل گردد.
- با توجه به عبارت «فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ» جوهر وجودی انسان در بستر ناملایمات زندگی چگونه شکوفا میشود؟
امیرمؤمنان علی علیه السلام جنباندن این تندباد را که بسیار سخت و کارگر بود، با عبارت «فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ» عنوان فرمود گویی عمل تندباد، نظیر عمل مشک (جدا شدن کره از شیر) بود که منجر به استخراج عناصر تکوین و وجود شده است.[17]
تشبیه زیبای مولا درباره تکانهای شدید تندباد و استخراج عناصر تکوین به مشک و عمل آن، تداعیگر آیه شریفه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنسانَ فِی کَبَد» میباشد. چه بسا حکمت خلقت انسان در سختی ها از باب شکوفایی استعدادها و ظرفیتهای انسان باشد.
برخی از دلایل آفرینش انسان در سختیها را میتوان اینگونه برشمرد:
- حکمت و لطف خدا
دایره معلومات انسان، محدود و سطحی است بنابراین سزاست انسان مقدرات الهی را هر چند سخت و ناخوشایند باشد، پلههای ترقی قلمداد کند و یقین داشته باشد منجر به رشد و کمال او خواهد شد.[18]
- ابتلا و آزمایش خداوند
«هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا»
مومن در معرض ابتلا و آزمایش است، سختیها، ترسها، وحشتها و شرایط ناگوارِ زندگی وسیلهای جهت آزمایش است تا ایمان انسانها به درجه بالای خلوص برسد.
امیرمؤمنان علی علیه السلام: «المؤمنُ کَالجَبَلِ الرَّاسِخ لا تَحرَّکه العَواصِف؛ مؤمن همچون کوه، استوار و پابرجاست و بادهای تند او را تکان نمیدهند.»[19]
- هموار نمودن راه به سوی کمال و قرب الهی
حضرت حق میفرماید: «یا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِیه؛ ای انسان البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت به حضور پروردگار خود میروی».
بنابراین یکی از اموری که سبب تکمیل و تهذیب نفس و تصفیه اخلاق و تهییج قوا و نیروهای نهفته وجود انسان میشود و در حکم نیروی محرک دستگاه وجود انسان است شداید و سختیها و مصیبتهاست .
لذا بروز گوهر وجودی انسان، نیاز به تلنگر و بیداری و تذکر دارد و از اسباب این امر سختیها و مشکلات زندگی است. در واقع بلاها از قوه به فعل درآوردن استعدادهای نهفته در فطرت بشر است تا راه کمال گشوده شده و انسان را به آنچه لایق آن است و پروردگارش برایش تدارک دیده، برساند.
گویا شداید، الطاف و تحفههای الهی است که همچون عمل مشک نسبت به شیر عمل کرده و گوهر صدق و اخلاص را از لایههای مادیّت و غرایز آدمی بیرون کشیده و او را به مقام خلیفة اللّهی نزدیک و نزدیکتر میکند.
زمینه سازی خلقت آسمانها
حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ. فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ
و آن مایۀ متراکم، کف کرد؛ آنگاه خداوند آن کف را در هوای گشاده و فضای فراخ بالا برد و آسمانهای هفتگانه را از آن کف ساخت.
عَبَّ: ارتفاع گرفت.
الزَّبَد: کف برآمده از آب
الرُّکام: متراکم و روی هم انباشته
مُنفَتِق: باز و شکافته
مُنفَهِق: گسترده
- چه وقایعی زمینه تشکیل آسمانهای هفتگانه را فراهم کرد؟
نفوذ باد عقیم در آب آن را بر هم کوبید (تصفیق)، امواجش را برانگیخت (اثاره)، به شدت تکانش داد (مخض)، به همه اجزائش نفوذ کرد(عصف) و به سختی دگرگونش نمود(ردّ)؛ این نفوذ، وقایع ذیل را به دنبال داشت:
- آبها بر روی هم متراکم شدند و بالا آمدند.(حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ)
- قسمت های متراکم آب، کف هایی از خود به بیرون پرتاب کردند. (وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ)
- خداوند این کفها را در فضای وسیعِ بالا و جو گشاده و گسترده، بالا برد. (فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ)
- و از آن آسمانهای هفت گانه را آفرید و منظم ساخت. (فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ)
- موّاج کردن آب تا مرحله پدیدار شدن کف به چه منظوری بود؟
طبق قوانین الهی در عالم خلقت هر امری به وقت مناسب خود موکول گردیده ( اَحالَ الْاَشیاء لِاَوقاتِها) و همچنین شکلگیری بسیاری از امور، منوط به وقایعی قبل از آنهاست؛ از این رو میتوان نتیجه گرفت هر حرکتی حتی جزئیترین آن در عالم ماده یا ماورای ماده سبب و هدفی دارد. در این مرحله از خلقت ( تبدیل مایع به کف در اثر شدت تلاطم) شرایط ناهمگنی در دریای هستی اولیه جهان به وجود آمد. بعضی از قسمتها، از قسمتهای دیگر متراکمتر شد. این محیط متراکم خودش را در قالب مواد اولیه و ماده میلیاردها ستارهای نشان داد که بعدها در نظام هستی به وجود آمدند. از همین نقطه، کفها و حبابها شکل گرفت. حبابها محصول مایعی بودند که جهان هستی با آن آفریده شد. اگر انسان به این روند توجه کند جایگاه خود را در هستی پیدا میکند و میفهمد اساس خلقت از چه چیزی بوده است. بنابراین خداوند متعال از آن حبابها و کفها، آسمانها را پدید آورد. «… فَسوّاهُنَّ سَبعَ سَماوات…»[20] [21]
از ژرفنگری در آفرینش آسمانها و زمین در آیاتی از قرآن نیز سه نکته به دست میآید:
- نظم موجود در آنها
- وجود ناظم حکیم، مدبر و مدیر
- هدفمند بودن نظام آفرینش
بر این پایه، اصول سه گانه «مبدأ، مسیر و مقصد» از این آیه (19 سوره ابراهیم) فهمیده میشود. پس انسان هم که اشرف مخلوقات است بی هدف نبوده و به سوی آرمان معاد در حرکت است.[22]
- خلقت آسمانها از کف (زَبَد) با خلقت آسمان از دود (دخان) چگونه سازگاری دارد؟
درباره منشأ خلقت آسمانها گاهی واژه «زَبَد» به کار رفته است و گاهی واژه «دُخان».
مرجع ضمیر (ها) در «فَرَفَعَهُ» کف است و به نظر میرسد منظور از بالا بردن کف در فضا و هوا، همان بخار یا تبدیل شدن کفها و مرحله بعدی آن باشد، (همان طور که در قرآن کریم اشاره شده است: «ثُمَّ استَوی الَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخان»[23] که همان «بخار» است و یا این «زبد»، بخاری است که از حرکت آب پدید میآید. منتها تا وقتی که ثقل و غلظت آن بیشتر باشد روی آب میماند و آن را کف گویند ولی آنگاه که اجزاءِ هوا در آن غلبه کند و از آب جدا شود آن را «بخار» نامند. بنابراین بیان امام علیه السلام در مورد آفرینش آسمان با آنچه در قرآن کریم آمده هماهنگ است؛ یعنی بخاری که از آن آب (کف روی آب)، جدا میشود، منشأ و مبدأ خلقت آسمان ها گردیده و از آن جسم باقی مانده (کف) زمین آفریده شده است.
و اما وجه مشابهت بین «دخان» و «بخار» که به جای یکدیگر به کار رفته دو چیز است:
اول اینکه هر دو محسوسند به طوری که گاهی فرقی میان آن دو دیده نمیشود و از نظر حس و مشاهده یکسانند.
دوم اینکه در هر دو، اجزاءِ آب وجود دارد اما در بخار، به سبب حرارتی که از حرکت آب پدید میآید، اجزاءِ آب با هوا مخلوط و متصاعد میگردد، در حالی که در «دخان» (دود) اجزءِ آب به خاطر لطافت آن از جسم سوخته شده و حرارت جدا میشود و به شکل دود ظاهر میگردد.[24]
موج مکفوف و سقف محفوظ
جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً
پایینترین آسمان را بهصورت موجی مهار شده و بالاترین آن را بهصورت سقفی محفوظ و طاقی برافراشته قرار داد.
المکفوف: قبض و انقباض و جمع کردن ( در اینجا به معنای مهار شده میباشد)
- چرا مولا علی علیه السلام پایینترین آسمان را موج مهار شده و بالاترین آنها را سقف محفوظ نامید؟
- آسمان دنیا، موج مهارشده (جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً)
پیرامون کره زمین را موادی گازی، مانند غلاف و جلد در بر گرفته است که حقاً موجی است که نمیریزد و مکفوف است؛ این امر از مشاهده حرکت ستارگان سرگردان و لرزش آنها به هنگام مشاهده، معلوم میشود؛ چون بین ما و ستارگان، جرم شفاف آسمان حایل است ما ستارگان را لرزان مشاهده میکنیم، همان گونه که جسم شناور در آب را لرزان میبینیم؛ و این امر از آنجا ناشی میشود که آسمان دنیا آبی متموّج است، پس لرزش ستارگانی که در آسمان میبینیم به خاطر اجزای آسمان دنیاست.[25]
- آسمان بالا، سقف محفوظ (عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً)
آسمان بالا نیز همچون سقفی است که مخصوصاً مطابق قواعد علمی[26] باید از هم بپاشد ولی محفوظ است. جای شگفت است که نهج البلاغه از اهمیّت محفوظ ماندن آن زمزمه میکند و به خصوص تذکّر میدهد که محفوظ است با آنکه آن را با میخ و طناب، میخکوبی نکردهاند.[27]
نکته: برخلاف گفته مسیحیت که آسمان را یک سطح سخت چون سایر سقفها قلمداد کرده و ستارگان را میخهای نقرهای کوبیده شده در روی آن دانسته است، امام علیه السلام آن را نرم و متحرّک چون امواج معرفی مینماید. و این جالب است که خداوند میتواند سقفی با این عظمت را، بر خلاف سایر سقفها، متحرّک و نرم و در عین حال سالم و محکم نگه دارد تا بدون کمترین «خلل» و «اختلال»، بر روی زمین سایه بگستراند و برکات و خیرات را به زمینیان ارزانی دارد، همان گونه که خداوند در آیه 32 سوره انبیاء می فرماید: «وَ جَعَلنَا السَّماءَ سَقفاً مَحفوظاً»[28]
- مکفوف بودن موج در آفرینش آسمانها بر چه اساسی میباشد؟
زمین دارای دو نوع حفاظت است یکی از درون و دیگری از بیرون. یکی به واسطه کوهها از تحرکات و فشار گازهای درونی که باعث زلزله و لرزشهای شدید است و دیگری به وسیله هوای آسمان و جوّی که گرداگرد زمین را فرا گرفته است.[29] و منظور از موج مکفوف همین جوّی است که ضخامت آن به صدها کیلومتر میرسد.
حضرت با بیان موج مکفوف ما را به دقت در آفرینش آسمانها دعوت میفرمایند.
از واژه «جَعَلَ» استفاده میشود مکفوف بودن موج، بر اساس «تدبیر الهی» است که از آزادی و افسار گسیختگی و سرازیر شدن طبقات زیرین آسمانها جلوگیری میکند.[30]
آسمانهای بیستون
بغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ -يَنْتَظِمُهَا- يَنْظِمُهَا
بدون ستونی که آنها را بر پا دارد و بی میخ و طنابی که نظام آنها را حفظ کند.
الدِّسار: میخ و مانند آن
- امیرمؤمنان علیه السلام با عبارت «بغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ…» کدام موضوع مهم را تصریح میکند؟
تصریح امیرمؤمنان علیه السلام این است که اجزای آسمانهای هستی تکیه گاهی ندارند با میخ وسیم آنها را نبستهاند بدون هیچ اتصالی شناورند نیروی طبیعت(جاذبه) از آرامش و آرایش و نظم آنها صیانت میکند.[31]
بیستون بودن آسمان و نبودن هیچگونه ابزار معمولی برای نگهداری آن، از بزرگترین قدرت نماییهای الهی و آموزههای توحیدی و معرفتی است. در واقع آسمان، مدرسه و مکتبی است که صبح و شام به همه درس خداشناسی میدهد و آینه قدرت حق تعالی است و آدمی را به فکر فرو میبرد تا همواره نور ایمان و معرفت را در دلها بیفروزد و انسانها خود را در پرتو لطف و مهر پروردگار احساس کنند و فرمانبردار و عبد صالح الهی باشند.[32]
ستارگان، ماه و خورشید، نشانههای توحید
ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِيهَا سِراجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ.
آنگاه آسمان را به زیور ستارگان و روشنی کواکب درخشان آرایش داد و آفتاب فروزان و ماه تابان را در آن فلکی که گردان و سقفی روان و صفحهای جنبان بود روان ساخت.
ثواقب: ستارگان پرنور و تابنده
السراجاً مُستَطیراً: چراغ نورگستر
سائر: متحرّک
الرقیم: لوح، کتاب؛ به صفحه آسمان به خاطر این که همچون صفحه کتابی است که با نقوش ستارگان پر شده نیز رقیم گفته میشود.
ستارگان، زیور آسمانها
- توجه به آسمان و ستارگان چگونه با عث تربیت نفس انسان میشود؟
در اهمیت ستارگان و علم نجوم برخی اقوام به قدری افراط کرده که به الوهیت ستارگان معتقد شدند، امیر مؤمنان علیه السلام با زینت خواندن کواکب این ادعا را رد میکند. این زیور ستارگان دعوت به مطالعه است که مقدمه تأمّل و اندیشه در عظمت جهان هستی و خالق آن است. از این کتاب سماء و عالم که نویسنده آن خداست، هر تذکّر و هر لرزشی در نفس پدید میآید به همان اندازه از تکبّر نفس و خود بینی نفس و بالاخره از تندی و درندگی آن میکاهد.[33]
- وصف «ثواقب» برای واژه «ضیاء» چه مفهومی را تبیین میکند؟
جمله «ضِیاءُ الثَّواقِب» (نور درخشان) یا تفسیری است بر جمله پیشین (بِزینَةِ الکَواکِب) و علت اینکه به ستارگان «ثواقب» (سوراخ کننده) میگویند این است که آنها به وسیله نور خود با نفوذ در تاریکی، آن را میدرند و سوراخ میکنند. یا منظور از آن «شهاب» هایی هستند که شیاطین را هدف قرار میدهند و میرانند و در واقع هوا را میشکافند و یا نور آنها در تاریکیها رخنه و شکاف ایجاد میکند.[34]
بیشتر بدانیم
حرکت این کرات آسمانی که در علم هیئت مطرح است و از خطبه های حضرت امیر علیه السلام نیز استفاده میشود، آثار مهمی بر جای میگذارد که به بخشی از آنها اشاره میشود:
موجب حدوث اوضاع و احوال گوناگون در عالم هستی است، زیرا این حرکتها گرمی، سردی، رطوبت و یبوست تولید میکند و بر اثر آن، صورتهای مختلف حیوان، گیاه و معدن شکل میگیرد. ظاهرترین و شناخته شده ترین کواکب از نظر تأثیر وتأثّر، خورشید و ماه هستند زیرا از حرکت خورشید روز و شب پدید میآید که روز، زمان تلاش و کسب روزی است و در عین حال زمینه و وسیله سعادت اخروی هم خواهد بود. خورشید در حرکتهای خود منزلهای مختلفی را طی میکند تا به مغرب میرسد و هر منزلی که پشت سر میگذارد بهرهای از نور و انرژی و دیگر خواص آن را دریافت میکند و در شب که دوران غیبت خورشید و فرا رسیدن زمان آرامش و آسایش است یک سلسله اموری اتفاق میافتد که هم نتیجه حرکت روز گذشته است و هم زمان «تکوّن و تولیدِ» استعدادهایی جهت تکمیل و ادامه آثار آن در آینده و پیدایش قوه هاضمه و رساندن غذا به اعضا خواهد بود. به عبارت دیگر انرژی خاصی که از تابش خورشید تولید میشود، شباهنگام فرصتی است تا به مخلوقات رسد و از «قوه» به «فعلیت» در آید.
خداوند در «نظام احسن» خورشید را حرکتهای جنوبی و شمالی بخشیده و به آن مأموریت داده است که چنان راه خود را طی کند تا فصلهای چهارگانه به وجود آید. پس در زمستان حرارت و رویش فروکش کند، و مواد دریاها پدید آیند، و ابرها و باران ها افزایش یابند، و بدن حیوانات به سبب ذخیره شدن حرارت طبیعی در باطن تقویت شود؛ و در بهار طبیعت تحرّک پیدا کند و موادّی که در زمستان پدید آمده اند ظاهر گردند، و گیاهان به رشد و شکوفایی رسند، و درختان بارور و سرسبز شوند و حیوانات برای زایش به هیجان آیند؛ و در تابستان گرما شدید شود و میوه ها برسد، و زوائد بدنها از بین برود و پالایش گردد؛ و در پاییز خشکی و سردی ظاهر شود و بدن ها به تدریج برای زمستان آماده گردد، که اگر انتقال به زمستان یکباره صورت گیرد موجب فساد و هلاکت شود.
و امّا از حرکت «ماه» تاریخ شکل میگیرد و ماه و سال پدید میآید که در قرآن کریم هم بدان اشاره شده است. نیز براثر تغییر شکل ماه از «هلال» تا «بدر» و از بدر تا «محاق» رطوبتها در عالم دگرگون شود و «جزر و مدّ» دریاها به وجود آید و دیگر آثاری که دانشمندان مربوطه برشمردهاند.
- امیرمؤمنان علیه السلام هماهنگی بین خورشید و ماه و ستارگان را با کدام واژگان وصف میکند؟
منظور از «فلک دائر»، «سقفٍ سائر» و «رقیمٍ مائر» بیان یک حقیقت است و آن مجموعهی هماهنگی از خورشید، ماه و ستارگان است. که هر یک در مسیری معین و سیری ویژه در حرکتاند و به اعتبار حرکت دَوَرانی به آن «فلک» میگویند و از جهت جایگاه رفیع و مرتفعش آن را سقف میخوانند و به خاطر شکل و شمایل مخصوصی که به خود میگیرند و در موقعیتهای خاص واقع میشوند و نقش راهنمای جغرافیایی دارند و از نظر اعلام زمان و تاریخ، دقیقترین محاسبات نجومی را ارائه میدهند و یا آثار طبیعی که بر آنها مترتب میشود آن را «رقیم» نامند. همان طور که در قرآن کریم فرموده است: «وَ کلٌ فی فلکٍ یسبحون»[35] [36] و در هر سه عبارت، «دَوَران»، «سِیر» و «سرعت» پسوند آنهاست که میتواند نشان دهنده حرکتهای مختلف در آن اجرام آسمانی باشد که علم امروز به بخشی از آنها دست یازیده است.[37]
- ژرف نگری در آفرینش آسمانها و زمین چه نکات قابل توجّهی را به دنبال دارد؟
مطالعه و دقت در فرمایشات امیر مؤمنان علی علیه السلام در این خطبه دستاوردهای زیادی را در پی خواهد داشت که به چند نمونه از آنها اشاره میشود:
- عظمت آفرینش و علم اهلبیت علیهم السلام
امام صادق علیه السلام فرمود: «این دنیا در مقابل آسمان اول مانند حلقهای است در بیابان بیسر و ته و آسمان اول نیز در مقابل آسمان دوم مانند حلقهای است در بیابان وسیع همچنین آسمان دوم نسبت به سوم و … تا آسمان هفتم. و آسمان هفتم را ظلمتی احاطه کرده که کل این آسمانها نسبت به آن ظلمت مانند حلقهایست در بیابان بیسر و ته. و بعد، آن ظلمت را نوری احاطه کرده است که همه اینها در قبال آن نور، مانند حلقه است در بیابان وسیع، آنگاه حضرت فرمود تمام اینها در مقابل دید علمی ما مثل کف دست شماست در مقابل دید شما»[38].
- پی بردن به ضعف انسان در شاخت اهل بیت علیهم السلام و عالم
افسوس که دریافت و درک ما از عترت طیبه پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مثل دریافت و شناخت منجمان ازجهان هستی است که به اعتبار آسمان اول است. و ما با شناخت سطحی و ناقص خود در درون جهان هستی، عترت طاهره علیهم السلام را دنبال کرده و آنها را مثل دیگران میبینیم. در حالی که اگر بخواهیم خاندان عترت و اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و نورهای واحد مقدس را بشناسیم، باید به قبل از آفرینش جهان هستی توجه کنیم. [39]
- جایگاه رفیع علم اهل بیت علیهم السلام در مقابل علوم تجربی
بیتردید آفریدگار جهان هیچ شخصی را بر آفرینش آسمانهای هفت گانه و آفرینش زمینهای هفت لایه به شهادت نطلبیده است و بیشک پیامبری که شهر دانش است و در پرتو وجودش علی بن ابیطالب علیه السلام که دروازه علم است، از آغاز پیدایی جهان و پیش از سربرآوردن درخت انگور خبر و روایت داشته و از چگونگی تکوّن هفت آسمان به قطع و مسلم سخن گفتهاند. آیا دانش تجربی را میرسد که از چنین جایگاه بلند ودوری سخن بگوید، تا جرأت و جسارت یابد و از پیشتر بودن آب بر آسمان حرف و حدیثی بگوید و از آن پردهبرداری کند؟
آیا در حد و اندازه بطلمیوس و همطرازان اوست که از دَوَران فلک و حرکت سقف آسمانی و سیر موجگونه فلک که ستارگان، روی آن زینت می بخشند، خبر و گزارشی تهیه کنند؟ در حالی که آنچه از آنها نقل شده عکس آن است یعنی سکون و ایستا بودن فلک؛ نه حرکت و سیر امواجی آن؛ و رکود آسمان؛ نه مورد جریان آن؟
آیا امکان دارد انسان کامل که همتای قرآن و همطراز آن است بر اساس آنچه از حدیث ثقلین بدست می آید: « إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی» به مطلب و گزارشی زبان بگشاید که از آن خبر ندارد، در حالی که خود ادّعا کرده است که به راه های آسمانی وغیبی داناتر از جریان های زمینی و حسِّی است؟[40]
قاطعیت علم اهل بیت علیهم السلام با تکیه بر علم الهی
قابل توجه این که امیر مؤمنان علی علیه السلام تعبیراتی را که، درباره پیدایش جهان هستی دارد هرگز به صورت یک فرضیه و احتمال نیست. بلکه با قاطعیت، همانند کسی که حاضر و ناظر بوده از آن سخن میگوید و این دلیل بر آن است که او علم خود را از خزانه غیب الهی یا از تعلیمات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم – که آن نیز از مبدأ وحی سرچشمه میگرفت- دریافت کرده و به گفته: «ابن ابی الحدید» اینها نشان میدهد که علی علیه السلام همه علوم را داشته و این معنی از فضائل و مناقب او بعید نیست.[41]
[1] معنای لغوی عقیم: نازا
دو نوع باد داریم بادی که در زمین جریان دارد که بر اثر تبادل هوای گرم و سرد به وجود می آید. خاصیت این باد این است که درختان را زایا می کند و زمین و نباتاتش را می رویاند و باعث ادامه حیات روی کره خاکی است. (و ارسلنا الریاح لواقع؛ ما بادها را در حالی که آبستن کننده اند، می فرستیم و یک باد دیگر داریم که آن باد عقیم نازاست که نه ابری را پر آب کند و نه درختی را بارور سازد. فرض کنید خمیری ساخته اید، آجری درست کردهاید، آن را در کوره می گذارید و با دمیدن حرارت بر آن تبدیل به نان یا آجر سخت می شود. یا بادی که آهنگر در کوره آهنگری می دمد، برای مشتعل ساختن آتش است، این چنین بادهایی برای تلقیح نیست؛ بلکه بادهای عقیم است. یا باد گرمی که از بخار بلند می شود، عقیم است و برای خشک کردن است.
.[4] ر.ک، آفرینش آسمان و زمین در نهج البلاغه، صص139 و 140.
.[5] ر.ک، داستان پیدایش، صص 189 و 190.
.[6] پیام امام، ج1، ص 138. شرح ابن ابی الحدید، ج1، ص118.
[8]. داستان پیدایش ص191.
.[9] آفرینش آسمان و زمین، صص 140 و 141.
.[10]ر.ک، آفرینش آسمان و زمین در نهج البلاغه، ص142.
[11]. همان، ص 143.
[12]. داستان پیدایش، ص 193.
.[14]آفرینش آسمان و زمین، ص 144.
[16]. لَا یَکُونُ الْعَبْدُ فَاعِلًا وَ لَا مُتَحَرِّکاً إِلَّا وَ الِاسْتِطَاعَهْ مَعَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا وَقَعَ التَّکْلِیفُ مِنَ اللَّهِ تَبارَکَ و تَعالَی بَعْدَ الِاسْتِطَاعَهْ وَ لَا یَکُونُ مُکَلَّفاً لِلْفِعْلِ إِلَّا مُسْتَطِیعاً؛توحید، صدوق، ج1، ص345.
[17]. ر.ک: آفرینش آسمان و زمین در نهج البلاغه، ص143.
.[18] «وعَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» بقره/ 216.
.[19] بحار الانوار، ج39، ص351.
[20]. بقره/ 29.
[21]. برگرفته از کتاب داستان پیدایش، صص 194 و 196.
[22]. ر.ک؛ ذیل تفسیر آیه 19 سوره ابراهیم.
.[23] فصلت/ 11؛ آنگاه اراده الهی به آسمان تعلق گرفت در حالی که دخان (دود) بود.
[24]. شرح ابن میثم، ج1، ص142. ( به نقل از منشور جاودانه، ج1، ص76).
.[25] شرح ابن ابی الحدید، ج1، ص115.
.[26] یکی از خواص مخصوص هوا، آن است که خواه در حالت آزادی و خواه در حالت فشردگی همیشه میل به منبسط شدن دارد.
.[27] ر.ک: آفرینش آسمانها و زمین در نهج البلاغه، صص209 و 212.
.[29] تفسیر نور ذیل آیه ۳۲ سوره انبیا
.[30] ر.ک: آفرینش آسمان و زمین در نهج البلاغه، ص148.
.[32] منشور جاودانه،ج1، ص79. (این عبارت رد بر هیات بطلمیوس است که معتقد است کرات آسمان مانند پیاز طبقه طبقه است ولی علم نجوم شیعه می گوید اگر مثل پیاز بود تکیه گاه داشت در حالیکه هر کدام از کرات آسمان در مدار و جایگاه خود، بدون تکیه گاه، معلق و ثابت اند. (سایت آیه الله احدی، شرح خطبه اول نهج البلاغه))
[33]. ر.ک: آفرینش آسمان هاو زمین نهج البلاغه، صص 216 تا 234.
.[36] منشور جاودانه، ص80. به نقل از شرح بهج الصواقة، ج1، ص471.
.[37] همان، به نقل از مفتاح السعاده، ج1، ص195.
[38]. برگرفته از بحار الانوار، ج25، ص385.
.[39] ر.ک: داستان پیدایش، ص201.
بدون دیدگاه